نویسنده: استاد شهید ناصر سبحانی / متن کامل سخنرانی استاد ناصر سبحانی در مسجد جامع پاوه / خدایا از تو صحبت میکنم که روح انسانی را در جسدم نهادی و مرا به انسان تبدیل کردی برای اینکه در روی خاک با امتیاز و خصوصیت انسانی زندگی کنم هرچند زمینه مساعد نیست اما من از تو تعریف میکنم
چون به من نعمت دادهای از تو تعریف میکنم که به من زبان دادهای تا آنچه را که در دلم میگذرد بگویم هر چند که اوضاع مساعد نیست که تعبیر آنچه در دلم میگذرد بگویم تو را ستایش میکنم که از محبت مادر برخوردارم کردی هرچند از زبان او محرومم خدایا تو را ستایش میکنم که به من عقل دادی تا خوب و بد را از هم تشخیص بدهم و از هم تشخیص دادم از تو خیلی ممنون هستم خدایا اما نمیگذارند که آن را اجرا کنم و به آن عمل کنم. (حاضرین در مسجد احسنت- الله اکبر)
خدایا از تو صحبت میکنم که روح انسانی را در جسدم نهادی و مرا به انسان تبدیل کردی برای اینکه در روی خاک با امتیاز و خصوصیت انسانی زندگی کنم هرچند زمینه مساعد نیست اما من از تو تعریف میکنم چون به من نعمت دادهای از تو تعریف میکنم که به من زبان دادهای تا آنچه را که در دلم میگذرد بگویم هر چند که اوضاع مساعد نیست که تعبیر آنچه در دلم میگذرد بگویم تو را ستایش میکنم که از محبت مادر برخوردارم کردی هرچند از زبان او محرومم خدایا تو را ستایش میکنم که به من عقل دادی تا خوب و بد را از هم تشخیص بدهم و از هم تشخیص دادم از تو خیلی ممنون هستم خدایا اما نمیگذارند که آن را اجرا کنم و به آن عمل کنم. (حاضرین در مسجد احسنت- الله اکبر) خدایا تو را ستایش میکنم که منابع و معادن طبیعی را برای زندگی در اختیارم گذاشتی نفت و فلزات و زغال سنگ به من دادی که از آن استفاده کنم من هم مانند دیگران هر چند آنرا به من ندادند و به آن طرف بردند (حاضرین در مسجد الله اکبر) خدایا از تو تعریف میکنم که تو مرا نگهداری کردی در تمامی لحظات زندگیام تو با من هستی و تو سرپرستم هستی تو نگهبان منی خدایا و تا ابد هم اعتماد دارم به نگهبانی تو هرچند جسم بیارزشم را از بین ببرند اما روح من زیر دست توست و شهادت میدهم و شما را هم به شهادت میگیرم که محمد مصطفی(ص) از طرف خدا آمد شهادت میدهم که او برنامهاش را برای این نگذاشت که مصلحت شخص خودش را در خفا در نظر گرفته باشد از شکمش قانون درنیاورد که با آن استثمار و استعمار کند او از طرف صاحب مردم برنامه آورد برای دلسوزی برای اصلاح و شهادت میدهم خدا که محمد(ص) تو در مدت ۶۳ سال زندگیاش دستش را به طرف ثروت مردم دراز نکرد و مردم را بخاطر خودش غارت نکرد شهادت میدهم که او حجرهی گلینی داشت همراه یک حصیر، ثروت خلق را چپاول نکرد برای خودش شهادت میدهم وقتی از دنیا رفت یک پیراهن داشت که در عوض یک من جو در رهن یک یهودی بود(حاضرین در مسجد الله اکبر) شهادت میدهم خدایا که محمد(ص) تو از اقوام و خویشان خودش کسی را بر سر کار قرار نداد و علی را در زمان خودش به هیچ کاری مسئول نکرد بهجز یک بار که او را سرپرست یک گروه کرد عباس هیچکاره بود تا وقتی که از دنیا رفت و شهادت میدهم که بهدنبال خودش تنها «فدک» را به جا گذاشت که آنرا هم دستور داد به دخترش ندهند تا مردم فکر نکنند که او رهبری کرده تا ثروت مردم را چپاول کرده بخورد (حاضرین در مسجد الله اکبر) پروردگارا شهادت میدهم که قرآن برنامه زندگی است که تو برای ما فرستادی قرآن سر مشق زندگی انسان بود که تو فرستادی اما نگذاشتند و نمیگذارند که اجرا