نویسنده: هادی محمودی- تاریخدان و مدرّس دانشگاه / پرداختن به زندگی پیامبر اسلام چه اهمیتی دارد؟ مایکل اچ هارت(Michael H. Hart)؛ فیزیکدان؛ ریاضی دان، دانشمند علوم کامپیوتر، اخترشناس و حقوق دان مشهور آمریکایی در سال ١٩٧٨ کتابی به نام «صد» را منتشر نمود
که در این کتاب به معرفی صد شخصیت برجسته تاریخ بشریت پرداخت که این کتاب بطور گستردهای مورد قبول متفکرین برجسته آمریکایی و شخصیتهای معروف دانشگاهی در آمریکا قرار گرفت و همچنین این کتاب با اقبال جهانی مواجه شد به طوریکه به بسیاری از زبانهای زنده دنیا ترجمه گردید.
دراین کتاب اظهار می شود که ١٠٠ شخصیت؛ مسیر تاریخ جهان را مقطع حیات خود تغییر دادند و تغییراتی که به واسطه این افراد ایجاد گردید پس از مرگ آنها محدود به محدوده جغرافیایی خاص و یا یک کشور نبوده است؛ بلکه سبب تغییر ساختار کل جهان گردید و سبب تغییرات اساسی در جهان گردیدند و در واقع اگر این اشخاص ظهور نمی کردند مسیر تاریخ جهان قطعا به گونه دیگری پیش می رفت و جهان امروزه از نظر ساختار اجتماعی؛ اقتصادی؛ فکری؛ دینی و… به شکلی که امروزه می بینیم؛ نبود.
مایکل اچهارت در این کتاب معیارهایی از جمله تغییرات اجتماعی؛ فرهنگی؛ اقتصادی؛ دینی؛ جغرافیایی و… توسط این اشخاص را مبنا قرار داده و ١٠٠ شخصیت طول تاریخ بشریت را با توجه به این معیارها برمی گزیند؛ اما حیرت انگیز اینجاست که نفر اول در این لیست ١٠٠ نفره؛ محمّد بن عبدالله(پیامبر اسلام) است که او را به عنوان نفر اول و تاثیرگذارترین شخصیت در طول تاریخ بشریت معرفی می کند و او را در ابتدا چنین معرفی می نماید:
محمّدبنعبدالله (۵۷۰–۶۳۲ میلادی) بنیانگذار اسلام؛ رهبری سکولار و شخصیت مرکزی اسلام، که به وسیله مسلمانان به عنوان پیامبر خدا اما در دیدگاه غیر مسلمانان به عنوان: اصلاح گر اجتماعی، دیپلمات، بازرگان، فیلسوف، قانونگذار، فرمانده نظامی، رئیس دولت و رهبری سکولار شناخته میشود.
مایکل اچهارت (Michael H. Hart)؛ در ادامه محمّد را به عنوان تاثیرگذارترین شخصیت در طول تاریخ بشریت چنین معرفی میکند:
«انتخاب من برای جای دادن نام محمّد در سرآغاز شخصیتهای تاثیرگذار جهان ممکن است موجب تعجب بعضی خوانندگان گردد و ممکن است برای دیگران سؤال برانگیز باشد؛ اما او در تاریخ تنها مردی است که توانست در مرحله دینی و دنیوی پیروز شود و تأثیر محمّد پس از گذشت ١۴ قرن همچنان بر قوت خود باقی است و محمّد تنها رهبر سیاسی است که توانست دولتی قوی و پیروز بر مبنای دین و علم بنا سازد و به همین خاطر از تمام ادیان و مذهبها، مسلمان و غیرمسلمان محمّد تأثیرگذارین شخصیت در تاریخ بشریت میباشد و او به حقیقت تأثیرگذارترین شخصیت در تاریخ بشریت است.»
