دکتر سعد مرصفی // ترجمه: اقبال جهانگیری
جامعه ی انسانی تا قبل از ظهور خاتم پیامبران ومقتدای مصلحان(ص)،در منجلاب بردگی غرق شده بود.ازاین رو فرستاده ی خدا،انقلابی خشمناک علیه اوضاع حاکم اعلام کرد.
انقلابی حکیمانه،منظم ومملوء از رشادتها.انقلاب علیه شرابخواری،ربا و ستم در حق زنان.انقلاب علیه تمام مفاسد و رذائل موروثی حاکم بر جوامع آن روزگار.قوانین دیرینه ی یونان باستان،روم و… دروازه ی برده داری را گشاده بود.چنانکه قاتل،به خانواده ی مقتول تحویل داده می شد.بدهکار هنگامیکه از پرداخت بدهی اش عاجز می ماند،به بردگی طلبکار در می آمد و سارق،برده ی صاحب مال می گشت
.در داستان حضرت یوسف(ع)نیز آمده است:«قَالُواْ جَزَاؤُهُ مَن وُجِدَ فِی رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ کَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ(۷۵)»[یوسف] « (برادران یوسف)گفتند:سزای آن(کسی که دزدی کرده باشد،این است که)هرکس آن پیمانه در بارش یافته شود،خودش (بنده وگروگان به)سزای آن گردد.(آری)ما این چنین ستمکاران را کیفر میدهیم.»
سرپرست خانواده،صاحب قدرت مطلق بود واین سلطه به وی اجازه می داد هریک از افراد تحت کفالتش را که بخواهد،بفروشد و یا بکشد. یوغ بندگی تا هرزمان که ارباب اراده میکرد،بر گردن بردگان می ماند و کسی نبود آنها را از این وضعیت برهاند.بازار تجارت بردگان چون گوری دهان گشاده می ماند که راهی برای خروج نداشت.طاعون بردگی وبال زندگی مردم بود و به سان آتشی همگان را درخود فرو می کشید.آتشی که شعله هایش ممکن نبود با یک پف خاموش شود.نور خورشید اسلام دمید تا پیکر سوخته وویران شده ی انسانیت به دست استبداد را نجات داده و تیمار بخشد.پس قانونی صادر ودر آن به بردگی کشاندن آزادگان را منع نمود ودر حالیکه خود از هرسو آماج تهدیدها بود،سایه سار امن آزادگی را بنیاد نهاد.و مسلمانان را اینگونه نداداد که: نهبه قتل ودزدی و زورگیری.ننگ برخرید وفروش انسانها،نهبه حکمرانی استبدادگران،نه به نامهربانی سرپرست خانواده ونهبه فقر و ناتوانی درپرداخت وام ها.پس از ظهور اسلام،توجیهی برای به بندگی کشاندن انسان ها نماند.اسلام تمام راهکارهای لازم را برای رهایی بندگان از قید بردگی،به کار گرفت.ازجمله،منع ازدواج با کنیزان – جز در شرایط اضطراری –گامی مؤثر در راستای بیمه کردن نسل جدید از این پدیده ی شوم بود. و این بهترین حجت است بر اینکه آیین حیات بخش اسلام،با وضع شرایعی،علاوه بر درمان بردگی و قبل از آن، درصدد پیشگیری این درد کشنده برآمده است.
اگر در آیات قرآن کریم بیندیشیم،مشاهده می کنیم که اسلام،به آزادی اسرا امر کرده است.خواه آزادی با معاوضه باشد یا بلامعاوض.«فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً (۴)»[محمّد].« یا بر آنها منت می گذارید(و بدون عوض آزادشان می کنید)ویا(در برابرآزادی از آنان)فدیه می گیرید(خواه با معاوضه اسراء وخواه بادریافت اموال).»
اسلام قائل به کشته شدن هیچ اسیری نیست مگر کسی که مرتکب جنایات جنگی شده باشد.البته این نه قاعده ای عام وبلکه از استثناءات است که درلغت معاصر،از آن تحت عنوان «مجازات مجرمان جنگی» نام برده می شود.در منطق اسلام، «آزادی» و «زندگی» یکسان اند.کما اینکه به برده گرفتن شخصی به منزله ی قتل بیرحمانه ی وی می باشد. از همین روست که آزاد کردن عبد را کفاره قتل غیرعمد قرارداده و زندگی را با زندگی جبران نموده است.از دیدگاه اسلام،آزاد کردن برده،یعنی دمیدن روح زندگانی به حیات بی جان او و برگرداندن دوباره اش به آغوش جامعه.