بشود (حاضرین در مسجد الله اکبر) چون قرآن بحث انبیاء -علیهم الصلوه و السلام- را میکند بحث نوح و ابراهیم و موسی و عیسی که در زندگی به مبارزه با نمرود و فرعون و غیره و غیره برخاستند چون قرآن سر مشق جهاد میدهد چون قرآن خفتگان را بیدار میکند برای اینکه از حق خودشان دفاع کنند برای اینکه نگذارند ثروتشان که باید بطور مساوی در بینشان تقسیم بشود به چپاول خورده شود (حاضرین در مسجد الله اکبر) شهادت میدهم که قرائت آن قرآنی که روزی که عمر بن عبدالعزیز آنرا اجرا میکرد در تمام آفریقا یک نفر مستحق زکات وجود نداشت امروز در طاقچهها آنرا خاک گرفته است چون نمیگذارند چون مخالف منافع شخصی آنهاست و خدایا شکایتی هم دارم شکایت ازترس خودم دارم که نمیتوانم حق را بگویم و شکایت دارم از خلق که آنها هم از من مجرمترند که نمیتوانند گوش فرا دهند من که بعداً نمیتوانم از زیر بار آن شانه خالی کنم ولی آنها از زیر بار گوش فرادادن راحت میتوانند شانه خالی کنند. چکار کنم که نه من میتوانم حق بگویم و نه خلق میتواند به آن گوش کند خدایا کمی از آن توفیق خودت به من بده که بتوانم حق را بگویم شرط میکنم که توبه میکنم که دیگر حق را بگویم، مرا توفیق ده خدایا، مسلمانان را هم بیدار کن تا آنها هم بتوانند گوش کنند؛ بله میخواهم بحث قرآن محمد(ص) را بکنم میخواهم بحث آئیننامهی محمد(ص) را بکنم که برای نجات انسانیت از بیچارگی از بیسوادی از سیهروزی از سرگردانی از استثمار و استعمار آمد میخواهم بگویم برای اینکه خلق استثمار شده قرآن کنار زده شد و یاوههای بعضی از آنها که فقط هدفشان مادیات بود بر روی کار آمد.
زندگی غرب زندگی آمریکا بسیار بسیار در حد بالا است صنعت ماشینی به تمامی رواج پیدا کرده است و در شرق روس هم همینطور، چون برنامه یکی از آنها سرمایهداری است و دیگری کمونیسم یا سوسیالیسم است اگر درست بگویم که هنوز کمونیسم اجرا نشده است بله آنها از دو مغز ضعیف انسانی و از دو قانونگذار انسانی برنامه گرفته و وضعشان را اصلاح کردند، خدایا چرا برنامه تو ناقص است که ما را اصلاح نکرد، نه برنامه تو ناقص نیست جای فعالیت ندارد بله چاپ میشود و حاشیهی آنرا تزئین میکنند وسطش را قرمز رنگ میکنند ولی نمیگذارند اجرا بشود، خدایا من میدانم که قرآن برنامه توست؛ میدانم تو مالک انسانی میدانم تو از خلقت انسان و از خصوصیات انسان و از خوشبختی و بدبختی انسان با خبر هستی و میدانم که فروید وراسل و سارتر و کارل مارکس هیچکدامشان حتی از محیط خودشان هم کامل آگاه نیستند، یکی از خصوصیات قانون خدا این است که همانطور که آن برنامه و قانون را میفرستد آن کسی هم که برنامه را اجرا کند او را هم خودش درست کرده است وقتی خدا قانونی را میفرستد برای گروهی یا برای فردی خودش آگاه است که آن فرد از چه درست شده است و صلاح او در چیست و باید چه چیزی برای او قرار داده شود در قرن بیستم علم تجربی و طبیعی و فیزیک و شیمی خیلیترقی کرده است و باعث این شده که زندگی ماشینی خیلی پیشرفت کند اما آنها که مطالعهی اندکی داشته باشند میدانند که انسانشناسی هنوز در مراحل پائینی است هنوز دانشمندان قرن بیستم نمیدانند انسان یعنی چه؟ هنوز آن کسی که ادعا میکند و افتخار میکند که بگوید اگر روح را نیاورم در آزمایشگاه زیر چاقوی خودم بیندازم به وجود آن باور نمیکنم نمیداند انسان یعنی چه؟ اگر مطا لعه کرده باشید میدانید کتابهای هست درباره اینکه حقیقت انسان چیست و خصوصیات انسان چگونه است برای نمونه برایتان معرفی میکنم کتابی به نام «انسان موجود ناشناخته» که الکسیس کارل آنرا نوشته است که درباره انسان بحث میکند درباره اینکه انسان شناخته نشده است انسان فقط آنقدر شناخته شده که در آزمایشگاهها جسدش تجزیه و تحلیل میگردد وقتی تجزیه میشود جزء جزء او را مورد آزمایش قرار میدهند که آن اجزا انسان نیستند وقتی حروف الف ـ ب ـ ت ـ ث ـ جدا جدا گذاشته شود مفهومی ندارند مثلا کلمه الف ـ ل ـ الف. ـ هـ ـ دانه، دانه آن مفهومی را ندارند که کلمهی «الله» دارد انسانی که در آزمایشگاه تجزیه و تحلیل میشود انسان نیست آن گوشت و خون و رگ و پوست است اشتباه است اینگونه خصوصیات انسان درک نمیشود هنوز انسان متمدن قرن بیستم نمیداند روح یعنی چه؟ هنوز درباره عقل و عملکردهای عقل آگاهیاش بسیار بسیار کم است انسان مانند جامد و مایعات و گاز نیست که تنها قوانینی خشک و مختصر و غیر قابل تغییری داشته باشد که با تجربه درک شوند و بعد از آن زیر تسلط انسان بیایند انسان مانندآب نیست که بگوئی در یکصد (۱۰۰) درجه به جوش بیاید و درصفر درجه یخ ببندد نه یک انسان در یک شرایط و در یک دقیقه هیچ کس نمیتواند حکم کند که یک حالت دارد دائم در حال تغییر است هیچی نباشد انسان هر لحظه معرفتش زیاد میشود و تجربهاش زیاد میشود همیشه در حال عوض شدن و تغییرات است آن وقت اگر بتواند برای آب قانونی بگذارند که ملاحظه میشود تا صفر درجه نشود یخ نمیبندد وتا صد درجه نشود به جوش نمیآید چون همیشه چنین است و عوض نمیشود یک انسان که فقط گوشت رگ و پوست انسان دیگری را تجزیه و تحلیل کرده نمیتواند برای او قانونی بگذارد دنیائی ضعیف است ناقص است نمیتواند خوشبختی را تأمین کند به همین دلیل است که چند سال یکبار جلسه میبندند و در قانونشان تجدید نظر میکنند چون قانون انسان برای انسان به درد نمیخورد آدمی از خصوصیات و امتیازات انسان هر قدر آگاه شده باشد صدها برابر آن هنوز در کنج تاریکی و نادانی است هنوز کشف نشده است بخاطر دو چیز یکی به خاطر اینکه گذشتگان آنهائی که در مورد علوم بحث داشتهاند و برای ما کتابهایی به جا گذاشتهاند به خاطر نیاز زندگی در مرحله اول همت خودشان را برای کشف اطرافشان به کار بردند برای کشف حقیقت طبیعت خودشان را از یاد بردند ودیگر اینکه انسان موجود سادهای نیست که به آسانی تجزیه و تحلیل شود انسان مرکب است ازروح و از عقل که اگر عقل و جسد او تا اندازهای تجزیه و تحلیل شود از روح هیچ اطلاعی ندارند پس آیا انسانی که هنوز جزئی بزرگ از وجودش مجهول است و اصلاً آگاهی از آن ندارد انسان دیگری میتواند قانون خوشبختی برای او بگذارد انسان میتواند سرمشق و برنامه در زندگی برای او بگذارد؟ نمیتواند؟ آخر برنامه عبارت است از دوای درد و از تغذیه. وقتی یک انسان ضعیف نداند درد انسان چیست و خوراک مورد احتیاج او کدام انسان کدام است، چگونه میتواند برای انسان برنامه قرار دهد؟
فریاد از آن ظالمانی که قوانین دیگری را جانشین قانون تو کردهاند خدایا بله، این سو و آن سوی دنیا را دو نظام فرا گرفته است سرمایهداری و کمونیسم، سرمایهداری از ابتدا این است که هر فردی باید در فعالیت و در تفکر و در زندگی و در خصوصیات و در صحبت کردن و در مذهب و در اندیشه و نظرش و در همه چیز آزاد باشد و هیچ چیز حتی گروه و جامعه بر سر راه او نباشد چون به صلاح او نیست آنوقت این اجازه داده به انسان غرب که بیهیچ قید و بندی به فعالیت بیفتد و هر کسی برای خودش در زندگی شروع کند به جمع کردن سرمایه.
