مصاحبه کنندگان:یسری کریمی-نسیبه امینی
زیر بنای جهان برپایه تنوع است.و این یک سنت الهی است و از همان آغاز خلقت وجود داشته است.و همواره انسان با آن در تعامل بوده است.که این تعامل یا درست و سنجیده بوده و یا بدون منطق و نسنجیده!در جوامع امروزی نیز مانند گذشته این تنوع مطرح است و شاید شدیدتر از قبل نیز باشد.انسانها برای زندگی مسالمت آمیز در کنار یکدیگر باید در پایین ترین سطح همدیگر را تحمل کنند و در بالاترین سطح تربیتی علاوه بر تحمل و قبول همدیگر به درجه محبت نیز برسند.
تحمل و تقبل و محبت در پدیده ای به نام دگرپذیری خلاصه میشود.بر همین اساس گفتگویی داشتیم با استاد بزرگوارمان آقای جلیل بهرامی نیا.
۱-تعریف و مفهوم دگرپذیری چیست؟
دگرپذیری همانگونه که از اسمش پیداست به معنای قبول کردن اشخاصی غیر از خود است که این اشخاص یا از لحاظ فکری یا مذهبی و عقیدتی یا…با ما یکی نباشند.یعنی در واقع انسانها با فکر و عقیده و رویکرد سیاسی و نوع تعلق مذهبی و نژادی و…دارای عده ای هم نوع و عده ای غیر هم نوع اند. دگرپذیری به معنای قبول عقیده طرف مقابل نیست؛ بلکه یعنی داشتن آمادگی روانی برای در کنار هم بودن و با هم زندگی کردن در عین تفاوت های عقیدتی ،هویتی،نژادی،سیاسی و…
۲-بنظر شما دگرپذیری شامل چه ابعادیست؟
پایه و اساس دگرپذیری و اولین و مهم ترین بعد،بعد روانی در سطح فردی و بعد فرهنگی در سطح اجتماعی است ؛به این معنا که فرد از لحاظ روانی آمادگی هم زیستی با غیر خود را داشته باشد و نیز فرهنگ جامعه به گونه ای باشد که تنوع مذاهب و نژادها و جناح ها و…را بپذیرد.بنابراین بعد روانی برای فرد و بعد فرهنگی برای جامعه، دو بعد مهم و زیر بنایی برای دگر پذیری هستند.
بعد دوم ،واقع نگری در هستی شناسی و جهان شناسی است؛ به این معنی که به تنوع و تفاوت هایی که در جهان هستی وجود دارد توجه شود. خداوند متعال نیز از این تنوع ها به اسم سنت الهی یاد میکند.پس باید به این نوع تنوع ها از لحاظ فکری و فلسفی توجه شود و آنها را به رسمیت شناخت و به این واقعیت توجه کرد که واقعیت دنیا برتنوع بنا شده است.
بعد سوم قبول تنوع در بعد فکری است؛ یعنی اینکه با توجه به ماهیت متکامل فرایند شناخت ،تفاوت توانمندی و صفات محققان در کشف و آشکار کردن حقیقت ، و با توجه به محدودیتی که در واقعیت ها و متون وجود دارد ،غیر ممکن است که انسانها فهم واحدی از واقعیت داشته باشند.
۳-دیدگاه اسلام درباره دگرپذیری چیست؟آیا دگرپذیری ریشه دینی دارد؟
قبل از پاسخگویی به این سوال این نکته را عرض کنم که در واقع اسلامی که مردم با آن زندگی میکنند ،نه خود اسلام بلکه برداشتی از اسلام است و لزوما آن اسلامی نیست که در متونی چون قرآن و سنت آمده باشد.بنابراین بهتر است در این موضوع از تدین صحبت شود نه دین.
نکته مقدماتی دیگر اینکه: پدیده دگرپذیری در شرایطی مطرح میشود که افرادبه برکت بهره مندی از رفاه ،عدالت،اسثقرار و امنیت،فرصت اندیشیدن درباره چیستی زندگی انسانی و ارتقای کیفیت آن را داشته باشند؛در غیر این صورت در شرایطی که بعنوان مثال جامعه دچار جنگ شده است این بحث اصلا مطرح نیست؛چرا که در آن هنگام نیاز به بسیج عمومی و تشویق روحیه شهادت طلبی و…است.
