نویسنده: صلاح الدین خدیو /// پس از برگزاری رفراندوم استقلال در کردستان عراق لحن مقامات کرد به نحو محسوسی محتاطانه و آشتی جویانه تر از قبل شده است.
در همان حال بیانات و موضعگیریهای دولتهای عراق و ایران و ترکیه بیشتر از حد معمول تند و ستیزه جویانه است. بخشی از نرمش ایجاد شده در لحن مقامات کرد ناشی از الزامات گذار از فضای هیجانی زمان انتخابات به فضای پس از آن است و از این رو طبیعی است، اما یقینا بخش مهمی از آن به راهبرد و نقشه راه آنها برای دوران پس از رفراندوم باز می گردد.
راهبرد آتی کردها چه خواهد بود؟ تقریبا تمام ناظران متفق القولند که اربیل به صورت یکجانبه و در کوتاه مدت اعلام استقلال نخواهد کرد. این نکته ای بود که در هفته ها و ماههای قبل از انتخابات با تاکید بر غیر الزام بودن همه پرسی بر آن صحه می گذاشتند. هر چند هر چه به زمان همه پرسی نزدیک می شدیم، لحن مقامات کرد حماسی تر و شورانگیزتر می شد و این تصور را ایجاد می نمود که فردای همه پرسی دولت مستقل کردستان اعلام خواهد شد. اربیل اما اکنون اولویت مذاکره با بغداد و کشورهای همسایه می گوید.
راهبرد مذاکره به چه معناست؟ مفروض اصلی این راهبرد این است که کردها ضمن پرهیز از جنگ می توانند از طریق اقناع طرفهای مربوطه به استقلال دست یابند. اما آیا بدون کاربرد قدرت و حمایتهای جهانی و منطقه ای می توان با کلام واقعیات ژئوپولتیک را تغییر داد؟ آخرین تجربه های کسب استقلال در جهان نمایانگر تغییر ملاحظات ژئوپولتیک قدرتهای بزرگ و بوجود آمدن اجماعهای تازه در اینباره است. سودان جنوبی نمونه ای گویا در این باره است. مرزهای کنونی کشورهای آفریقایی در دهه ۸۰ قرن نوزده توسط استعمارگران اروپایی بدون ملاحظه واقعیتهای جمعیتی و مردم شناسی ساکنان آن ترسیم شدند. در دهه های ۵۰ و ۶۰ سده گذشته که موج استعمار زدایی قاره سیاه را در برگرفت، این سوال گریبان نسل اول رهبران استقلال طلب آفریقا را گرفت که آیا مرزها را بازترسیم کنتد و یا به همان چارچوبهای مصنوعی استعمارساخته وفادار بمانند؟ آنها دومی را انتخاب و پس از آن این اجماع پدید آمد که مرزهای کنونی را علیرغم مصنوعی بودنشان بپذیرند. استقلال سودان جنوبی هر چند خدشه ای به این توافق بود ولی همزمان مکرر این ادعا هم مطرح می شد که این خرق عادتی استثنایی و تکرار نشدنی در آفریقا است. مکانیسم این تجزیه توافق میان شورشیان و خازطوم در سال ۲۰۰۵ بود و دینامیزم آن هم اختلاف مذهبی میان جنوب مسیحی و کشوری بود که جزو رژیم های اسلامگرا و ضد غربی محسوب می شود. اتفاقا ماهیت رژیم حاکم بر خارطوم و حضور آن در جناح بندیهای منطقه ای ضد غربی و اختلافات ژئوپولتیک آن با کشورهای مصر، لیبی و اتیوپی نقشی عمده در ساختن اجماع منطقه ای و جهانی برای تجزیه آن داشت. به نظر نمی رسد که در خاورمیانه عزمی مشابه برای بازترسیم مرزها بوجود آمده باشد. این سخن بدین معناست زمانی می توان از رهگذر مذاکره به استقلال رسید که پیشتر حمایتهای منطقه ای و بین المللی به صورت نسبی برای آن کسب شده باشد.
مجموعه غرب و در راس آنها آمریکا در جریان رفراندوم نشان داد که با وجود اهتمام به حفظ پیوند با کردها، اما هنوز گزینه تغییر مرزها را در دستور کار ندارد. در واقع نوع حمایت آمریکا از کردهای عراق دقیقا از جنس حمایتی است که از کردهای سوریه می کند؛ پیشبرد نقش منطقه ای خود از طریق کردها و حفاظت از آنها برای داشتن خودمختاری در داخل ساختارهای ملی موجود. کردهای سوریه با درک منطق مذکور ضمن اینکه با چراغ خاموش در حال کشورسازی هستند، اما مکرر می گویند قصد جدایی از دمشق را ندارند.
احتمالا در ماهها و سالهای گذشته دیپلماتها و ژنرالهای بازنشسته آمریکایی که به عنوان لابی از سوی اربیل به کار گرفته می شدند، تلقی تغییر در این سیاست را نزد کردها ایجاد کرده اند و این دلیل اصلی تعجیل در انجام همه پرسی بود.
