پنجشنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ Thursday, 25 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2340 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 1908×
شناسه : 217

نویسنده : لقمان رضوی یاد آوری : ما نیاز مند این یادآوری مستمر وپیاپی هستیم .چرا که تلاشها وکوششهای شیاطین برای بدور داشتن این آئین از مفاهیم اساسی خود متأسفانه نتایج خود را داده است وکار را بدانجا کشانده است که مسأله ی حاکمیت از مکان عقیده دور می گردد. و در حس و شعور […]

ارسال توسط :
پ
پ
نویسنده : لقمان رضوی

یاد آوری : ما نیاز مند این یادآوری مستمر وپیاپی هستیم .چرا که تلاشها وکوششهای شیاطین برای بدور داشتن این آئین از مفاهیم اساسی خود متأسفانه نتایج خود را داده است وکار را بدانجا کشانده است که مسأله ی حاکمیت از مکان عقیده دور می گردد. و در حس و شعور از اصل اعتقادی خود جدا می شود.از اینجاست که می بینیم حتی کسانی که شیفتگان اسلام هستند از تصحیح شعائر عبادی صحبت می کنند یا از فروپاشی اخلاق سخن می رانند ویا از مخالفت قوانین با اسلام دم می زنند. اما با این وجود درباره ی اصل حاکمیت وجایگاه آن در عقیده ی اسلامی چیزی نمی گویند. نارضایتی خود را درباره ی مسائل فرعی وجانبی اظهار می دارند ولی نارضایتی خود را درباره ی بزرگترین چیز زشت و پلشت اظهار نمی کنند.
این ناپسند ترین و بدترین چیز استوار شدن بر پایه ی غیر توحید است.یعنی استوار شدن زندگی برعدم اختصاص یزدان سبحان به حاکمیت جهان است.

خداوند سبحان پیش از این که مردمان را به انجام چیزی سفارش فرماید،بدیشان سفارش می نماید که چیزی را شریک خدا نسازید . این این قانون وقاعده ای است که بر بنیاد آن فرد آگاهانه با خدا پیوند پیدا می کند ومردمان جامعه با معیار ومیزان استوار ودرستی ،که در همه ی روابط اجتماعی به کار می گیرند وبا ارزشهای اساسی وبنیادینی که بر زندگی انسانها حاکم می گردد ، با این قاعده ارتباط حاصل می نمایند. آن وقت است که این قاعده بازیچه ی طوفانها وگردبادها ی هواها وهوسها وجهشها وپرشها نمی شود ودستخوش اصطلاحات انسانها نمی گردد.
(وَبالوالدّین إحساناً ولا تقتلوا أولادکم من إملاقٍ نحن نرزقکم وإیاهم)
این پیوند خانواده با نسلهای آینده است.رابطه ای است که پس از رابطه ی خدایی وهمسویی می آید .خداوند سبحان نسبت به  مردمان از پدران و فرزندان مهربان تر است.این است که به فرزندان سفارش می کند که پدران را بپایند وبه پدران سفارش می کند که فرزندان را ملاحظه نمایند.وآنان را از ترس رزق وروزی ،در حال وآینده نکشند،چرا که (هر آنکس که دندان دهد ،نان دهد.).
خداوند این سفارشها را به شناخت الوهیت یگانه ی خود ،وبه ربوبیت منحصر به فرد خویش ،پیوند داده است.بدیشان فرموده است :خدا است که روزی ایشان را تضمین می فرماید،پس نباید فرزندان به سبب مسئولیت ها ورنج هایی که در برابر پدران ومادران خود در سن پیری تحمل وتقبل می کنند ،وپدران ومادران به سبب مسئولیت ها ودردسرهایی  که در برابر فرزندان خود ،به هنگام ضعف وسستی تحمل وتقبل می کنند به تنگ آیند وخویشتنداری را از دست بدهند ونباید از فقر وتنگدستی ونیازمندی هراسی به خود راه دهند ،چرا که تنها خداوند روزی رسان است وبس.