بنابر نکاتی که مطرح شد می توان گفت خاستگاه پدیده دگرپذیری ، اروپاست که در آن استقرار و امنیت و عدالت و..وجود دارد.
و اما بازگردیم به پاسخ سوال، با وجود اینکه اسلام دینی تبلیغی است و پیامیست برای تمام مردم دنیا،و مسلمانان باید تلاش کنند که اسلام را سراسری کنند، اما به صورت طبیعی افرادی هستند که نمیخواهند این دین را قبول کنند و می خواهند به عنوان یک هویت متفاوت بمانند ؛ خوشبختانه در اسلام نیز ظرفیت دگرپذیری هست؛به این معنا که لازمه همزیستی را همکیشی نمی داند و به افراد اجازه می دهد با وجود تفاوتهای مذهبی و زبانی و… در کنار هم زندگی کنند .چراکه در دین اسلام کرامت انسانی ، صرف نظر از عقاید دینی به کل بشر داده شده و انسان بخاطر انسان بودنش مکرم و محترم شمرده شده است.مبنا و نقطه شروع حقوق بشر نیز اصولی است که طبق آنها انسانها از کرامت و احترام یکسان بهره مند شوند که این امر در اسلام تصریح و تاکید شده و شرایط همزیستی را فراهم آورده است.
۴-شیوه پیامبر صل الله علیه و سلم و خلفا رضی الله عنه در مورد پدیده دگرپذیری چگونه بوده است؟
حضرت عایشه رضی الله عنه در توصیف اخلاق و رفتار پیامبر صل الله علیه و سلم میفرمایند:«کان خلقه القرآن» یعنی اینکه رفتار و اخلاق پیامبر صل الله علیه و سلم ترجمه عملی قران بود.وقتی پیامبر صل الله علیه و سلم وارد مدینه شدند در کنار آموزش هایی که برای مسلمانان میگذاشتند پیمان نامه ای هم با ساکنان مدینه منعقد نمودند که به وثیقه مدینه مشهور است و اولین قانون اساسی در بین مسلمانان است؛ طبق این پیمان نامه غیر مسلمانان در کنار مسلمانان حق زندگی کردن داشتند.که این اقدام پیامبر صل الله علیه و سلم بدون نیاز به مبالغه مبنایی کاملا درست و بی نقص برای دگرپذیری است.
در سیره خلفا رضی الله عنه نیز نمونه های متعددی از دگرپذیری وجود دارد.چرا که خلفا رضی الله عنه به فرموده قرآن عمل میکردند که میفرماید: «و ان جنحوا للسلم فاجنح لها»و در جای دیگری میفرماید:« و اوفوا بالعقود» که به موجب آن، افرادی که خواهان آشتی و صلح با مسلمانان بودند مسلمانان نیز خواهان صلح و آشتی با آنها بودند و در کنار هم زندگی میکردند. خلفا رضی الله عنهم و مسلمانان، فرموده های قرآن را مبنای رفتار خویش قرار میدادند.
بعنوان نمونه در بحث جزیه دادن غیر مسلمانان ،گروهی از مسیحیان به حضرت عمر رضی الله عنه گفتند که همانگونه که از مسلمانان زکات میگیرد از ما نیز با همین لفظ جزیه دریافت کنید چرا که لفظ جزیه به نوعی بار معنایی خوشایندی برای ما ندارد.حضرت عمر رضی الله عنه نیز فرمودند با هر لفظی که دوست دارند از انها جزیه بگیرید.
حتی در کتب فقهی آمده است که تا زمانی که غیر مسلمانان در میان خود به مبادله اجناس و خوراکی های حرام در فقه اسلامی می پردازند،حکومت حق دخالت ندارد.
نمونه عملی دیگری که در پدیده دگر پذیری وجود دارد و میخواهم به آن اشاره نمایم این است که در دوره حضرت عمر رضی الله عنه ابوعبیده جراح که فرمانده مسلمانان بود و شهرحمص را فتح کرده بود ،از غیر مسلمانان آن شهر در برابر تامین امنیت ، جزیه گرفت اما وقتی سپاه روم به آنها پاتک زد و متوجه شدند که توانایی کنترل شهر را ندارند تمامی جزیه ای را که از غیر مسلمانان دریافت کرده بود پس داد؛ چرا که دریافت جزیه مشروط به حفظ امنیت بود ،وقتی امنیت برقرار نشود پول جزیه برای آنها حرام بود .
