حمزه فیضیپور /// اگر کلام وحی میراندن یک انسان را مرگ همه انسانها دانسته است، اگر بزرگان ادب «انسانیت» را وصف نمودهاند
و امثال انسانیترین انسانها چون «گاندی» غرق شدن در شهوت، قدرت و دیگر رذایل (به تعبیر امروزی که یکیش ریاست طلبی بدون مسئولیتپذیری است) را «عین مردن» میدانند و برای آیین انسانیت «پیرو» کم میبینند شاید جامعه امروزین ما کلکسیونی از مسئولیت ناپذیری برخی «میزمدیران» کت شلوار اتو کشیدهای است که خودکار درکفشان فقط به هنگام امضایی میچرخد و عینک فتوکرومیکشان ازترس آزار نورآفتاب، رنگ خونی به خود گرفته اتوبوسی را چیزی دیگر میپندارند، انگار نه انگار اتفاقی افتاده، انگار نه انگار دهها خانواده و صدها دل داغدار گشتهاند؛ میماند آن «میز مدیری» و یک بیانیه و یک شرح ماجرا.
کی و چه وقت برخی مدیران ما باید «انسان بودن و مسئولیتپذیر بودن» را با عملکردی نیکوترجمان باشند و دل از رنگارنگی میزهای ریاست بکنند و دل به دلهایی بدهند که داغدار عزیزترین کسان خود هستند. حادثه اخیر دانشجویان دانشگاه آزاد و درگذشت ده نفر و زخمی شدن دهها نفر لطمهای بزرگ برای همه دانشگاهها و دانشجویان این کشور بود. آنچه دیده میشود همان کارهای کلیشهای است: دستور رئیسجمهورمحترم به پیگیری موضوع: علی برکت اله!
شاید این اتفاق اگر در افغانستان هم رخ میداد رئیس دانشگاه که سر جایش، وزیر مربوطه هم استعفاء میداد! چرا که جان «انسانها» و حیات افراد و به طور خاص نیروی انسانی تحصیل کرده که محور توسعه هستند برایشان چنان ارج و قرب دارد که میز ناماندگار ریاست در مقابل آن، فقط چند تکه چوب رنگی فریب دهنده است که هرگز جان مردان مرد را به فریب رنگش نمیفروشند. ای کاش در اولین نهاد زندگی یعنی خانواده باور به «مسئولیتپذیری» را یادمان میدادند، ای کاش در دو دوره ابتدایی در برخی کتابها، درسی به نام «باور انسانی استعفاء» بیاورند تا که شاید این انگیزه خردمندانه، به تدریج چون شیر اندرونی ما شود و گوشت و پوست و استخوانمان با آن از همان روزهای اول زندگی عجین گردد.
تا کی باید آرزو به دل ماند؟ تا کی باید با چراغ در روز روشن دنبال آرمان هایی بگردیم که مدام دعای بر آورده شدنشان میکنیم؟ تا کی باید شعار: ریاست و دنیا ارزش ندارد… ورد زبان و بنرهای تبلیغاتی باشد ودرعمل جسارت شعور نه گفتن به «میز ریاستی» برای انجام مامور محولهای را نداریم که نه توان از عهده برآمدنش را داریم و نه شهامت دل کندن از آن… باید ایمان همراه عمل را دردرون نهادینه کنیم. برای مدعیان کذایی خدمت به مردم!، صرف «اذکار» کافی نیست، «افعال» مردانه میطلبد. آن زمان که در اثر رکوعی و سجودی « دل» را همگام با «فکر» جنباندیم بدانیم شعارها به شعوری برای عمل کردن تبدیل شده است وگرنه:
ای که در مسجد روی بهر سجود/ سر بجنبد دل نجنبد این چه سود
منبع : بهار نیوز
ثبت دیدگاه