نگاهی تاریخی بە چگونگی شکلگیری رژیم اشغالگر قدس و مقاومت اسلامی مردم فلسطین:
نگاهی تاریخی بە چگونگی شکلگیری رژیم اشغالگر قدس و مقاومت اسلامی مردم فلسطین:
متأسفانه دو سال است که جهان اسلام رمضانهای خونینی را در دو سوی گذرگاه رفح سپری میکند، و جمع کثیری از زنان و مردان بیگناه امت اسلامی قربانی نقشهی شوم مثلث عربی، صهیونیستی و غربی میشوند. بایستی اذعان نمود تا هنگامی که تعصب و جهالت بر جهان اسلام حاکم باشد و حکام جائر و پست در رأس کشورهای اسلامی بر جان و مال این امت فرمانبرند و کسانی چون اوباما، بان کی مون، ملک عبدالله، سیسی و… ترور و تروریسم را تعریف نمایند تکرار این فجایع امری است عادی و قابل پیشبینی.
این روزها نبرد میان حماس و اسرائیل در محافل و مجالس نقل عام و خاص شده است. وقتی به سایتهای اینترنتی مراجعه مینمایی و یا در صدد روشن نمودن رادیو و تلویزیون بر میآیی، نگاه کردن به شبکههای ماهوارهای و مراجعه به روزنامهها و مجلات اخبار مربوط به تحولات غزه را در صدر اخبار خویش قرار دادهاند. تحلیلگران خبری و همچنین مقالات بیشماری به تجزیه و بررسی مسائل آن میپردازند که چنین تحلیلهایی حتی به سطح جامعه نیز کشیده شده است و افراد در بخشهای مختلف جامعه، کارمندان در ادارات، مردم در صفوف مختلف، داخل اتوبوس و تاکسی و خلاصه در کوچه و بازار هرکس بر مبنای اندیشه و فکر خویش به این رویداد مهم میپردازد. حال هرچند دردنیای به ظاهر متمدن امروزی و در قرن ۲۱، در عصر علم، تکنولوژی و پیشرفت بشری چنین حوادثی تازگی ندارد و ما سالانه به شیوههای متفاوت و در نقاط مختلف جهان شاهد چنین فجایعی هستیم و هر لحظه انتظار چنین فجایعی را به دلیل نوع حاکمیتی که بر جامعهی بشری حکمفرماست، داریم.
در واقع از حاکمان ظالم که امروز بر منابع مادی و تسلیحاتی جهان و شبکههای مختلف رسانهای تسلط دارند، در راستای ارضای حس قدرتطلبی و فروکش نمودن آتش حرص و طمعشان جز این انتظاری نمیتوان داشت، ولی متأسفانه آنچه بر دردمندی متفکران و اندیشمندان جامعهی جهانی میافزاید و وقوع این فجایع را دردناکتر میکند، قضاوتهای متعصبانه، جاهلانه و تقلیدوار جمع بیشماری از عوام جامعه است که تبدیل به بلندگویی جهت موجه جلوه دادن چنین وقایع ددمنشانهای شدهاند. در وقایع اخیر نیز به مثابهی بسیاری از اتفاقات گذشته شاهد مجادلات کلامی و بحثهای بینتیجه از افراد درسطح جامعه هستیم و آنچه در این چند روز بیشتر از این فجایع، مرا ناراحت و محزون نمود، اظهار نظرهای عدهای از دوستان و آشنایان بود که مرا وادار به نوشتن این مطالب نمود. آنان با بیان نظراتی ازقبیل: جنگ میدان پخش نقل و شیرینی نبوده و ممکن است چند زن و کودک کشته شوند، مردم فلسطین از قبل زمینهای خویش را فروخته و الآن ادعای چیزی را دارند که نیاکانشان مبالغ هنگفتی را در قبال آن گرفتهاند، مقصر این کشتار حماس بوده چرا که هم، دستنشاندهی حکام همسایه بوده و هم علیه تشکیلات خودگران فلسطینی کودتا کرده و با پرتاب موشک و راکت در مدت آتشبس، آغازگر جنگ بوده است. حتی بعد از شروع جنگ نیز با مستقر نمودن پایگاههای خود در مساجد و مدارس زمینهساز کشتار مردم بیگناه میشود، حماس گروهی تروریستاند که مانع تشکیل روند صلح در خاورمیانه شدهاند و یا اینکه این سرزمین از اول متعلق به یهودیان بوده و مردم فلسطین هیچگونه حقی در آن ندارند، مرا بیشتر متحیر، سرگشته و اندوهگین نمودە است.
