نویسنده : محمود رستمی تبار /// به بهانه وحدت حوزه و دانشگاه
گاهی حوادثی رخ می دهند که واقعیت های رخد داده و بازتابهای بعد از آن ما را به حیرت وامی دارند. می بینم در یک حادثه طبیعی آنکه از نعمت علم و ابزار به خوبی بهره برده جان سالم بدر می برد و آنکه از این نعمت بی بهره بوده و هرچند در حال سجده به خدایش پیوسته است.
از عذاب شنیده ام و در قرآن خوانده ام و عذاب الهی – مگر آنکه خدا از قبل به کسی خبر داده باشد که از مهلکه دور شوند چون حضرت صالح و نوح و .. – تر و خشک را باهم هلاک نموده است.
اینک اختلاف داعیان دین و علم برایم آزار دهنده گشته است. مات و مبهوت هستم چگونه پیامبر امر فرمود که برای کسب علم هجرت و مثلا به چین بروند . مگر در آن سرزمین و دیگر سرزمینهای غیر توحیدی دور دست چه علم ارزشمندی وجود داشته که باید رنج سفر و گرد غربت را بجان خرید. اگر علم صرفا عبادت بود مگر مکانی بهتر ازهمجواری پیامبر وجود داشته است.
اکنون بعد از هزار و چهارصد و اندی سال بعد از حضور دینی که به قلم و آنچه می نگارد سوگند یاد می کند,در حیرتم. نمیدانم علم را رها کنم, که مبادا مرا به نا کجا آباد سوق دهد و یا دین را رها سازم ,که مبادا مرا از علم و واقعیت های غیر قابل انکار دور سازد.
حیرانم چرا صاحبان علوم تجربی هر آنچه کسب می کنند و رخ می دهد را امری طبیعی و علمی و بی ربط به دنیای متافیزیک و خدا می خوانند و از طرفی منادیان دین نیز این واقعیت های علمی را انکار می کنند.
نمیدانم بعضا علمای تجربی لائیک هستند و یا بعضا منادیان دین بی علم تشریف دارند.
سالهاست جنگ مرموزی بین این دوگروه وجود دارد و هرکدام برای خود پیروانی فراهم نموده و گاه تا تکفیر گروه دیگر پیش رفته اند.
همیشه برای من این سوال پیش آمده اگر قائل به وجود خدای خالق هستی, هستیم, هیچ چیز بدون اذن وی ایجاد نخواهد شد. اگر قائل به علم هستیم و واقعا در دنیای علم سیر می کنیم وهرکس به قدر وسع خویش نظم درونی اجزاء و روابط دقیق علمی شناخته شده را درک کرده باشد, نظریه تصادفی بودن خلقت برایش قابل پذیرش نیست و میداند که احتمال تکرار همسان یک حادثه بصورت تصادفی بسیار اندک است. همچنانکه نمیتواند هیچ حادثه طبیعی در اطراف خود را بدون دلیل قابل اثبات و قابل کشف بپذیرد و برای هر علتی معلولی می جوید.
پس باید برای این علت بزرگ و این نظام موزون و هماهنگ و دقیق و محاسبه شده و فنی ومهندسی, طراح و معماری قائل باشم.
و باز حیرانم که از اینکه اینهمه محاسبات دقیق را نادیده و حوادث قابل پیش بینی و غیرقابل پیش بینی را بدون طراحی دقیق بدانم.
بنابراین نمی توانم هر آنچه را در طبیعت و هستی رخ می دهد, جدای از محاسبات و طراحی های خدای خود بخوانم و بدانم. اگر سیل و زلزله و طوفان می شود, اگر زمین می چرخد, اگر شب و روز حادث می شود, اگر الکترون بدور هسته می چرخد, اگر کوهها ساخته می شوند, اگر آب از درون کوه زلال و صاف می جوشد, اگر اتمسفر سیال بهمراه زمین جامد می چرخد, اگر در اثر چرخش زمین اقیانوس متلاطم نمی شود, اگر برف می بارد و و اگر نمی بارد و هزاران اگر دیگر….که از نظر علمی برای تداوم زندگی وماندگاری زمین و هستی حیاتی هستند و اگر در میان این چرخه های ملایم و خشن به من نوعی, نفع و ضرری می رسد امری طبیعی است و منظورم از طبیعی امری دقیق و قابل اثبات است و این چرخه ها را نمی توانم جدای از اجرای دقیق نقشه مصوب «الله» تصور کنم. چرا که خدا در قرآن فرموده در راه و روش و سنت خدا هیچ تغییر و تبدیلی وجود ندارد و این یعنی, نقشه ها دقیق و غیر قابل تغییرند.
