نویسنده: بیان عزیزی / با نگاهی گذرا به تاریخ صدر اسلام، به این حقیقت رهنمون میشویم که در جامعهی مدنی نبوی، زن تا حدود زیادی، حقوق از دسترفتهاش را به دست آورد و جایگاه و مقام والای خویش را بازیافت، او تا قبل از اسلام از حقوق مسلّم خویش محروم مانده بود و شأن و جایگاه اجتماعی نداشت .
ظهور اسلام مایه برکت و امتیازهای بیسابقهای برای زنان گردید، به قول یکی از مفسّران، زن از برکت اسلام، مستقل و متکی به نفس شد اراده و عمل او که تا ظهور اسلام به ارادهی مرد گره خورده بود، مستقل شد و روی پای خود ایستاد. به مقامی رسید که دنیای قبل از اسلام، با همهی قدمتش و در تمامی ادوارش چنین مقامی به وی نداده بود. اسلام مقامی به زن داد که در هیچ یک از زوایای تاریخ گذشتهی بشر، چنین مقامی برای او یافت نشد.
میتوان گفت: جاحظ اولین فرد از میان دانشمندان مسلمان است که به برابری زن و مرد در نظام اسلامی تصریح کرده و بدان باور داشت.
زنان در جامعهی نبوی همراه مردان در مساجد شرکت میکردند ودر جامعه حضور مییافتند. امّا امروزه موقعیت زنان با آنچه در زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم رواج یافته بود تا حدود زیادی متفاوت شده است. همانگونه که از بدیهیات تاریخ است، در جوامع اسلامی نیز پس از مدّت کوتاهی قانونمداری، جای خود را به خودمحوری داد و استبداد فردی کم کم رخ نمود.
از آنجا که قبل از ظهور اسلام، بیشتر جوامع و از جمله جامعه عرب، مردسالار بودند، برخی از دانشوران اسلامی متأثر از آن جوامع و علیرغم دستورهای اسلامی، متون دینی را با ذهنیّت مردسالارانه تفسیر کردند؛ از طرفی دیگر، فرهنگ اسلامی در تعامل با تمدّن های روم و ایران نیز که همه مردسالار بودند، بهتدریج خلوص خود را از دست داد.
پس از آنکه اسلام، جایگاه معرفتی و حقوقی زن و مرد را یکسان قرار داد و پیامبرصلی الله علیه و سلم جامعهاش را بر همین شالوده استوار نمود، نوعی تصوّر سلبی در این وضعیت پدیدار شد که بر دو عامل استوار بود، اوّل اینکه رویکرد مردم به احکام پیشرو شریعت رو به سستی نهاد و دوّم تاثیر افکار و عاداتی که در جوامع دیگر به جامعهی اسلامی هجوم آورد. که نتیجه این دو عامل نگرشی است که زن مسلمان را به تمتّعات جنسی، بارداری، تولید مثل و خدمتکاری در خانه محدود کرد و موجب شد که زن در کرامت انسانی پستتر از مرد شناخته شود و از آزادی و دخالت در مسائل اجتماعی و حق تعلیم و تعلّم محروم بماند؛ در صورتی که این دیدگاه، مخالف تفکّر اسلام است.
به همین سبب، موقعیّت عینی زن در جامعهی اسلامی با آنچه که کتاب و سنّت ترسیم کرده کاملا متفاوت است، پس وظیفه مسلمانان به عنوان مالکان برترین میراث دینی آن است که فهم دینی را از رسوبات فرهنگهای جاهلی و سنّتهای غلط بپیرایند .
تصویری که در جوامع اسلامی از زن عرضه میشود و نحوهی نگرش و برخورد با تشخیص و منزلت او، همه گویای این مطلب است که انحرافی صورت گرفته است، به این معنا که برخی از احکام دینی با آداب و سنّتهای ناصوابی که بعضی ریشه در جاهلیّت نخستین دارد، در آمیخته است .پیرایش فهم دینی و تصحیح آن، تکلیف و و ظیفهای مهم بهشمار میآید.
• فهم صحیح از شریعت
نگرش کلّی ما در فهم شریعت، مؤثّر است، این نگرش که محدودیّتها را اصل و قانون بهشمار آوریم یا تبصره و استثنا؛ بهطور مسلّم اگر به عنوان اصل، به محدودیّتها بنگریم، نتیجهای جز تنگنظری و احیاناً بدعت به دنبال نخواهد داشت؛ چون در این صورت، مواردی که شرع، سکوت نموده، جزء محدودیّتها شمرده میشود. در مقابل، اگر محدودیّتها، استثنایی بر قوانین شرعی به شمار بیاید، حدّی که شرع مقرر نکرده است، ما نیز قائل نمیشویم.