این خیلی خوب است که انسان به فعالیت بیفتد برای آباد کردن سرزمین خیلی لازم است. ولی میدانید این چه نتیجهای دارد اکنون ۳/۲ (دو سوم) دنیا در دست مشتی اندک یهودی سرمایهدار است که در آمریکا هستند کمی تعجب کنید ۳/۲ (دو سوم) قدرت دنیا در دست مشتی بسیار اقلیت یهودی (حاضرین الله اکبر) و میدانید چرا؟ چون وقتی که میدان فعالیت فردی باز شد وقتی قرار بر این شد که دیگر اجتماع نباید جلو راه مصلحت فرد را بگیرد عدهای صاحب توان به فعالیت افتادند برای جمع کردن ثروت همینطور به دنبال این نظام ربا به میدان آمد البته متأسفانه نظام ربا در اینجا هم که قرآن عالی چاپ میشوند وجود دارد تنها مربوط به یهودیها نیست. نظام ربا به میان آمد که معنای آن یعنی متصل و به زنجیر ثروت از جیب زحمتکشان و بیچارگان بیرون میرود وبه جیب طبقهای محدود و هر روز محدودتر میریزد؛ بانک درست شد سرمایه گذاشتن در بانکها برای گرفتن سود زیاد؛ یعنی مشتی از طبقه سرمایهدار و اشراف غربی در ناز و نعمت هستند و دنیائی بزرگ خون صرف میکند و عرق برای جیب آنها. این یکی از نتایج نظام کاپیتالیسم یا سرمایهداری است و بیشتر از این نظام سرمایهداری انسان را از بین برد، بله الان قالبها هستند ولی از بین رفتند وقتی که سرمایهداران تولید مصنوعات را زیاد کردند و مصرف کم شد چون سرمایه در دست طبقه بیچاره و سیاهروز نماند به این دلیل افتادند به سعی و تکاپو که انسان عزت و شرافت و ناموسش را از دست بدهد و راضی شود و شرافتش را به رهن بگذارد تا بتواند خوشگذرانی کند. چه کردند؟
برنامه تفریحی تلویزیون و رادیو و مطبوعات و تمام آنهایی را که وسایل ارتباط جمعی هستند به طوری که مردم نفهمند در اختیار خود گرفتند و آنها را وسیله تبلیغات تجارتی خودشان کردند خلق را سرگرم کردند سینما را درست کردند که انسان میرود آنجا احساس میکند راحت است و خستگیاش از بین میرود اما در آنجا او را بیهوش میکنند خونش را میگیرند، بله چنان کردند که حتی انسان یکی از بزرگترین خصوصیات خودش را که ناموس و شرافت انسانی است از دست داد اینطور معلوم شد که هیچ چیز نباید سر راه فرد بایستد پس بگذار زن خودش را برهنه کند چرا خودش را برهنه کند نه اینکه به او آزادی داده شود؛ آن روزی که به زن گفتند خودت را برهنه کن، به او آزادی ندادند او را با عروسک تبدیل کردند، قبلاً کمی از نمونههای آزادی را بگویم عایشه صدیقه(رض) از پشت پرده با مردم صحبت میکرد ولی استاد دانشگاه شد که یکی از شاگردان مکتب او قاسم پسر محمد پسر ابوبکر است که یکی از دانشمندان و فقهای اسلام است و یکی دیگر عروهی پسر زبیر است.
