انسان چون سایر موجودات نیست که بتوان وی را از همه جهت غافل و سرگرم نمود، انسان خواهان آگاهی و خواستار تغییر است. وی با آگاهی یافتن از تحولات پیرامون خویش خواستار تغییر در روند ایدئولوژی و سپس الگوی عمل زندگی خویش میگردد. در نتیجه میتوان گفت که تمام تحولات جامعه بر آگاهی و خرد فردی بستگی دارد.
تغییراتی که بعد از حصول آگاهی در زندگی فرد ایجاد میشود ممکن است خیزشهای اجتماعی را در بر داشته باشد که در عرف آن را انقلاب می نامند.
در این چند سطر سعی شده است واژه انقلاب را از نظر صاحبنظران بصورت اختصار برای خوانندگان عزیز بیان کنیم.
انقلاب :
در لغت به معنی در آمدن از صورتی به صورتی و دگرگون شدن است. این اصطلاح که در اصل در اخترشناسی به کار میرفت، از سده هفدهم میلادی در اروپا به استعاره برای خیزشهای سیاسی و اجتماعی به کار رفته و از آن پس در کاربردهای تازه خود معنی دگر گشت اساسی یا کامل ، شیوه تولید «انقلاب صنعتی» ، یا دگرگونی بنیادی در نظام اجتماعی و سیاسی «انقلاب فرانسه» یا در جنبه از زندگی اجتماعی، فکری «انقلاب فرهنگی۱» برخود گرفته است.
اما آنچه موضوع نظریات انقلابی است دگرگونی های شدید و ناگهانی که بر اثر خیزشهای اجتماعی در ساختار کلی اجتماع روی می دهد میباشد، موضوع این نظریات نه تنها مسئله تغییر فرمانروایان بر اثر انقلاب بلکه تغییر طبقات فرمانروا ، روشهای فرمانروایی، نهاد های اجتماعی و … است.
در قرن نوزدهم میلادی آراء متفاوتی از صاحبنظران علوم اجتماعی درباره نقش تاریخی انقلاب و شرایط پدید آمدن آن ارائه گردید.
بر حسب نظریات کارل مارکس انقلاب های بزرگ سیاسی اجتماعی وسیله ناگزیر برای پیشرفت به سوی جامعه های هستند که در آنها آزادی ، خودگردانی ، هماهنگی و برابری اجتماعی حاکم است. لنینیسم که در بطن نظریات مارکس جای دارد پیشبرد برابری را مهمترین نشانه پیشرفت می داند و آماده اند در این راه روشهای دیکتاتوری نیز کار گیرند.
کسانی چون گوستاو لوبن، روانشناس اجتماعی فرانسوی و فریدریش نیچه، فیلسوف آلمانی، انقلاب را ترکیدن عواطف از بند رسته تودها دانسته اند.
پیام انقلابهای قرن هجدهم میلادی برابری طبیعی و فرمانروایی مردم را در پی داشت.
تامس پین نویسنده انقلابی انگلیسی (۱۸۰۹_۱۷۳۷) از اوزه گران نظریات انقلابی بود پیام وی ( نابودی خود کامگی از روی زمین و برقراری جمهوری بزرگ بشریت ) بوده است.
کارل مارکس بر چاره ناپذیری و ضرورت انقلاب سخت تکیه میکرد. وی برآن بود که انقلاب ناشی از تکامل نیروهای تولیدگر جامعه است و از ناسازگاری آن نیروها با روابط و نظام سیاسی اجتماعی پدید می آید. طبقات زبر دست نمیخواهند پایگاه خود را از دست دهند و طبقات زیردست نمیخواهند وضع کنونی را تحمل کنند.
مارکس انقلاب را لوکومتیو تاریخ میداند.
********************************************************************************
پی نوشت:
۱_انقلاب فرهنگی قیام سیاسی اجتماعی که در چین در فاصله سالهای 1966_1969 به رهبری مائو تسه تونگ برضد بوروکراسی حزبی که رهبری آن با لیو شائوچی بود به راه افتاد.
——————————————
منابع:
۱_نگاهی به کارنامه کمونیسم جهانی دکتر حیدر عمرانی
۲_نهیلیسم (نه گرایی ، پوچ گرایی) علی غفوری
۳_ دانشنامه سیاسی داریوش آشوری
سلام.
طرح اینگونه موضوعات (معرفی مبنای یک کلمه یا یک فکر و… و شناخت پایه و اساس آن) بسادگی باعث تقویت بنیه علمی خواننده میشود.
جای تشکر دارد….
سلام و درود بر کاک ایمان و دیگر دوستان
مقاله ی بسیار جالبی بود . خسته نباشید.
فقط ای کاش علاوه بر دیدگاه های کسانی چون نیچه و مارکس، دیدگاه فلاسفه و جامعه شناسان اسلامی را نیز در مورد این واژه بیان می فرمودید.
در پناه حق موفق و سربلند باشید.
imane aziz merc,matalebetam mesle khodet jaleb va jazebe!hamije paydar baji mehrabun…