به هرحال اساس تفکّر و اندیشه باید بر مدار حق و حقبینی استوار شده باشد تا اسلام را آنگونه که هست بشناسیم و بدان عمل نماییم نه آنگونه که میپسندیم.
آنچه به نام دین بر زن تحمیل میشود، باورهای ناصحیح است که ناشی از اختلاط فرهنگ و عرف با دین است. ازدواج تحمیلی، خشونت علیه زنان، دادن نقشهای تحمیلی، تحمّل کارهای منزل یا خارج از منزل و …، همه جلوههایی از این فرهنگ غلط است. پس بالا بردن سطح فهم جوامع درباره دین و احکام دینی و جداسازی احکام ناب اسلامی از عادتها و عرفهای غیر دینی، وظیفهای مهم و حیاتی است که بر دوش اصلاحگران مسلمان و فرهیختگان، سنگینی میکند .
• دیدگاه افراطی «تحجر و جمود»
یکی از واقعیّتهای جوامع مختلف بهویژه اسلامی، دیدگاههای افراطی و گرایشهای نادرستی است که به عنوان عرف اسلامی، دربارهی مسائل زنان رواج داشته و زن را از برخی حقوق انسانیاش محروم کرده است. تبین ابعاد ناهنجاریها و اثرات سوئی که بر این نوع نگرشها مترتب است به سادگی امکانپذیر نمیباشد، زیرا بسیاری از مصداقهای این مسأله، ارزش تلقّی میشوند، البته این مهم از منظر دانشوران مخفی نمانده است و بارها در خصوص آن هشدار دادهاند .
این باور که زن فقط در کنج خانه محبوس بماند و حتّی با حفظ حریم و رعایت عفاف هم، از هر علم و کمالی الزاماً محروم شود و کاری جز اطفای شهوت مرد و خدمتکاری او نداشته باشد؛ علاوه بر اینکه با اسلام مغایرت دارد به ضرر عواطف انسانی نیز هست .
خطرناکتر از اینها، دینداران منحرف شده و کجسلیقهی خشک مذهباند؛ این گروه، دینشان تحتالشعاع عواطف انسانیشان قرار گرفته است. طرح بیسواد ماندن زن، به عنوان سنّت اسلامی، یکی از مظاهر این نگرش افراطی است. تاریخ نشان میدهد که بیرحمانهترین جنگها، کشتارها و شکنجهها را این گروه انجام داده اند .
در کتاب «تحریر المرأه» به نقل از امام غزالی آمده است. «مسلمانان در برخورد با زن، از مسیر تعالیم شریعت اسلام منحرف گشتهاند و روایات مجعول و مدسوس در میان آنان گسترش یافته است؛ از این رو، زن مسلمان به ورطهی جهل و غفلت از دین و دنیا سقوط کرده است. آموزش زنان گناه بزرگ شمرده میشود، رفتن به مسجد ممنوع است و آگاهی زن دربارهی اوضاع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی امری بعید تلقی میشود» .
در حقیقت این روزگار تداوم عصر جاهلیّت است و متأسفانه امّتهای اسلامی نیز در عرصههای دانش و تربیت هنوز راه گذشتهگان را میپیمایند و مظاهر ستم و رفتارهای ظالمانه بر آنان سایه افکنده است؛ زن به لخاظ آماری، نیمی از پیکرهی اجتماع است، امّا از نظر نقش و میزان اثرگذاری بر همسر، فرزندان و محیط خود فراتر از نیم است. این در حالی است که وی همواره گرفتار نگرشهای افراطی و تفریطی بوده و رفتار عادلانه را کمتر تجربه کرده است. با وجود تلاشهای پیگیر متفکّران و شخصیّتهای علمی – مذهبی که برای زدودن این افکار انحرافی صورت گرفته است، هنوز هم بسیاری از پندارهای غلط در افکار ملّتهای مسلمان، ارزشهای دینی پنداشته میشوند، حتّی در برخی موارد، زیرساخت روابط اجتماعی و تعیین اختیارات و حقوق زن و مرد در درون خانواده و جامعه، همین سنّتها و عادتهای غیر اصیل هستند.