نظر برجستهترین شخصیتهای علمی و سیاسی جهان درباره پیامبر اسلام چیست؟
١-محققین تاریخ اسلام دانشگاه کمبریج انگلستان(Holt؛ Lambton؛ Lewis ):
«تغییراتی که به واسطه ظهور محمّد در جامعه متوحش و عقب افتاده عرب ایجاد شد به یکباره آن اقوام وحشی و خونریز که هزارن سال در انزوا از جهان و جنگهای داخلی به سر میبردند را منقلب ساخته و این اقوام که هزاران سال قبیله قبیله بودند با هم متحد گردیده و ملتی واحد شدند و از بیابانها خود بیرون آمده و در عرض مدت کمی نصف جهان آن روز را تصرف کرده و تمدن عظیمی برپا ساختند که بعدها تمامی تمدنهای شناخته شده جهان وام دار نهضت آنان گردید؛ پس از مدتی کوتاه اعرابی که اقدام به فتح جهان کرده بودند به بیابانهای خود بازگشتند و حیرت انگیزتر اینجاست کهاندکی پس از وفات محمّد آن اعراب به عادات و رسوم اولیه خود بازگشتند و دوباره به آن نقطهای رسیدند که قبل از ظهور محمّد؛ پدران عربشان در آن نقطه بودند.»
٢-جواهر لعل نهرو(Jawaharlal Nehru)؛ مبارز راه آزادی و از رهبران استقلال هندوستان؛ اولین نخست وزیر هند؛ تاریخ دان؛ سیاستمدار؛ حقوق دان و نویسنده مشهور در کتاب معروف «نگرشی بر تاریخ جهان» درباره پیامبر اسلام چنین میگوید:
«بسیار مایه تعجب و شگفتی است که اعراب بیانگرد و بدوی که هزاران سال در عقب افتادگی و اختلاف و تفرقه و جهل و ناآگاهی از دنیا زندگی میکردند یکباره به طرز عجیبی با هم متحد گردیدند و از بیابانهای خود بیرون آمده و اقدام به فتح جهان کردند و تمدنی عظیم را پایه گذاری کردند که تمامی تمدنهای امروزه جهان وامدار نهضت آنان است؛ دلیل این امر تنها یک واقعه است و آن هم ظهور شخصی به نام محمّد در حدود سال ۶٠٠ میلادی در این سرزمین است که اعراب او را به عنوان پیامبر شناختند که او به خود و پیامبری خود باور داشت و با این اعتماد و ایمان، وسایل اقتدار، عزت و مناعت را برای امّت خویش مهیّا ساخت و آنها را از مردمانی ساکن صحرا به سرورانی مبدل کرد که نصف جهان شناختهشده زمان خود را فتح کردند.»
٣-لئون تولستوی(Leo Tolstoy)؛ نویسنده مشهور روسی و فعال سیاسی اجتماعی که از مشهورترین نویسندگان جهان میباشد و رمانهای مشهور جنگ و صلح و آنا کارنینای او از شاهکارهای ادبیات داستانی جهان هستند و سکه طلای یادبود به احترام وی ضرب شده است؛ درباره پیامبر اسلام چنین میگوید:
«جای هیچگونه شبهه و تردیدی نیست که محمّد از مصلحان بزرگ دنیا است که یک ملت خونریز و وحشی را از چنگال اهریمنان عادات زشت و شنیع رهانید و راه ترقی را به روی آنان باز کرد و حالآنکه هر مرد عادی ای نمیتواند به چنین کار شگرفی اقدام کند و نتیحه بگیرد.»
۴-پروفسور ویل دورانت(William James Durant) فیلسوف، تاریخنگار و نویسنده مشهور آمریکایی که کمتر کسی در جهان است که کتاب مشهور تاریخ تمدن او را نشناسد درباره پیامبر اسلام چنین میگوید:
«محمّد در صدد بود سطح معلومات و اخلاق قومی را که به توحش افتاده بودند اوج دهد و در این زمینه توفیقی یافت که از توفیقات تمام مصلحان جهان بیشتر بود؛ او از قبایل بتپرست و پراکنده در صحرا، امّتی واحد به وجود آورد؛ برتر و بالاتر از دین یهود و دین مسیح و دین قدیم عربستان وسپس آیینی ساده و دینی روشن و نیرومند با معنویاتی که اساس آن شجاعت و مناعت قومی بود پدید آورد که در طی یک نسل در یکصد معرکه نظامی پیروز شد و در مدت یک قرن امپراطوری عظیم و پهناوری به وجود آورد و در روزگار ما نیروی مهمی است که بر یک نیمه جهان نفوذ دارد.»