آن آزادی است عایشه صدیقه (رض) در عین حال که حجاب و ناموس و شرافتش پیش خودش محفوظ بود اما یکی از اعضای فعال جامعه انسانی بود. بله پای زن را برهنه کردند و او را به عروسک تبدیل کردند و به اسباب بازی برای چه؟ نه اینکه بخواهند جوانان و مردم سیاهروز و بیچاره خوش بگذرانند؛ برای اینکه مست بشوند برای اینکه بیهوش بشوند برای اینکه حتی خودشان را بفروشند تا از آن لذتها بهرهبردار شوند؛ این هم یکی از نتایج نظام کاپیتالیسم است و بیشتر از این سیاهروزی که حسابی ما را پایبند کرد. استعمار چگونه؟ وقتی که سرمایهدارها میبینند ساختهها و کالاهایشان در محیط خودشان به فروش نمیرسد مجبورند برای اینکه در کشورهای خارجی بازار پیدا کنند به هر صورت که باشد در آنجا نفوذ کنند آن وقت طبقه حاکم خودشان در اختیارشان است و به دستور آنها باید قوای نظامی بیاید مملکتی سیهروز مثل الجزایر را بگیرد تا در آنجا بازار تهیه شود برای فروش کالاهای یهودیان آمریکا.
استعمار جلو آمد بردن نفتهای خاورمیانه و منابع و معادن طبیعی باید بیچارهای اینجا به نظاره بنشیند که ثروتی را که خدا به او داده دارند میبرند و به جای دیگر و آن را میکنند بمب ناپالم و بر سر فلسطین میریزند، آه بکشد که ثروت مال اوست و از آن سهمی ندارد نه تنها سهمی ندارد بلکه ثروتش را میبرند و به صورت بمب ناپالم در میآورند. بله این است نتیجه نظام سرمایهداری این از نتیجه آن نظامی که حاکم و فرمانروای آمریکاست ولی چرا آن نظام اینقدر معتبر و اینقدر مهم است که ما خجالت میکشیم پیش کسی که آگاهی از نظام کاپیتالیسم دارد از قرآن بحث کنیم؛ چرا ما آن سرشکستگی و آن احساس ذلت و ضعف را در مقابل این نظام خونریز و وحشی داریم چرا؟ چرا احساس ذلت میکنیم؟ حق داریم چون فقط از قرآن کاغذش را داریم و یکی دیگر نظام کمونیسم یا صحیحتر بگویم سوسیالیسم چون مگر در خواب کمونیسم اجرا شود عدهای به عنوان مصلح اجتماعی فکری کردند این که نظام را عوض کنند تا بلکه سرمایهداری که با آن طریق همه نتیجهاش این است که این همه سیاهروز را بار میآورد کمی ضعیف شود و از بین برود آقای کارل مارکس بلند میشود چه میگوید؟ میگوید یک ذره از امتیازات و خصوصیاتی که در خلقت و فطرت انسان برای او میگویند درست نیست و هیچکدام از آنها وجود ندارند و همهاش افسانه است؛ میگوید انسان یعنی ماشینی که در دست اقتصاد میچرخد، یعنی زندگی است که انسان را برده خود میسازد واو را میگرداند نه اینکه انسان خودش سرنوشتش را تعیین میکند، یعنی: زندگی کردن و پول به دست آوردن و لباس و خوراک و مسکن تهیه کردن است که فکر و شعور انسان را تعیین میکند و برای آن برنامه میگذارد نه انسان، انسان فرمانروای سرزمین نیست اقتصاد است و کلمهای سادهتر شکم است شکم و معده که آن کثافات در آن است آن بر سر انسان حاکم است عجب از دانشمندی که مرتبه انسان را بالا برد! آخر حق داشت چو او از نظریهی داروین الهام گرفت، داروین میگوید: پدر بزرگش میمون بوده و بعد از مدتی دمش را از دست داد و انسان شد شاید البته او در خودش خصوصیات میمون را میدید و به این دلیل اینها را میگفت و به دنبال او بعضی دیگر هم که بیشتر این فکر را تقویت کردند ولی مگر امروز از حفاریهای گوشههای دنیا کشف نشده که آن نظریه غلط است؟