متأسفانه این دوستان بدون توجه به اینکه این سرزمین از ابتدا متعلق به کنعانیان، آموریان و آرامیان (۳۰۰۰ سال قبل از میلاد و ۱۸۰۰ سال قبل از یورش عبرانیها) بوده است، یهودیان را مالک اصلی و فلسطین را سرزمین نیاکان آنان میپندارند و غافل از اینکه عبرانیها در سال ۱۲۰۰ قبل از میلاد به سرزمین کنعان حمله و ضمن تخریب، مردم آنجا را از بین بردند و قبایل آنها در سراسر سرزمین کنعان پراکنده شدند. در سال ۱۰۰۰ قبل از میلاد اولین حکومت بنیاسرائیل توسط حضرت داوود بنا شد و در سال ۷۲۱ ق. م حکومت آنان در بخش شمالی توسط پادشاه آشور و در سال ۵۸۷ ق. م جنوب آن توسط بابلیها از بین رفت. اما در بحث فروش زمینها که این روزها خاص و عام با تأسی از شبکههای مختلف رسانهای در جهت توجیه جنایات اسرائیل به آن دامن میزنند، عدهای از افراد بیخبر از وقایع تاریخی منفعلانه آنچه را که خواست شبکههای قدرت است در جامعه پخش و نشر مینمایند. کاش این برادران قبل از اظهارنظر، سری به مراجع تاریخی زده و از تأسیس اسرائیل به عنوان وطن ملی یهودیان متأثر از ناسیونالیسم افراطی قرن ۱۹ اروپا و تلاش صهیونیسم جهانی در راستای وسیله قرار دادن دین یهودیت جهت تشکیل این وطن ملی باخبر میشدند. [۱] کاش آنان از همکاری صهیونیسم جهانی با هیتلر در جریان جنگ جهانی دوم حتی در کشتن یهودیان جهت مظلومنمایی در راستای رسیدن به اهداف خویش که همان تشکیل دولت ملی برای یهودیان بود، آگاهی پیدا میکردند. [۲]
این دوستان وقتی از چنین رویدادهایی باخبر شوند به طور حتم تلاش یهودیان را در راستای تشکیل دولت ملی نادیده نگرفته، آن وقت متوجه میشوند که کشورهای استعماری فرانسه، انگلستان و… چه کمکهای شایانی به جنبش صهیونیسم در این راستا نمودند. آن وقت از تلاش ناپلئون به عنوان اولین چهرەی سیاسی اروپایی که به صراحت از تشکیل کشور یهودی در سرزمین فلسطین سخن میگوید، باخبر شده و خواهند دانست که وقتی یهودیان پس از شکست ناپلئون از او ناامید میشوند، سراغ انگلستان رفته و از او در راستای تشکیل دولت ملی کمک میخواهند. انگلستان هم در قرن ۱۸ به دلیل اهمیتی که فلسطین به عنوان پل ارتباطی و سرزمین مقدس داشت، دست به کار شده و ضمن استفاده از ضعف دولت عثمانی و تحریک حکامی چون شریف حسین، جمال پاشا، عبدالعزیز آل سعود درصدد تسلط بر آن سرزمین برآمده و حتی ضمن گفتگوی مخفیانه با فرانسویها در مورد تقسیم منطقه، تصمیمگیری نمودند که نتیجهی این گفتگوی مخفیانه، توافقنامەی سایکس پیکو در سال ۱۹۱۶ است. انگلیس که این توافقنامه را مانع تسلط بر کانال سوئز میدانست از انقلاب بلشویکها که در شوروی درحال وقوع بود نهایت استفاده را برده و فلسطین را در اختیار خویش گرفت. البته نیروهای انگلیسی اشغال اراضی فلسطینی را تدریجی و با تصرف شهر غزه در هفتم نوامبر ۱۹۱۷ آغاز و پس از آن در شانزدهم نوامبر همان سال یافا را اشغال و در نهم دسامبر ۱۹۱۷ وارد قدس شدند. بعد از پیروزی متفقین در جنگ جهانی اول و فروپاشی دولت عثمانی در آوریل ۱۹۲۰ متفقین و جامعەی ملل فلسطین را رسماً به انگلستان داد و او هم تلاش خویش را برای عمل به توافقنامەی بالفور [۳] جهت تشکیل دولت ملی یهود منسجمتر نمود. مهاجرت و انتقال یهودیان به فلسطین آغاز شد. درضمن یهودیان قبل از صدور قطعنامەی فلسطین توانستند به شیوههای زیر ۶/۶ درصد از خاک فلسطین را تصاحب نمایند:
۱ـ به کمک مستقیم دولت انگلستان از طریق بخشیدن و اجاره دادن به قیمت ناچیزی.
