بخش دینی-------> مقاله شماره دو: حدیث اخلاص

حديث اول
ارزش هر كاربه نيت آن است
بسم الله، والصلاة والسلام على رسول الله وعلى آله وصحبه أجمعين.
أما بعد: فيقول المؤلف رحمه الله: عن أمير المؤمنين أبي حفص عمر بن الخطاب قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: (إنما الأعمال بالنيات، وإنما لكل امرئ ما نوى، فمن كانت هجرته إلى الله ورسوله فهجرته إلى الله ورسوله، ومن كانت هجرته لدنيا يصيبها أو امرأة ينكحها فهجرته إلى ما هاجر إليه) متفق على صحته، رواه البخاري ومسلم] .
اهل سلوك و تربيت بر اين باورند كه هر كسي چهل روز خود را براي خدا خالص گرداند خداوند درهاي (هشت بهشت) را به روي او باز مي گشايد و به او مي گويد از هر دري كه مي خواهي وارد شو و گفته اند انسان براي اينكه صاحب يك خصلت نيكو شود و ازخصلتي زشت و نكوهيده فاصله بگيرد حداقل مدتي كه براي كسب خصلت هاي نيكو دفع صفات نكوهيده لازم دارد چهل روز است يعني بايد چهل روز تمرين كند بر صداقت راستي تمرين كند و تحت هيچ شرايطي غير از راستي بر دل و بر زبانش جاري نشود و دررابطه با رذايل اخلاقي نيز اينگونه است كسي كه بخواهد از خود صفت زشت و دروغ را دور كند بايد چهل روز تمرين كند براينكه نه به شوخي و نه به جدي بردل بر زبان جاري نشود .
در باب احاديث هم گفته اند هر كسي كه چهل حديث از احاديث پيامبر را ازبر كند و بفهمد و در حد توان عازم بر عمل كردن به آن احاديث باشد .
خداوند متعال در هاي خوشبختي و سعادت را بر او خواهد گشود
با اين مقدمه به استقبال احاديث پيامبر خدا (ص) دراربعين نبوي مي رويم و شرحي مختصر را پيرامون هر حديث بيان مي كنيم .
اولين حديث كه اساس و ركن ارزش گذاري اعمال ما را تشكيل مي دهند
طوري كه از اعمال ما بدون وجود اين ركن مقبول واقع نمي شود. حديث مشهور به حديث اخلاص است.
ابتدا كمي پيرامون كلمه اخلاص و كاربردش در قران توضيح مي دهيم سپس به بررسي حديث مي پردازيم.
ارزش هر عملي در گرو نيتي است كه پشتوانه آن عمل قرار گرفته است. اخلاص يكي از شرايط قبول عمل از جانب خداوند است. علما براي هر عملي كه عبادت تلقي مي شود و مقبول درگاه خدا قرار مي گيرد دو شرط قرار داده اند:
يكي اين كه لوجه الله باشد يعني طبق قانون و برنامه و شريعت خداوندي انجام پذيرد، به عبارت ديگر قلب و قالب آن عمل بايد مشروع باشد، لذا خالص بودن و مطابق بودن شريعت هر عملي آن عمل را مقبول درگاه خداوند مي گرداند به همين خاطر است كه در چهار جاي قرآن مي خوانيم كه «و ما اومروا الا ليعبدو الله مخلصين له الدين حنفاء و يقيموا الصلاة و يؤتوا الزكوة». «و فرمان نيافتند جز آن كه خدا را در حالي كه پرستش را براي او خالص ساختند با پاك دلي ( دين ورزي به آيين ابراهيمي ) بپرستند. و نماز را بر پا دارند و زكات را بپردازند» و اين است آيين راستين. عبادت خدا در كنار اخلاص در دين قرار داده شده است. « ليعبدوا الله مخلصين له الدين » دين در اينجا به معني فرمانبرداري و اطاعت است . اخلاص در اطاعت شرط قبول عبادت است. يعني عبوديت خداوند زماني مقبول است كه مخلصانه باشد و حنفاء يعني اين كه انسان از تمام جهات و افكار غير خدايي فاصله بگيرد و به سمت خداوند و برنامه ي او باز گردد و بعد از تحقق اخلاص مي فرمايد: « و يقيموا الصلوة و يؤتوا الزكوة » چون بارزترين مظاهر عبوديت و بندگي انسان را اقامه ي نماز و ايتاي زكات تشكيل مي دهد. با اقامه ي نماز انسان به خدا متصل مي شود و با ايتاي زكات انسان با بقيه مخلوقات از جمله انسانها متصل مي گردد و اگر توانست اين دو جهت ارتباط را حفظ كند، در ساير جوانب هم بسيار موفق خواهد بود. مفسر گران قدر استاد سبحاني بر اين باور است كه بندگي انسان با برداشتن دو گام آغاز مي شود. گام اول اقامه ي نماز است و گام دوم ايتاي زكات، و بقيه گام ها به شرطي است كه اين دو گام درست برداشته شوند تكرار آنها هستند . واقعيت هم ، همين است، انسان براي حركت كردن از نقطه اي به نقطه اي ديگر تنها دو گام بر مي دارد و گام هاي بعد تكرار اين دو گام هستند. در جاي ديگر خداوند مي فرمايد « آنچه كه در درون شماست چه آشكار كنيد و چه پنهان نماييد ، خداوند به آن آگاه است.» بر همين اساس كه امام نووي حديث اخلاص را در آغاز كتاب اربعين نووي قرار داده و بسياري از علماي حديث هم چنين كرده اند.