مثلاً در طبقه پائینتر نوعی اسکلت یافت میشود که تکامل آن بیشتر از اسکلتی است که در بالای سر آن قرار گرفته پس نظریه داروین در اینجا درست در نمیآید. طبق نظریه داروین باید هر طبقهای که در زیر است ناقصتر باشد پس چرا حالا در طبقه زیر اسکلت پیدا میکنند که تکامل یافتهتر و کاملتر از طبقه بالا است؟ بله آقای مارکس میگوید چون انسان هیچ خصوصیت انسانی ندارد چون انسان هم مانند گوسفند و بز است و از خصوصیات انسانی و روح انسانی چیزی در آن نیست پس این اخلاق و مقدسات و این دین و معنویات اینها همه خرافات است و چیزی در کار نیست. وای به حال مارکس که میگوید: «دین افیون تودهها است» که آنها را از خود بیخود میکند. انسان چه بگوید مگر گروهی در خواب رفته از عربستان نبود که دین آنها را از خواب پراند و آمدند ایوان مدائن را گرفتند و قیصر را به زیر پا انداختند حق خودشان و حق انسانی را در اجتماع ثابت کردند.
او راست میگوید دین اینطور انسان را مست میکند بله او را مست میکند ولی طوری که بزرگترین قدرت در برابر او مانند پشهای است؛ هزار دانه فرعون به اندازه پشهای ارزش ندارد او راست میگوید.
مارکس میآید نظام قرار میدهد میگوید مالکیت فردی نماند؛ چون اینکه انسان میل دارد خودش چیزی داشته باشد و کس دیگری نداشته باشد این در فطرت انسان نیست از خلقت انسان خارج است انسانی که از اول به وجود آمد ملکی نداشت هیچ چیزی نداشت مردم زندگی سادهای داشتند شکار میکردند و میآوردند بطور مساوی میخوردند پس اگر محبت ثروت و زمین در فطرت و وجود انسان هست چرا آنها برای خودشان ملک به دست نیاوردند؟
ولی در این حرف اشتباه زیاد است حالا قبل از اشتباه اصلی آن در آن روزها وسایلی نبود که اگر گوشتی شکار شود انسان بتواند،آن را نگهداری کند گوشت بو میکرد او مجبور بود گوشت را به همسایگانش و به مردم بدهد که خراب نشود و شکار آسان به دست میافتاد. اما از این مهمتر توجه کنید که اگر علاقه به ملک و ثروت خصوصی در اساس روح انسان نبود چطور بعداً پیدا شد؟ این بسیار مهم است در فطرت و خلقت انسان این نبود که او دوست داشته باشد چیزی مخصوص خودش باشد و کس دیگری آن را نداشته باشد پس از کی و چه عاملی باعث شد که به بعضی چیزها اختصاص پیدا کند و بعضی ملک و از این قبیل را مال خودش کند و دیگری در آن دخالت نکند؟ آقای مارکس جوابی ندارد. بله او میگوید باید مالکیت فردی نماند یعنی ثروت کاملاً اجتماعی بشود و همه مثل هم از آن بر خوردار گردند این یک.
یکی دیگر که او دلش برای توده میسوزد بیچاره غافل است میگوید باید تمام مردم به یک اندازه و مساوی حقوق بگیرند یعنی انسانی که در روز به اندازه پنج تومان کار حسابی انجام میدهد و به اندازه پنج تومان منفعت میرساند با یک انسان فعال که فایده بسیار زیادی دارد باید مثل هم مزد بگیرند. این عدالتی است که آقای مارکس آن را مقرر میکند اما این دو اصلی را که بنا کرد فقط در خواب خوش عملی شدند؛ فقط در آرزوی خودش اجرا شدند.
