جمعه, ۲ آذر , ۱۴۰۳ Friday, 22 November , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2441 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 1908×
شناسه : 270

نویسنده : پرویز دارستان ننه خدابیامرزم برایم نقل می کردند که در گذشته خیلی از مردم سواد خواندن و درک قرآن را نداشتند و تنها طبقه ای از خواص به نام "ملا" قادر به این کار بودند و مردم نیز برای رفع مشکلات شرعی و دینی خود به ملا و احیاناً ملاژن (زن ملا) رجوع […]

ارسال توسط :
پ
پ
نویسنده : پرویز دارستان

ننه خدابیامرزم برایم نقل می کردند که در گذشته خیلی از مردم سواد خواندن و درک قرآن را نداشتند و تنها طبقه ای از خواص به نام "ملا" قادر به این کار بودند و مردم نیز برای رفع مشکلات شرعی و دینی خود به ملا و احیاناً ملاژن (زن ملا) رجوع کرده رفع مشکل می نمودند. جالب این جا بود که اکثر مردم حتی به خود اجازه نزدیک شدن به قرآن را نمی دانند چه رسد به تفسیر  آن و جالب تر این که اکثر همین روحانی ها نیز معتقد بودند که "اصلا قرآن برای عوام نیست". این حرف شاید در نگاه اول مزخرف به نظر آید و جوان برابری طلب و به اصطلاح روشنفکر امروزی در پس آن شرارت طبقه شبه‌فئودالی را ببیند که خواسته اند با استحمار مردم از آنها بهره کشی کنند اما نمی دانم که چرا هر روز که می گذرد بیشتر به این حرف اعتقاد پیدا می کنم نه از این نظر که قرآن باید فقط برای یک طبقه خاص به نام ملا باشد بلکه از این جهت که به نوعی قرآن نباید برای عوام باشد. حال این را داشته باشید و زود قضاوت نکنید تا بعد:

چندی پیش در جمع تنی چند از دوستان راجع به این مسئله صحبت می کردیم که بسیاری از امروزی ها خاصتاً همین جوانان بدون هیچ تخصص و دانشی در حوزه مسائل دینی اظهار نظر نموده به اصطلاح مفتی
شده اند. بنده نیز وارد گود شده و عرض کردم که مرز تخصص ها در مسائل دینی شکسته و همه بدون هیچ ابایی اظهار نظر می کنند و خلاصه اینکه جامعه دینی ما به دردی دچار شده که من آن را "تکاثر علمی"
می نامم و آن را به آیه شریفه "‏أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ‏" ربط دادم. یکی از حضار که دانشجوی کارشناسی ارشد فقه و حقوق شافعی بودند ظاهرا از اظهار نظر بنده ناخرسند شدند. ایشان عاقل اندر سفیه قامت بنده را ورنداز نموده فرمودند که چیزی که شما می گویید تفسیر به رأی از قرآن است و تکاثر در این آیه اشاره به مال و منال است و تفسیر به رأی نیز باطل. سخن دوستمان حامل دو پیام برای من بود:
اولاً این که بنده بیجا کرده ام که در حضور ایشان عرض اندام نموده در حوزه مسائل دینی اظهار نظر کرده ام. ثانیا بنده دوباره بیجا کرده ام که قرآن را به رأی تفسیر نموده ام. عوام را چه به تفسیر قرآن،‌ آن هم تفسیر به رأی!!
سرتان را درد نیاورم من نیز به خاطر اینکه انگ گستاخی و پررویی در برابر طبقه علما و فضلا را بهم نچسپانند لاجرم سکوت کرده اما در دلم راضی نشدم و کماکان معتقدم که جامعه ما به دردی به نام تکاثر علمی خصوصاً در حوزه مسائل دینی دچار شده است. ببیندید کل سخن بنده این است که جامعه تحصیل کرده ما به یک  تکاثر یا افزون طلبی علمی دچار شده است. این افزون طلبی و مسابقه علمی از آن جا ناشی می شود که هیچ کس دوست ندارد کلمه "نمی دانم" از دهانش در بیاید و هر بحثی که در حوزه مسائل دینی پیش می آید همه، چه آنهایی که می فهمند و چه آنهایی که چیزی از موضوع مطروحه نمی فهمند مشغول شاخه و شانه کشیدن علمی برای همدیگر هستند و می خواهند به طرف مقابل بفهمانند که از او بیشتر می دانند و بیشتر کتاب خوانده اند و همین مسلئه باعث شده است که پای افراد غیر متخصص (شما بخوانید عوام) در حوزه مسائل دینی باز شده شاهد اظهار نظرهای نسنجیده و بی سرو تهی در مسائل شرعی و دینی باشیم که بسیار خطرناک است.
مدتی پیش داشتم همین دغدغه هایم را برای یکی از دوستانم که اکثر آثار سید قطب (رحمه الله) را مطالعه کرده است بازگو می کردم که ایشان گفتند که سید نیز در یکی از کتابهایش راجع به همین مسئله صحبت
می کند و از این معضل به "جهالت علمی" نام می برند. چه پارادوکس زیبایی!!!
واقعیت امر این است که اکثر ما جوانان و تحصیل کرده ها چیزی زیادی از مسائل دینی حالیمان نیست (با احترام به همه و خودم!)، بدبختانه نیز خودمان نمی فهمیم که حالیمان نیست و فکر می کنیم که خوب مسئله را فهمیده ایم،‌به قول خاقانی:
آن کس که نداند و نداند که نداند                      در جهل مرکب ابدالدهر بماند
و داریم در جهل مرکبی دست و پا می زنیم که سید تعبیر استادانه و بسیار زیبای "جهالت علمی " را در مورد آن به کار می برد.
شومپیتر معتقد است که تنها یک نفر می تواند ادعا کند که دارد علمی صحبت می کند که:
۱-    تمام آن چیزی را که در مورد موضوع مورد نظر وجود دارد مطالعه و تفحص کرده باشد.
۲-    هیچ وقت اجازه ندهد که پسِ ذهنش بر روی قضاوتش تأثیر بگذارد.
مثلا کسی که در مورد مسئله ای از سیره می خواهد صحبت کند اولا باید تمام یا اکثر سیره های معتبر را نگاه کرده باشد و ثانیا اجازه ندهد که تعصبش نسبت به نویسنده یا مکتبی خاص و یا حساسیتش نسبت به طرفی که احیانا ً می خواهد جوابش را بدهد بر روی نظراتش اثر بگذارد. با دقت به روش کار علمای سلف (رضی الله عنهم اجمعین) می بینیم که آن ها به خوبی این دو مورد را مد نظر داشته اند. نقل می کنند که استاد ناصر سبحانی (رحمه الله) وقتی می خواستند که در مورد مسئله ای صحبت کنند و یا مطلبی بنویسند تمام کتابهایی را که در مورد مسئله مربوطه داشتند در جلوی خود گذاشته با حساسیت و وسواس مثال زندنی ای مطلب مورد نظر را استخراج می کردند.
خودمانیم، کدام یک از ماها دو شرط بالا را که هیچی،‌ بیست درصد از یکی از آنها را هم رعایت می کنیم!!!
من بیشتر از این می سوزم که این معضل در حوزه مسائل غیر دینی بسیار کم رنگ تر است و همه برای متخصصین در علوم غیر دینی احترم بیشتری قائل اند. شاید برای خیلی از ما پیش آمده باشد که مثلا داریم با یک مهندس (مثلا کامپیوتر) صحبت می کنیم با این که می دانیم حرفش چرت است اما به احترام این که چهار پنج سالی را در وادی دیجیتال سیر فرموده اند خود را به خریت زده با بالا و پایین کردن سر مبارکمان بر
گفته اش مهر تصدیق می زنیم.
ببینید من اصلا مدافع جمود فکری نیستم و معتقدم که جوان مسلمان  باید برای بنیان های فکری اش دلایل   عقل پسند داشته باشد و هیچ چیزی را بدون دلیل قبول نکند. قطعا مخاطب قرآن ما مردمان هستیم و بر پایه آیه شریفه ی {‏وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ‏/ قمر۱۷ ترجمه: ما قرآن را برای یاد دادن ویاد گرفتن و پند دادن و پند گرفتن آسان ساخته‌ایم، آیا پند پذیرنده و عبرت گیرنده‌ای هست ؟ (تفسیر نور)} هر کس به اندازه ی فهم خود می تواند از این مائده ی گسترده ی آسمانی منتفع گردد. اما  بضعی وقت ها آنقدر به قول یکی از دوستان کیلویی نظر می دیم و کیلویی نظر میشنویم که با خودم می گویم کاش مثل قدیمها قرآن اصلا برای عوام نبود!!!