۲ـ خرید از فئودالهای لبنانی و سوری (پس از شکست دولت عثمانی و اشغال شام توسط متفقین این سرزمین به ۴ کشور تقسیم شد. سوریه و لبنان در اشغال فرانسه، شرق اردن و فلسطین به اشغال انگلستان و این چنین پس از تقسیم شام مالکان سوری و لبنانی خود در کشوری زندگی میکردند و املاکشان در کشور دیگری قرار داشت و زمینهای خویش را به قیمتهای هنگفتی به یهودیان فروختند.)
۳ـ فروش زمین توسط خود فلسطینیان که بسیار ناچیز بود. (البته بلافاصله از سوی مفتیان فلسطین حکم ارتداد کسانی که زمینها را میفروختند داده شده و جلوی آن گرفته شد.)
خلاصه از همان آغاز مهاجرت یهودیان به فلسطین شورشها و مخالفتهایی از سوی احزاب و شخصیتهای مختلف علیه یهودیان و دولت انگلیس آغاز شد. (اعتصاب عمومی در سال ۱۹۲۰، قیام پیامبر موسی در همان سال، یافا در یک مه ۱۹۲۱، قیام براق ۱۵ آگوست ۱۹۲۹، در اواخر دههی ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۶ قیام مسلحانەی شیخ عزالدین قسام، در سال ۱۹۳۷ حسینی رهبری مبارزات را عهدهدار شد و در سال ۱۹۴۴ حسن سلامه که همهی آنها شهید شدند. در سالهای ۴۷ـ۱۹۳۹ جنگ جهانی دوم روی داد و یهودیان از این جنگ نهایت بهرهبرداری را برده و با مظلومنمایی و بزرگنمایی رخدادهایی که در آلمان و اروپای شرقی با آن مواجه بودند و تأکید بر این نکته که تنها راه نجات آنها ایجاد کشوری در فلسطین است و پس از آنکه بعد از کنفرانس بالتیمور در سال ۱۹۴۲ توجه یهودیان معطوف به آمریکا شد و بعد از جلب توجه رئیس جمهور وقت آمریکا ترومن یهودیان بیشتری را روانەی فلسطین شدند. در ۱۴ مه ۱۹۴۸ انگلستان به قیمومیت خویش در فلسطین خاتمه داده و نیروهایش را از فلسطین خارج و تجهیزات خویش را به یهودیان واگذار نمود. در همان روز شورای ملی یهود تشکیل جلسه داده و در ساعت ۴ بعد از ظهر روز جمعه ۱۴/۵/۱۹۴۸ موجودیت دولت اسرائیل توسط دیوید بن گورین با اجتماعی در موزەی تلآویو اعلام گردید که بلافاصله ترومن آن را به رسمیت شناخت. بلافاصله پس از تشکیل اسرائیل، یهودیان شروع به تصرف شهرها و روستاها و بیرون راندن فلسطینان از خانه و کاشانهشان نمودند و هنگامی که با مقاومت فلسطینیان روبرو شدند، جنایاتی چون کشتار دیریاسین و کفر قاسم را در آوریل ۱۹۴۸ به راه انداختند و در جنگ همان سال علیه کشورهای عربی ۷۸ درصد خاک فلسطین را به تصرف خویش درآوردند و نخستین مرحلەی آوارگی بیش از یک میلیون فلسطینی به اردن، لبنان، سوریه، مصر و عراق آغاز شد.
