تهیه و تنظیم: فرشاد سعیدی
«تنها یک قلب دلسوز است که میتواند عملکرد یک سازمان یا سیستم را بهبود بخشد.»
واژه مدیر و مدیریت هر دو عربی هستند. مدیر اسم ثلاثی مزید از مصدر اداره باب افعال می باشد (ادار، یدیر، اداره) و مدیریت هم اسم مصدری است که از مدیر گرفته شده است و هر سه (مدیر و مدیریت و اداره) در اصل از ماده ی " دَوَرَ "گرفته شده اند که مصدر آن دَوَران می باشد و دوران به معنی گردیدن است پس مدیر به معنای گرداننده و مدیریت به معنای گرداندن.
پس می توان گفت مدیر در لغت به معنای گارگردان می باشد و مدیریت به معنای کارگردانی می باشد؛ در این صورت مدیریت شامل هر نوع کارگردانی در هر سطحی می شود و مفاهیم دیگر مانند رهبری، هدایت و غیره را میتوان از موارد مشمول آن دانست.
***
تمام عرصههای حیات بشری جهت سیر تکاملی خویش، نیازمند مدیر و مدبری کاردان و عالم میباشد تا امورات و جوانب زندگی انسان به نحو احسن و عالی تنظیم گشته و با برنامهریزی صحیح و سنجیده حل و فصل شود. حتی در زندگی اجتماعی و خانوادگی نیز تامین احتیاجات اعضا و خانواده نیازمند یک مدیر و سرپرست خانوار میباشد تا با تعیین وظایف و حقوق افراد، زندگی جریان عادی و بهینه خود را طی نماید.
به طور کلی حل تمامی مسائل و بحرانهای روزمره زندگی و جامعه نیازمند مدیریت بهینه و کارآمد است. مدیریت در فرهنگ فارسی به معنای گرداننده، اداره کننده (کسی که کاری را اداره میکند)، کارگردان و قوام دهنده است. در فرهنگ اسلامی نیز مدیریت عبارت است از ایجاد هماهنگی در اجزای یک نظام و فراهم کردن زمینه رشد و تعالی انسانها از طریق ارائه خدمت شایسته به آنها، مطابق قرآن برای سیر به سوی خداوند.
کتاب "مدیریت بر قلب ها"یکی از آخرین کتاب های کن بلانچارد، یکی از صاحب نظران بزرگ مدیریت است که در سال ۱۹۹۹ انتشار یافته است. کن بلانچارد، نویسنده کتاب های پرفروشی نظیر "مدیریت یک دقیقه ای"، "سه کلید توان افزایی"و "مدیریت بر مبنای ارزش ها"است.
از آنجا که مدیران وقت محدودی برای مطالعه دارند، بلانچارد در کتاب مدیریت بر قلب ها سعی نموده است که با استفاده از جملات قصار و شیوا، جان مایه ای از تجربیات و نوشته های خود را در اختیار خوانندگان قرار دهد.
نحوه نگارش کتاب این فرصت را به خواننده میدهد که به سرعت و سهولت، به مطالب مورد نیاز خود در زمینه رهبری، دست یابد. این کتاب در غرب به انجیل مدیران شهرت یافته است. کتابی نه برای یک بار خواندن، بلکه کتابی مرجع و الهام بخش برای بارها خواندن و خواندن!
یک مدیر باید همواره این خود آگاهی را داشته باشد که هر تصمیمی که می گیرد، زندگی بسیاری را متاثر میسازد. سنگینی این بار مسئولیت، شرری بر جان مدیران می نشاند که در هر کجا که هستند، اتاق کار یا در خلوت خانه، همواره تلاش نمایند که خود را توسعه دهند.
کتاب مدیریت بر قلب ها اثر «کن بلانچارد» کتابی است که نویسنده در آن از چگونگی انتخاب ارزشها، روشهای بهبود سازمانی، شجاعت مواجه با تغییر و راههای توسعه توانمندیهای فردی با خوانندگان سخن می گوید.
با این مقدمه، گزیده ای را از این کتاب خدمتتان ارائه خواهم داد؛ امیدوارم بیان مباحث مفید و کاربردی فوق موجب شود تا هر یک از ما در زندگی و مدیریت امور خویش نهایت استفاده را آن ببریم. ان شاء الله
***
۱. کلید پرورش انسان ها در واداشتن آن ها به کارهای درست است.