عن امير المومنين ابي حفض عمر بن الخطاب (رضي الله عن) قال: سمعت رسول الله (صلي الله عليه و اله و سلم) يقول : انما الاعمال بالنيات، و انما لكل امري ما نوي ، فمن كانت هجرته الي الله و رسوله فهجرته الي الله و رسوله، و من كانت هجرته لدنيا يصيبها او امراة ينكحها فهجرته الي ما هاجر اليه.
ذكر رجال به خاطر بيان قوت سند و درجه حديث است، اين حديث از طريق عمر فاروق روايت شده است كه مي فرمايد از پيامبر خدا صلي الله كه مي فرمايد:«انما الاعمال بالنيات: ارزش هر عملي در گرو نيتي است كه آن عمل با خود دارد » اين نكته بسيار مهم است، زيرا مقصود از اعمال، تمام حركاتي است كه از انسان صادر مي شود، چه حركات ظاهري كه شامل گفتار هم مي شود و چه حركات غير ظاهري مانند حركات قلبي و دروني، و ارزش اعمال ظاهري و باطني انسان ، بستگي به نيت او دارد. در كلمه « بالنيات» حرف «با» براي بيان سبب است; يعني ارزش هر عملي به سبب نيتي است كه آن عمل با خود دارد . به اين ترتيب متوجه مي شويم كه اصلاح نيت اولين گامي است كه انسان در هر عملي بر مي دارد ، و براي اين كه آن عمل با بركت شود ، بايد نيتش را از تمامي تمايلات و خواهش هاي نفساني و دنيايي خالص گرداند. پيامبر صلي الله در ادامه مي فرمايد « و انما لكل امري ما نوي: براي هر شخصي است آن چيزي كه نيت كرده است. » هر كسي آن درود عاقبت كار كه كشت لذا وقتي هر كسي ارزش عملش در گرو نيتي است كه آن عمل با خود دارد، ديگر تكليف روشن است . در ابتداي طريقمان براي رسيدن به تعبير حافظ:
در ره منزل ليلي كه خطر هاست به جان شرط اول قدم آن است كه مجنون باشي
مجنون بودن در تعبير حافظ، همان اصلاح نيت است.« فمن كانت هجرته الي الله و رسوله فهجرته الي الله و رسوله» در اينجا لازم است كه كمي در مورد هجرت بگوييم و بعد از آن به معني كردن اين قسمت از حديث بپردازيم: كلمه هجرت در لغت يعني ترك كردن، يعني كسي كه چيزي را رها مي كند و به سمت چيز ديگري برود. مهاجر هم ، يعني كسي كه چيزي را رها مي كند و به سمت چيز ديگري مي رود. در حديث ديگر در تفسير مهاجر آمده است «المهاجر من هجر ما نهي الله عنه: مهاجر كسي است كه چيزي را كه خدا از آن نهي كرده است ترك كند.»با توجه به تعريف لغوي هجرت مي توان گفت: مهاجر كسي است كه هميشه از وضعيت موجود گريزان و به سوي وضعيت مطلوب در حركت است ، حال را نمي پسندند، چون مي داند كه مي تواند آن را تغيير دهد و به حالت بهتري برسد. وقتي كه به بهتر رسيد دوباره مي انديشد و مي بيند كه بهترين هم وجود دارد به همين خاطر از خدايي كه محول حول و احوال است، خدايي كه تغيير دهنده سالها و حالهاست مي خواهد كه : «حول حول حالنا الي احسن الحال» يعني به ما كمك كن كه از وضعيتي كه داريم به سوي وضعيتي كه بايد داشته باشيم هجرت نماييم. پس هجرت حيات انسان را در بخش مادي و غير مادي در بر مي گيرد. به عنوان مثالب ، كسي كه مريض مي شود به پزشك مراجعه مي كند تا از حالت نا خوشي به حالت خوشي هجرت نمايد، كسي كه