اسرائیل در مه ۱۹۴۹ به عضویت سازمان ملل در آمد.
حال با نگاهی اجمالی و مختصر به روند شکلگیری دولت اسرائیل و دخالت دولتهای استعماری در کمک به نقشهی از پیش طراحی شدهی صهیونیستها در راستای تشکیل دولت ملی یهود و تضییع حقوق جمع کثیری از فلسطینیان افراد منصف در قضاوت خویش نسبت به این قضیه و فروش زمینها تجدید نظر نموده و به همان دلیلی که حاکمیت رژیم بعث را در کُردزدایی از کرکوک و جایگزینی عربهای بعثی به جای آنها در این شهر را محکوم و ضد انسانی میدانند و صدام به عنوان غاصب سرزمین اکراد، چنین ننگی را با خود به گور برد، کشورهای استعماری و صهیونیسم جهانی را مسبب و غاصب سرزمینهای فلسطینیان دانسته و در داوری خویش به دوراز تعصب و تفکرات پان ناسیونالیستی منصفانەترعمل مینمایند.
متأسفانه جمع کثیری از افراد جامعه همنوا با قدرتهای استعماری و رسانههای وابستهشان حماس را تروریست و طرفدارانش را حامیان ترور میپندارند. گویی حق تشخیص و معیار سنجش به دست آنان است تا هر گروه و حزبی را که موقعیت هژمونیکشان را به خطر اندازد با زدن برچسب تروریست بر پیشانیاش در جامعەی بینالمللی منزوی نمایند. در واقع در نظر آنان زمانی و در دوران جنگ سرد مجاهدان افغانی، مدافعان راه آزادی و دولت کمونیستی شوروی نماد ترور تلقی میشد، ولی بلافاصله پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی همین مجاهدان و آزادیخواهان، تروریست و زمینهساز لشکرکشی به خاورمیانه میشوند. از نظر عدهی بیشماری از مقلدان آنان هم در جوامع، بدون فهم مفهوم ترور هماهنگ با قدرتهای بزرگ جهانی، دفاع مشروع از سرزمین و ملت تبدیل به ترور و لشکرکشی و اقدام جهت دستیابی بر منابع طبیعی و ثروتهای سرزمینی دیگر به بهانهی نابودی تروریستها و جهت صدور دموکراسی دروغین مشروع و قانونی و مهر تأیید بینالمللی میخورد و در این میان جان میلیونها انسان بیگناه از کودکان و نوجوانان، زنان و پیران که قربانی فهم و تعریف غلط از ترور میشوند، در راستای حفظ منافع مادی کشورهای قدرتمند فاقد ارزش خواهد بود. به همین دلیل حمله به عراق، افغانستان، لبنان و کشتار ملتها در چچن، بوسنی، فلسطین و تخریب و نابودی نسل و حرث، انفال کردها و بمباران شیمیایی سردشت و حلبچه و بەکارگیری پیشرفتهترین سلاحهای کشتار جمعی در راستای نابودی انسانها قانونی میشود. به زعم همین افراد گروه تروریستی حماس آلت دست بعضی از قدرتهای منطقه در راستای جلوگیری از روند شکلگیری صلح در خاورمیانه میشود، ولی کمکهای میلیارد دلاری به مصر و اسرائیل از سوی آمریکا در راستای دوام و ماندگاری حکومتهای استبدادی و بدون پشتوانەی مردمی موجه و قانونی جلوهگر میشود. حمایت خارجی از حکومت بعث، حسنی مبارک و بسیاری دیگر از حکام مستبد در راستای نابودی ملتهای مظلوم و ارعاب و شکنجهی مصلحان و متفکران بەواسطهی حمایت خارجی بلااشکال، ولی حمایت از حماس (حال به هر عنوان حتی در راستای تأمین منافع کشور حمایت کننده) ناموجه وغیر قانونی میشود. حمایت از شکلگیری حکومت فدرالی عراق و رسیدن اقلیتهای قومی (که حق آنان است) به حقوق خویش بلااشکال، ولی فقط حمایت تبلیغی از گروهی برخاسته از بطن مردم فلسطین مشکلساز است.
