نویسنده: دکتر محمود ویسی / دگرپذیری را میتوان در رتبهی میانی«تحمّل» و «دگردوستی» قرار داد. در ارتباط سنجیده با دیگران، نخستین گام، تحمّل است، گام و مرحلهی بعدی پذیرش است و مرتبهی سوّم دوست داشتن. هر کدام از این سه مرحله نشانهها و لوازم خود را دارند.
تحمّل، یعنی اینکه با هم کنار بیاییم و هر طور شده «همزیستی» کنیم اگر چه این کنار آمدن تکلّفآمیز باشد.
تعبیر قرآنی تحمّل، «صبر» است. در موارد متعدّدی اشاره شده است که در برابر دیگران باید رفتار صبورانه داشت:
«وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّه. واصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلًا. واصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُوالْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»
خمیرمایهی تحمّل همدیگر، صبر است. ما باید در برابر هم صبور باشیم. با همدیگر بسازیم. ممکن است دیگران ما را نادیده بگیرند و شاهد انواع جفاها باشیم. امّا در تعامل با انسانها، صبر و تحمّل، یک فریضه است. برای اینکه متّصف به صبر و تحمّل شویم، باید با دیگران تعامل بشری داشته باشیم. منظور از تعامل بشری آن است که انتظارات عجیب و غریب مافوق بشری از دیگران نداشته باشیم. بپذیریم که خودمان نیز ضعفهای مشابه داریم و چه بسا اگر در موقعیّت دیگران بودیم، همان ضعف را میداشتیم. امّا نباید در این مرحله تحمّل و صبر توقّف کنیم. لازم است از این مرحله ارتقا پیدا کنیم. رسالت تربیت این است که سطح روابط انسانها را از تحمّل به مراحل بالاتر ارتقا دهد.
مرتبهی بالاتر، پذیرش همدیگر است. در مرحلهی پذیرش ما این امکان را مییابیم که با هم گفتوگو کنیم بدون آنکه گرفتار دعوا شویم. چرا که هر جا دعوا شد، عقل تعطیل میشود.
نقطهی عزیمت دگرپذیری، باور به کرامت انسانی است. اینکه انسانها فارغ از کیش و مرام و نژادشان، کرامتی خداداد و ذاتی دارند: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ»(اسراء: ۷۰) «و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم.»
تفاوت پذیرش همدیگر با تحمّل یکدیگر این است که شما در تحمّل، گیروگرفت درونی دارید. راحت نیستید. همنشینی با مخالف برایتان دشوار است. در واقع، در این مرحله ما از سرِ «تکلّف» با هم زندگی میکنیم و گفتهاند «شَرُ الإخوَانِ مَن تُکُلِّفَ لَهُ». یعنی همنشینی توأم با تکلف، نشانهی خوبی نیست. در پذیرش یکدیگر، ما از همنشینی و گفتوگوی با هم استقبال میکنیم.
در پذیرش، شما از گوش دادن به دیگری استقبال میکنید. در قرآن آمده است که پیامبر «أُذُنُ خَیْر» بود؛ یعنی به خوبی میشنید و گوش میداد. نقطهی مقابل اذن خیر، «اُذُن شرّ» است. یعنی گوش بدهی برای اینکه بعدها از شنیدههایت برای حمله به دیگری استفاده کنی.
البتّه مقدّمهی پذیرش همدیگر، صبوری و تحمّل است.
در پذیرش همدیگر، شما بر اساس قاعدهی «احسان» عمل میکنید. احسان فراتر از عدل است. عدل، تساوی داده با بازده است؛ امّا احسان رتبهای فراتر است: بده و نستان، یا بستان و بیشتر بده.
اینجاست که زیبایی اتّفاق میافتد و «حُسن» پیدا میشود. زیبایی و حُسن از این شیوهی تعامل، متولّد میشود. در قرآن آمده است: «وَإِذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا»(نساء: ۸۶)؛ «و چون به شما درود گفته شد شما به (صورتی) بهتر از آن درود گویید یا همان را ( در پاسخ) برگردانید.»
آنجا که صرفاً به پاسخی برابر اکتفا میکنیم، عدالت کردهایم، امّا وقتی پاسخ زیباتر میدهیم، اهل احسان هستیم.
لازمهی پذیرش یکدیگر این است که بر مشترکات تأکید کنیم. همان قاعدهی طلایی دعوت اسلامی که «نتعاون فیما اتّفقنا علیه و یعذر بعضنا بعضاً فیما اختلفنا فیه» یعنی در مشترکات با هم تعاون میکنیم و در موارد اختلاف یکدیگر را معذور میدانیم.