هنوز با خدا رابطه و ميانه خوبي ندارد و با او در حال جنگ است ، او نيز بايد از حالت هجرت كند و به حالت صلح و آشتي با خدا درآيد و بداند كه با اين هجرت هاست كه كمالات برايش محقق مي شود. لذا هجرت تنها اين نيست كه از شهري به شهر ديگر انتقال صورت پذيرد، بلكه اين هم يك نوع هجرت است كه اگر در جايي زمينه دين داري براي كسي فراهم نبود، به جايي هجرت كند كه زمينه دين داري باشد. هجرت از رفيق بد ، رفقايي كه انسان را دچار خواري و ذلت مي كنند بايد از آنها هجرت نمود و به سوي كساني رفت كه مايه ي عزت و شخصيت و كرامت هستند. بنابراين هجرت تمام حيات را شامل مي شود. نماز ، سرشار از هجرت است ، مقدماتي ترين مرحله زماني است كه اذان گفته مي شود و انسان وضو مي گيرد بعد از اين كه وضو گرفت ، بايد از حالت وضو گرفتن هم هجرت نمود و به سوي قبله نياز ايستاد و اين خود هجرتي ديگر است . گفتن الله اكبر ، قيام، تلاوت سوره حمد، ركوع، سجده كه خود مبارك ترين حركت انسان در نماز است همه هجرت هستند لذا نماز درس هجرت را به انسان مي دهد يعد از اين كه نماز پايان مي يابد دوباره هجرت ادامه پيدا مي كند زيرا«ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر» ( عنكبوت:45) به اين ترتيب انسان مسلمان نمي تواند مهاجر نباشد و به قول اقبال: قرار نيست سفر كردن انسان تنها از نقطه اي به نقطه اي ديگر باشد ، انسان مي تواند در جاي خود باشد، اما مهاجر باشد. به قول ايشان:
سفر اندر حذر كردن چنين است سفر از خود به خود كردن همين است
سفر اندر حذر كردن، يعني اين كه انسان در حين مقيم بودن مسافر هم باشد، و بهترين استفاده را از وقتش بكند. اما سفر از خود به خود كردن، يعني سفر از وضعيتي كه داريم به سمت وضعيتي كه بايد داشته باشيم. زماني كه انسان اين هجرت ها را انجام داد:« بسوزد مؤمن از سوز وجودش» آن وقت است كه مؤمن صاحب احساس و شور و شعور مي شود، صاحب عاطفه و فكر و انديشه و جوش و خروش مي گردد، بي تفاوت به محيطش نمي نگرد و از اين كه ديگران به سوي آن چيزي كه پر از خير و بركت است نمي روند، دردمند است. وقتي كه مؤمن صاحب اين سوز وجودي شد ، مي تواند بسياري از گره هاي خود و ديگران را بگشايد. ان وقت ديگر حيات دنيا يك نمونه بسيار كوچك از بهشت مي شود بنابراين هجرت همان تربيت است يك تربيت عملي و تربيتي كه انسان را در ابعاد مختلف شخصيتش رشد مي دهد و اين يعني ترك چيز هايي كه مطلوب نيستند و رفتن به سوي چيز هايي كه مطلوب هستند و بعد از توضيح در رابطه به هجرت ملاحظه كنيد كه « فمن كانت هجرته الي الله و رسوله» يعني كسي مه جهت مطلوبش را خدا و رسول قرار دهد و بخواهد رضايت آنها را كسب كند. : «فهجرته الي الله و رسوله» هجرتش به سوي خدا و رسولش خواهد بود يعني پاداش هجرت را آنها به او مي دهند و جزايش تابع عمل اوست. به اين ترتيب متوجه مي شويم كه انساني كه مهاجر الي الله و رسولش باشد، اين نيست كه بقيه خوشي ها و لذت هاي دنيا را از دست بدهد، بلكه بقيه لذت ها و خوشي هاي دنيا را نيز به دست آورد اما تفاوت انساني كه چنين هجرتي را براي حيات خود بر مي گزيند با انساني كه چنين هجرتي را انتخاب نمي كند در مثالي است كه مولوي در مقايسه يك كشاورز عاقل با يك كشاورز غير عاقل آورده است:
كشاورزي عاقل كه مجرب و كاردان است و كشاورزي كه اصول كشاورزي را نمي داند . كشاورز عاقل در زمان مناسب آن مقدار گندمي را كه دارد در فصلي كه فصل كشت است مي كارد و منتظر مي شود، بعد از مدتي آن را درو كند به قصد اين كه ، گندم بيشتري درو كند لذا كشت مي كند كه چند برابر آن را درو كند، در ضمن كاه هم خواهد داشت . كشاورز غير عاقل در زماني غير مناسب گندمش را كشت مي كند، اگر از او سؤال شود كه چه كاري انجام مي دهد مي گويد : مي خواهم مقداري كاه به دست آورم. گندمش را مي كارد تا كاه به دست آورد. به قول مولوي : غاقل كسي است كه هر كه كارد قصد گندم بايدش. به قصد گندم بايد كاشت، كاه تابع گندم است . انسان چه بخواهد و نخواهد لذت ها و خوشي هاي در دسترس اوست « و من كانت هجرته لدنيا» اگر كسي براي دنيا هجرت كند تا به آن برسد «او امرأة ينكحها» يا به قصد ازدواج با زني هجرت كند ، تا او را به دست آورد هجرت او تابع نيت است چرا كه زن يكي از مظاهر دنياست كه به تعبير وارد در حديث « الدنيا متاع و خير متاعها المرأة الصالحة: دنيا متاع است و بهترين متاع دنيا زن صالحي است كه خوب و فرمانبر و پارسا باشد » اگر خوب و فرمانبر و پارسا باشد كند مرد درويش را پادشاه. در سيره هم آمده است : كساني كه بوده اند به قصد نگاه كردن زني ، مهاجر شده اند و پيامبر صلي الله فرموده است به دستش مي آورند. ولي چه خوب است انسان هميشه عزت نفس داشته باشد و براي رسيدن به هدف هاي كوچك هجرت نكند بلكه اهداف بزرگي را براي هجرتش قرار دهد و در ضمن كسب اين اهداف بزرگ، اهداف كوچك هم به خود تحصيل خواهد شد، زيرا به قول مولوي :
هر كه كارد قصد گندم بايدش كاه خود اندر تبع مي آيدش
بنابراين «فهجرته الي ما هاجر اليه» پس هجرت انسان به سمت چيزي است كه به خاطر آن ، در مسير هجرت گام گذاشته است. اگر انسان در مفاد اين حديث دقت كند، دروسي را كه اين حديث مي خواهد به ما بدهد در خواهد يافت. بسياري از علما بر اين باورند كه اين حديث مدار اسلام است و اسلام هر كسي را بدون وجود اخلاص مقبول نخواهد بود. اما مردم با اين بينش حركت نمي كنند بلكه با توجه به نيت هايي كه دارند و با استناد به اين حديث ، به چند گروه تقسيم مي شوند: يك بخش انسان هاي عوامي هستند كه تنها به دنبال لذت هاي دنيايي و مادي اند. دسته اي ديگر جاهلانه مي خواهند از مشكلات و مسائل فرار كنند، لذا تن به هجرت به سوي خدا و رسولش نمي دهند. يك دسته اهل نفاق هستند: كساني كه در ظاهر دين داري مي كنند و باطنشان دين دار نيست. دسته اي ديگر عالم هستند و سعي مي كنند هر كاري را با نيت انجام دهند چون معتقدند كه ارزش عملشان بستگي به نيت آنها دارد و در غير اين صورت نمي توانند منتظر جزا و پاداشي براي عملشان باشند.