در ضمن تعجبم از این است که چرا این دوستان نمیخواهند درک کنند که مقاومت فلسطینی از همان آغاز مهاجرت یهودیان و اطلاع از نقشەی شوم صهیونیستی استعماری و قبل از اعلام موجودیت کشورهای حامی، شکل گرفته و دفاع آنان از سرزمین، دین و ناموس خویش ارتباطی به حمایت کشورهای دیگر ندارد. کاش آنان سری به قطعنامه و توافقنامههای بینالمللی میزدند، آنگاە در مییافتند که وتوی بیش از ۴۰ قطعنامه از نزدیک به ۸۰ توافقنامه صورت گرفته در سازمان ملل در حمایت از اسرائیل و موجودیتش بر چه مبنا و اساسی بوده است. [۴]
متاسفانه در جو رسانهای و از سوی قدرتهای بزرگ و مبلغان آنان در کشورهای جهان، به گونهای وانمود میشود که حماس مسئول و آغازگر نبرد، کشتار و قتل عام افراد بیگناه بوده و حملات اسرائیل در راستای دفاع مشروع از خود و مطابق مادهی ۵۱ منشور ملل متحد جنبەی قانونی دارد. بدین ترتیب در فضای مسموم رسانهای جایگاه ظالم و مظلوم عوض شده و اسرائیل با مظلومنمایی و قربانی قلمداد کردن خویش این اجازه را خواهد داشت که میلیونها تن بمبهای مختلف اعم از خوشهای و حاوی فسفر سفید بر سر مردم بیگناه غزه بریزد، در چنین فضای رسانەای ماهها محاصرەی نظامی غزه و بستن گذرگاهها و جلوگیری از ارسال مواد اولیەی غذایی و دارو و کمکهای بشردوستانه به فراموشی سپرده شده و مرگ تدریجی و تمامی سختیها و مشکلات ملتی بیپناه در سایهی نداشتن حداقل امکانات رفاهی موجه جلوه داده میشود و افراد در حالی که از بهترین امکانات رفاهی برخوردارند در اتاقهای خنک در کنار کولرهای گازی بر سر سفرههای رنگین در جمع خانوادگی همدم و همساز با رسانههای وابسته به شبکههای قدرت ملتی را متهم مینمایند که دولت قانونیاش در چنین شرایط بحرانی چند موشک و یا راکت با قدرت تخریبی بسیار پایین را به سوی شهرکنشینهای صهیونیستی پرتاب نموده است!
مضحکتر از همەی شبهات، معرفی نمودن حماس به عنوان گروهی کودتاچی که با استفاده از کمکهای لابی منطقه توانسته است علیه حکومت خودگردان فلسطین کودتا و بعد با به رسمیت نشناختن اسرائیل در روند شکلگیری صلح خاورمیانه اخلال ایجاد نموده است. از نظر آقایان پیروزی و بدست آوردن ۶۰ درصد از آرای مردم در کرانەی باختری و نوار غزه در انتخاباتی که با نظارت جامعەی بینالمللی، ناظران آمریکایی و اسرائیلی برگزار شد و کسب ۷۶ کرسی از ۱۳۲ کرسی کودتاست، ولی تکیەزدن حاکمانی مستبد نقاط مختلف جهان با رأیهای حداقلی و در شرایط نابرابر رسانهای، در فضای مسموم تبلیغاتی که با دشمنتراشیهای کاذب و ایجاد رعب و وحشت اجتماعی، آزادی و حق انتخاب از بیشتر مردم سلب میشود و زیر سایهی نظام سرمایه داری و حمایت لابیهای ثروتمند از کاندیدای پیروز بلاشکال و قانونی است. براستی شنیدن همین قضاوتها راز اینهمه فجایع انسانی و کشتارهای بینالمللی را تاحدی برملا نموده و مرا به این نتیجه میرساند تا وقتی که چنین تفکری سرلوحهی افکار و اندیشهی جامعهی انسانی باشد و بدینگونه حقایق وارونه جلوه دادە شود، انتظار صلح، آشتی و همزیستی مسالمتآمیز توأم با آرامش، آرزویی بس عبث و بیهوده است.