(ولا تقربوا الفواحش ما ظهر منها ومابطن)
پس از آنکه مردمان را در حق خانواده توصیه می فرماید ،بدیشان متذکر می شود نسبت به قاعده ای که خانواده بر آن استوار است وبر آن ماندگار می گردد،وبه طور کلی جامعه بر آن پابرجا می ماند.این قاعده، قاعده ی نظافت وطهارت وعفت است ،وایشان را از زشتی ها وپلشتی ها وگناهان وبزه های پنهان وآشکار نهی می فرماید.
استئار وپایدار ماندن خانواده ای ،وبرپای وبرجای ماندن جامعه ای ،در لجنزار زشتیها وپلشتیها وگناهان وبزه های پنهان وآشکار ،ممکن نیست.قطعاً باید نظافت وطهارت وعفت ،باشد تا خانواده وهمچنین جامعه استوار وپایدار بماند.کسانی که دوست دارند زشتیها وپلشتیها وگناهان وبزه ها پخش وفراگیر شود ،کسانی هستند که دوست دارند پایه ها وستون های خانواده سست ولرزان گردد وبنای جامعه فرو ریزد وسقوط کند.
فواحش:
جمع فاحشه،به یکایک چیزهایی گفته می شود که از حد خویش تجاوز کند واز مرز خود بگذرد .گاهی فواحش به نوع ویژه ای از فاحشه گفته می شود که (زنا) است.گمان غالب این است که در اینجا مراد از فواحش ،زنا است.زیرا جولانگاهی که در آن هستیم میدان بر شمردن خود محرمات است. در این صورت خود زنا یکی از آنان است. والا کشتن انسان فاحشه است ، خوردن مال یتیم فاحشه است؛شرک قائل شدن برای خدا فاحشه ی فواحش وبدترین پلشتیها وبزه ها است. پس در اینجا اختصاص «فواحش »به زنا ،با سرشت روند قرآنی ،سازگاری وهم خوانی بیشتری دارد.ذکر فواحش با ساختار جمع، بدان خاطر است که این گناه خودش دارای مقدمات، ظروف وشرایطی است که یکایک آنها همچون خود زنا ،فاحشه به شمار می آیند .مثلاً بی حجابی، لختی ،بی ادبی، پرده دری ،بی ناموسی،آمیزش هوس انگیز،واژه هاوگفته ها واشاره ها وحرکتها وخنده های گناه آلود، تحریک کردن وگول زدن ،خود آرایی وبرانگیختن هوی وهوس،همه وهمه فواحشی هستند که پیرامون واپسین فاحشه ، یعنی زنا حلقه می زنند وآنرا احاطه می کنند. برخی از اینها پیدا وبرخی از آنها ناپیدا هستند. بعضی در دل ودرون پنهانند،وبعضی بر روی اندامها آشکارند.قسمتی از آنها پوشیده وپنهان شده است وقسمتی از آنها آشکار وبی پرده نمودار شده است.همه ی اینها بنیاد خانواده را در هم ریخته واز هم می پاشند وکالبد وپیکره ی جامعه را سوراخ سوراخ مینمایند. افزون بر آن دلهای افراد را می آلایند ولکه دار مینمایند وپویاییها وتلاشهایشان را ناچیز وبی ارج می کنند.
وچون این فواحش دارای فریبندگی وکشش است،خداوند این چنین امر می کند:نزدیک نشوید.! از نزدیک شدن نهی می گردد تاراه های منتهی به گناه بسته شود.وابزارهای انجام بزه برچیده شئد واز کشش وجاذبه ی فسق وفجور که اراده در برابرش سست وضعیف است ،پرهیز گردد.از همین روست که پس از نگاه اتفاقی نخستین به نامحرم ،دومین نگاه حرام شده است.به همین جهت است که خلوت کردن زن ومرد  تا آن اندازه که گریزی از آن نیست ،روانیست. از همین جاست که بیس حجابی وخود آرایی زن ،حتی معطر کردن خود در هنگام خروج از منزل ودر مقابل بیگانگان حرام است وحرکات وخنده ها واشاره ها وکرشمه های هوس انگیز وفتنه انگیز در زندگی پاکیزه ی اسلامی ممنوع وقدغن است.این آیین نمی خواهد که مردمان را در معرض فتنه وبلا قرار دهد سپس اعصاب ایشان را دچار درد ورنج ِ مقاومت وایستادگی سازد.او اسباب پیشگیری از گناه را فراهم می کند ،پیش از اینکه حد وحدود شرعی را اجرا سازد وبزهکاران را کیفر دهد.این دین آیینی است که دلها ودرونها را می پاید واعضا واندامها را حفظ می نماید.پروردگار آگاه تر از هر کسی نسبت به بندگان خویش است ونیکوتر از هر کسی می داند که چگونه باید با ایشان رفتار کرد.او بس دقیق وریزه کار وآگاه ومطلع است.
(ولا تقتلوا النّفس الّتی حرّم الله إلا بالحق ّ)
در روند قرآنی از این سه کار زشت وپلشت ،به دنبال یکدیگر نهی می شود:شرک،زنا وکشتن انسان. این بدان خاطر است که این سه کار ناپسند ،در حقیقت ،قتل وکستن به شمار می آیند.نخستین بزه ،کشتن فطرت است .دومین بزه کشتن گروه مردمان است و سومین بزه ،کشتن انسان به تنهایی است. گروه ودسته ای که زنا در آن پخش ورایج باشد، گروه ودسته ای مرده است وقطعاً به هلاکت می رسد ونابود می شود. تمدن یونانی وتمدن رومانی وتمدن ایرانی قدیم ، گواهانی از تاریخ بر این ادعا هستند. ومقدمات هلاک ونابودی در تمدن غربی ،خبر از سرنوشتی می دهد که چشم به راه آن باید بود. سرنوشت بد فرجامی که در انتظار ملتهلیی وحکمرانانی است که این همه فساد به میانشان می خزد ودر دستگاه حکومتی آنان به چشم می خورد. وپیکر جامعه را سوراخ سوراخ می کند.جامعه ای که جنگها وکشتار ها وشورشها وانتقامجوئیها در آن باشد ،جامعه ای است که به هلاک ونابودی تهدید می گردد. بدین خاطر است که اسلام کیفر وقصاص این گناهان را سنگین ترین شکنجه وآزار قرار داده است. چون اسلام می خواهد جامعه ی خود را از عوامل واسباب هلاک ونابودی حفظ کند وپاک نگه دارد. قبلاً از کشتن فرزندان از ترس فقر وتنگدستی نهی شد هم اینک از کشتن خود«انسان» بطور عام صحبت می شود .این امر بیانگر این است که کشتن هر انسانی ،کشتن جنس «انسان» به طور عام است.
در این رابطه در سوره ی مائده آیه ی ۳۲ می فرماید:
«…..أنّه من قَتَلَ نفساً بغیر نفسٍ أو فسادٍ فی الأرض فکأنما قتل الناس جمیعاً ومن أحیاها فکأنما أحیاً الناس جمیعاً»   
هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل، یا فساد در زمین،بکشد،چنان است که گویی همه ی انسانها را کشته است.وهر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه ی مردم را زنده کرده است.
چرا که تعدی وتجاوز بر خودِ حق حیات است .وتعدی وتجاوز بر خودِ بشریت به طور عام است. با توجه به همین قاعده است که یزدان حرمت انسان را پیشاپیش ضمانت فرموده است وبه خودش واگذار نموده است . به همین خاطر است که در سرزمین اسلام ،گروه مسلمانان برجان خود ایمن هستند واطمینان دارند امنیت ایشان تضمین است.