۵-آلفونس دولامارتین(Alphonse de Lamartine) شاعر، نویسنده و سیاستمدار معروف فرانسوی در قرن نوزدهم میلادی:
«اگر بزرگى هدف، کمىِ وسایل و عظمت نتیجه را براى یک نابغه بشرى مقیاس بگیریم؛ در تاریخ نظیرى مانند محمّد نمیتوان یافت، وى در ثُلث اراضى مسکونى امپراطورىها، ارتشها، قوانین، خاندانها و تودههاى عظیم بشرى را به حرکت در آورد، بیشتر و با عظمتتر از آن این است که عقلها، اندیشهها، عقیدهها و روانها را به نهضت در آورد.»
۶-ویلیام مونتگمری وات(William Montgomery Watt) نویسنده نامدار بریتانیایی و استاد رشته زبان عربی و مطالعات اسلامی در دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند درباره پیامبر اسلام چنین نظری دارد:
«او راهی را رفت که به خاطر عقیدهاش رنجهای فراوانی متحمّل شد و این نشان میدهد که تا چه حد در راهش استوار و وارسته بوده است. در تاریخ ملّتها هیچ چهرهای گرامیتر و محترمتر از محمّد یافت نمیشود.»
٧-ویکتور هوگو(Victor Hugo) بزرگترین شاعر قرن نوزدهم و به نوعی بزرگترین شاعر تاریخ فرانسه است که به عنوان یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی شهرت جهانی دارد و کمتر کسی در جهان است که آثار مشهور بینوایان، گوژپشت نتردام او را نشناسد؛ او در کتاب سال نهم هجرت که در خصوص پیامبر اسلام نگاشته است؛ درباره پیامبر اسلام چنین میگوید:
«غذایش اندک بود و گاه از گرسنگی سنگ بر شکم میبست؛ گوسفندانش را خود میدوشید؛ چون مردمان فرودست بر زمین مینشست ؛و لباسهایش را وصله میزد.»
٨-کارل مارکس (Karl Marx) متفکر انقلابی، فیلسوف، جامعهشناس، تاریخدان، اقتصاددان آلمانی که از تأثیرگذارترین اندیشمندان تمام اعصار است با درک عمیق از شخصیت محمّد چنین اظهار می دارد:
«محمّد مردی بود که از میان مردمی بت پرست با اراده آهنین برخاست و آنان را به یگانه پرستی دعوت کرد و در دلهای ایشان جاودانی روح و روان را بکاشت.»
زندگانی پیامبر از دیدگاه مورّخان مسلمان و غیر مسلمان:
در خصوص حیات پیامبر اسلام تاکنون کتب فراوانی به نگارش در آمده است امّا آنچه که مورّخان مسلمان در خصوص حیات پیامبر روایت مینمایند با آنچه که مورخین غیر مسلمان در خصوص حیات پیامبر روایت مینمایند تفاوتهای اساسی دارد که به هیچ وجه این دو را نمی توان با هم مقایسه کرد.
