): <----- لحظات دلتنگی -----> :(

[pejmanava]

کاش همش خواب بود ....!

[tafgah72]

به دنیا آمد تا دختر کسی شود

ازدواج کرد تا همدم کسی شود

بچه دار شد تا مادر کسی شود

برای همه کسی شد

اما خودش بی کس شد

[avin]

سلام،دلتنگی یکی از خصوصیت های انسان بودنه،و ممکنه در برهه ای از زمان برای هر کدوم از ما پیش بیاد،دو سال پیش


که احساس دلتنگی میکردم فورا یه کاغذ آوردم و متن زیر و نوشتم،نوشتن متن زیر برام خیلی عجیب بود.


من فقط مداد و تو دستام گذاشتم و مداد خودش حرکت کرد،برای همین این متن و خیلی دوست دارم چون


کاملا فرمانروای این متن فقط احساسم بوده،احساسی خارج از قید و بند کلمات و جمله بندی  و نوشته ها

  


  

زستان....

زستان ئه ی هاوڕێ کۆنه که م،

ماوه یه کی زۆره جێت له دڵما داخستوه و دیاره به م ئاسانیه هیوای ڕویشتنت نیه!

هه نده رانی دڵمه وه...به هار گۆڵی ڕازاوه ی کردوه ته بوکی نێو پاڵ دامه نی جله چین چینه ڕازاوه که ی خۆی....

ئای زستان...! له هه نده راندا هه مووی خۆشیه و گۆرانی و شایی و هه ڵپه ڕین!

له هه نده راندا فرمێسک خنکاوه و خه م له سیداره  دراوه ....

زستان...چۆله که کانی سه ر پاساری به ندیخانه ی به هار، نهێنیه کیان بو گوتم،ده یانگوت دوێنی شه و

مامه شه ڕه و خاتوو دڵگیر به ده ستی مه ئمووره کانی به هار له و کاته دا وا ئه یانویست به فڕۆکه ی شین

بۆ شاری نامۆیی ڕا بکه ن ،گیراون و له هه مان کاتدا خنکاون و بۆ هه میشه کوژراون...!!

چۆله که کان نهێنیه کی که یان بۆم باس کرد:

ده یانگوت مه ئمووره کانی شایی به شه و به ڕۆژ  له کۆڵانه کاندا پیاسه ده که ن

و گۆڵی پێکه نین ئه ده ن به ده ستی منداڵه چکۆله جوانه کانی شاری به هار!

ئاه زستان...

که ی ده ڕۆی؟

که ی ئه م وڵاته وێرانه به جێ تێڵی؟؟؟؟؟

((((تا هاتنی به هارێکی که من هه ر چاوه ڕێم..........! ))))


هه نده ران:دنیای خارج
سیداره: دار یا طناب اعدام
به ندیخانه :زندان
نهێنی:راز
فڕۆکه:هلیکوپتر
کۆڵان:کوچه
پیاسه:پیاده روی

[tarannom]

صبر کن سهراب!





آری...


تو راست می گویی


آسمان مال من است
...





پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین،ما ل من است!





اما سهراب




تو قضاوت کن،




بر دل سنگ زمین جای من است؟!




من نمی دانم که چرا این مردم،دانه های دلشان پیدا نیست...




صبر کن سهراب!




قایقت جا دارد؟





من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم...

[tafgah72]

در هیاهوی زندگی در یافتم
چه دویدنهایی که فقط پاهایم را از من گرفت
چه غصه هایی که فقط باعث سپیدن مویم شد
در حالی که قصه ی کودکانه بیش نبود
دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود
واگر نخواهد هرگز نمیشود .

[pejmanava]

دلم می خواهد آفتاب که سر می زند

پرندگان همه از شادی بال در بیاورند

و مرا هم که خواب صبحگاهی ام بی شک

در بسته و تکراری است بیدار کنند

پرنده ی قفس نشین نه با طلوع آفتاب

شاد می شود نه از غروب آن دلگیر

[hoda]

كاهي اوقات دلتنكي هايمان معلوم نيست كه جه علتي دارند واين بي علتي هاست كه ما را در ابهام زندكي غرق مي كند .

كاش هميشه لحظه ها ي مهربانيهايمان تمتم نميشد.كاش هيج وقت دلهايمان نميشكست يا دلي را نميشكانديم اما....

اكنون در اين دنياي براز تاريكي يا شايد ميتوان كفت بر از نور  .اما كاه شايد قدر نوررا ندانسته ايم كه به ظلمت دجار كرديده ايم.

احساس ميكنم زندكي سخت است وهميشه به ارامش كساني كه ارام درون خاك خفته اند حسرت ميخورم...ام شايد هم سخت نيست شايد ظلمت بسيارش است كه راه را بنهان كرده

[erfan]

اینجا زمین است...

رسم آدمها عجیب است...

اینجا که گم میشوی به جای اینکه دنبالت بگردند....فراموشت می کنند

[bahar]

گاهی درزندگی فصلهایی وجود دارند که سرد هستند و ناخوشایند ...
پر ازنا امیدی ، اندوه وغم و دلتنگی و. . .
فصلهایی که تموم ناشدنی نشون میدن ...
فصلهایی که فکرمی کنیم موندگارند
و همین فکر، غم و غصه اش رو بیشتر میکنه ،
دوره هایی که دوست نداری حتی راجع بهش با کسی حرف بزنی ...
این روزهای ابری برای همه هست
و فکرنکن که تو این دنیا فقط برای خودت پیش اومده و بس ...
خبر خوش اینکه ، خوشبختانه این فصلها نیز میگذرن ...
غمت نباشه کمی صبر لازمه و زمان ، و
صدالبته الله مهربان که همیشه وهمه جا باماست

[فرمیسک]

آسمان را به یاد داری؟

همان که هر گاه دلت می‌گیرد حال ابرهایش را می‌فهمی

همان بیکرانی که هر گاه دلت برای پروردگارت تنگ می‌شود نگاهش می‌کنی

همان سیاه تاریکی که هرگاه مهتابش را می‌بینی رویاهایت جان می‌گیرند

همان آسمانی که ابرهایش برای تپیدن قلب تو قطره قطره آب می‌شوند

همان جایی که بی‌نهایت دید چشم‌هایت را در افق‌هایش می‌بینی

همان راه پیچ در پیچ و پر ستاره‌ای که هرگاه دستانت را به سوی الهه‌اش دراز می‌کنی آسمان با تمام ستاره‌هایش تسلیم دستان توست



و این خداوندگار است که وسعتش در زمین و آسمان‌ها جا نمی‌گیرد اما قلب تو، تا همیشه، خداوند را در خود جای داده

تا خدا در قلب توست آرزوهایت نخواهند مرد تا او نگاهت می‌کند تو نخواهی افتاد و اگر روزگاری تو را در شکست انداخت

بدان این نیز آغازی است پر شورتر و تولدیست از جنس جاودانگی…

[tafgah72]

چقدرررررررررر داتنگتممممممممم خدایاااااااااااااا

ره گم کرده ام خدایا

به هردری میزنم

به هر راهی که میرم

همه ره رسیدن به توست

اما چرا من نمیرسم خدایاااااا

احساس میکنم انقدر دور شدم که دیگه نه پای برگشت دارم و توانش را !

خدایااااااااااا دلم بدجور هوایت را کرده ..

الهی نگاهی هر توم پناهی "

بچه ها از دعای خیرتان بی نصیبم نکنید !

[pejmanava]

لحظه ها را گذراندم که تا به خوشبختی برسم

غافل از اینکه خوشبختی لحظه هایی بود که گذشته بود .

[pejmanava]

خدایا نمیگویم که دستم را بگیر !

عمریست که گرفته ای .

اما این را میگویم که رهایش نکن ...

[yasina]

چە دردی است در میان جمع بودن ، ولی در گوشە ای تنها نشستن ...

برای دیگران چون کوە بودن ، ولی در چشم خود ارام شکستن ...

برای هر لبی شعری سرودن ، ولی لبهای خود هموارە بستن ...
‎‏

[avin]

زندگی اسیر سه حادثه است: تـــولد – زندگی – مرگ

و اسیر سه رنگ: سپیدی – زردی - سیاهی

زندگی آغـــــــاز یک پایان است

خوش باش! هر چه کنی

رنج است هر جا که روی

زرد است به هر طرف که روی

پایان است

دل خوش مدار و خوش باش

زندگی بهر ماندن نیست

دل سپید دار

عقل نشسته بر سیاهیست

پاییز در راه است

بهر چه می‌شوی رنجور؟

پـــــــــــاییز برخواسته از بهار دل انگیز است