هر کسی در سرزمین اسلام واقعی، می تواند آزادانه به تلاش وکوشش بپردازد ودر امن وامان به کار بپردازد وبرجان وزندگی خود ایمن باشد. و مطمئن باشد که در سرزمین اسلام جز از راه حق اذیت وآزاری به او نمی رسد. حقی هم که انسان در برابر آن گرفتار می گردد وبه کیفر خود می رسد ، یزران آن را در شریعت خویش روشن وبیان فرموده است. وآنرا واگذار به سنجش وبرداشت وتفسیرو تأویل مردمان نکرده است .بلکه آنرا روشن ومعین نموده است. تا به صورت قانونی درآید وپس از آنکه دولت اسلامی واقعی پدیدار واستوار گردید وسلطه وقدرت پیدا کرد، سلطه وقدرتی که در سایه ی آن اجرا ی شریعت تضمین شود،آنرا اجرا نماید. همانند جامعه ی اسلامی که در دوران پیامبر(ص) وخلفای راشدین وچندی بعد از آنان ، این امر به وقوع پیوسته بود.
پیش از اینکه روند قرآنی در بیان محرمات وتکالیف به پیش رود،میان این نوع ونوع بعد از آن که با اظهار سفارش وفرمان ورهنمود یزدان به میان می آید ،جدایی می اندازد: «ذالکم وصّاکم به لعلکم تعقلون» اینها مواردی هستند که خداوند به گونه ی مؤکد شما را بدانها توصیه می کند تا آنها را بفهمید وخردمندانه عمل کنید.
«ولا تقربوا مال الیتیم إلا بالتی هی أحسن حتی یبلغ أشده»
هر کسی که سرپرستی یتیم را به عهده می گیرد واجب است که به مال یتیم نزدیک نشود ودست نبرد ،مگر به شیوه ای که بهتر ونیکوتر به حال یتیم باشد. به شیوه ای مال اورا بپاید ونگهداری نماید که مایه ی افزایش آن گردد.و آن زمان که یتیم به رشد جسمانی وعقلانی خود رسید ،مال اورا به تمام وکمال وهمراه افزایش آن ، تحویل دهد. تا از این به بعد خودش مال ودارایی خود را نگهداری نماید وبه نحو شایسته وبایسته در آن دخل وتصرف کند.
«وأوفوا الکیل والمیزان بالقسط، لا نکلف نفساً إلا وسعها»
این امور باید در مبادلات بازرگانی مردمان با یکدیگر انجام گیرد ،البته در حد گزینش کار بهتر ودر پیش گرفتن راه خوبتر.ورعایت دادگری وانصاف با همدیگر.روند مبادلات بازرگانی را به عقیده ربط وپیوند می دهد .چرا که که معاملات در این آئین ارتباط محکم واستواری با عقیده دارد ،کسی هم که بدان دستور می دهد یزدان است که آفریدگار جهان است . بدین خاطر است که معاملات تجاری ومبادلات بازرگانی با مسأله ی الوهیت وعبودیت ، علاقه وارتباط دارد. همه ی جاهلیتها همان گونه که امروز نیز چنین است ،میان عقیده وعبادات ،وقوانین ومعاملات ،فرق گذاشته اند وآنها را جدای از یکدیگر می دانسته اند. از جمله ی اینها مطلبی است که خداوند در سوره ی هود آیه ی ۷۸ درباره ی قوم شعیب روایت فرموده است که:
«قالوا :یا شعیب أصلواتک تأمرک أن نترک مایعبد آباؤنا أو أن نفعل فی أموالنا ما نشاؤ»
گفتند:ای شعیب ! آیا نمازهایت به تو دستور می دهد که ما چیزهایی را ترک کنیم که پدرانمان (از قدیم وندیم ) آنها را پرستیده اند؟ (مگر می شود عبادت بتهایی را رها سازیم که از دیرباز نیاکانمان را بر آن دیده ایم وخود نیز بر آن رفته ایم ؟! یا نمازهایت به تو دستور می دهد که ما آزادی خود را از دست بدهیم) وما نتوانیم به دلخواه خود در اموالمان تصرف کنیم.روند قرآنی ،میان قواعد ومعاملات مالی وبازرگانی وخرید وفروش ، ونمایش ویژه ی عقیده ،پیوند برقرار می سازد ،تا دال بر سرشت این آئین باشد. وعقیده وشریعت را وهمچنین عبادت ومعامله را یکسان وبرابر دارد. واینکه همه ی اینها از رکان واصول این آئین هستند ودر پیکره ی آن اصیل ودخیل هستند.