به بردگی گرفتن اسرا،با روح و اهداف شریعت اسلامی کاملاً ناسازگار است.و چنانچه روزگاری اسلام،در جنگی با دشمنان،بنابه ضرورت یا مقابله با خطرات و تهدیداتی که امنیت مسلمانان را به مخاطره انداخته است،دست به چنین اقدامی زده باشد،اجرایی موقت و نقشه ای انتقالی بوده تا سرانجام به راه حلی رضایت بخش که آزادی کامل اسیر است – و اسلام مصرانه بر آن پای می فشارد- منتهی گردد.
اسلام،دروازه های وسیع آزادی را به روی بردگان و زیردستان گشوده و استشمام بوی آزادی را به آنها هدیه کرده است. نخستین کلید این درها،کلید دلهای مؤمنان است.دین راستی وسعادت، مردم را با هر وسیله وامکاناتی به آزادکردن بردگان سوق داده و در این راه همواره آنان را تشویق وترغیب نموده است.خداوند در قرآن کریم می فرماید:«فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ (۱۱) وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَهُ (۱۲) فَکُّ رَقَبَهٍ(۱۳)»[بلد].« (ما که دو راه پیش پای انسان نهاده ایم،آنکس که ناسپاس است) او خویشتن را به گردنه ی (رهایی از شقاوت ورسیدن به سعادت)نمی زند(وآن را پشت سر نمی گذارد).* تو چه میدانی آن گردنه چیست؟* آزاد کردن برده وبنده است.». ابوهریره(رض) نیز از پیامبر(ص) روایت میکند که فرمودند:« مَن أعتق رقبهً مسلمهً، أعتق الله بکل عضو منه عضواً من النار، حتى فرجه بفرجه».« هر کس که بنده ی مسلمانی را آزاد کند،خداوند به ازای هر عضوی از بدن بنده،عضوی از جسم او را از آتش دوزخ حفظ می کند.»
کلید دوم،کلید خزائن دولت اسلامی است که سالانه،سهم معینی را برای نجات اسرا و آزادی بردگان اختصاص داده است.خداوند می فرماید:«إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَهً مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (۶۰)»[التوبه]. «زکات مخصوص مستمندان،بیچارگان،گردآورندگان آن،کسانیکه جلب محبتشان (برای پذیرش اسلام وسودگرفتن از خدمت و یاریشان به اسلام چشم داشته)میشود،(آزادی)بندگان،(پرداخت بدهی)بدهکاران،(صرف)درراه(تقویت آیین) خدا،و واماندگان در راه(ومسافران درمانده و دورافتاده از مال ومنال وخانه وکاشانه) می باشد.این یک فریضه مهم الهی است(که جهت مصلحت بندگان خدا مقررشده است)وخدا دانا(به مصالح آفریدگان)و حکیم(دروضع قوانین)است.» وکلید سوم،قانون کفاره هاست.قوانینی که آزاد کردن بردگان را کفاره ی اعمالی چون شکستن سوگند،قتل غیرعمد و روزه خوردن قرار داده است.علاوه بر این موارد، بی حرمتی،بی عدالتی و ضرب و شتم برده،یکی دیگر از بهانه هایی است که اسلام برای آزادی او به کار گرفته است.در این مورد اشاره به این فرموده ی پیامبر(ص) کافی است که :«مَن لطم مملوکه أو ضربه فکفّـارته أن یُعتـقه».«هر کس به برده اش لطمه بزند یا اورا مورد ضرب وشتم قرار دهد،کفاره اش این است که او را آزاد کند.».در روایتی دیگر ابومسعود(رض) چنین میگوید:« درحال زدن غلامم از پشت سر صدایی شنیدم که گفت:«آگاه باش ای ابامسعود!توانایی پروردگار بر تو بیشتر است تا توانایی تو بر او ».فهمیدم ایشان رسول خدا(ص) هستند وگفتم:یا رسول الله(ص) او را در راه خدا آزاد کردم.ایشان فرمودند:«اگر این کار را نمیکردی،در آتش دوزخ می سوختی.»
بسیاری از ائمه ی اسلام بر این باورند که هر کسی در اثر ضرب باعث جراحت برده شود و یا وی را مجبور به انجام کارهای سنگین کند،موظّف است آن برده را آزاد گرداند.زیرا این اقدام،حق تملّک را از ارباب سلب می کند.
ازجمله شرایط دیگری که اسلام برای آزادی بندگان تبیین و تعیین کرده است، می توان موارد مقابل را نام برد : آزادی والدین هرگاه فرزند قصد تملّک هردو یا یکی از آنها را داشته باشد.آزاد شدن کنیزه در صورت بچّه دار شدن و همچنین عقد قرارداد که برده می تواند در قبال وجهی،خود را باز خرید نماید.
در سطرهای گذشته به خدمات اسلام در راستای گشودن دروازه های آزادی و بستن درهای بردگی اشاره شد.لکن بین این دوسمت،گروهی از بردگان قرارگرفته اند که در تکاپوی رهایی از این وضعیت و به دنبال شکافی برای استنشاق هوای آزادی اند. اسلام برای این دسته نیز امکاناتی فراهم آورده است که بتوانند طعم آزادی را بچشند،تبعیض های طبقاتی را احساس نکنند و چون انسانی آزاد زندگی کنند.در همین راستا،سرپرستان را موظّف کرده است که اسلوب زندگی خادمانشان را با سطحی که خود در آن به سرمی برند،متعادل گردانند.
معرور روایت میکند که:ابوذر را در ربذه (نام روستایی است) دیدم.او لباسی برتن داشت که غلامش نیز از همان لباس پوشیده بود.سبب را از او جویا شدم.ابوذر گفت:من به مردی از خادمانم دشنام دادم و اورا به واسطه ی مادرش تحقیرکردم.پیامبر(ص)به من گفت: «یا أباذر، أعیّـرته بأمّـه؟ إنک امرؤ فیک جاهلیّـه، إخوانکم خَولـکم، جعلهم الله تحت أیدیکم، فمن کان أخوه تحت یدیه، فلیُطعمه مما یأکل، ولیُلْبسُـه مما یَلبْس، ولا تُکَـلِّـفُوهم ما یغلبهم، فإن کلّـفتُموهمُ فأعینُوهم». «ای ابوذر!این شخص را بواسطه مادرش تحقیر میکنی؟مردی هستی که هنوز حالت جاهلیت در تو باقیست.خدمتگذاران شما برادرانتان هستند که خداوند آنان را زیردستتان قرار داده است.بنابر این کسیکه برادرش زیردستش باشد،باید از غذای خود به او بدهد واز لباس خود اورا بپوشاند و نباید اورا به کارهایی ملزم نمایید که از قدرتش خارج است.اگر کارهای سخت را به ایشان محول کردید،باید کمکشان کنید.»
– در ترجمه ی آیات قرآن کریم از «تفسیر نور» اثر «دکتر مصطفی خرمدل» استفاده شده است.
سلام علیکم
کاک اقبال خیلی ممنون جزاکم الله خیرا
درود بر شما کاک اقبال …سپاس فراوان برای مطلب خوب و مفیدتان….خداوند بهترین ها را در دنیا و آخرت نصیبتان گرداند….
دست مریزاد اقبال عزیز…مثل همیشه مطلب انتخابیتون بسیار زیبا و قابل تامله
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته مطلب بسیار مفید و قابل تاملی بود.سپاس و جزاک الله خیرا
علیکم السلام و رحمه الله و برکاته
ممنونم از لطف شما عزیزان ^)
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
استادان ارجمند :
ترم دوم امسال در دانشگاه با یکی از جوانان اسلامگرا آشنا شدم ، ایشان نیز جزواتی را از شخصی به اسم ابوحمزه المهاجر هورامی در اختیار بنده قرار دادند ، من تا قبل از امتحانات چند جزوه را مطالعه کردم ، به نظرم مطالب انقلابی و به روز هستند . با این وجود دوست داشتم از شما در مورد کلیات افکار این شخص راهنمائی هایی را داشته باشم ؛ چون وقتی جزوه های ایشان و بخصوص جزوه ی « سکولاریسم دشمن شماره یک … چرا ؟ » را خواندم احساس کردم که از مطالب سید قطب رحمه الله بسیار استفاده شده و ایشان ممکن است یکی از اخوانی ها باشد . اما در جزوات زیادی نیز به شدت به جماعت دعوت و اصلاح و اخوانیهای کنونی حمله کرده است .
با تشکر و احترام
السلام علیکم
ببخشید ، چرا جوابی ندادین ؟ نکته ی دیگر اینکه در آثار ابوحمزه هورامی بنده ردپاهایی از اندیشه های کاک احمد رحمه الله را نیز یافتم . لطفا جزوه ی شورای اولی الامر ایشان را مطالعه فرمائید .