بنا بر این بر اساس این تفاوتها حیات پیامبر از دیدگاه این مورخین به دو دسته اساسی تقسیم بندی میگردد:
١-حیات پیامبر از دیدگاه مورّخان مسلمان:
در تاریخنگاری اسلام به کتب تاریخی نوشته شده در خصوص حیات پیامبر اسلام سیره میگویند و به کسانی که اقدام به نگارش حیات پیامبر اسلام کردهاند سیره نویس اطلاق گردیده است که بطور خلاصه سیرههای نگاشته شده توسط این سیره نویسان در خصوص حیات پیامبر اسلام را میتوان به دو دسته اصلی تقسیم بندی کرد:
دسته اوّل از مورّخان مسلمان:
با مطالعه آثار این دسته از سیره نویسان در مییابیم که این دسته از سیره نویسان که اقدام به نگارش حیات پیامبر در کتب سیره اشان کردهاند؛ به همراه جزئیات حیات پیامبر به نگارش مطالبی اقدام نمودهاند که برای پیامبر اعمالی خارق العاده نظیر شکافته شدن ماه توسط پیامبر؛ سفر به آسمانها توسط پیامبر و… قائل شدهاند و این اتفاقات را معجزه نامیدهاند و این موارد را حقایق زندگی پیامبر عنوان نمودهاند که در زندگی پیامبر رخ داده است که عمده این مورخین مورخین مسلمان بر مذهب اهل سنت بودهاند و به جهت اعتقاد به پیامبر بودن محمّد بن عبدالله بر اساس آموزههای دینی اشان در عین این که او را یک شخص عادی دانستهاند که نظیر سایر افراد بشری زندگی میکرده است اما به جهت اعتقاد به پیامبر بودن او این روایات منقول از گذشته را که معجزه نام دارد پذیرفتهاند و در کتب سیره اشان ذکر کردهاند.
دسته دوّم از مورّخان مسلمان:
با مطالعه کتب نگارش شده توسط این دسته از سیره نویسان مسلمان در میآبیم که آنها پا را فراتر نهادهاند و علاوه بر این اتفاقات ذکر شده که معجزه نام دارد و آنها را در کتبشان ذکر کردهاند و به عنوان حقایق زندگی پیامبر عنوان نمودهاند بلکه مقامی بنام معصومیت برای پیامبر قائل بودهاند و در ذکر حیات پیامبر؛ نیرویی ماورائی برای پیامبر قائل بوده و نقش این نیروی ماورائی را در در اعمال و رفتار او را ذکر نمودهاند که عمده این سیره نویسان مسلمان بر مذهب تشیع بودهاند که بر مبنای اعتقاد مذهبی شان پیامبر را شخصی ماوراء یک انسان عادی تصور کردهاند که تمامی اعمال و رفتارهایش عاری از هر خطا و اشتباهی بوده است و برای هر عملی که انجام داده است به منبع الهی وصل بوده و از آینده خبر داشته و براساس این نیروی ماورائی و غیر طبیعی به رسالت الهی خود عمل نموده است؛ این دسته از سیره نویسان به جهت اعتقاد به پیامبر بودن محمّد بن عبدالله بر اساس آموزههای دینی اشان که بر مبنای معصویت پیامبرشان بوده است؛ او را یک شخص عادی ندانستهاند که نظیر سایر افراد بشری زندگی میکرده است و براساس این روایات منقول از گذشته علاوه بر معجزه؛ حوادثی که نشانه قدرت ماورائی پیامبر بوده را ذکر کردهاند و در کتب سیره اشان این اعمال را واقعیات رخ داده در زندگی پیامبر دانستهاند.
٢-حیات پیامبر از دیدگاه مورّخان غیر مسلمان:
این دسته از مورّخان به جهت غیر مسلمان بودن(یا پیرو یهودیت؛مسیحیت و یا لائیک؛بی خدا)؛ اعتقادی به پیامبر بودن محمّد بن عبدالله ندارند؛ بنا براین روایتهایی که در خصوص انجام معجزه توسط او بوده است و همچنین مفاهیم معصومیت او که در کتب اولیه تاریخ اسلام توسط مورّخان مسلمان به تحریر در آمده است را رد کرده و این اتفاقات که را که مورّخان مسلمان واقعیات زندگی پیامبر دانستهاند را جعلی و خرافی دانسته و آنها را غیر واقعی دانستهاند.
اما من حیث المجموع تمامی مورّخان غیر مسلمان(چه یهودی؛مسیحیان و چه لائیک؛بی خدایان) واقعیت وجودی شخصی به نام محمّد بن عبدالله را پذیرفته و او را شخصی میدانند که در حدود سال ۶۰۰ میلادی در سرزمین حجاز ظهور کرده که سر منشاء تمدن عظیم اسلامی و تغییر ساختار و شکل جهان را او میدانند و مهمتر اینکه حتی مورّخان اروپایی قرون قدیم که واقعیت تاریخی عیسی بن مریم را دروغ دانسته و او را ساخته ذهن برخی اشخاص در سده اول میلادی میدانند؛ در خصوص محمّد هیچوقت وجود او را منکر نشدهاند و این بدان جهت است که محمّد برخلاف اشخاصی چون عیسی بن مریم و… که هیچ اسناد و گزارشات تاریخی موثقی در باره آنها وجود ندارد اما اسناد و گزارشات فراوانی در سرزمینهای مجاور حجاز در قرن ششم میلادی در خصوص محمّد بن عبدالله وجود دارد که این گزارشات وجود او را تأیید میکنند.
با مطالعه کتب تاریخی نگاشته شده توسط مورّخان غیر مسلمان در خصوص حیات پیامبر اسلام میتوان بر اساس نوع مطالب مندرج در این کتب آنان را به سه دسته اساسی تقسیم کرد:
دسته اول از مورّخان غیر مسلمان:
اولین دسته از گزارشاتی که از پیامبر وجود دارد عمدتاً مربوط به قرون اولیه اسلام است که در سرزمینهای اروپایی در خصوص محمّد بن عبدالله وجود دارد که در این گزارشات به این مطلب استناد میکنند که او یک شخصیت ضد مسیح است که در سرزمین حجاز ظهور کرده و دشمن خدا است که پیروان کافر او مسلمان نام دارند.
ضدّ مسیح در الهیات مسیحی و در برخی از سیستمهای اعتقادی مسیحی کسی است که بزرگترین مسیح دروغین است و در فرجامشناسی مسیحیت، شخصیت ضدّ مسیح کسی است که پیش از ظهور دوّم «عیسی» برای فریب انسان ظاهر خواهد شد و عیسی مسیح در بازگشت دومش به زمین ضدّ مسیح را نشان میدهد.
این دیدگاه در قرون اولیهی اسلام که مسلمانها اقدام به فتح جهان کرده بودند و مردم اروپا شناختی از اسلام نداشتند ترویج گشته و از این دوره تا حدود ۵۰۰ سال بعد و شروع جنگهای صلیبی در بسیاری از کتب نگاشته شده در جهان مسیحیت و اروپای آن زمان؛ محمّد را شخصیتی فریبکار و ضدّ مسیح معرفی کرده که ادّعای خدایی داشته است و مسلمانان او را خدای خود میدانند.
در این دوره پانصد ساله به جهت بسته بودن درهای اروپا به روی جهان اسلام و عدم آگاهی و عدم ارتباط با مسلمانان؛ در اروپای مسیحی هر آنچه درباره پیامبر اسلام نگاشته میشد ناپاکی و پلیدی بود و هرآنچه از خباثت و زشتی بود در وجود او و مسلمانان پیرو او دیده میشد که در واقع این اعتقادات سر منشأ جنگهای صلیبی بود.
دسته دوّم از مورّخان غیر مسلمان:
با وقوع جنگهای صلیبی درهای جهان مسیحیت به روی مسلمانان گشوده گردید و از این دوره بود که اروپاییها با مسلمانان و اعتقادات آنها آشنا شدند و عقاید گذشته خود را کنار زدند و در این دوره بود که کتابهایی که در خصوص پیامبر اسلام در اروپای پس از جنگهای صلیبی نگاشته شد دیگر ادعا نمیکردند که مسلمانان محمّد را خدا میدانند و اساساً در دورهی روشنگری بود که رفته رفته دین مسیحیت از جامعه اروپا کنار زده شد و در این دوره در کتبی که در خصوص پیامبر اسلام و دین اسلام نگاشته شد دیگر او را یک ضدّ مسیح یا شخصی که مسلمانان او را خدا میدانند چیزی نوشته نمیشد.