ثبت دیدگاه

3 دیدگاه برای “تکاثر علمی”
  1. سلام به همه ی دوستان و نویسنده دلسوز و با انصاف مطلب. نمیدانم در علوم دینی چه جایگاهی دارید، اما اگر پایین است، کاش در مورد تفسیر به رای (و تفسیر آیه ی اول سوره ی تکاثر) اظهار نظر نمی کردید که دچار همان موردی شدید که ذمش کردید. واگر بالاست، ما را نیز در مورد این استناد و ارتباط آن با آیه مذکور توجیه بفرمایید. مطلبی که مطرح کردید الحق از گرفتاریهای اصولی ماست. من نیز یکی از افراد کم یا بی سواد و علاقمند در حوزه دین هستم. از بی ادبی ام پوزش می طلبم، قصدم تنها اصلاح و تذکر بود…

    پاسخ
  2. سلام کاک پرویز جان؛ سپاس برای این اکتشافِ ظریف! وقتی مطلبتان را تا آخر میخواندم احساس میکردم منظورتان و مخاطبتان این حقیر هستم!! به راستی که مرز تخصصها در هم شکسته و به گمانم علتش همان گفته ی شومپیتر و همچنین وجودِ مطالعاتِ سطحی افراد حولِ یک مقولاتِ متنوع است!
    دنیا دنیای تخصص است؛ ماندگاریِ اسم و رسم کثیری از علمای ما، تخصصی برخورد کردنِ آنان با قضایا بوده است؛ راغب اصفهانی،در حوزه ریشه یابی لغات عربی – بخاری و مسلم، در حوزه ی حدیث – قرطبی، در حوزه ی تفسیر قرآن – شافعی،در حوزه ی فقه! و علمای دیگری که آنان را با تخصصشان میتوان شناخت.
    من خودم در هر بحثی که پیش می آید دخالت میکنم و بدونِ ترس در آن اظهارنظر هم میکنم که این رفتار نشانه ی عوام بودنِ این حقیر و وجودِ مطالعاتِ سطحی بنده است؛ وگرنه اگر کسی واقعا به عمق مسائل دست یافته باشد، به سختی بخود اجازه ی اظهار نظر حولِ مسائل مختلف را میدهد و حتی بیانِ اظهاراتش توأم با تردیدی است که ترس از بی دقتی در پس آن نهفته!

    پاسخ
  3. سلام
    ‏”‏ ولا تقف ما لیس لک به علم‏”‏
    اسراء/۳۶

    تشکر از کفته هاى جالب و بجاتان؛واقعا کلمه “نمى دانم‏”‏ نصف دانایى است.

    پاسخ
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.