اقا خالد استاد ابوحچند نفر انگشت شمار برای فتنه اینجا آنجا رفتن و اونجا کاشته شدن دیدین که بزرگ کشور اخوان که منصوب به مصر بودند به زندان فرستاده شدند ؟ حالا شماها کی باشید ؟؟ یعنی از اخوان مصر مثلا توانا ترید ؟؟کی اونها را برداشت ؟ مسلمانان . برای کی شما خودتان را به آب میزنید یا به آتش ؟ مسلمانان عامه مردم اند که صد بار بهتر از شما دین را میفهمند حتی بیسوادهایشان اگر برای آنها گروه اخوان برپا کرده اید که آنها به روز خود یک قدم با شما نخواهند آمد چرا خیال کرده اید همان بافته ها و خوانده های خودتان اسلام جعلی خودتان خوب است و امت میلیونی بلکه میلیاردی بدند و عقبند و نادرست …..درس شیطانی بنام اسلام توسط غرب را میگویئداسلام ؟…..دلخوش کرده اید به چند نفر کت و شلواری دکترا خوانده که هر چه یادش دادن استفراغ فلاسفه بی دینه؟
کوردها گفتی من خودم کوردم ولی کورد جماعت عده ای درمیانشان هست که کمبود قدرت و ثروت احساس میکنند و برای رسیدن به آندو به هر گروه سیاسی که های و هویش بیشتر باشد فورا می پیوندن ….نمیدونم این طمع به قدرت و ثروت کی در بین همزبون های ما پایان میپذیره ؟مزه درست می گوید این اخوانیهای به ظاهر اصلاح گر فقط ادعا میکنندبرو سایتشون رو ببین خودت به جواب میرسی
السلام علی من اتبع الهدی
جنابی که خودت را « الکی … » معرفی کردی :
خودت که « الکی … » هستی چرا در این پایگاه روشنفکری « الکی … » وارد شدی و حرف « الکی … » می زنی ؟
جناب « الکی … » : تمام دنیا می دانند که اخوان را در مصر مسلمین سرکار آوردند و سکولاریستهای مرتد با حمایت آمریکا ، روسیه و اتحادیه ی اروپا ودولتهای مزدور منطقه ای چون آل سعود و امارات و با زور اسلحه و برپا کردن حمامهای خونی در رابعه و …. بر سرکار آمدند . چرا اینقدر خودت را کودن و نا آگاه معرفی می کنی و به شعور بازدیدکنندگان این سایت توهین می کنی ؟
جناب « الکی … » : کارنامه ی اخوان برای همگان روشنه شما اگر حرفی داری با دلیل و مدرک بیانش کن و بدان دروغپراکنی و تهمت زدن و فوش دادن کار انسانهای سالم نیست بلکه هر احمق و دیوانه ای می تواند فوش بدهد و دروغ بگوید . پس منتظرم با دلیل بیایی جلو .
جناب « الکی … » : شما که اینهمه به اخوان و به ما که به قول خودت دنبال فتنه اینجا و انجا کشته شده ایم می تازی خودت چی هستی و به جای اخوان و دیگر جماعتهای مسلح شریعت گرا چه چیزی را بهتر می دانی . جواب این سوالم را بده تا بهت بگم که سگ اخوان و دیگر مجاهدین نسبت به …… در چه جایگاهی قرار دارد . جوابم را بده .
در پایان باید بگویم که بنده از « استادان ارجمند » در خواست کرده بودم که در مورد « استاد مجاهد ابوحمزه المهاجر هورامی » برای بنده روشنگری بیشتری نمایند نه از کسی مثل شما که خودش را به اسم « الکی …» معرفی کرده است . امثال شما کی می توانید در مورد این عقابان پیشرو اظهار نظر کنید .
جوش نزن خالد آقا تو هم حتما یکی از تازه به دوران رسیده هاشون هستی که خودت فردا پس فردا که دیدی اینا چه آدم های دو رو و ظاهر نما و فریبکاری هستن اون وقت میدونی چی به چیه و کی راست میگه یا هنوز از کاراشون و جزییات تشکیلاتشون خبرنداری یا خرت کردن که فعلا دهنت رو حقایق بستن و بهت یه پستی دادن که نتونی چیزی بگی من خودم پیش اونا بودم فقط یه چیزای کلی میگن از اسلام بقیه ش رو میگن اسلام دکتر و مهندس میخواد برو درس بخون برگرد پز بدیم یارو میره مسجد نماز میخونه دکترای فلان رشته رو داره آهای مردم ما همه دکتر و مهندسیم نماز میخونیم غافل از اینکه تا بره دکتراش رو بگیره شده یا کمونیست یا سکولار و ملی گرا و لاییک و بقیه ی کوفتای دیگه خالد خان این دکتراهایی هم که تو صفشونن یا واسه پز دکترا هستن یا یه جورایی تو رودرواسی افتادن اخه به نفعشون نیست کنار بکشن فعلا!!!!!!!!!!!!!!!!تو که بیخبری بهتره زیاد حرص نخوری و جوش نزنی
az ghol neshasti?hagh dari chon nmishnakhtishun age mishnakhti mesl alan nabodi
جناب ههههههههههه یا d.d :
به نظر بنده شما باید فرق میان مکانها را بدانی ، چون در بعضی از مکانها انسان می تواند هر صدا و یا نجاستی را از خودش ظاهر کند اما مکانهایی هم هستند که جای انسانهای اهل علم و دانش و تحقیق بوده و غیر از دلیل و برهان و فهم و عقل و دلی سالم چیز دیگری ارزش نمی یابد .
