نویسنده: جلیل بهرامینیا /// بهرغم تفاوتِ بنیادینِ تفسیرِ حادثهی کربلا و نوع بزرگداشت آن در میان اهلسنت و شیعه، بر این واقعیت اجماع هست که قیام دلیرانه و مسؤولانهی امام حسین(رض) در برابر انحرافاتِ سیاسیِ آن روزگار، برخاسته از هستهی اندیشهی توحیدی و معطوف به احیای ویژگیهای یک جامعهی برآمده از «لا اله الا الله» بوده و رنگ اصیل اسلامی داشته است
زیرا پُر پیداست که قبولِ توحید، مستلزم تغییر سبکِ زندگی و دگرگونسازی مناسباتِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است و فرد موحّد در صورتِ اصالتِ فهم دینیاش، ناگزیر مدافعِ آزادی بشر از چنگالِ جبّاران و برقراری نظام عدالتمحور خواهد بود.
اسلامی بودنِ یک اجتماع، دو مبنا و نماد دارد: نخست، فقدان استعباد و به بردگی کشاندن انسانها که بیش از همه در تلاشهای موسی(ع) مشهود است؛ دوم، حاکمیتِ عدل و قسط که در آیهی «لیقوم الناس باالقسط» هویداست. مشهور است که پیامآور(ص) فرمودهاند که یک جامعه را نمیتوان دینپسندانه خواند مگر آنگاه که قضاوت در آن بر مبنای عدالت باشد و بیپناهان بتوانند بدون اضطراب و لکنت زبان، حقّ خویش را از قدرتمندان مطالبه کنند! این ارزشها را به تعبیر زیبای علّامه اقبال، خونِ امام حسین از نو زنده کرد و مقاومت دلیرانهی او بود که تختِ استبداد را لرزاند.
فراموش نکنیم که تشخّصطلبیها و لجاجتهای هویتی، نباید بر ماهیت احیاگرانه و رهاییبخشِ خیزش ایثارگرانهی حسین بن علی، غبار فراموشی و بیاعتنایی بنشاند و ما را در ستایش و ترویج اندیشهی حسینی مردّد سازد.
علامه اقبال لاهوری،ابیاتی دقیق و هنرمندانه در رمزگشایی از واقعه کربلا دارند که گزیده ای از آن،ذیلاً تقدیم می شود:
هر که با هو الموجود پیمان بست
گردنش از بند هر معبود رَست
مؤمن از عشق است و عشق از مؤمن است
عشق را ناممکنِ ما،ممکن است
عقل در پیچاک اسباب و علل
عشق،چوگان بازِ میدانِ عمل
عشق را آرام جان،حُریّت است
ناقهاش را ساربان،حُریّت است
آن شندیدستی که هنگام نبرد
عشق با عقل هوس پرور،چه کرد؟!
آن امام عاشقان ، پور بتول
سرو آزادی ز بُستان رسول
سُرخ رو عشق غیور از خون او
شوخی این مصرع از مضمون او
چون خلافت،رشته از قرآن گسیخت
حریت را زهر اندر کام ریخت
خاست آن جلوه خیرُالأمم
چون سحاب قبله باران در قدم
بر زمین کربلا بارید و رفت
لا إله در ویران ها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او ، چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون گردیده است
پس بنای لا إله گردیده است
تیغ بهر عزّت دین است و بس
مقصد او حفظ آیین است و بس
ماسِوی الله را مسلمان،بنده نیست
پیش فرعونی سرش افکنده نیست
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
تیغ «لا» چون از میان بیرون کشید،
از رگ ارباب باطل خون چکید
نقش الا الله بر صحرا نوشت
سطر عنوان نجاتِ ما نوشت
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعله ها اندوختیم
شوکت شام و فرّ بغداد رفت
سطوت غَرناطه هم از یاد رفت
تار ما از زخمهاش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان، هنوز
ای صبا…! ای پیکِ دورافتادگان،
اشک ما بر خاک پاکِ او رسان!
منبع : اصلاح وب
ثبت دیدگاه