در حدیثی از پیامبر نیز نقل شده است که فرمودند: هر کسی اهل ذمه ای را اذیت و آزار کند در قیامت طرف حسابش من هستم .
در فقه مسلمانان این موضوع وجود دارد که اگر مسلمانی اهل ذمه ای را کشت نباید فرد مسلمان را قصاص کرد بلکه باید از او دیه گرفت.این در حالیست که فقهای دیگری مانند حضرت علی و عمر بن عبدالعزیز رضی الله عنهما و…بر این عقیده اند که آن مسلمان نیز باید قصاص شود.خلاصه اینکه خوشبختانه ظرفیت فقهی در اسلام برای هم زیستی با نامسلمانان وجود دارد.
۵-مرز دگر پذیری تا کجا باید باشد؟
و اما حدود دگرپذیری،همنانگونه که در تعریف دگرپذیری بدان اشاره کردم،دگرپذیری مربوط به زندگی اجتماعی است و هنگامی که از دگرپذیری صحبت میشود به معنای آن نیست که عقیده طرف مقابل را قبول کنی.برخی از افرد با استناد به این آیه :«و من یتولهم منکم فانه منهم»،میگویند که هر کسی با اهل کتاب هم زیستی کرد یعنی عقیده آنها را قبول دارد و از آنهاست؛در حالی که کاملا در اشتباهند و برداشت نادرستی از آیه دارند.دگرپذیری یعنی مدارا با صاحبان عقیده نه عقاید؛یعنی کرامت انسانی را مشروط به لهجه و نژاد و مذهب و …نکنیم و با دیگران هم زیستی اجتماعی داشته باشیم.
۶-دگرپذیری در وحدت پیروان ادیان تا چه اندازه میتواند مفید باشد؟
خداوند متعال در ۲الی ۳ آیه از سوره ممتحنه در دو حالت مسلمانان را مجاز میداند که با دیگران مقابله به مثل کنند و آن دو حالت یکی «خصومت دینی» است و دیگری «اشغال سرزمین مسلمانان» است.به این معنا که اگر غیر مسلمانی صرفا بخاطر دین و اعتقادات مذهبی با مسلمانی درگیر شد، فرد مسلمان این اجازه را دارد که با او مقابله به مثل کند.و نیز اگر غیر مسلمانان به سرزمین مسلمانان دست درازی کردند و طمع تصرف سرزمین مسلمانان را داشتند، باز هم مسلمانان اجازه مقابله به مثل دارند.در غیر این دو حالت، قرآن هیچ مانعی برای هم زیستی با غیر مسلمانان و نیکی کردن به آنان قرار نداده است؛ نمونه های متعددی در قرآن کریم هست که به برخورد نیک و عادلانه با غیر مسلمانان سفارش کرده است مانند: « و لایجرمنکم شنآن قوم علی ان لا تعدلوا» یا « تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن» و یا «انا او ایاکم لعلی هدی او فی ضلال مبین» که این آیه نشان میدهد که پیامبر صل الله علیه و سلم در عین یقین و ایمان به حقانیت خویش، در مقام گفتگو، طرف مقابل خود را محکوم به بطلان نکرده اند و فرموده اند ما یا شما یکی بر مسیر صحیح و یکی در گمراهی آشکار هستیم!
پس اگر شخصی با اینچنین تربیت اسلامی برای آشکار شدن حقیقت در یک گفتگو شرکت کند و تمایل به جدال احسن داشته باشد و کرامت و شخصیت طرف مقابل را رعایت نماید، باعث میشود که انسانها با هر رنگ و نژاد و مذهبی بیشتر به هم نزدیک شوند و نوعی وحدت و هماهنگی و تفاهم در انها بوجود می آید.که نتیجه تفاهم تعایش ( هم زیستی )است.
۷-زمینه هایی که باعث عدم دگر پذیری میشوند بنظر شما کدامند؟
اولین و مهم تریت عامل تربیت نادرست است. تربیت در سطح خانواده ،مدرسه و ملی بروز میکند.به این معنا که فرد چه در سطح خانواده چه مدرسه و چه ملی به گونه ای تربیت شود که غیر از خود را دشمن و علیه خود بداند .تولستوی میگوید کلیسا و دستگاه رسمی آموزش و پرورش، دشمن هم زیستی بشر هستند چرا که بطور مداوم تنفر را نسبت به دیگران توزیع میکنند.