در کتب این دوره مورّخان غیرمسلمان اروپایی عمدتاً محمّد بن عبدالله را یک انسان فریبکار و طالب قدرت میدانستند که با فریب مردم سرزمین حجاز توانست عنوان پادشاهی کسب کند و سپس با متّحد نمودن اعراب توانست نیروی عظیمی ایجاد کند که پیروان او توانستند نیمی از جهان آن زمان را تصرف کنند.
دسته سوّم از مورّخان غیر مسلمان:
از قرن هجدهم تا امروزه تحقیقات دقیقی توسط محقّقان و مورّخان غیر مسلمان اروپایی که عمدتاً اعتقادی به ادیان الهی نداشته امّا حقیقت جویان راه علم بودهاند که در خصوص دین اسلام و حیات پیامبر اسلام تحقیقات دقیقی انجام دادهاند که با مطالعه کتب این دسته از نویسندگان غیرمسلمان در خصوص حیات پیامبر در میآبیم که عمدهی محققان اخیر؛ نظری که در خصوص پیامبر اسلام دارند به صورت خلاصه بدین شرح است:
«محمّد بن عبدالله یک مصلح و اصلاحگر اجتماعی بود که در اواخر قرن ششم میلادی در عربستان به دنیا آمد که مشاهده اوضاع فلاکتبار اعراب و جنگهای خونین و رسوم جاهلانه و عادات وحشیانه اعراب او را در سراسر زندگیش سخت اندوهگین کرد و در نتیجه سفرهایی که به سرزمینهای مجاور داشت و با مشاهده تمدنهای پیشرفته سرزمینهای روم و ایران؛ توحش قبایل متفرق عرب و عقب افتادگی اعراب برای او رنج روحی عظیمی گردید و پس از بازگشت از سفرهایش به تفکری عمیق در این خصوص فرو رفت و در نهایت پس از مدتها تفکر و گوشهنشینی درمکه با یک برنامه دقیق و منسجم بر ضدّ رسوم جاهلانه جامعه عرب قیام کرد و پس از ۲۳ سال مبارزه با جدیت و پشتکاری خستگیناپذیر توانست این رسوم جاهلانه و متوحّشانه را از جامعه عرب براندازد و اعرابی را که هزاران سال قبیله قبیله و متفرق بودند و دائماً با هم درگیر جنگ و خونریزی بودند را متّحد و یکپارچه نمود و جامعه نوینی پدید آورد که سرمنشأ تمدّن عظیم اسلامی گردد.»
این دیدگاه آخرین و جدیدترین دیدگاه مورخین و دانشمندان اروپایی است و به وضوح در آخرین جلد تاریخ اسلام کمبریج؛ نوشته شده توسط محقّقان دانشگاه کمبریج این دیدگاه دیده میشود.
در این دیدگاه محمّد را یک پیامبر نمی دانند و با تحقیق و شرح کامل زندگانی او رد نهایت او را یک اصلاحگر اجتماعی قوم عرب؛ سیاستمدار زیرک؛ رهبر نظامی قدرتمند و فیلسوفی بزرگ با آمیزهای از استعدادهای شگرف معرفی شده است که در لوای دین برای اصلاح جامعه عرب اقدام نمود و توانست جامعه عرب را از جهل و توحّش و رسوم وحشیانه نجات دیدهد و آنها را به یک ملّت واحد با تمدّنی درخشان تبدیل کند.