یک رهبر کارامد از دو راه پیشگام کمک به مردم در روند دستیابی به نتیجه های خوب می شود :
§ هدفها را به درستی به آنان میشناساند و
§ در راه رسیدن به هدف هر چه از دستش برآید از پشتیبانی، تشویق و راهنمایی کوتاهی نمی کند.
نقش رهبران برجسته تر از آن است که تصور می کنند. ایشان می توانند به انسان ها کمک کنند تا در بازی برنده شوند.
۲. در ستایش انسان ها آنقدر منتظر نمانید تا کار را صد در صد درست انجام دهند.
بسیاری از رهبران خوش خیال در ستایش کارکنان آنقدر درنگ می کنند تا کار به درستی پایان یابد، طرحی پیاده شود یا هدف در دسترس قرارگیرد. مشکل در اینجاست که شاید هرگز به چنین نقطهای نرسند. نباید از رشتهای رفتارهای تقریبا درست نتیجه صد در صد درست انتظار داشته باشیم. بهتر این است که پیشرفت را ستایش کنیم، این کار خود انگیزه آفرین است.
۳- بازخورد، صبحانه نیروبخش قهرمانان است.
بیشتر وقتها مدیران، خبر عملکردهای منفی را نزد خود نگه میدارند و به ناگاه در پی یک رخداد کوچک، یا هنگام بازبینی سالانه، همه را بر سر دیگران می ریزند. برخی دیگر نتیجه بازبینی ها را "ماست مالی" میکنند و چنان می نمایانند که همه چیز درست است. هر چند که چنین نیست. اگر بر انسان ها بتازیم یا با آنها رو راست نباشیم، غرور کاری و احترام سازمان را از دست می دهند.
فعالیت هایی برای انسان انگیزه آفرین است که بازخوردی از نتایج دلخواه به وی برساند. همه مایلیم بدانیم که چقدر خوب کار کرده ایم.
۴. تا خود نخواهید هیچکس نمیتواند احساس فرودستی در شما بیافریند.
باید هر روز با این باور چشم به جهان بگشاییم که خداوند چیزی بی مصرف نیافریده است. پس هسته بنیادین ما درست است اما این بدان معنی نیست که کامل هستیم و جایی برای رشد و بهسازی خود نداریم. این را برگزینیم که درباره خود احساس خوبی داشته باشیم. بدینگونه بیشتر آماده یادگیری هستیم. اگر مردم از کارمان انتقاد کنند یا بازخوردی منفی دریافت کنیم، آن را به بد بودن خود تفسیر نکنیم. با ایمان به ارزشمندی خود به آنان گوش فرا دهیم و دیدگاه ها و بازخورد رسیده از ایشان را با حالتی غیرتدافعی بشنویم؛ باشد که در آن چیزی برای آموختن بیابیم.
۵. هوشمندی یک فرد برابر با هوشمندی همگان نیست.
این نکته چراغ راهنمای ما در کار تیم سازی است. نیازی نیست که خود را تنها فرد باهوش گروه بدانیم (منظور این است که نباید با گفتار و رفتارمان اینطور القاء کنیم که باهوش ترین فرد گروه هستیم). قبول آسیب پذیر بودن، به ما فرصت می دهد تا از دیگران یاری بخواهیم و یاد بگیریم. بدین وسیله کار جمعی تقویت می گردد و نتایج کارها بهتر می شود.
۶. کارهای بی ارزش را خوب انجام دادن چه سود!
چرا در فعالیت هایی که از ابتدا نباید انجام گیرند، کارایی داشته باشیم؟ امروزه به افرادی برمیخوریم که به کاری به ظاهر بسیار فوری سرگرمند ولی آن کار به درستی فوری نیست. بخش بزرگی از وقت اداری بجای گوش سپردن به کارکنان و مشتریان و همکاران، صرف جابجا کردن کاغذها می شود. مدیران کارآمد باید چند گام به عقب بروند و چشم انداز بزرگ کار را بنگرند تا مبادا نیازهای فوری، کارهای مهم را به کناری زده باشد.