عامل بعدی نوع نگرش های فرهنگی نادرست است که تنفر نسبت به طرف مقابل القا میکنند.متاسفانه در بین مسلمانان افرادی از این آیه که« انما المشرکون نجس» اینگونه برداشت کرده اند که جسم و تن مشرکین و کافران نجس است که این برداشتی کاملا اشتباه است ؛چنان که امام نووی در شرح مسلم چنین میفرماید :از کافر نیز فقط آن چیزی نجس است که از مسلمان نجس است،یعنی ادرار و مدفوع ،اما آب دهان ،رطوبت بدن و عرق کافر نجس نیست و جسم کافر نیز مانند مسلمان پاک و طاهر است. برداشت نادرست از آیه ،باعث القای تنفر و کینه در بین افراد ناهمدین و مانعی میشود برای دگرپذیری و هم زیستی.
عامل سوم این است که اشخاص معمولا، شخصی بودن فرآیند معرفت وامکان تفاوت معرفت بشری از متون و واقعیات را در نظر نمیگیرند و بی توجه به دخالت وضعیت روانی و اجتماعی بشر در ابهام یا وضوح دلایل ،به خطا تصور میکنند حق برای همگان به یک اندازه آشکار است؛این ساده انگاری درباره فرایند پیچیده شناخت و تصور نسنجیده روشن انگاشتن حقیقت،سبب می شود فرد دیگران را یا جاهل ببیند یا مغرض و در عوض،خود را مالک حقیقت و صاحب دین صحیح بپندارد.گیریم که به لحاظ منطقی و کلامی ،ثابت شد که فلان دین یا فلان مذهب حق است،از کجا معلوم برداشت فعلی من از آن دین و مکتب،سنجیدگی و انتظام هندسی آن را دارد؟!
عامل چهارم ظلم سیاسی است؛هنگامی که در یک کشور یا جامعه،گروهی صرفا بخاطر تعلق مذهبی یا نژادی یا زبانی یا… از مشارکت اجتماعی و سیاسی محروم شوند،فضای رویش و گسترش کینه فراهم می گردد و طبیعتا کینه و بغض بوجود آمده مانع هم زیستی مسالمت آمیز و تفاهم در بین افراد آن جامعه خواهد شد.متاسفانه بسیاری از ما گمان می کنیم که حقانیت اعتقادی،مبنای حقانیت سیاسی و قضایی است؛در حالی که یک فرد یا یک گروه حتی اگر عقایدی متفاوت نیز داشته باشند،نباید از حقوق سیاسی محروم شوند؛مخصوصا در روزگار جدید که مبنای شایستگی بهره مندی از حمایت قانون،تابعیت و شهروندی است نه همکیشی یا هم جناحی.
۸-مهم ترین عاملی که باعث تقویت دگرپذیری میشود چیست؟
از آنجایی که دگرپذیری اساسا مفهومی اجتماعی است و زمانی مطرح میشود که دیگرانی وجود داشته باشند،هیچ عاملی به اندازه عدالت و برابری فرصت ها در جامعه به تقویت آن کمک نمیکند.که این عدالت حوزه های مختلفی مانند حوزه های حقوقی ،سیاسی و..را دربرمیگیرد.
میتوان گفت گره کور دگرپذیری تبعیضی است که در جامعه وجود دارد.
۹-نقش داعیان دینی،و معلمان و اساتید در رواج پدیده دگرپذیری را چگونه ارزیابی میکنید؟
این افراد هم میتوانند نقش مخرب داشته باشند هم نقش پشتیبان و مشوق ؛متاسفانه امروزه حوزه علوم انسانی به گذرگاهی عمومی تبدیل شده است و نظریه پردازان بسیاری بوجود آمده اند که استانداردهای لازم را ندارند،اما فرصت و تریبون گسترده دارند؛ در هر حال، رویکرد و نگرش مردم را این رهبران فرهنگی تعیین میکنند و می توانند هم در جهت منفی و هم در جهت مثبت بر فرهنگ عمومی تاثیر بگذارند.