اینکه شما واژه ی « خرت کردن » را به کار برده ای مطمئنا شما مکانها را باهم اشتباه گرفته ای و کلمه ای را بکار برده ای که بیشتر نمایانگار درون و میزان علم و دانش شماست .
در اینجا چند سوال از شما دارم :
۱ – گفته ای ” اینا چه آدم های دو رو و ظاهر نما و فریبکاری هستن ” منظورت از « اینا » چه کسانی هستند ؟
۲ – شما به جای جماعت اخوان کنونی و جماعتهای مسلح شریعت گرا چه گروه ، دسته و جماعتی را مناسبتر می دانید ؟
لطفا روشن جوابم را بدهید . و از تهمت زدن و بخصوص غوغاسالاری و دروغگوئی و بی ادبی پرهیز نمائید .
من پیشنهاد میکنم تو بجای اینکه اینقدر خودتو خسته می کنی یه سر به سایتشون بزن.جواباتو می گیری.
اصلاحیادو قرآن و سنت رو بفهمید
پژمان همه اش خودت هستی
این فیلمها را ببر جایی دیگر
تا کی میخواهی به این بچه بازی ها ادامه دهی؟
اینم نتیجه ی ندانم کاری های اخوان و اخواینیهاحالا بفرمایید باز میگید برحق بودن؟ پس چرا هیچ نتیجه ای حاصل نشد؟چرا ؟!!!!!!اولا خصوصی نداریم اینجا چرا جرات ندارید رودر رو حرف تون رو بزنیددوما ما اصلاحی و اخوانی نیستیم که رابطه های پنهانی با دخترا و پسر داشته باشیم که میای خصوصی حرف بزنی سوم گفتن اخوانی ها جرات ندارن پا پیش بذارن زن و دختر می فرستن ولی فکر نمیکردمتااین حد باشه مطلب من رو حذف میکنید ؟نصیحتی بود از قران چرندیات ها رو میگذارید ولی نصیحتهای قران و سنت را خلاف قوانین حقیقی و حقوقی میدونید خنده دارهحجت من حرفی بود زدمو پیش خدا شهادت میده شما که تحمل حقو ندارید چرا سایت گرفتیادامهای ضعیف النفس و ضعیف القوه اقدام به حذف دیگران می کنند من کسی رو مسخره نکردم کار خلاف شرع هم نکردم بجای حدف در اعمال خودت فکر کن و اونایی که بده حذف کن نه حرف دیگران رو خانم
سلام علیکم
اگر شما سد راه نشوید، ما داریم نتیجه میگیریم. متاسفانه برای نتیجه نگرفتن ما با هر کسی همدست می شوید و به تخریب یک جانبه ادامه میدهید. اما ما راه تخریب را پیش نمی گیریم و تقوا پیشه می کنیم.