والسلام
منبع: شرح اربعین نووی تالیف محمود ویسی
ارزش هر كاربه نيت آن است
بسم الله، والصلاة والسلام على رسول الله وعلى آله وصحبه أجمعين.
أما بعد: فيقول المؤلف رحمه الله: عن أمير المؤمنين أبي حفص عمر بن الخطاب قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: (إنما الأعمال بالنيات، وإنما لكل امرئ ما نوى، فمن كانت هجرته إلى الله ورسوله فهجرته إلى الله ورسوله، ومن كانت هجرته لدنيا يصيبها أو امرأة ينكحها فهجرته إلى ما هاجر إليه) متفق على صحته، رواه البخاري ومسلم] .
اهل سلوك و تربيت بر اين باورند كه هر كسي چهل روز خود را براي خدا خالص گرداند خداوند درهاي (هشت بهشت) را به روي او باز مي گشايد و به او مي گويد از هر دري كه مي خواهي وارد شو و گفته اند انسان براي اينكه صاحب يك خصلت نيكو شود و ازخصلتي زشت و نكوهيده فاصله بگيرد حداقل مدتي كه براي كسب خصلت هاي نيكو دفع صفات نكوهيده لازم دارد چهل روز است يعني بايد چهل روز تمرين كند بر صداقت راستي تمرين كند و تحت هيچ شرايطي غير از راستي بر دل و بر زبانش جاري نشود و دررابطه با رذايل اخلاقي نيز اينگونه است كسي كه بخواهد از خود صفت زشت و دروغ را دور كند بايد چهل روز تمرين كند براينكه نه به شوخي و نه به جدي بردل بر زبان جاري نشود .
در باب احاديث هم گفته اند هر كسي كه چهل حديث از احاديث پيامبر را ازبر كند و بفهمد و در حد توان عازم بر عمل كردن به آن احاديث باشد .
خداوند متعال در هاي خوشبختي و سعادت را بر او خواهد گشود
با اين مقدمه به استقبال احاديث پيامبر خدا (ص) دراربعين نبوي مي رويم و شرحي مختصر را پيرامون هر حديث بيان مي كنيم .
اولين حديث كه اساس و ركن ارزش گذاري اعمال ما را تشكيل مي دهند
طوري كه از اعمال ما بدون وجود اين ركن مقبول واقع نمي شود. حديث مشهور به حديث اخلاص است.
ابتدا كمي پيرامون كلمه اخلاص و كاربردش در قران توضيح مي دهيم سپس به بررسي حديث مي پردازيم.
ارزش هر عملي در گرو نيتي است كه پشتوانه آن عمل قرار گرفته است. اخلاص يكي از شرايط قبول عمل از جانب خداوند است. علما براي هر عملي كه عبادت تلقي مي شود و مقبول درگاه خدا قرار مي گيرد دو شرط قرار داده اند:
يكي اين كه لوجه الله باشد يعني طبق قانون و برنامه و شريعت خداوندي انجام پذيرد، به عبارت ديگر قلب و قالب آن عمل بايد مشروع باشد، لذا خالص بودن و مطابق بودن شريعت هر عملي آن عمل را مقبول درگاه خداوند مي گرداند به همين خاطر است كه در چهار جاي قرآن مي خوانيم كه «و ما اومروا الا ليعبدو الله مخلصين له الدين حنفاء و يقيموا الصلاة و يؤتوا الزكوة». «و فرمان نيافتند جز آن كه خدا را در حالي كه پرستش را براي او خالص ساختند با پاك دلي ( دين ورزي به آيين ابراهيمي ) بپرستند. و نماز را بر پا دارند و زكات را بپردازند» و اين است آيين راستين. عبادت خدا در كنار اخلاص در دين قرار داده شده است. « ليعبدوا الله مخلصين له الدين » دين در اينجا به معني فرمانبرداري و اطاعت است . اخلاص در اطاعت شرط قبول عبادت است. يعني عبوديت خداوند زماني مقبول است كه مخلصانه باشد و حنفاء يعني اين كه انسان از تمام جهات و افكار غير خدايي فاصله بگيرد و به سمت خداوند و برنامه ي او باز گردد و بعد از تحقق اخلاص مي فرمايد: « و يقيموا الصلوة و يؤتوا الزكوة » چون بارزترين مظاهر عبوديت و بندگي انسان را اقامه ي نماز و ايتاي زكات تشكيل مي دهد. با اقامه ي نماز انسان به خدا متصل مي شود و با ايتاي زكات انسان با بقيه مخلوقات از جمله انسانها متصل مي گردد و اگر توانست اين دو جهت ارتباط را حفظ كند، در ساير جوانب هم بسيار موفق خواهد بود. مفسر گران قدر استاد سبحاني بر اين باور است كه بندگي انسان با برداشتن دو گام آغاز مي شود. گام اول اقامه ي نماز است و گام دوم ايتاي زكات، و بقيه گام ها به شرطي است كه اين دو گام درست برداشته شوند تكرار آنها هستند . واقعيت هم ، همين است، انسان براي حركت كردن از نقطه اي به نقطه اي ديگر تنها دو گام بر مي دارد و گام هاي بعد تكرار اين دو گام هستند. در جاي ديگر خداوند مي فرمايد « آنچه كه در درون شماست چه آشكار كنيد و چه پنهان نماييد ، خداوند به آن آگاه است.» بر همين اساس كه امام نووي حديث اخلاص را در آغاز كتاب اربعين نووي قرار داده و بسياري از علماي حديث هم چنين كرده اند.
عن امير المومنين ابي حفض عمر بن الخطاب (رضي الله عن) قال: سمعت رسول الله (صلي الله عليه و اله و سلم) يقول : انما الاعمال بالنيات، و انما لكل امري ما نوي ، فمن كانت هجرته الي الله و رسوله فهجرته الي الله و رسوله، و من كانت هجرته لدنيا يصيبها او امراة ينكحها فهجرته الي ما هاجر اليه.
ذكر رجال به خاطر بيان قوت سند و درجه حديث است، اين حديث از طريق عمر فاروق روايت شده است كه مي فرمايد از پيامبر خدا صلي الله كه مي فرمايد:«انما الاعمال بالنيات: ارزش هر عملي در گرو نيتي است كه آن عمل با خود دارد » اين نكته بسيار مهم است، زيرا مقصود از اعمال، تمام حركاتي است كه از انسان صادر مي شود، چه حركات ظاهري كه شامل گفتار هم مي شود و چه حركات غير ظاهري مانند حركات قلبي و دروني، و ارزش اعمال ظاهري و باطني انسان ، بستگي به نيت او دارد. در كلمه « بالنيات» حرف «با» براي بيان سبب است; يعني ارزش هر عملي به سبب نيتي است كه آن عمل با خود دارد . به اين ترتيب متوجه مي شويم كه اصلاح نيت اولين گامي است كه انسان در هر عملي بر مي دارد ، و براي اين كه آن عمل با بركت شود ، بايد نيتش را از تمامي تمايلات و خواهش هاي نفساني و دنيايي خالص گرداند. پيامبر صلي الله در ادامه مي فرمايد « و انما لكل امري ما نوي: براي هر شخصي است آن چيزي كه نيت كرده است. » هر كسي آن درود عاقبت كار كه كشت لذا وقتي هر كسي ارزش عملش در گرو نيتي است كه آن عمل با خود دارد، ديگر تكليف روشن است . در ابتداي طريقمان براي رسيدن به تعبير حافظ:
در ره منزل ليلي كه خطر هاست به جان شرط اول قدم آن است كه مجنون باشي
مجنون بودن در تعبير حافظ، همان اصلاح نيت است.« فمن كانت هجرته الي الله و رسوله فهجرته الي الله و رسوله» در اينجا لازم است كه كمي در مورد هجرت بگوييم و بعد از آن به معني كردن اين قسمت از حديث بپردازيم: كلمه هجرت در لغت يعني ترك كردن، يعني كسي كه چيزي را رها مي كند و به سمت چيز ديگري برود. مهاجر هم ، يعني كسي كه چيزي را رها مي كند و به سمت چيز ديگري مي رود. در حديث ديگر در تفسير مهاجر آمده است «المهاجر من هجر ما نهي الله عنه: مهاجر كسي است كه چيزي را كه خدا از آن نهي كرده است ترك كند.»با توجه به تعريف لغوي هجرت مي توان گفت: مهاجر كسي است كه هميشه از وضعيت موجود گريزان و به سوي وضعيت مطلوب در حركت است ، حال را نمي پسندند، چون مي داند كه مي تواند آن را تغيير دهد و به حالت بهتري برسد. وقتي كه به بهتر رسيد دوباره مي انديشد و مي بيند كه بهترين هم وجود دارد به همين خاطر از خدايي كه محول حول و احوال است، خدايي كه تغيير دهنده سالها و حالهاست مي خواهد كه : «حول حول حالنا الي احسن الحال» يعني به ما كمك كن كه از وضعيتي كه داريم به سوي وضعيتي كه بايد داشته باشيم هجرت نماييم. پس هجرت حيات انسان را در بخش مادي و غير مادي در بر مي گيرد. به عنوان مثالب ، كسي كه مريض مي شود به پزشك مراجعه مي كند تا از حالت نا خوشي به حالت خوشي هجرت نمايد، كسي كه هنوز با خدا رابطه و ميانه خوبي ندارد و با او در حال جنگ است ، او نيز بايد از حالت هجرت كند و به حالت صلح و آشتي با خدا درآيد و بداند كه با اين هجرت هاست كه كمالات برايش محقق مي شود. لذا هجرت تنها اين نيست كه از شهري به شهر ديگر انتقال صورت پذيرد، بلكه اين هم يك نوع هجرت است كه اگر در جايي زمينه دين داري براي كسي فراهم نبود، به جايي هجرت كند كه زمينه دين داري باشد. هجرت از رفيق بد ، رفقايي كه انسان را دچار خواري و ذلت مي كنند بايد از آنها هجرت نمود و به سوي كساني رفت كه مايه ي عزت و شخصيت و كرامت هستند. بنابراين هجرت تمام حيات را شامل مي شود. نماز ، سرشار از هجرت است ، مقدماتي ترين مرحله زماني است كه اذان گفته مي شود و انسان وضو مي گيرد بعد از اين كه وضو گرفت ، بايد از حالت وضو گرفتن هم هجرت نمود و به سوي قبله نياز ايستاد و اين خود هجرتي ديگر است . گفتن الله اكبر ، قيام، تلاوت سوره حمد، ركوع، سجده كه خود مبارك ترين حركت انسان در نماز است همه هجرت هستند لذا نماز درس هجرت را به انسان مي دهد يعد از اين كه نماز پايان مي يابد دوباره هجرت ادامه پيدا مي كند زيرا«ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر» ( عنكبوت:45) به اين ترتيب انسان مسلمان نمي تواند مهاجر نباشد و به قول اقبال: قرار نيست سفر كردن انسان تنها از نقطه اي به نقطه اي ديگر باشد ، انسان مي تواند در جاي خود باشد، اما مهاجر باشد. به قول ايشان:
سفر اندر حذر كردن چنين است سفر از خود به خود كردن همين است
سفر اندر حذر كردن، يعني اين كه انسان در حين مقيم بودن مسافر هم باشد، و بهترين استفاده را از وقتش بكند. اما سفر از خود به خود كردن، يعني سفر از وضعيتي كه داريم به سمت وضعيتي كه بايد داشته باشيم. زماني كه انسان اين هجرت ها را انجام داد:« بسوزد مؤمن از سوز وجودش» آن وقت است كه مؤمن صاحب احساس و شور و شعور مي شود، صاحب عاطفه و فكر و انديشه و جوش و خروش مي گردد، بي تفاوت به محيطش نمي نگرد و از اين كه ديگران به سوي آن چيزي كه پر از خير و بركت است نمي روند، دردمند است. وقتي كه مؤمن صاحب اين سوز وجودي شد ، مي تواند بسياري از گره هاي خود و ديگران را بگشايد. ان وقت ديگر حيات دنيا يك نمونه بسيار كوچك از بهشت مي شود بنابراين هجرت همان تربيت است يك تربيت عملي و تربيتي كه انسان را در ابعاد مختلف شخصيتش رشد مي دهد و اين يعني ترك چيز هايي كه مطلوب نيستند و رفتن به سوي چيز هايي كه مطلوب هستند و بعد از توضيح در رابطه به هجرت ملاحظه كنيد كه « فمن كانت هجرته الي الله و رسوله» يعني كسي مه جهت مطلوبش را خدا و رسول قرار دهد و بخواهد رضايت آنها را كسب كند. : «فهجرته الي الله و رسوله» هجرتش به سوي خدا و رسولش خواهد بود يعني پاداش هجرت را آنها به او مي دهند و جزايش تابع عمل اوست. به اين ترتيب متوجه مي شويم كه انساني كه مهاجر الي الله و رسولش باشد، اين نيست كه بقيه خوشي ها و لذت هاي دنيا را از دست بدهد، بلكه بقيه لذت ها و خوشي هاي دنيا را نيز به دست آورد اما تفاوت انساني كه چنين هجرتي را براي حيات خود بر مي گزيند با انساني كه چنين هجرتي را انتخاب نمي كند در مثالي است كه مولوي در مقايسه يك كشاورز عاقل با يك كشاورز غير عاقل آورده است:
كشاورزي عاقل كه مجرب و كاردان است و كشاورزي كه اصول كشاورزي را نمي داند . كشاورز عاقل در زمان مناسب آن مقدار گندمي را كه دارد در فصلي كه فصل كشت است مي كارد و منتظر مي شود، بعد از مدتي آن را درو كند به قصد اين كه ، گندم بيشتري درو كند لذا كشت مي كند كه چند برابر آن را درو كند، در ضمن كاه هم خواهد داشت . كشاورز غير عاقل در زماني غير مناسب گندمش را كشت مي كند، اگر از او سؤال شود كه چه كاري انجام مي دهد مي گويد : مي خواهم مقداري كاه به دست آورم. گندمش را مي كارد تا كاه به دست آورد. به قول مولوي : غاقل كسي است كه هر كه كارد قصد گندم بايدش. به قصد گندم بايد كاشت، كاه تابع گندم است . انسان چه بخواهد و نخواهد لذت ها و خوشي هاي در دسترس اوست « و من كانت هجرته لدنيا» اگر كسي براي دنيا هجرت كند تا به آن برسد «او امرأة ينكحها» يا به قصد ازدواج با زني هجرت كند ، تا او را به دست آورد هجرت او تابع نيت است چرا كه زن يكي از مظاهر دنياست كه به تعبير وارد در حديث « الدنيا متاع و خير متاعها المرأة الصالحة: دنيا متاع است و بهترين متاع دنيا زن صالحي است كه خوب و فرمانبر و پارسا باشد » اگر خوب و فرمانبر و پارسا باشد كند مرد درويش را پادشاه. در سيره هم آمده است : كساني كه بوده اند به قصد نگاه كردن زني ، مهاجر شده اند و پيامبر صلي الله فرموده است به دستش مي آورند. ولي چه خوب است انسان هميشه عزت نفس داشته باشد و براي رسيدن به هدف هاي كوچك هجرت نكند بلكه اهداف بزرگي را براي هجرتش قرار دهد و در ضمن كسب اين اهداف بزرگ، اهداف كوچك هم به خود تحصيل خواهد شد، زيرا به قول مولوي :
هر كه كارد قصد گندم بايدش كاه خود اندر تبع مي آيدش
بنابراين «فهجرته الي ما هاجر اليه» پس هجرت انسان به سمت چيزي است كه به خاطر آن ، در مسير هجرت گام گذاشته است. اگر انسان در مفاد اين حديث دقت كند، دروسي را كه اين حديث مي خواهد به ما بدهد در خواهد يافت. بسياري از علما بر اين باورند كه اين حديث مدار اسلام است و اسلام هر كسي را بدون وجود اخلاص مقبول نخواهد بود. اما مردم با اين بينش حركت نمي كنند بلكه با توجه به نيت هايي كه دارند و با استناد به اين حديث ، به چند گروه تقسيم مي شوند: يك بخش انسان هاي عوامي هستند كه تنها به دنبال لذت هاي دنيايي و مادي اند. دسته اي ديگر جاهلانه مي خواهند از مشكلات و مسائل فرار كنند، لذا تن به هجرت به سوي خدا و رسولش نمي دهند. يك دسته اهل نفاق هستند: كساني كه در ظاهر دين داري مي كنند و باطنشان دين دار نيست. دسته اي ديگر عالم هستند و سعي مي كنند هر كاري را با نيت انجام دهند چون معتقدند كه ارزش عملشان بستگي به نيت آنها دارد و در غير اين صورت نمي توانند منتظر جزا و پاداشي براي عملشان باشند.
والسلام
منبع: شرح اربعین نووی تالیف محمود ویسی