«وإذا قلتم فاعدلو کان ذاقربی»
در اینجا اسلام دل انسان را اوج می دهد وبالا می برد .البته پیش از این ،اسلام دل انسان را با یزدان پیوند داده بود،هم اینک دل انسان را به مرتبه ی بلندی می کشد.دل انسان را در پرتو عقیده ی به یزدان وایمان به مراقبت خداوند سبحان ،والائی می بخشد . در اینجا لغزشگاهی از لغزشگاه های ضعف بشری است . ضعفی که از احساس خویشاوندی بنیاد می یابد واو را مایه ی تکمیل وجود وباعث امتداد حیات خویشتن می داند،ولذا به سوی او گرایش یافته ودادگری را رعایت نمی نماید ودیگر فراموش می کند که خویشاوندی پیوند سست وناقصی بوده ودارای مدت زمان کوتاهی است . نیرومندی خویشاوندی سندی بر ضعف انسان است.
احساس انسان بر این است که گستره ی خویشاوندی مایه ی کمال اوست وادامه ی خویشاوندی در میان نسلها ضامن ادامه ی وجود اوست وهرچه دامنه ی خویشاوندی فراختر شود ،هستی او را بیشتر ماندگار می سازد. به خاطر این احساس انسان در مقابل خویشاوند ضعیف وناتوان می شود ودر جایگاه گواهی دادن ویا قضاوت وداوری کردن ،منفعت خویشاوند را در نظر می گیردو می لغزد. در همین لغزشگاه است که اسلام به یاری دل بشر می شتابد وبه گوش جان او می خواند که سخن حق بگوید ودادگرانه رفتار کند ودر کردار وگفتار از حق جانبداری نماید وعدالت را مراعات دارد .
در پرتو هدایت آفریدگار، متوسل شدن تنها به یزدان دادار ،وپیش چشم داشتن محافظت ومراقبت پروردگار یگانه ی کردگار ، برای انسان بس خواهد بود واو را از یاری وکمک خویشاوندان بی نیاز می سازد وانسان را بر آن می دارد که حق وحقوق خویشاوندی را بدون حق وحقوق خدا نخواهد وحق وحقوق یزدان را فدای حق وحقوق نزدیکان نسازد . خداوند سبحان از رگ گردن به انسان نزدیک تر است «ونحن أقرب إلیه من حبل الورید» (سوره ی ق آیه ی ۱۶)
ودیگر اینکه می فرماید:«وبعهدلله أوفوا»
عهد وپیمانها:
از زمره ی عهد وپیمان یزدان ،گفتار حق وسخن دادگرانه است. هر چند که طرف خویشاوند باشد. یکی دیگر از عهد وپیمان یزدان ،به تمام وکمال پیمانه را پیمودنودادگرانه ترازو را کشیدن وسنجش منصفانه داشتن است. از جمله ی عهد وپیمان خدا یکی هم نزدیک نشدن ودست نبردن به مال یتیم  ،مگر از راهی بهتر وشیوه ای نیکوتر ،است. دیگر از عهد وپیمان یزدان ،حرمت وکرامت انسان را نگه داشتن ونکشتن است مگر به حق،و……
مقدم بر همه ی این عهد ها وپیمان ها ، این است که انسانها کسی وچیزی را شریک خدا نسازند .چرا که این بزرگترین عهد وپیمان است . این عهد وپیمان از فطرت انسان گرفته شده است . در آن هنگام که خداوند انسان را از نیستی به هستی می آورد وسرشت اورا می سرشت، این پیمان را در خمیره ی ذات او به ودیعت نهاده است،ونهاد انسان را با آفریدگارش آشنا کرده است. خدا انسان را به گونه ای آفریده است که قوانین حاکم بردستگاه های درونش را حس می کند.حس ولمس قوانین حاکم بر درون وبیرونش را ،یزدان به او می شناساند وبا هستی بخش کیهان ،که همان خداوند منان است آشنا می گرداند. وبه طور کلی انسان اگر به وعده ها وپیمانهایش وفا کند خداوند هم وفای به عهد می کند همان گونه که در سوره ی بقره آیه ی ۴۰ می فرماید:«….أوفوا بعهدی أوف بعهدکم……..»