مثل همیشه ما چوب ادب و متانت و بزرگ منشی مون رو میخوریم و شما همچنان به این ادبیات مبارک دینی(!!!) خودتون ادامه میدین. به شما نباید تذکر داده بشه. بلکه باید مستقیما نظراتتون رو حذف کنن تا ادبیات آزادی بیان رو یاد بگیرید بعد…
یکی از دوستان به من گفت بعضی از مسلمانان نسبت به اخوان و جماعت دعوت و اصلاح کمترین تقوایی ندارن و من او را ذم کردم. اما گویا باز چوب آزادی خواهی خود را خوردیم. ما به کاربران مسلمان و مومن خود فرصت اظهار نظر میدیم، بعضی از اونها ناموس ما را هدف قرار میدهند. نمیدانم وقتی این جملات را نوشتید (و این بهتان را به ما بستید) کمترین ذره ای احساس کردید خدایی هست و ناظر است و او امر به پرده دری، هتاکی، تهمت، افترا و توهین نمی کند بلکه آن را از تقوا بدور میداند و امر به تقوا می نماید:
جملات شما: “!اولا خصوصی نداریم اینجا چرا جرات ندارید رودر رو حرف تون رو بزنیددوما ما اصلاحی و اخوانی نیستیم که رابطه های پنهانی با دخترا و پسر داشته باشیم که میای خصوصی حرف بزنی سوم گفتن اخوانی ها جرات ندارن پا پیش بذارن زن و دختر می فرستن ولی فکر نمیکردمتااین حد باشه ”
جملات خداوند: “یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ. حجرات ۱۳
فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیداً. نساء ۹
تعریف راغب در مفردات از تقوی:
«والتَّقْوَى جعل النّفس فی وِقَایَهٍ مما یخاف، هذا تحقیقه، ثمّ یسمّى الخوف تاره تَقْوًى، والتَّقْوَى خوفاً حسب تسمیه مقتضى الشیء بمقتضیه والمقتضی بمقتضاه، وصار التَّقْوَى فی تعارف الشّرع حفظ النّفس عمّا یؤثم، وذلک بترک المحظور، ویتمّ ذلک بترک بعض المباحات»
نگهداری نفس از آنچه نسبت به آن خوف وجود دارد و حقیقت معنی تقوا این است؛ سپس (به قاعده استعمال مسبب در سبب و باالعکس) گاهی خوف به جای تقوا و گاهی تقوا به جای خوف استعمال میشود. تقوا در عرف شرع به معنی نگهداری از آن چه انسان را به گناه میکشاند، میباشد و نگهداری نفس به این است که محرمات را ترک کند و این تقوا هنگامی به حد کمال میرسد که بعضی از مباحات را نیز انجام ندهد.
اگرچه(احتمالا) شنیده اید اما باز داستان منع نمودن پیامبر(ص) از جواب دادن حضرت عایشه به فحاشی یهودیان رو مرور کنید. او رسالت خود را پاسخ به فحاشی و توهین به یهودیان نمیداند و می فرماید ما برای این کار نیامده ایم. اما شما ابتدا به ساکن شروع به فحاشی و تهمت و افترا به مومنان دیگر می کنید و(حسب برداشت من:) رسالت خود را تخریب یک جماعت اسلامی دیگر(که حداقل یک مجموعه دیندار و مسلمان هستند) میدانید و از کمترین فرصتی غافل نمی شوید و می گویید ما برای استقرار عدل و امن و سلامت و رحمت آمده ایم.
هیچ شکی نیست که ناظران منصف بیرونی برای ادبیات شما و رویه پیش گرفته تان کف نمیزنند و درود نمی فرستند و شکی نیست که هر تهمت و بدگویی مسلمانی به مسلمان دیگر مایه مسرت و شادی بدخواهان اسلام است. حال قضاوت با مخاطبان ما که شما با این رفتار در حال خدمت به کدام جبهه هستید.
انحصار طلبی در عقاید نیز از گرفتاری هایی است که ما با آن دست و پنجه نرم میکنیم کما اینکه مطالب دیگران را “چرندیات ها” می نامید و تفسیر به رای خود را دین!(اگرچه غیر مستقیم)
شما گفتید: “حجت من حرفی بود زدمو پیش خدا شهادت میده” امیدوارم خداوند به این کلمات و جملات شما با چشم مغفرت بنگرد و گواهی بر رفتارتان در روز جزا نباشد که بد شاهد و گواهی است.
جمله شما که من نیازی به پاسخ دادن نمیدونم : “ادامهای ضعیف النفس و ضعیف القوه اقدام به حذف دیگران می کنند من کسی رو مسخره نکردم کار خلاف شرع هم نکردم بجای حدف در اعمال خودت فکر کن و اونایی که بده حذف کن نه حرف دیگران رو خانم”
نتیجه گیری من این است که آنچه شما گفتید خلاف شرع است اما نتیجه گیری شما می گوید این شرع است!
این شرعی است که شما به آن معتقد هستید و برای ترویج آن می کوشید. ولی ما این بد رفتاری ها را از شرع و شارع دور میدانیم و شارع سبحان را منزه از این میدانیم که به چنین اعمالی دستور داده باشد.
السلام علیکم و رحمهالله.
اینها رو از طرف شخص راشد فخرالدینی نوشتم. نه از طرف یکی از مسئولین سایت.
خدمت آقای nohezb , و rashed عرض سلام و ادب دارم .
من ابتدا خیال می کردم که nohezb شاید یک سکولاریست باشد به همین دلیل کمی با ایشان تندی کردم . معذرت می خواهم .