در بخش داعیان دینی باید ابتدا به این نکته توجه کرد که بر روی گسل ها و مسایل هویتی کار نکنند.تخریب اشخاص کار آسانیست اما مهم این است که داعیان و مبلغان دقت کنند که فلسفه نبوت و هدف آمدن دین چه بوده است و تلاش کنند پیام دین که عبادت خالق و شفقت و دلسوزی نسبت به مخلوق است را جهانی کنند؛غیر خود را همچون خود بدانند و نسبت به آنها حتی اگر کافر نیز باشند شفقت و خدمت بی منت داشته باشند ،تاکید میکنم حتی نسبت به کفار؛همانطور که شیخ ابوالحسن خرقانی میگوید:«هرکه خدا را به جانی شاید ابوالحسن را به نانی شاید».یعنی هر کسی که در نظر خداوند شایستگی دریافت جان داشته است ،نزد ما نیز باید آنقدر کرامت داشته باشد که حداقل به او لقمه نانی بدهیم.
نکته دیگر اینکه در تاریخ شعاری وجود دارد بدین مضمون که،روایت تاریخ برای عبرت است نه برای انتقام؛ داعیان دینی باید این نکته را مد نظر قرار دهند که مردم امروز را هزینه نزاع های گذشته نسازند و اهداف والا و آموزهای نوازشگر و انسان ساز دین را قربانی بازسازی تاریخ دین نسازند؛ چرا باید داعیان دینی اسلامی را که واپسین پیام آسمانی و موصوف به رحمه للعالمین است را به گونه ای ترجمه و ترویج کنند که باعث کینه و دشنام و…شود؟!مگر نه این که گوهر پیام اجتماعی دین، انسان دوستی،خدمت بی منت و بدون ملاحظه هویت به انسان ها و عدالت حتی با کفار و دشمنان است؟پس چرا مبلغان دینی ،به جای بیان حقیقت، تقدیم خدمت ،تثبیت عدالت و توزیع مهر، با بدفهمی و تنگ نظری دستگاه تولید انبوه کینه و همستیزی باشند؟!
۱۰-بنظر شما پدیده دگرپذیری فرصت است یا تهدید؟
دگرپذیری منهای دگرپذیری از نوع اعتقادی، وظیفه ای انسانی است و نشانه بالندگی و کمال شخصیتی و پختگی و همراهی با کائناتی است که تنوع در آن وجود و بلکه اصالت دارد؛یکدست کردن دنیا نه مطلوب است و نه ممکن .چرا که اگر مطلوب بود خداوند متعال خودش این کار را انجام میداد.
خداوند متعال میفرماید:و لو شاءالله لجعل الناس امه واحده.
ذکر این نکته لازم است که تغییر در خلقت(از بین بردن ناهمگونی برداشت ها، قومیت ها و پدیده ها و..)در واقع کاری شیطانی است؛ زیرا خداوند خلقت را متنوع قرار داده و در قرآن تغییر و حذف این تنوع در آفرینش، از جمله فرامین ابلیس و اقدامات پیروان شیطان است:«و لآمرنّهم فلیغیّرنّ خلق الله….»؛تغییر خلقت صرفا تغییر در جسم و بدن انسان نیست؛ بلکه سیاست های حذف تنوع در جامعه ذاتاً رنگارنگ بشری، کاری ابلیسی و شیطانی است ؛برعکس حفظ و تکریم تنوع انسان ها و طبیعت،برای زیبایی دنیا و تبلور هنرمندی آفریدگار لازم است و باید به آن مانند فضیلت نگاه شود.
۱۱-نظرتان در رابطه با این جمله چیست؟«التزام به حقیقت عین دگرپذیری است».
رمز سعادت انسانی در هر بعدی(علمی،دینی،اجتماعی و…)انصاف و حق پذیری است؛برای نمونه یکی از حقایقی که در حوزه معرفت شناسی وجود دارد،امکان تنوع برداشت ها در عین همسانی انگیزه هاست که منشأ تعدد مذهبی در میان اهل سنت و تعدد مراجع تقلید در میان شیعیان شده است ؛این بدان معناست که تنوع برداشت ها و شکل گیری هویت براساس آن برداشت ها، یک حقیقت معرفت شناختی و یک امر طبیعی بشری است و انسان اگر التزام به این حقیقت داشته باشد، یعنی دگرپذیری را پذیرفته است!
پس هسته فرهنگ دگرپذیری التزام به حقیقت است!
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
از استاد بزرگوارمان بخاطر وقتی که در اختیار ما گذاشتند نهایت تشکر و قدردانی را داریم ان شاءالله سربلند دنیا و آخرت باشند.جزاکم الله خیرا.
ثبت دیدگاه