احتمالا خوشبینی مشابهی در رابطه با ترکبه هم وجود داشت. در واقع این تلقی وجود داشت که در نهایت ترکیه منافع اقتصادی را بر ملاحظات ژئوپولتیک و کردهراسی معهود سیاست خارجی اش ترجیح می دهد. صد البته مواضع سفت و سخت ترکیه جایی برای خوش بینی در اینباره باقی نگذاشته است. هر چند برخی ناظران سخنان ترکها را جنگ زرگری و مغایر با سیاستهای اعمالی آن می دانند، اما قرائن مهمی وجود دارد که نشان می دهد ترکها جدی هستند. حملات شخصی و غیردیپلماتیک اردوغان و سایر مسئولان ترکیه به مسعود بارزانی یادآور حملات لفظی مشابه به بشار اسد در شش سال پیش است که متعاقب قطع ناگهانی دوستی شخصی و خانوادگی آنها صورت گرفت. غیر از این مغازله بی سابقه با بغداد درست در تضاد با ماه عسل میان آنکارا و اربیل قرار دارد که مقامات ترک با نقض پروتوکل های فیمابین با بغداد به اقلیم کردستان و کرکوک رفت و آمد می کردند. واقعیتهای جدید نشان می دهد که بازی ترکیه با کارت اقتصاد آستانه مشخصی دارد. این آستانه تا جایی است که عامل کردی در سیاست خاورمیانه به گونه ای موثر و فعال نشود که نتوان آن را مهار کرد. کشورگشایی پ.ک.ک در سوریه و چشم انداز مبهم آینده این کشور آنکارا را بیش از پیش محتاط می کند.
ترکبه و آمریکا تنها بازیگران موثر در این عرصه نیستند. اما قدرتهایی هستند که در محاسبات اقلیم نقشی مهم و البته مثبت داشتند. ایران از ابتدا در نقش مخالف درجه یک ظاهر شد. موضعگیری نسبتا متفاوت روسیه نیز گرچه با ستایش بارزانی مواجه شد، اما در عرصه استراتژیک نمی توان بهای زیادی به آن داد. تجربه نشان داده که موضعگیری روسها کمتر از آمریکاییها دارای استواری و اصالت و بیشتر تابع ملاحظات زودگذر است. گذشته از این می توان ادعا نمود که از منظر استراتژیک مسکو بیشتر دنبال بلوک سازی از کشورهای ایران و ترکیه و عراق و سوریه است. طبیعی است در جایی که سیاست آمریکا و اسرائیل هم با یکدیگر متفاوت است، تل آویو نمی تواند کار چندانی انجام دهد.
گزینه مذاکره کردها می تواند به معنای تلاش برای کسب امتیاز از بغداد با کارت همه پرسی هم باشد. این گزینه ای است که آمریکا هم مشروط به حفظ یکپارچگی عراق آن را می پسندد. صد البته بغداد با تلاش برای تشکیل اجماع منطقه ای علیه اقلیم به دقت مواظب است در دام آن نیفتد. هر گونه موفقیت بغداد در این زمینه بستگی به ثبات قدم ترکیه دارد. بدون آنکارا، تهران و بغداد توان محاصره اربیل را ندارند. البته هر گونه طمع این مثلث برای کاستن از خودمختاری کردها و زایل نمودن ظرفیتها و چارچوبهای فعلی اقلیم ممکن است با ممانعت و واکنش منفی کاخ سفید مواجه شود. اعلام آمادگی آمریکا برای میانجیگری میان ارببل و بغداد ناظر به این معناست. بغداد به عنوان پیش شرط گفتگو خواستار الغای رسمی نتایج این همه پرسی است. سیاست آمریکا اما در این زمینه ” شتر دیدی ندیدی ” است؛ آغاز گفتگوها و حل مشکلات فیمابین با نادیده گرفتن عملی همه پرسی و نه لزوما اعمال نتایج آن و یا الغای رسمی آن مطابق خواسته بغداد. این شقی است که بیشتر احتمال وقوع آن می رود.
احتمالا مهمترین دستاورد همه پرسی برای کردها، انجام آرام و بدون دردسر آن در کرکوک و مناطق مورد اختلاف و کسب نتایج رضایتبخش در آن است. رفراندوم در کرکوک آرزویی است که کردها دهه ها در سر می پروراندند و اینک به آن نایل شدند. این تحول می تواند در تثبیت امر واقعی که از سه سال پیش در این شهر جریان دارد، موثر باشد. اگر کردها بتوانند در مذاکرات آتی کرکوک را وارد محدوده اقلیم کردستان نمایند، حتی اگر این امر در قبال تعویق استقلال به آینده ای نامعلوم باشد، می توان گفت بازی را برده اند. البته این مساله تابعی از آرایش سیاسی جدید در اقلیم و توازنهای جدید پس از رفراندوم در آن هم است. جدایی عملی برهم صالح از اتحادیه میهنی تحول مهمی بود که زیر سایه اخبار رفراندوم قرار گرفت. خلاصه این تحول این است که اتحادیه در سلیمانیه تمام شده و آن را به گوران و جناح برهم واگذار نموده است. در این شرایط کرکوک به مثابه تنها قلعه باقیمانده اهمیتی دوچندان می یابد. با توجه به اهمیت پویاییهای سیاست داخلی اقلیم در مساله رفراندوم، برای پیش بینی دقیق کردستان پس از ۲۵ سپتامبر باید منظر ماه نوامبر و انتخاباتهای آن ماند. شواهد معتبر نشان می دهد که اتحادبه میهنی بدون کرکوک آماده ورود به انتخابات نیست و اگر تا سه روز آینده حزب دمکرات نیز نامزدی برای ریاست اقلیم معرفی ننماید، باید مطمئن شد که انتخابات در موعد مقرر برگزار نمی شود و این به معنای تداوم وضعیت بلاتکلیف فعلی خواهد بود. صد البته برای پیش بینی دقیقتر کردستان پسارفراندوم باید کمتر از یک سال دیگر صبر کرد و دید آیا احزاب کرد در انتخابات پارلمانی عراق شرکت می کنند یا نه؟ مساله ای که پاسخ آن لزوما منفی نیست.
ثبت دیدگاه