سه شنبه, ۱۳ آذر , ۱۴۰۳ Tuesday, 3 December , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2444 تعداد نوشته های امروز : 1 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 1908×
روانشناسی و برداشت ما از آن
شناسه : 474

نویسنده: عثمان ایراندوست می دانیم که گسترش دامنه علم، همه ابعاد زندگی کنونی را در بر گرفته تا جایی که علم و آگاهی مهمترین اولویت برای زندگی در جوامع کنونی می باشد که توانسته است انسان را در قالب های گذشته به مدرنیته و پست مدرن بکشاند و زمینه مناسبی را برای رشد استعداد­های بشر […]

ارسال توسط :
پ
پ

نویسنده: عثمان ایراندوست
می دانیم که گسترش دامنه علم، همه ابعاد زندگی کنونی را در بر گرفته تا جایی که علم و آگاهی مهمترین اولویت برای زندگی در جوامع کنونی می باشد که توانسته است انسان را در قالب های گذشته به مدرنیته و پست مدرن بکشاند

و زمینه مناسبی را برای رشد استعداد­های بشر فراهم کند؛ از این رو می­توان گفت تجربه­ها و پیشرفت­های کنونی، حاصل تلاش خستگی ناپذیر صدها و هزاران دانشمند در دوره­های مختلف علوم تجربی، انسانی، ریاضی، فیزیک می باشد که انسانها را از مرحله­ای به مرحله دیگر سوق می­دهد تا به اهداف خود نایل آیند. با بیان این حقیقت می­توان گفت که روانشناسی یا روانکاوی نقش بسزایی را در این امر ایفا می­کند؛ زیرا بستر اندیشه­های نو را در روح و روان انسان همچون دانه­ای می­کارد که همه انسان­ها بهره­مند از ثمره آن می­شوند؛ همچنین روانشناسی می­تواند ارتباط ذهنی مؤثری در ذهن انسان به وجود آورد و ضامن بهداشت روانی فرد در جامعه باشد. برای مثال اگر به پدیده­ای همچون اعتیاد و فحشا و عوارض جانبی آنها به دقت بنگریم و نتایج شوم آنها را با دیدی پژوهشی مورد برسی قرار دهیم، یا اگر علل و زمینه­های بزهکاری کودکان و نوجوانان را بشناسیم و بالأخره اگر صدها پدیده دیگر از جمله بی­کاری افسرگی، خودکشی، بی­مسئولیتی را با دیدی منصفانه مد نظر قرار دهیم به این نتیجه پی خواهیم برد که آشنایی مردم با مفاهیم و اصول و کاربرد این مفاهیم درحیات خانوادگی و شغلی ما ناچیز است و این موضوع سبب آن گردیده که حیات اجتماعی دستخوش این ناآگاهی شود تا جایی که فرد و جامعه ناگزیر است فشارروانی زیادی که بر او وارد می شود را تحمل کند؛ چون نقشهای گوناگون هر فرد در جامعه چنان با یکدیگر در تناقض هستند که اگر وی را با واقعیتها و مهارتهای زندگی آشنا نکند، زیر بار این گونه فشارهای روانی فزاینده خرد خواهد شد؛ با این وجود باز هم زمینه­ای برای ناآشنایی با مفاهیم روانشناسی در جامعه ما وجود دارد و این ناآشنایی با مفاهیم اولیه بهداشت روانی، سبب آن گردیده که اگر یکی از افراد خانواده بگوید می­خواهم به یک روانشناس یا روانپزشک در مورد حالاتش همچون ترسیدن، حسادت­ورزیدن، درک­نکردن، هذیان و توهم و نظایر آن به روانشناسی مراجعه کنم، برچسب دیوانگی را برای او نسخه می­کنند؛ زیرا خانواده­ها از آنچه که یک روانشناس می­تواند برای حل مسائل آنان در زمینه­های گوناگون و رفتاری انجام دهد، آگاهی ندارند. برای مثال پدر و مادر می­خواهند از کم و کیف رفتار فرزند خود آگاه شوند، زیرا در مدرسه به آنها اطلاع داده­اند که فرزند شما با کودکان دیگر تفاوت دارد؛ این تفاوت شاید بچه را طوری بار آورد که او به آسانی دچار ترس شود، از مواجه شدن با افراد ناآشنا دچار بیم و هراس گردد، با واقعیت­ها به سختی روبرو شود، با سکوت و خجالت، وقایع را سپری ­کند؛ به علاوه با ناآگاهی والدین و سرزنش­ اطرافیان، مشکل این کودک دو چندان می­شود و موجب می­گردد که افت تحصیلی و نداشتن اعتماد به نفس و اختلالات رفتاری وی را در پی داشته باشد که در نتیجه، این کودک از مدرسه می­گریزد، دزدی برای شکم می­کند و هر رفتاری که مبتنی بر خرابکاری است از او سر می­زند؛ چرا؟! چون پدر و مادر از خصوصیات و دشواریها و نابهنجاری­های دوران کودکی نوجوانان اطلاع ندارند؛ برای انتقال از این دوره همه باید بکوشیم تا بهداشت روانی در جامعه بصورت گسترده مورد پذیرش قرار گیرد؛ پس مواظفیم در حد وظایف و توانائی عملی و تخصصی خود نسبت به تأمین محیط سالم برای زندگی مشترک و جمعی کوشش کنیم و این امر مستلزم آن است که نسبت به روانشناسی خود و دیگران بی اطلاع نباشیم.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.