من به این دوستمان می گویم که با توجه به آثار ارزشمند استاد ابوحمزه هورامی ( شاید هم زبان خودتان باشد ) به هر حال مهم اندیشه های ایشان هستند که بیشتر برایم مهم هستند . اما به شما سفرش می کنم که جزوات ایشان را در سایتهای مختلف دانلود کرده و مطالعه فرمائید . لطفا» شما از جزوه ی شورای اولی الامر ایشان شروع کنید . ایشان در بخشی از این جزوه می گویند :
» گرایشات اسلامی باید مشترکاً در مورد مسائل مهم که مورد توجه همه آنهاست بر اساس ارزیابی و نتیجه گیری های مشترکی که با هم به توافق رسیده اند، تصمیم بگیرند و عمل کنند. فقط بدین ترتیب وحدت اراده و عمل تضمین خواهد شد
هیچ گرایش انقلابی حق ندارد که در مناسبات با گرایشات برادر به ((ذهنیگری)) درافتد. مؤمنین نباید سبکسرانه در مورد گرایشات اسلامی برادر قضاوت کنند. و بخاطر اینکه تفسیری در امور فردی خود به حرف آنها گوش نمی دهد و نظرهای دیگری از دین دارد نسبت به او با پیش داوری برخوردار نمایند.
هیچ مومنی مجاز نیست رفتار و کردار تفاسیر برادر را فقط از این رو چون مثلاً با نظر آنها توافق ندارد با ((اسلام)) متضاد تلقی کند.
همچنین هیچکس حق ندارد و مجاز نیست که بر تفاسیر و گرایشات برادری که در پاره ای از مسائل جزئی فردی موضع مستقلی دارند از روی هوی و هوس برچسب زند. برخی به جنبش بیداری اسلامی و به برخی از تفاسیر اتیکت هائی مانند، وهابی، برلوی، اخوانی، مکتبی، جماعت تبلیغی، درویش منشی، صوفی صفتی و… می زنند. که اینها لاطائلات و اراجیفی بیش نیستند.
جنبش بیداری اسلامی قاطعانه فقط از (( اسلام )) دفاع می کند از این رو ما مسلمین علیه کلیه گزارشات و نظرات منحرف کننده و رنگارنگ به پا خاسته ایم و علیه آنها مبارزه می کنیم.
مومنین نباید اغراق کنند و هر آنچه را که خودشان انجام می دهند درست بدانند و آنچه دیگران انجام می دهند نادرست تلقی کنند. بین مجاهدینی که برای امر مشترکی مبارزه می کنند نباید چنین نمودها و تظاهرات بسیار ناسالم را تحمل کرد. راهنمای کلیه مسلمین جهان (( قرآن ، سنت صحیح ،روش سابقون الاولون وشورا)) است. با وجود این آنها می توانند بدلیل عدم وجود شورای اولی الامر جهانی اسلام، کم و بیش تفاسیر مختلف در مورد این یا آن مسئله جزئی اختلاف داشته باشند. ولی در این موارد نیز باید نسبت به یکدیگر با حسن تفاهم روبرو شده و صادقانه مسائل را مشترکاً مطرح سازند و برای یکپارچگی تلاش ورزند. چنین رفتاری یک وظیفه دینی است که کلیه مسلمین باید نسبت به یکدیگر رعایت نمایند.
ما نمی خواهیم در ((طرف)) کسی قرار گیریم. اگر کسی از ما بپرسد شما در کدام ((طرف)) قرار دارید پاسخ خواهیم داد ما در موضع اسلام و در موضع انقلاب اسلامی قرار داریم. و بر این باوریم که یک خط مشی یکسان و همگون در جنبش اسلامی به هیچ وجه تنوع برداشتها و تفاسیر را نفی نمی کند. …»
برادران ارجمندم : ما حق نداریم از اشتباهاتمان دفاع کنیم چون در این صورت مجبور به تکرار آنها خواهیم شد .
من از دوست ارجمندمان که مخالف جریان دعوت و اصلاح ایران است می خواهم با رعایت ادب و پرهیز از پرداختن به مسائل شخصی و جزئی افراد انتقادات اساسی خودش را مطرح نماید .
من دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ هستم و تا مدتی قبل با هر گونه جریان اسلامی مخالف بودم اما با مطالعه ی آثار استاد ابوحمزه هورامی دیدگاهم کاملا” عوض شده است و به صورت علمی و مستند می توانم اظهار کنم که با وجود تمام عیبهایی که در میان احزاب اسلامی وجود دارد باز قانون شریعت یگانه وسیله ی نجات بشریت است .
