آخرین اخبار

دختر و جایگاه وی در مناطق حاشیه نشین

فرشته نویدی / آن هنگام که بغض ترک خورده پنچره ای را می شکافد.وراه نفس را محدود می کند.و سیل اشک ها بر صورتی کوچک و مهربان جاری می شود.دستی به سوی پنچره ای دراز می شود.و آن را می گشاید. تا بلکه چشم به دنیای رویایی تر،خیال انگیزتر و بی کینه تر بازکند،دنیایی که خارج […]

اشتراک گذاری
14 بهمن 1397
3 بازدید
کد مطلب : 1872

فرشته نویدی / آن هنگام که بغض ترک خورده پنچره ای را می شکافد.وراه نفس را محدود می کند.و سیل اشک ها بر صورتی کوچک و مهربان جاری می شود.دستی به سوی پنچره ای دراز می شود.و آن را می گشاید.

تا بلکه چشم به دنیای رویایی تر،خیال انگیزتر و بی کینه تر بازکند،دنیایی که خارج از این کلبه ی تنهایی قرارگرفته،سقفی زیباتر،آبی تر ووسیع ترازاین دارد.و پنجره هایی که با محبت ساخته شده و باعشق رنگ آمیزی شده اند و حکم حامی و نگهبان را دارد،

پس بیاییدهر صبح باطلوع خورشید دستمالی با تار و پود تفکر به آن بمالیم و مواظب باشیم سنگی که در دست کودک همسایه است ضربتی بر آن نسازد،چرا که پنچره های موسقی خوش زندگی رامی نوازد.می خواهم قلم در دست بگیرم.و مغز و زبانم را به کارگیرم و در مورد دختر وجایگاه آن درمناطق حاشیه نشین شهر چندخطی را بر زبان بیاورم.

 

 

 

دختر یا همان متهم بی گناه در مناطق حاشیه نشین شهر کرمانشاه…نرو،نگاه نکن،صحبت نکن،بافلانی حرف نزن،نخند،مواظب باش،نخوان،ننویس،گوش کن،جواب نده،باید بپوشی،جاروبزن،جوراب برادرت رابشور،چای بریز،غذابپز،یه وقت برادرت گرسنه نمونه،ظرف ها را بشور،درس چیه،دانشگاه جای تونیست،اختیارت دست منه،توچیزی نمی دونی،مصلحت اینه،بایدبگی آره بایدبگی نه،جمله های آشنا البته نه برای آقاپسرهابرای تو…برای توکه دختری…توکه ضعیفی توکه از دنیا بی خبری.

 

 

 

تو که اطرافیانت را نمی شناسی….تو که بلد نیستی حرف بزنی،می دانم خوب می دانم ضعیف نیستی،از دنیا بی خبرنیستی،اطرافیانت رامی شناسی،اما تایید می کنم که بلدنیستی حرف بزنی،حرف خودت رامی گویم….حرف دلت را میدانم که محکوم به سکوتی،اما حکمت را کدامین دادگاه صادر کرده است،قاضی دادگاه کی بود و دلیلش برای محکومیت چه بود؟نمی خواهم به قاضی و دادگاه گیر بدهم.،اما دلیل محکومیت فقط سه جمله بود.تو(دخترهستی)

 

 

 

چه گناه بزرگی !اآنقدربزرگ که قبل ازبه دنیا آمدن جهنم راپیشکشت می کنند.زنی رادیدم. که چند ماه دیگر مادر می شود.مادر یک دختر.خودم شاهد رنج هایش بودم،درست جلوی در بخش سنوگرافی و زیر لگد شوهرش،می پرسیدچرا،چون همان لحظه به او گفته بودند بچه شما دختراست باور نمی کنید، این مطلب را به مظلومیت آن زن و به بی گناهی دخترش سوگند می خورم.

 

 

 

دختری را می شناسم که ۲۳ سال سن دارد.اما برای یک سلام گفتن چهارستون تنش می لرزد،فرق نمی کند طرف سلامش پسرباشد.یادختر،زن باشدیا مردبزرگ باشد یا کوچک.او فقط ترس را آموخته،می ترسد…!علتش را پرسیدم.نگاهش را دزدید.صورتش سرخ سرخ شد و هیچ جوابی نشنیدم چون می ترسد…کم نیست  امثال این خانم .اما چرا؟چراسکوت کرده اند؟این را آویزه گوشتان کنید.جواب خیلی ازبایدها نه باشدوسکوت شما به جای نه گفتن…

 

 

 

زنی را میشناسم که یک دختربچه ی ۶ سال دارد.وشوهرش هم شیشه مصرف می کند.هم بایدمخارج خود و دخترش را تهیه کند.و هم خرج شوهر معتادش،وقتی ازش پرسیدم که چرا ازشوهرت جدا نمی شوی،گفت:مادرم می گوید.که آبرومان می رود….

 

فرشته نویدی/مددکاراجتماعی

 

منبع : سلام پاوه

این مطلب بدون برچسب می باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *