دسته :
چهارشنبه، 18 اسفند ماه، 1389
بازديد : 4561 بار
جمیل ابراهیم حبیب /مترجم: حمید مهدویخویشتن را از قید نفس برهان ، قدرت و مکنتت را نادیده انگار، همه چیز را به خداوند واگذار، خانه قلب را مهمانخانه او کن و خود در آستانه گوش به فرمان بایست. هرچه را که او می خواهد به خانه راه ده و آنچه را که به بیرون بردنش فرمان می دهد بر جای مگذار. زینهار و زینهار از این که در خانه قلب میزبان هوای نفس شوی، چه این بوم نفس هر آبادی را ویران می کند. بنای امید را بر بنیاد استوار رحمت حق به پا کن نه بر اساس مدعای سست مردم. به فرمان خدای بر تو سن نفس لگام زن و اتکای به خلق را به اتکال به خالق بدل نما.پرهیزگار و خویشتن دار باش، اسیر هوی و هوس مشو. پیوسته از نیرنگهای نفس بترس و احساس امنیت مکن. غافل منشین، پوینده باش و جوینده تا به مقام رفیع (اطمینان) برسی آنچنان باش که می نمایی و آنچنان بنما که باشی. مباد پندار، کردار و گفتارت مبتنی بر خواسته های نفس باشد زیرا خداوند همواره مراقب است و در کار (کل یوم هو فی شأن) و از مکنونات قلبی انسان آگاه است(یحول بین المرء و قلبه)، هم اوست که می تواند درون ویرانت را با برداشتن نقاب فریبنده ی ظاهر آشکار سازد و نزد مردمت شرمنده سازد.
دسته :
چهارشنبه، 18 اسفند ماه، 1389
بازديد : 17425 بار
سلطان صلاح الدین یوسُف ایّوبی،نامدارترین شخصیّت کُرد در جهان اسلام و رادمردی پاک سرشت بود که در جهانی شدن عنوان " کُرد " نقشی بسزا داشته است؛مولع عبادت و به ویژه ادای نماز به جماعت بود؛عطش او نسبت به قرآن چنان بود که در شب نشینی ها حاضران را به تلاوت قرآن دعوت می کرد و گاه تا چهار جزء قرآن را اشک ریزان و اندیشناک،با گوش جان استماع می کرد؛ در اوج توانگری،به برکت قوّت بصیرت و پختگی عقل،شکوه زهادت را به پاسداری هیبت مجاهدت می گماشت و سادگی و خشونت معیشت را بر کامجویی و مال اندوزی ترجیح می داد و آن گاه که به خالق جان داد و از خلایق اشک ستاند،باقیمانده دارایی اش ۳۶ یا ۴۷ درهم بیشتر نبود!همگان را صمیمانه و با سیمای گشاده به حضور می پذیرفت و هر که را نزدش می رفت،حتی اگر کافر هم بود،حرمت می نهاد!بهره اش از شرم و آزرم چنان بود که از یاران و کارگزارانش هر که را آیین یاری و وفاداری فرو می نهاد و گوهر امانت به ننگ خیانت می آلود،نکوهش و رسوا نمی کرد،بلکه تنها به عزل او اکتفا و دستش را از مناصب کوتاه می کرد!
دسته :
چهارشنبه، 18 اسفند ماه، 1389
بازديد : 5987 بار
نويسنده: صلاح الدین توحیدیدر یکی از اقیانوسهای دور دست زمین غو غایی بر پا بود. شیاطین بزرگ و کوچک در آنجا حاضر شده بودند تا در جلسه ای مهم که ابلیس،شیطان بزرگ و رئیس آنان،دستور بر پایی آن را داده بود،شرکت نمایند.شیاطین به دور تخت ابلیس که بروی آب بود ، حلقه زده و منتظر او بودند . بعد از مدتی ،چهره بسیار زشت ابلیس از دور نمایان گشت. شیاطین سر به سجده گذاشتند و ابلیس بعد از نشستن بر روی تخت به آنان دستور داد سر از سجده بردارند . ابلیس بعد از نگاهی کوتاه به فرزندان،نوادگان و فرماندهان ارتش خود ،ناگهان با عصبانیت فریادزد :دو تن از شما در این جمع حاضر نیستند ،چگونه جرات نموده اند از دستور من سرپیچی کنند... هنوز سخنان ابلیس تمام نشده بود که آندو تن در میان جمع شیاطین حاضر شدند و بعد از سجده در مقابل ابلیس دلیل تاخیر خود را این گونه بیان نمودند. اولی گفت:مشغول وسوسه جوانی بودم که تا به حال لب به شراب نزذه بود؛مجبور شدم وقت زیادی را صرف و سو سه او نمایم و در نهایت موفق شدم .ابلیس گفت:کار خوبی کرده ای،اما ارزش این تاخیر را نداشت.دومی نیز گفت:
دسته :
چهارشنبه، 18 اسفند ماه، 1389
بازديد : 20634 بار
نويسنده: عبدالرحمان سنجری/ ترجمه: حسن قادریزنی زیبا در مکه بود . شوهری داشت که روزی در حضور او به آینه نگاه کرد و به او گفت:آیا کسی را سراغ داری که این چهره را ببیند ولی فریب آن را نخورد؟ گفت:آری گفت: آن کیست؟ گفت: عبید بن عمیر گفت: به من اجازه بده تا او را مفتون خود گردانم. گفت: به تو اجازه دادم.گفت: می روم و او را شیفته خود خواخم کرد. زن رهسپار شد در حالی که مانند قرص ماه می درخشید. گفت: به راستی من شیفتۀ تو شده ام پس در کارم نظر کن ( به من توجه کن و زیبایی هایم را ببین!) عبید بن عمیر گفت:من از تو چیزی می پرسم اگر به من راست بگویی خواسته ی تو را برآورده می کنم. گفت: هر چه از من بپرسی به تو صادقانه جواب میدهم. گفت: به من بگو اگر هم اکنون ملک الموت پیش تو بیاید و بخواهد که تو را قبض روح کند آیا دوست داری که این خواسته ی تو را برآورده کنم؟ گفت: خیر گفت: راست گفتی.
دسته :
چهارشنبه، 18 اسفند ماه، 1389
بازديد : 10153 بار
نويسنده: دکتر حسین حسین شحاته/مترجم: یونس یزدان پرستنفس مطمئنّه نفسی است که صاحب آن احساس کمک و امنیّت از طرف خداوندمیکند و نفس او در نزد خداوند – تبارک و تعالی – آرام است و با ذکر خدا مطمئن می شود وبه سوی او باز می گردد و مشتاق لقاء و قرب او است ، نفسی است، شکسته و خوار در نزد خداوند – عزّ و جلّ – زاهد و پرهیزگار در زندگی فانی دنیا، وملائکه به صاحب نفس های مطمئنّه در موقع مرگ می گویند: « يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ** ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً** فَادْخُلِي فِي عِبَادِي** وَادْخُلِي جَنَّتِي» ترجمه : اي انسانِ آسوده خاطر ( كه در پرتو ياد خدا و پرستش الله ، آرامش به هم رسانده اي و هم اينك با كوله باري از اندوخته طاعات و عبادات ، در اينجا آرميده اي ) !** به سوي پروردگارت بازگرد ، در حالي كه تو ( از كرده خود در جهان و از نعمت آخرت يزدان ) خوشنودي ، و ( خدا هم ) از تو خوشنود ( است ) .** به ميان بندگانم درآي ( و همراه شايستگان و از زمره بايستگان شو ) .** و به بهشت من داخل شو ( و خوش باش ! ) .{فجر/30/27}
دسته :
چهارشنبه، 18 اسفند ماه، 1389
بازديد : 8718 بار
نويسنده:دکتر حسین حسین شحاته/مترجم: یونس یزدان پرست نفس لوّامه نفسی است که بر یک وضعیت یکسانی ثابت نمیماند و آن دارای تغییر و تبدّل زیادی است و به یاد می آورد و از یاد میبرد، قبول می کند و معارضه مینماید، دوست می دارد و بغض می ورزد ، خوشایند و فرمان بردار و پرهیزگار می گردد «یعنی در آن نیروی خیر وشر و رایحه های ایمان و وسوسه های شیطان وجود دارد.»و گفته شده که آن نفس انسان مؤمن است: می بینی انسان مؤمن را که دائماً خودش را سرزنش می کند: منظور از صحبت کردنم چیست؟ و هدف از علمم چیست؟ معنی نفس لوّامه: خداوند – عزّ و جلّ – در قرآن کریم به نوع دیگری از انواع نفس ها اشاره کرده و آن نفس لوّامه است و میفرماید:« لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ** وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ» به روز قيامت سوگند !* و به نفس سرزنشگر سوگند ! ( كه پس از مرگ زنده مي گرديد و رستاخيز حق است ) .{قیامة :2/1} خداوند – عزّ و جلّ - میفرماید:« فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرَاتٍ» پس خود را با غم و غصّه آنان (کسانی که عملبد خود را توسط شیطان زینت میبینند)هلاك مكن{فاطر/8}