پس این تضاد بین هم نوع های من یکی با کت و شلوار و آستین کوتاه و دیگری با عمامه و عبا در چیست؟ هر دو از منظر خویش درست می گویند و در واقع هم همینطور است. اما بنظر می رسد نمی توانند یک رابطه منظقی بین این و آن بیابند. آن یکی هر روز قرآن می خواند و به مفاهیم عمیق آن توجه ندارد و دیگری بی توجه بدان هرروز دهها کتاب را مرور می کند که به نوعی موید این معجزه آسمانی هستند. هرچند باید اعتراف کنیم تلاش ها ادامه دارد و چون پرده ها کنار برود واقعیت ها نمایانتر و بنابراین گاه اقوال تغییر خواهند کرد. و این تغییر تنها در نتیجه بسط حوزه اندیشه و دانش انسان است و انسان صادق به اشتباه خود معترف است.
آن یکی هر روز با لحن زیبا و نازیبا در مجلس عزا و ماتم و … تلاوتش می کند اما به خیل کلماتی که وی را به تعقل و تفکر و تذکر و تدبر و سیر و سفر و … فرا می خواند بی توجه است. ای کاش حداقل آناتومی شتر را مرور می کرد مگر نه آنکه در مورد تفکر در خلقت این حیوان شگفت انگیز به خواننده امر فرموده است. ای کاش آن یکی هم به آیات آن نگاهی می انداخت و این یکی هم برای فهم عمق مفاهیم آن, دستاوردهای دیگری را مرور می کرد.
کاش هر دو برای لعن و نفرین همدیگر اندکی صبر کنند تا این فیل هستی را در روشنای نورخورشید مشاهده کننده و در تاریکی افکار خود برای دیگران گزارش, مکتوب نکنند. آنگاه بصورت سه بعدی تمام عیار این مخلوق زیبای خدای احد و واحد (یعنی هستی) را نظارگر باشند و تسبیح گوی ذات پرعظمتش باشند. سبحان الله عما یصفون…..
کاش مفاهیم تنوع زیستی, سقف محفوظ , صنع کوه, آسمان صاحب رجعت, تشبیه کوه به میخ, خلقت هستی و بسط کیهانی و معکوس شدن جریان, لزوم وجود سلطان برای خروج از اتمسفر, عدم اختلاط آب شور و شیرین و جریانهای دریایی , سد سازی و کشتی سازی و نساجی و هزاران مورد آشکار و خفی دیگر طرح شده در قرآن با تامل و با تکیه بر دستاورهای اعطا شده خدواند که علم نامیم برای خودو مستمعین تبین گردند و چون از درک مفاهیم درماندیم, تعابیر و تفاسیر سطحی و غیرقابل پذیرش برایشان قائل نگردیم. این دو جریان ,هردو از علم آن اولین معلم آدم بهره برده و متاسفانه به دانش اندک و بسیار محدود خود مغرورند و باید تلاش کنند تا رابطه علم و خدا و نقش انسان و وظایفش را عمیقا درک کنند. هرچند نباید فراموش کرد انسان برای آزمایش شدن و دریافت خلعتی بسیار ارزشمند و ابدی بر روی این زمین پر جنب و جوش و پر حادثه فرستاده شد و هرحادثه ای در زندگیش می تواند آزمون تلقی گردد و این آزمونهای سخت و آسان – گاه در رنج و گاه در رفاه- تعیین کننده سرنوشت ابدی وی هستند. بهرحال اینجا آزمایشگاهی فعال و دقیق است و هیچ کس نمی تواند خود را از جریان این فرایند خارج کند. هرچند بعضا بعلت نوع رفتار انسان و ناسپاسی وی امتی موجب خشم و غضب الهی واقع شده اند و گرفتار یکی از همین جریانهای مهلک طبیعی شده و از صحنه روزگار حذف شده اند. بنابراین موظفیم رابطه بین خود , هستی و خالق را بخوبی درک کنیم. قطعا عدم استفاده ما از علم و تکنولوژی برای حفظ حیات خود در شرایط فعلی حکم خودکشی را خواهد داشت و خداوند از همه نعمتهای اعطا شده به انسان و نحوه و نوع استفاده از آن خواهد پرسید.
سپاس خدایی را که برای اندیشه انسان محدویت قائل نشد و انسانهای دیگر را از تسلط بر فکر و اندیشه دیگران ناتوان ساخت هرچند اندیشیدن در باره ذات پر عظمتش باشد. و باز سپاس خدایی که وعده داد که شناخت کاملش تنها از راه سیر در آفاق و انفس (بخوانید دانش) میسر می گردد. آنگاه است که با فرمان آن ذات مقدس همه چرخه های حیات به نوع احسن به وظایف خویش عمل نموده و نعمتهای خداوند از زمین و آسمان نازل خواهند شد.
ثبت دیدگاه