پروژەی صلح خاورمیانە
اما در مورد صلحی که قرار است لااقل در منطقەی خاور میانه شکل بگیرد به طور یقین میتوان اذعان کرد که با این بافت حکومتی که بر بیشتر کشورهای منطقه حاکم است، تعصبات قومی، دینی و مذهبی که ذهن و افکار مردمان منطقه را آلوده نموده است و ظلم و جور و بیعدالتی که در اکثر کشورها باعث شکاف عمیق طبقاتی شده و حقوقی که از سوی حاکمیتهای مرکزی در مورد اقلیتهای دینی و ملی پایمال میشود و از همه مهمتر با این قضاوتهای جاهلانەای که روزانه و منفعلانه و بدون فکر و اندیشه متأثر از رسانههای قدرت صورت میپذیرد و طمعی که کشورهای استعماری در راستای دسترسی بە منابع طبیعی منطقه در راستای دستیابی بر بازارهای بزرگ جهانی دارند، سخن گفتن از صلح آب در هاون کوبیدن و نوعی خوشخیالی است که از سوی همان قدرتهای استعماری جهت سرگرم نمودن ملتها و برای چپاول آنان صورت میپذیرد. اگر قرار بود صلحی مابین فلسطینیان و یهودیان با تشکیل دو دولت اسرائیل و فلسطین برقرار شود، میبایستی پس از توافقنامەی اسلو و با پذیرش قطعنامەهای۲۴۲و ۳۳۸ شورای امنیت (قرار بود در مدت ۵ سال یعنی سال ۱۹۹۸ دو دولت تشکیل شود.) این مهم صورت میپذیرفت و نیازی به مذاکرات کمپ دیوید، وای ریور، شرمالشیخ و آناپولیس که ذرهای از مطالبات مردم فلسطین را برآورده نکردند، نبود. حتی در دورەی پس از توافقنامەی اسلو، اسرائیل با نقض پیمان و قطعنامههای بینالمللی روند شهرکسازی را افزایش، بر مصادرەی زمینهای فلسطینیان افزود و حملات خود علیه غزه و کرانەی باختری را گسترش داد بەگونەای که یاسر عرفات با وجود به رسمیت شناختن اسرائیل در محاصرە و بیماری و در نهایت به شیوهای مشکوک جان خویش را از دست داد. و یا لااقل طرح ابتکاری شیخ احمد یاسین در سال ۱۹۹۸یعنی آتشبس در برابر تشکیل کشور مستقل فلسطینی در مرزهای ژوئن ۱۹۶۷و بازگشت ۶ میلیون آواره و پناهندەی فلسطینی نتیجه میداد. پس تا وقتی که بنیادگرایان یهودی شعار از نیل تا فرات را سر میدهند، «اسحاق شامیر نخستوزیر اسبق اسرائیل: مرزهای اسرائیل از نیل تا فرات است.» اسرائیل خواهان بازگشت به سرزمینهای ۱۹۴۸نیست، اجازهی بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمینشان از کشورهای منطقه داده نشود و از همه مهمتر تا آن هنگام که منافع دولتهای بیگانه اقتضا میکند. «منافع این کشورها با روند صلح فلسطینیان به خطر افتاده و دوام ماندگاری خویش را در این جنگ میدانند» سخن گفتن از صلح مابین اسرائیل و فلسطینیان به همان مضحکی صلح خاورمیانه خواهد بود.