دلیل اختلاف در شناخت و درک شخصیت پیامبر چیست؟
همانطور که شرح داده شد با مطالعه کتب نگاشه شده در خصوص حیات پیامبر اختلافات بسیار فاحشی در کتب نگاشته شده در خصوص حیات پیامبر هویدا است به نحوی که میتوان گفت کمتر شخصیتی در طول تاریخ چنین روایتهای متضادی از زندگی و حیاتش ذکر گردیده است؛ تا آنجایی که برخی از کتب که در خصوص حیات پیامبر نگاشته شده اتفاقاتی را در خصوص پیامبر ذکر میکند و چیزهایی را به او نسبت میدهند که با خواندن آن احساس میشود که او یک انسان عادی نبوده و قدرتهای ماوراء طبیعه داشته است اما در یک سری کتب دیگر اتفاقاتی در زندگی پیامبر ذکر میگردد که او را تا حد ضدّ مسیحی فریبکار و دغلکار نشان میدهند.
بسیاری از منتقدان این کتابها با خواندن این مطالب مندرج در آنها در خصوص حیات پیامبر؛ نویسندگان این کتب را مغرض دانسته و آنها را دشمنان اسلام و پیامبر دانسته و یا اینکه پیروان مذاهب مختلف دین اسلام کتابهای سیره پیامبر نوشته شده توسط سایر پیروان مذاهب را مغرضانه دانستهاند.
امّا واقعیت این است که اگر با نگرشی علمی و منصفانه به این موضوع بنگریم؛ میپذیریم که غرضی در کار نیست و چه نویسندگان مسلمان و چه نویسندگان غیر مسلمان مغرض نبودهاند زیرا همه آنها از اسناد و منابعی واحد استفاده کردهاند.
منابع تمامی نویسندگان حیات پیامبر چه مسلمان و چه غیر مسلمان بدین شرح بوده است:
۱-قرآن؛ نه به عنوان یک کتاب دینی بلکه به عنوان نوشتهای که در طول ۱۴۰۰ سال دست نخورده باقی مانده است برای تمامی مورّخان غیر مسلمان هم یک سند و قابلاطمینانترین منبع برای بازسازی زندگی محمّد است که اشاراتی اندک و غیر منسجم درباره زندگی محمّد دارد و در مواجهه با رخدادهای تاریخی متغیر روزگار محمّد، تصویری باثبات و صریح از او به دست داده و دربرگیرنده اطلاعات نهان فراوانی از زندگانی محمّد است.
منابع قرآنی در خصوص حیات پیامبر که قابل اتکاترین منبع است و بصورت قطع ثابت گردیده که قران از زمان حیات پیامبر تا کنون کوچکترین تغیری در آن صورت نگرفته و بدون تغییر مانده است؛ به عنوان مثال نسخه بیرمنگهام قدیمیترین نسخه از برخی سورههای قرآن است که در دانشگاه بیرمنگام کشف شده است و قدمت پوست آن با احتمال ۹۵ درصد به سالهای ۵۶۸ تا ۶۴۵ میلادی مربوط میشود که کوچکترین تفاوتی با قرآن کنونی ندارد.
۲-قدیمیترین زندگینامه از محمّد، نوشته ابن اسحاق(۸۵ ق. تا حدود ۱۵۰ ق) با عنوان «زندگی رسول خدا» (نوشتهشده در ۱۲۰ تا ۱۳۰ سال پس از درگذشت محمّد) استکه این کتاب نخستین سیره نسبتاً جامع از زندگی محمّد پیامبر اسلام است و بهعنوان اولین کوشش اصیل در این زمینه شناخته میشود که بخشهایی از آن در آثار نوشتهشده توسط تاریخنگاران بعدی، ابن هشام و طبری به جای ماندهاست و تقریبا همه محققین درستی و صحت این زندگینامههای قدیمی را پذیرفتهاند.
۳-کتاب المغازی نوشته محمّد بن عمر واقدی (مرگ ۲۰۷ یا ۲۰۹ هجری)؛ در مقایسه با سیره ابن اسحاق، این کتاب از نظر وسعت و ارائه جزئیات بر اثر ابن اسحاق برتری دارد؛ واقدی برای نوشتن مغازی پیامبر اسلام، از تمام منابع شفاهی و مکتوب، اطلاعات نسبشناسان و بازدید از مناطق جنگی این نبردها استفاده کردهاست؛ بررسی برخی سندهای کتاب، نشاندهنده آن است که واقدی از منابع رسمی و احتمالاً مکتوب نیز استفاده کرده است.