مگر اینطور نبود که بعداً در تجزیه و تحلیلی که رهبران روس کردند این دو دانه اصل را عوض کردند؟ این است که میگویم کمونیسم مگر در خواب اجرا شود چون کمونیسم وقتی اجرا میشود که این دو اصل بزرگ پیاده شوند ولی نشدند.
مالکیت فردی را که مارکس یکسره آن را الغا کرده بود بعداً مجبور شدند عملاً تا حدودی اجازه آن را بدهند که مردم چیزی از خودشان داشته باشند و دلخوشی داشته باشند و در مورد مساوی بودن دستمزد هم بعد از مدتی مقرر کردند که هرکس میتواند و آمادگی دارد کار زیادی انجام دهد بیشتر از ۸ ساعت کار اجباری در روز بیاید کار کند و مزد زیادی بگیرد مجبور بودند چون نزدیک بود اقتصاد فلج شود چون یکی فکر میکرد که من با این همه فعالیت نمیتوانم مزدی بیشتر از شخصی شل و کور دریافت کنم آخر چرا انرژی خودم را مصرف کنم آن شخص فکر میکرد که من هر قدر زحمت میکشم هیچی از آن مال خودم نیست چرا کار کنم؟ نزدیک بود اقتصاد فلج شود تا آن اصل را عوض کردند تا آیات جناب مارکس (جل جلاله؟) تغییر داده شدند. کمی زیادتر در این باره تفصیل بدهم چون بعضی اوقات که معنای آیات قرآن را عرضه میکنم؛ خودمان هم متهم شدیم به اینکه طرفدار مارکس هستیم. به خداوند اگر محمد مصطفی (ص) از طرف خدا حرف نمیزد او را قبول نمیکردم عیبم میآید قانون انسان را قبول کنم اگر به زور هم مرا مجبور کنند در دل آنرا قبول نمیکنم. او میگوید هرچه فعالیت انسان و هر چه تغییرات که به سر انسان میآید همهاش نتیجه فشار و جبر اقتصاد است، اقتصاد آن را عوض میکند. اقتصاد بود که نظام ملکیت را میان کشید، اقتصاد بود که نظام بردگی را آورد بعد از آن اقتصاد بود که نظام رژیم ارباب رعیتی را آورد و اقتصاد بود که الان کمو نیسم را روی کار آورد. تنها یک نمونه برای اثبات اینکه این نظریه درست نیست میگویم. از وقتی که اسلام روی کار آمد و ناگهان برنامه عجیبی را گذاشت که الان در قرن بیستم تازه به آن برنامه نزدیک میشویم اگر اقتصاد بود پس چرا آن همه عجله میکرد، خوب میبایست آن برنامه الان روی کار میآمد. پس انسان حاکم است بر سر اقتصاد نه اقتصاد بر سر انسان که این طور بود که آقای مارکس هم ندانسته انسان یعنی چه برای همین برنامهاش غلط در آمد و قابل اجرا نبود و همین طور بقیه دیگر این نمونه بود برای بقیه. در اینجا خوب است که از آیهای از قرآن که به این مطلب اشاره میکند بحث کنم آخر قرآن که برنامه زندگی است مال ما هم هست امروز هم قرآن نازل شده ۱۴۰۰ سال پیش از این نبود هر روز نازل میشود اما کسی نیست به آن گوش کند.