هر روز را با این پرسش ارزیابی کنید: "آیا امروز آن چیزی را که به راستی مهم است، انجام داده ام"
۷. نه پیروزی پایدار است و نه شکست مرگ آور.
این تکیه کلام دلخواه "دان شولا – Don Shula" در دوره ای بود که سرمربی گری تیم "میامی دولفینز Miami Dolphins" را بر عهده داشت. این دیدگاه بر رفتار و کارکرد حرفه ای او به عنوان "برنده ترین" مربی تاریخ فوتبال ملی آمریکا، تأثیری شگرف گذاشته بود.
دان قانونی داشت که "24 ساعت" نام گرفته بود. وی به خود، مربیان و بازیکنان اجازه می داد که تنها تا ۲۴ ساعت پیروزی خود را جشن بگیرند و یا بر باخت تیم شیون کنند. در این مدت آنان تشویق می شدند تا هرچه می توانند هیجان خود را از برد و یا خشم ناشی از شکست را بیرون بریزند. در پایان ۲۴ ساعت، همگی موضوع گذشته را کنار نهاده و تمام نیروی خود را بر حریف و رویارویی آینده متمرکز می کردند. این یک اصل است که ارزش توجه کردن دارد.
با برنده شدن باد نخوت به سر میفکنید و در پی باخت به دریای غم فرو مروید. همواره به یاد داشته باشید که نه پیروزی پایدار است و نه شکست مرگ آور.
۸. آنگاه که از یادگیری بازماندید، به رشد خود پایان داده اید.
امروزه یادگرفتن بیش از همه دوران های گذشته اهمیت دارد. اکنون تنها مهارت ارزشمند فرد می تواند ضامن بهبود کارش باشد. بزرگان حوزه مدیریت ضرب المثل معروفی دارند که: «سه چیز را گریز نیست: مرگ، مالیات و دگرگونی.»
پس هوشمندانه ترین راه این است که پیوسته بیاموزیم و برای همخوان شدن با وضعیتهای تازه آماده باشیم.
۹. در برابر هر چیزی بایستید، آن هم پایداری می کند.
اگر چیزی شما را اذیت می کند و با آن کنار نمی آیید، احساس خود را به بند کشیده اید و آن را در درون خود نگه داشته اید، این آتش زیر خاکستر روزی نابهنگام زبانه خواهد کشید، آنگاه که خود «غرق خیال های واهی» هستید. از سوی دیگر چنانچه با چیزهای آزار دهنده بسازید، در گذر زمان مسأله نابود می شود. آیا هرگز پیش خود گفته اید «خوشحالم که مسئله را از ذهنم کنار گذاشته ام؟»
در برابر هر چیزی بایستید، آن هم پایداری می کند. تا هنگامی که با احساس خود کنار آیید، در درونتان انباشته می مانند.
۱۰. به جای سختکوشی، هوشمندانه تر کار کنید.
این سخن را همه می پذیرند ولی کمتر به کار می بندند. بسیاری از مردم همچنان بر این باورند که میان سختکوشی و موفقیت رابطه مستقیم برقرار است و هرچه بر کاری وقت بگذارند، بیشتر موفق خواهند شد.
هر چند که پیروزمندان سختکوشند، اما پیش از اقدام، خوب می اندیشند. آنان کنش گرا هستند نه واکنش دار. بسیاری از مردم برای تقویت روانی خود نوشته ای بر روی میز کار خود می گذارند با این مضمون "فقط ننشین، برو کاری انجام بده!". یکی از بهترین پندهایی که نویسنده کتاب مدیریت بر قلب ها دریافت کرده است، وارونه کردن این نوشته است " تنها به هر کاری که پیش آمد مپرداز، کمی بنشین! (به معنای کمی بنشین و فکر کن)".
اگر برای اندیشیدن، تنظیم اولویت ها و راهبردگذاری به خود ایست ندهید، تمام وقت سخت کار خواهید کرد بدون اینکه از انجام هوشمندانه کارها بهره مند شوید.
ادامه دارد…
سلام علیکم
مفید بود ,,, متشکرم.
بسیار ممنون .مطلب مفید واموزنده ای بود .منتظر مطالب بعدیتان هستیم.اجرتان با خداوند منان