من منتظرم در این زمینه با شما وارد گفتگوی مستند گردم . ان شاء الله
جناب که معلوم نیست دختری یاپسر،ظاهرنماهاهاشمایید که به هم تشبیه شدید از روی اسم حتی تشخیص داده نمیشود کی دختر است و کی پسر یکی سایه است و برادر نوشته شده یک نوحا است و خواهر!!!!!!!!!! این است رسم دینداریتان که ادعای تقوا هم میکنید کسی تقوا را باید بگوید که دست کم در ظاهراو نمایان شده باشد.آقای سایه و فخرالدینی شما که فرصت و تحمل شنیدن حرفهای دیگران ندارید چطور دعوی دینداری سرداده ای؟ من تهمت گفته ام برای تک تک حرفهای من مثال و سندوجود دارد اگرنمیدانی تا ارایه کنم ولی آن وقت تو مسول ابروی هم اندیشه هاتی،چیزی را انکار و کتمان میکنید که واضح است همه خواننده میدونن الان سایت تون رو دخترا میچرخونن شما رفتید قایم شدین جرأت ندارید بیاید میدان مبارزه فقط میرین شعار مینویسین و به دیگران خط میدین اینکارو بکنن و نککنن ، من کجا فحاشی و بی ادبی کردم که با نوشته ها میخوای اونایی که میخونن بگن چ با ادبه و لی مردم عقل دارن دیگه گول این ظاهر شما رو نمخورن هرچقدهم شما کارها نادرست رو در ظاهرشون تغییر بدین ولی اوناییی که حقیقت سرشون میشه خود تشخیص میدن که اینا فقط تزیین باطله و ییتر هیچ.
آقای خال جنابعالی چطوری سکولار و غیر سکولار منو برداشت کردی ؟!!!!!!!! من دیروز اون مطلب رو نوشتم کجاش سکولاری بود و کجاش نبود قضاوتاتون رو بذارید علنی نکنیدکه بیشتر ابروریزی نشه .گفتمان با کسی خوبه بی طرف باشه نه تو از دیگران دفاع کردی و بعد ادعای بی طرفی میکنی
آقای nohezb : من خوشحالم که ظاهرا با ادب بنظر میرسم و باطنم را به خدای خود می سپارم، باشد که تقوایم افزون گردد. من قدرت آن را ندارم که باطن شما را تشخیص دهم، اما می دانم “در ظاهر بی ادب هستید.” (چه میدانم شاید فقط ظاهر تا چنین باشد و باطنا بسیار مودب و با وقار باشید!). خدا میداند که نیش زبانم را کم کسی یارای مقابله است اما او را افسار کرده ام. طعنه های شما بر اسم من و اسم کاربری من و دیگر دوستان، نشان از قوت استدلال و حق بودن کلام تان نیست بلکه تصدیقی بر ادعای بی ادبی(ظاهری) شماست. صد البته که(بخش اعظم) سایت را با افتخار بانوان مدیریت میکنند. ما در قوت آنان شک نداریم و توانمدان(و در کل انسانها را) از عینک تفکیک جنسیت نگاه نمی کنیم. ما بانوان را کمتر از آقایان نمیدانیم و این بانوان را همچون آقایان دیگر مجاهد میدانیم. مجاهدانی که برای اداره سایت باید با افرادی چون شما روبرو شوند و اتهامات و بهتان هایتان را بزرگ منشانه و برای رضایت خدا نادیده بگیرند. خوشحال می شوم شما که اینهمه با جرات و شهامت هستید خودتان را معرفی نمایید تا مخاطبین ما بتوانند بشتر با افکار و شریعتی که بسویش دعوت می کنید آشنا شوند. شک ندارم که اگر از تهمت هایی که مطرح کردی چیزیش واقعیت داشت، تا به الان بارها آبروی مومنان هدفت را برده بودی. نمیدانم چگونه میخواهید گناهی انجام دهید و من گناهش را بر گردم بگیرم برایتان؟! آنچه در نوشته قبلی عرض شد تنها دعوت به ادب نبود بلکه دعوت به تقوی و شریعت و سیره پیامبر علیه الصلاه والسلام بود. مشتاقم بدانم این متن و متن قبلی خود را مطابق با این مراجع میدانید یا خیر؟ و آیا آنچه که شما به آن میخوانید و دیگران را دعوت می کنید همین ادبیات فکری و فتاری و نوشتاری شماست؟
سلام خدمت همگی
من کاری به اعتقادات اقای نو حزب ندارم ولی حضور خانم ها درکنارآقایون وقدم برداشتن برای اسلام چه مشکلی داره؟؟؟!!!اگه داراری مشکله پس چرا پیامبر صل الله علیه واله با حضور نسیبه ورمیصاء درمیدان های جنگ واقداماتشون باتوجه به پیشروی کافران مخالفت نکردن؟؟؟؟؟!!!!این برامن خیلییی سواله لطفا جواب بدین