البتّه دگرپذیری باید با دیگر ارزشهای ما همراه باشد. دگرپذیری تا آنجا رواست که ارزشهایی چون صداقت و امانت، خدشهدار نشوند و لطمه نبینند. نباید ارزشهای مسلمان را قربانی مصلحتاندیشیها بکنیم.
پذیرش دیگری البتّه به این معنا نیست که لزوماً ارزشهای دیگری مثل من باشد، بلکه این است که این پذیرش نباید به قیمت عدول از دیگر ارزشهایمان باشد.
امّا مرحلهی متعالی، «دگر دوستی» است. اینکه ما قلباً خیرخواه و دوستدار همدیگر باشیم.
در قرآن آمدهاست: «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِم وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ»(احزاب: ۶)؛ «پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر (و نزدیکتر) است و همسرانش مادران ایشانند.»
یعنی پیامبر از خودِ مؤمنان هم آنان را بیشتر دوست دارد. این معنا را با توجّه به این آیه میشود دانست: «لقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ»(توبه: ۱۲۸)؛ «قطعاً برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید به ( هدایت) شما حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز مهربان است.»
همسران او هم، مادران مؤمنان هستند و روشن است که رابطهی مادرانه، مبتنی بر محبّت است.
قرآن میگوید: «وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»(انفال: ۶۳)؛ «و میان دلهایشان الفت انداخت که اگر آنچه در روی زمین است همه را خرج میکردی نمیتوانستی میان دلهایشان الفت برقرار کنی ولی خدا بود که میان آنان الفت انداخت چرا که او توانای حکیم است.»
اینکه پیامبر توانست الفت را ایجاد کند به جهت محبّت بود. یعنی شما به روشهای عادّی نمیتوانستید الفت قلبی ایجاد کنید. سِرّ و خمیرمایهی این الفتبخشی صداقت و امانت است. صداقت و امانت ترکیبی است که معجزه میکند و این آمیزه در شخصیت پیامبر – صلّی الله علیه وسلّم- وجود داشت.
راه الفت و همگرایی اجتماعی، محبّت است و محبت از صداقت و امانت ناشی میشود.
هرگونه اصلاح و تغییر مثبت از رهگذر محبّت و مودّت حاصل میشود.
قرآن میگوید ما تنها در دو موقعیّت، مجاز به خشونت هستیم:
یکی در مقام اجرای حدود به تعبیر امروزین، اجرای مُرّ قانون: «اَلزَّانِیَهُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَهَ جَلْدَهٍ وَلَا تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَهٌ فِی دِینِ اللَّهِ»(نور:۲)؛ «به هر زن زناکار و مرد زناکاری صد تازیانه بزنید و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید در(کار) دین خدا نسبت به آن دو دلسوزی نکنید.»
و دیگری در معرکه و گرماگرم جنگ که شما برای دفاع از خود ناگزیر از شدّت عمل هستید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَهً»(توبه: ۱۲۳)؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید با کافرانی که مجاور شما هستند کارزار کنید و آنان باید در شما خشونت بیابند و بدانید که خدا با تقوا پیشگان است.»
بنابراین اصل در روابط ما محبّت و مودّت است و خشونت و شدّت تنها در این دو موقعیّت تجویز شده است.
این مودّت و رحمت باید از کانون خانواده آغاز شود:
«وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً»(روم:۲۱)؛ «و از نشانههای او اینکه از(نوع) خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت نهاد.»
آنچه مطلوب است این است که روابط زوجین مبتنی بر مودّت و رحمت باشد و نه تحمّل و پذیرش.
البتّه مودّت فراتر از محبّت است. محبت عمدتاً عاطفه و احساس است و مودّت نوعی سلوک کریمانه است. این دو مکمّل همند.
مودّت آنجاست که من در ارتباط با دیگری به دنبال مچگیری نباشم و اگر خطا و ضعفی در دیگری مشاهده کردم، کریمانه اغماض کنم و یا در صورت توان، مسؤولانه اصلاح کنم. لازمهی مودّت این است که من با خطاهای دیگران بزرگوارانه روبرو شوم:
«وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا»(فرقان: ۷۲)؛ «و چون بر لغو بگذرند با بزرگواری میگذرند.»
تحمّل، پذیرش و دگردوستی، تمرین و مشق میخواهد و ما نیازمند ممارست فراوانیم. آنچه کم داریم حاکم کردن زبان نوازش در میان همدیگر است.
ثبت دیدگاه