پس از ذکر وظایف وتکالیف ،پیرو قرآنی در جایگاه مناسب خود این چنین به میان می آید:«ذالکم وصاکم به لعلکم تذکرون»
ذکر ویاد ،ضد غفلت وفراموشی است .دل ذاکر ویادآور ، غیر از دل غافل وفراموشکار است .دل ذاکر ویادآور ،همه ی عهدها وپیمان ها را یاد می کند وتمام توصیه ها وسفارشهای مرتبط بدین عهد را پیش چشم می دارد وآنها را فراموش نمی کند.
 این قواعد اساسی روشنی که تقریباًعقیده ی اسلامی را وشریعت اجتماعی را خلاصه می کند،وبا توحید الوهیت وربوبیت یزدان آغاز می گردد وبا عهد خداوند سبحان پایان می پذیرد،وسخنانی که پیش از این قواعد درباره ی حاکمیت وقانونگذاری گفته آمد، همه ی اینها راه راست یزدانند، راه راست او که جز آن همه ی راه های دیگر کژراهه بشمارند واز راه درست کردگار منحرف وبرکنارند.
«وأن هذا صراطی مستقیماً فاتبعوه،ولا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ذالکم وصاکم به لعلکم تتقون.»
ودر نهایت سفارشها وتوصیه های آن مدبر حکیم با این آهنگ بلند وژرف پایان می پذیرد ،که راه خدا تنها یک راه است وآن راه راست یگانه ای است که انسان را به خدا می رساند.تنها راه مستقیم الهی است که سعادت دو جهان را برای انسان تأمین می کند . ومردمان تنها یزدان سبحان را به ربوبیت بپذیرند وبا عبودیت فقط او را پرستش کنند ودر زندگی عملی تنها از این حاکمیت فرمانبرداری کنند وکرنش برند. واگر چنانچه انسانها به هر علتی از توحید یزدان انحراف پیدا کنند ومرتکب معاصی شوند ،موجب ضلالت وگمراهی وتفرقه شده واساس سعادت وخوشبختی شخص وجامعه  را ضایع می سازد وانسانها را به انحراف وپراکندگی وپریشانی می کشاند.
نتیجه گیری:
کلام آخر اینکه در هر کدام از سه آیه به ترتیب :
«ذالکم وصاکم به لعلکم تعقلون»
«ذالکم وصاکم به لعلکم تذکرون»
«ذالکم وصاکم به لعلکم تتقون»
آمده است که خود مؤید این رمز کلام است :ای آن گروهی که در برابر محتویات این موضوعات سه آیه قرار گرفته اید وقرار می گیرید ،این وصایا را از برایتان بیان کردیم که در آنها تعقل کنیدو تعقل شما باعث گردد که بسیاری از امورات زندگی دنیویتان متذکر باشید وبعد از طی این دو مرحله نوبت به این خواهد رسید که با عمل به محتویات این وصایا متقی و پرهیزگار شوید تا مورد عفو ومغفرت وعزت وعظمت ایزد منان قرار گیرید. انشاءالله.
ربنا آتنا فی الدنیا حسنه وفی الآخره حسنه وقنا عذاب النار

————————————————————————————
منابع:
۱ـ قرآن کریم
۲ـ تفسیر فی ظلال القرآن ـ سید قطب
۳ـ گلستان سعدی ـ دکتر خطیب رهبر
۴ـ روح الدین اسلامی ـ عفیف عبد الفتاح طباره
۵ـ حقیقت توحید ـ دکتر یوسف قرضاوی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.