آیا حماس از مردم به عنوان سپر نظامی در راستای اهداف خویش بهره میجوید؟
گستردگی و عمق جنایت اسرائیل در غزه به حدی است که نیاز به تبرئەی حماس در سنگر قرار دادن مساجد و مدارس جهت پرتاب موشک و استقرار نیروهای خویش نیست. در واقع فاجعه به حدی است که حتی رسانههای وابسته نیز توان سرپوش نهادن آن را ندارند.
حال هرچند از حماس بسیار بعید است که ازغیرنظامیان به عنوان سپر نظامی استفاده کند. (هنوز پس از گذشت چند هفته از نبرد، مردمان غزه همچنان از آنان پشتیبانی میکنند.) چراکه به گفتەی سربازان اسرائیلی، مجاهدان شهادتطلب حماس درحالی که بمب به بدنهایشان وصل است با آنان درگیر میشوند، ولی حماس به عنوان حکومتی مردمی (کسب۷۶ کرسی از ۱۳۲کرسی پارلمان) و برخاسته از بطن جامعەی فلسطین که برادران، شوهران و پدران، زنان و کودکان فلسطینی محسوب میشوند، نمیتوان و نباید آنها را از مردم جدا نمود. (نزار ریان یکی ازرهبران فلسطینی به همراه تمام اعضای خانوادهی خویش درحملهی اسرائیل به منزلش شهید میشود.) درواقع حماس به منزلهی نماد مقاومت فلسطین که حافظ جان، مال، ناموس، دین و سرزمین (اهداف شریعت) ملت به حساب میآید. نابودیش با از بین رفتن اهداف شریعت درغزه گره خورده است. مساجد به عنوان نماد دینی، بناها و زیرساختهای ساختمانی نماد اموال و داراییهای مردم، زنان و کودکان به منزلهی ناموس و شرف فلسطینیان نیاز به دوام و ماندگاری حماس دارد. شکست حماس در چنین نبرد کاملاً دفاعی و تحمیلی (جهاد بر تمام اعضای جامعهی اسلامی واجب است.) برابراست با نابودی مردمان غزه. آنوقت برای چنین جامعهی آرامیدن زنان و کودکان در نزد اجساد برادران، پدران و شوهرانشان به مراتب بهتر است از اینکه: ناموسشان به واسطهی سربازان مهاجم مورد هتک حرمت قرار گیرد. اموال و ثروتهای ملیشان را دشمنان غصب کنند و دین و باورشان توسط آنها به سخره گرفته شود.
مطالب به اتمام میرسد و شادان از اینکه توانستهام در حد توان برای همنوعانم کار کرده باشم به رختخواب جهت خواب شبانه میروم. نگاهی به اطرافم میاندازم و اعضای خانوادهام را مشاهده میکنم که باهم در آرامش به خواب عمیقی فرو رفتهاند فکر به کودکان وزنانغزه و به ملتی که به واسطهی بمبارانهای زمینی و هوایی مانند گل پر پر میشوند، سبب میشود آه از نهادم برخیزد.
وقتی خانوادەی خویش را با هزاران خانوادهای بیپناهی که قربانی جنگهای تحمیلی شدهاند، بچههای خویش را با کودکان در غزه، کودکانی که به جای بازی با اسباببازیهای حاصل از تکنولوژی دنیای مدرن و شاد زیستن در کنار همسن و سالان، همآغوش پیشرفتهترین سلاحهای کشتار جمعی، بمبها و نارنجکها و سلاحهای آتشین واقعی سربازان خونآشام میشوند، وقتی خویش را با پدرانی که به جای بازی با کودکان و همزیستی در کنار همسران و اعضای خانواده، آوارەی کوه و بیابان جهت دفاع از مظلومیت خویش شدهاند، وقتی که فرزندانم را که هر روز منتظرند با دستانی پر، از من استقبال نمایند و دوان دوان میآیند تا جهت دریافت کادو یا اسباببازی در آغوششان گیرم با کودکانی مقایسه میکنم که هراسان نگاهشان به در است، مبادا سربازانی بیگانه و دژخیم به حریم خانهشان تجاوز نموده و موجب هتک حرمت خواهران و مادرانشان شوند، وقتی که سفرههای رنگین و سرشار از مواد غذایی خویش را با منازل خالی از خوردنی و آشامیدنی ملتی مقایسه مینمایم که به دلیل محاصرەی شدید نظامی در آه و حسرت تکەای نان و یک لیوان آب هستند و خلاصه وقتی که لحظه لحظهی زندگی خویش را که بهرهمند از نعمات فراوان دنیوی اعم از وسایل و ابزارهای سرد کننده و گرم کننده در گرما و سرما، داشتن آب، برق و گاز و از همهی آنها مهمتر برخورداری ازامنیت و شاد زیستن درآغوش گرم خانوادگی هستم را با لحظات و سختیهای انسانهایی که همچون من حق بهرەمندی از این نعمات خداوندی را دارند میسنجم، شرمسار شده و تمامی این مجادلات و درگیریهای لفظی و قضاوتهای نسنجیدەی اطرافیانم را نتیجهی تعصب و جاهلیتی میدانم که زائدهی افکار و اندیشههای مذموم دنیای مدرن بوده «تفکرات ناسیونالیسمی و شوونیسمی و سیطرهی تفکرات سرمایەداری و نبود گذشت» که هیزم در آتش حقد، کینه، حرص و آز ظالمان و مستکبران انداخته و از خود میپرسم، راستی بر سر این اشرف مخلوقات که ملائک وادار به سجده در برابرش شدهاند، چه آمده است، چرا از خود واکنشها و اعمالی بروز میدهد که حتی حیوانات هم بدان اقدام نمیکنند، چرا به جای عمران، آبادانی، کشف سنن و قوانین حاکم بر این کرهی خاکی در راستای آبادانی هستی، تمام هم وغمش نشر فساد و ازبین بردن نسل و حرث است؟
مگراین موجود دوپا نمیداند که جابجایی قدرت سبب شده او وارث تاج و تخت افرادی گردد که قبلاً ندای «انا ربکم الاعلی» سر میدادند، مگر به یاد نمیآورند که بر سر نمرود، فرعون، هیتلر، استالین، صدام، شارون و تمامی جانیان تاریخ چه آمده و درحال حاضر آنان کجایند؟!
بە باور من، آتشی که امروز در خرمن خاورمیانه افتاده، نتیجەی ظلم و استبداد حاکمان منطقه، جهالت و تعصب مذهبی و قومی مردمان، خوی تجاوزگری و استعماری، حرص و طمع کشورهای قدرتمند و استکباری است، اگر چنین روندی ادامه پیدا کند و حاکمان مستبد، همچنان بدون مشروعیت و پایگاه مردمی به جور و ستم خویش ادامه، تعصب، جهالت، مطلقنگری و جزماندیشی عوام همچنان بر جوامع سایه افکند و کشورهای متجاوز هم جهت دسترسی به بازار تسلیحاتی و در اختیار گرفتن منابع طبیعی مدام بر طبل جنگ بکوبند، درآیندەای نزدیک چنین آتشی دامن ما را نیز خواهد گرفت. تنها راه نجات هم بیداری ملتها و کنار زدن پردەی تعصب و جهالت است؛ در واقع اگر ملتها اراده کنند و حب جان و مال بر آنان مستولی نشود، با کمترین امکانات و دست خالی میتوانند در مقابل یکی از چهار ارتش بزرگ جهان ایستادگی نموده و ارتشی را که در جنگ ۶ روزەی ۵ ژوئن ۱۹۶۷توانست با استفاده از هواپیماهای جنگی و بمبافکنهایش تمامی اعراب را به ذلت بنشاند درمانده و ناتوان گردانند.
انتظار آن است که دوستان ناآگاە، پردەی تعصب و جهالت را دریده و آن پیلهای را که از تعصب و نادانی دور خویش تنیدهاند، پاره کرده وآن هنگام در برابر تحولات پیرامون به قضاوت بنشینند؛ چرا که آنوقت از کشتار جمعی زنان و کودکان بیپناه حتی دشمنانشان نیز شادمان نخواهند شد.
ثبت دیدگاه