۴-طبقات الکبری؛ محمّد بن سعد بن منیع بغدادی (آغاز سده سوم هجری) و از کهنترین و اصلیترین منابع پژوهش و مطالعه در باره زندگی و سیره پیامبر اسلام که این کتاب با سیره پیامبر اسلام آغاز میشود و با شرح احوال صحابه، عالمان مدینه و دیگر شهرهای حجاز، شام و مصر، کوفه، بصره، بغداد و برخی دیگر از مراکز علمی آن روزگار ادامه مییابد. طبقات را میتوان گنجینهای در نسبشناسی عرب پیش از اسلام دانست.
در کنار این اسناد که مورد قبول تمامی مورّخان حوزه تاریخنگاری زندگی پیامبر است؛ احادیث و منقولات از پیامبر که با فنونی علمی درستی آنها اثبات شده است نیز از منابع مهم تاریخنگاری حیات پیامبر اسلام است.
امّا حال که منابع این نویسندگان یکسان بوده پس دلیل این اختلافات فاحش در تاریخنگاری حیات پیامبر در چیست؟
دلیل دو موضوع است:
۱-دلایل اعتقادی که مورّخان حوزه تاریخنگاری حیات پیامبر بدان معتقد بودهاند گاهاً سبب گردیده که بسیاری از مطالب مندرج در این اسناد را که در خصوص پیامبر ذکر گردیده است یا رد کنند و یا تفسیر شخصی کنند یا حتّی در کتبشان ذکر نکنند.
به عنوان مثال برخی مورّخان اروپایی که در کتب تاریخی حیات پیامبر اسلام؛ او را یک ضد مسیح و فریب خورده شیطان معرفی کردهاند این مورد غرض ورزی شخصی آنان نبوده است بلکه برگرفته از برخی مطالب مندرج در اسناد مورد استفاده در خصوص حیات پیامبر اسلام است.
به عنوان مثال افسانه غرانیق مطلبی است که این نویسندگان بدان استناد نمودهاند که این واقعه در اسناد معتبر و کتابهای تاریخی و تفسیری آمده و گروه زیادی از محققان مسلمان به رد آن پرداختهاند اما بر عکس اینان؛ بسیاری از محققان غیر مسلمان نظیر سلمان رشدی در کتاب آیات شیطانی، با استناد به این افسانه این واقعه را ذکر کردهاند.
افسانه غرانیق به صورت خلاصه بدین شرح است:
«در سال ۶۱۵ میلادی که برخی از پیروان محمّد به حبشه هجرت کرده بودند بازگشتند؛ دلیل بازگشت مهاجران حبشه به مکه به این صورت است که محمّد هنگام خواندن سوره نجم، دو آیه را که شیطان به وی القا کرده بود خواند و وجود سه خدای مکه که دختران الله خوانده میشدند را پذیرفت و آنها را ستایش کرد و شفاعتشان را وارد دانست، در این سوره (آیههای ۱۹ و ۲۰) اشارهای به سه بت معروف اعراب جاهلیت (لات، عزّی و منات) هست و طبق داستان غرانیق محمّد دو آیه دیگر در ادامه این دو آیه خوانده است که بعدها به عنوان اینکه این آیهها را شیطان بر زبان محمّد جاری ساختهاست و محمّد از ابراز آن پشیمان شده است از متن قرآن حذف شده است.»
افسانه غرانیق در این اسناد از تاریخنگاری حیات پیامبر به وضوح آمده است:
۱-ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، معهد الدراسات و الابحاث، ص ۱۷۸.
۲-ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۱۳.
۳-ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۱، ص۲۰۶.
ثبت دیدگاه