در جایی که مختصراً بحث حضرت آدم را میکند میفرماید، دستور دادیم ملائکه به او سجده کنند، همه او را سجده کردند بهجز ابلیس برای اینکه خلق بدانند شیطان دشمن آنها است. آن وقت به دنبال آن میفرماید: چون شما میدانید شیطان و ذریه او-البته ذریه نه فقط به معنای بچههایش یعنی اتباع وآنهایی که به زور تحمیل قانون غیر خدا میکنند اینها ذریه شیطان هستند میفرماید: چطور شما به رهبر و دوست خودتان اینطور کردید و خدا را از دست میدهید؟) « مَا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا کُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً »[1] آخر بیدار باشید آگاه باشید انسان که شناخته شده است انسانی که از وقتی درست شد نه آقای مارکس و نه فروید و نه راسل و نه سارتر هیچ کدام آنجا حاضر نبودند که بدانند ترکیب وجود انسان از چیست و خصوصیات انسان کدام است آخر آنها چطور میتوانند قانون برای انسان بگذارند؟ انسانی که در محیطی است که تمامی موجودات و آسمان و زمین در اختیار اوست در آن موقع قانونگزاران الان حاضر نبودند که بدانند شرایط آسمان و زمین برای مناسب بودن زندگی انسان چیست تا حالا بتوانند برنامهای بگذارند که مخالف با فطرت انسان و طبیعت نباشد بله هر چند بحث تفصیل زیادی میخواهد اما حرفی روشن انسانی که میداند مالک او خداست یعنی چه؟ یعنی من میدانم که خدا مصلحت مرا خوب میداند من میدانم خدا از خصوصیات و امتیازات درونی من آگاه است من میدانم که خدا عاقبت من خوب در جلوی چشمش است و برای من بهتر برنامه میگذارد آنوقت چطور میشود من برنامه غیر خدا را قبول کنم چگونه قانونی غیر از قانون پروردگار و مالک خودم را قبول کنم؟ این است معنای«لا إِلَهَ إِلاَّ الله» یعنی هیچ کس حق ندارد برای من قانون بگذارد هیچ کس حق ندارد سر مشق زندگی را تعیین کند هیچکس حق ندارد برای من برنامه بگذارد، هیچ کس نمیداند مصلحت من در چیست، از هیچکس نمیترسم و امیدم به هیچ کس نیست بجز الله (حاضرین در مسجد الله اکبر). بله این است معنی کلمه «لا إِلَهَ إِلاَّ الله» که معنایش این است که باید انسان عوض شود باید تفسیر کند و باید اگر بر سر نظام و روش دیگری است آن را عوض کند. این است که مشهور است میگویند هر کس گفت: «لا إِلَهَ إِلاَّ الله» به بهشت میرود نه اینکه: لام، الف، لام، الف، هـ، لام، الف، لام، الف، هـ. اینها انسان را به بهشت نمیبرد شاید ابوجهل چند دفعه این را به تقلید گفته باشد. «لا إِلَهَ إِلاَّ الله» یعنی زدودن هر قانونی غیر از قرآن دیگر چیز دیگری رهبر زندگی نشود این است «لا إِلَهَ إِلاَّ الله». «لا إِلَهَ إِلاَّ الله» یعنی قرآن حاکم فرد بشود حاکم مغز و تصورات او حاکم خانواده و حاکم جامعه شود قانون ارتباط مخلوق و خالق. این است معنای اسلام، معنای ایمان خدایا به خاطر حضرت محمد مصطفی(ص) ما را بیدار کن و ما را موفق گردان به این که بر سر راه بیائیم، خدایا قدرتمندانی را که قرآن را از ما دور کردند از آنها انتقام بگیر.
خدایا دوباره راه را باز کن که قرآن فرمانروا بشود.
پروردگارا دوباره زمینه را مساعد کن بگذار خلق اینطور فکر نکنند که قرآن ناقص است و برای این اجرا نمیشود آنها را که مانع اجرای قرآن هستند کنار بزن تا قرآن حاکم شود. (آمین حاضرین) خدایا به خاطر محمد مصطفی(ص) ما را موفق کن که متحد شویم و دست همدیگر را بگیریم. (آمین حاضرین)
وصلی الله علی سیدنا محمد و علی آله و صحبه وسلم
————————-
* سخنرانی استاد سبحانی -رح-) در مراسم مسجد جامع پاوه ۵/۸/۱۳۵۷
منبع: ولدبیگی بهرام، تاریخ سیاسی اجتماعی پاوه و اورامانات، صص ۳۷-۴۷
پاورقی:
————————–
[۱] – ترجمه:« من ابلیس و فرزندانش را به هنگام آفرینش آسمانها و زمین، و (حتی برخی از ) خودشان را هم به هنگام آفرینش ( برخی از) خودشان (در صحنه خلقت) حاضر نکردهام، و گمراهسازان را دستیار و مددکار خود نساختهام (و اصلاً به دستیار و مددکار نیازی ندارم) » آیهی ۵۱ سورهی الکهف
ثبت دیدگاه