این واقعیت تلخ را باید پذیرفت که فرهنگ عمومی بسیاری از جوامع، حتی قشر تحصیل کرده و اندیشور جامعه متأثّر از نگرش افراطی است؛ آنها معتقدند: انجام کارهای منزل از قبیل آشپزی، نظافت و… از وظایف حتمی زن است، از این رو سرپیچی زن از این کارها، چهبسا منجر به فروپاشی خانواده میشود. متأسفانه افرادی نیز هستند که حقوق زن را در مرحله تئوری پذیرفتهاند، امّا در مرحله عمل، زنان را از حقوق مسلّمی که اسلام برایشان قرار داده است محروم میکنند .
ار منظر اسلام، انجام دادن کارهای خانه یک ارزش اخلاقی و از سر عشق به همسر و فرزندان و به منظور ساماندهی خانواده صورت میگیرد؛ از این رو، زن میتواند از اجرای امور منزل خودداری کند، یا در ازای آن حقوق و پاداش درخواست نماید.
یکی دیگر از مصداقهای نگرش افراطی این است که در عرف متشرّعان، شوهر نباید میان جمع، اسم همسرش را بر زبان آورد؛ در حالی که خاستگاه این مطلب، تعصّبهای نابجاست و به هیچ وجه شریعت اسلام حتّی به عنوان توصیه اخلاقی، بدان نپرداخته است، چنانچه پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در گفتگوهای خود و در میان اصحاب با احترام و علاقه اسم همسر خود را به میان میآورد.
• روشنفکری در مقابل متحجّران
در مقابل متحجّرانی که زن را از مسلّمترین حقوق انسانی خود محروم کرده و میکوشیدند با نام دین و ارزشهای دینی، حیطه مشارکت او را بیش از پیش محدود کنند، گروههای افراطی دیگری نیز هستند که زنان را به آزادی بی حد و مرز دعوت میکنند و با گسترش فرهنگ بیبندوباری خواهان سقوط اخلاقی جامعهاند. این دسته، گوهر وجودی زن را در خدمت امیال و خواهشهای نفسانی خویش درآوردهاند و گاهی، در جهت منافع سیاسی خود از آن استفاده میکنند و ناهنجاریهای غرب را به عنوان نشانههای تمدّن رواج میدهند؛ بدین ترتیب، پوشش زنان و حریمهای موجود بین زن و مرد، اولین خاکریزی است که مورد تهاجم قرار دادهاند، زیرا تا زمانی که این ارزشها در جامعه رواج دارد تسخیر افکار و اعتقادهای افراد جامعه امکانپذیر نیست.
در حقیقت روشنفکرنمایان مغرض، مُروّج افکار جنبشهای افراطی فمینیستی هستند؛ آنان تحت لوای نواندیشی و تجدّدخواهی، ارزشهای مکتبی و فرهنگی را زیر سوال میبرند و آنها را عامل رکود و عقبماندگی زنان میدانند و با طرح شبهههایی پیرامون نظام حقوقی اسلام دربارهی زن، روند استحالهی فرهنگ خودی جوامع اسلامی را تسریع میکنند. وجود عادتها و سنّتهای خرافی و غیر اصیل که به عنوان دین و مکتب، رواج یافته است زمینه را برای اقدامهای دینستیزان و مروّجان فرهنگ بیگانه فراهم کرده است؛ بهویژه اینکه جوامع اسلامی امروز از نبود روشنفکران اصیل دینی رنج میبرند؛ بسیاری از روشنفکران جوامع اسلامی که برای اصلاح وضعیت زنان پیشگاماند، دانشجویانی بودند که به اروپا اعزام شده و آداب و رسوم اجتماعی غرب را همراه با احساس شیفتگی و اعجاب با خود آورده بودند.
در فضایی که روشنفکران متأثّر از فرهنگ اروپایی، در روزنامهها، از تعالی فرهنگ بیگانه سخن میراندند، صاحبنظرانی نیز بودند که زنان را به حفظ حدود الهی و پرهیز از اختلاط با مردان، دعوت میکردند و عطش و شیفتگی به آزادی همراه با بیبندوباری، خللی در افکارشان به وجود نمیآورد، محمّد عبده و ملک حفنی ناصف از آن جمله بودند.
محمّد عبده برخلاف دیگران، آموزش زنان را در درجهی نخست اهمیت قرار نمیدهد؛ بلکه بهبود وضع زنان در احوال شخصی، پیوند زناشویی و محدودیت طلاق را از مسائل دست اوّل آنان میداند و از اصلاحگران میخواهد همهی توان خود را در این جهت صرف کنند. دعوت اصلاحگرایانهی محمّد عبده، از منبع پرفیض دین سرچشمه گرفتهاست؛ نظریّهها و گفتارش در باب شخصیّت زن، برگرفته از آیات کریمهی قرآن است؛ تمامی آرای او دربارهی زن و مسائل مربوط به وی به تحوّلات عصر خود پاسخی مثبت میدهد و تفسیر جدیدی از مسألهی زن در متون اسلامی را دنبال میکند و از سطحینگری که در عصر انحطاط وجود داشت پرهیز مینماید؛ همچنین مساوات زن و مرد را در همهی حقوق به اثبات میرساند و این صنف را در هویّت انسانی، برابر و همسان مردان میداند، لذا سزاوار نمیبیند که یکی، دیگری را در خدمت خود بهکار گیرد.
رشید رضا در المنار مینویسد :
اسلام همهی حقوق انسانی اعم از دینی، مدنی و مالی را به زن بخشیده است، پذیرش احکام شریعت، ضامن مصلحت بشر و مخالفت با آن موجب خسران و زیان است؛ پس محور مصلحت بشر رعایت مصالح زن است، چرا که تباهی او فساد جامعه را در پی دارد؛ همچنین او میکوشد صلاحیت اسلام برای ساماندهی زندگی بشر در هر عصری را به اثبات برساند و نقش زن را در ساختار تمدّن جدید آشکار سازد و مساوات زن و مرد را در پرتو درک منطقی قرآن بنمایاند .
ملک حفنی ناصف، معاصر محمّد عبده است؛ وی در زمینه اصلاحات، سبک اعتدال را دنبال کرده است.
یکی از نویسندگان در این باره میگوید: مسألهی زن را باید از دید زنان مطرح کرد نه مردان، یعنی او حق و عدالت را در نظر گرفته است. همین امر سبب شده که وی مسائل را در حد اعتدال، مطلوب بداند. هدف ملک حفنی ناصف از دنبال کردن اصلاحات، بهبود وضع زن بود و معتقد بود، حقوقی که اسلام به زن داده است ولی مرد در دوره جمودگرایی بدان اجحاف کرده است، باید به زن باز پس داده شود .خانم حفنی به آموزش زنان بها داده و حفظ کیان خانواده را نیز مهمّترین وظیفه تلقّی میکند، ملک به تبعیّت از محمّد عبده بهرهگیری از دانش غرب و پیشرفت آنان را با حفظ آداب و عادات اسلامی جایز میداند .
وی نخستین زنی است که برای بهبود وضع زنان منشوری تدوین کرد که بر این منوال است:
۱ -دین صحیح و قرآن و سنّت را باید به دختران آموخت.
۲ –ادارهی منزل، کودکیاری و کمکهای اولیه را باید به دختران به صورت تئوری و عملی، آموزش داد.
۳- آموزش ابتدایی دختر و پسر در هر سطح و طبقه اجتماعی که باشند، اجباری شود .
۴- تعدادی از دختران و زنان را در فنون پزشکی و معلّمی تا مراتب عالی باید تربیت کرد تا زنان در این زمینهها خودکفا شوند .
۵ -هرکس مایل باشد باید بتواند مدارج عالی را طی کند .
۶-زنان لازم است حدود حجاب را رعایت کنند .
او زن و مرد را دو قطب معارض و مقابل یکدیگر نمیداند، بلکه هر یک را مکمل دیگری میشمارد و نیز قیمومیت مرد را به تسلّط و تحکّم وی تفسیر نمیکند؛ بلکه آنرا نوعی نظارت میداند که موجب دوام و بقای خانواده است .
پس با مراجعه به کتاب و سنّت میتوان افکار مسلمانان را دربارهی شخصیّت و جایگاه زن تصحیح کرد، البته در درجهی نخست باید تصوّر زن به هویّت خویش را مورد بازبینی و دوبارهاندیشی قرار داد و به این نکات توجّه نمود که زن انسانی باکرامت است، بنی آدم شامل زن و مرد میشود، زن در حدود، تعزیرات، مجازات و پاداش همسان مرد است، وی شخصیّتی مستقل دارد، از حق انتخاب همسر برخوردار است، ادامهی تحصیلات عالی حق اوست و داشتن شغل مناسب و دلخواه حق مسلّم اوست و اینکه زن انسان کاملی است که در زندگی خانوادگی شریک مرد است نه ابزار جنسیاش. از اینرو خداوند زن و شوهر را لباس یکدیگر دانسته «هُنَّ لباسٌ لکُم و أنتُم لباسٌ لهنّ». بقره/۱۸۷
به هرحال با شناخت این تحوّلها و دوری از تعصّب و یکسونگری، میتوان در مسیر اصلاحات، گامی مؤثّر و سازنده برداشت و گرنه ممکن است موجبات تباهی فرهنگ مسلمانان فراهم شود .
ثبت دیدگاه