دوشنبه, ۵ آذر , ۱۴۰۳ Monday, 25 November , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2442 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 1908×
شناسه : 142

گردآورنده : اسامه قادری سندیکالیسم نظریه ای است ضد سرمایه داری که بر خودمختاری گروه های کارگری تاکید و از فعالیت صنعتی مستقیم به منظور سرنگونی نظام کاپیتالیستی حمایت می کند. بدین ترتیب سندیکالیست ها با سوسیالیست ها تفاوت دارند که میخواهند یا از طریق پارلمان و یا بوسیله انقلاب بر حاکمیت سیاسی چنگ انداخته […]

ارسال توسط :
پ
پ
گردآورنده : اسامه قادری

سندیکالیسم نظریه ای است ضد سرمایه داری که بر خودمختاری گروه های کارگری تاکید و از فعالیت صنعتی مستقیم به منظور سرنگونی نظام کاپیتالیستی حمایت می کند. بدین ترتیب سندیکالیست ها با سوسیالیست ها تفاوت دارند که میخواهند یا از طریق پارلمان و یا بوسیله انقلاب بر حاکمیت سیاسی چنگ انداخته برنامه های خود را به تصویب برسانند . سندیکالیست ها مانند آنارشیست ها دولت را ذاتا ستم پیشه می دانند . آنها ترجیح می دهند که برای کنترل دولت ، آنرا با حکومت کارگرانی که بر مبنای واحدهای تولید متشکل شده باشند عوض می کنند .
ساختمان و اداره ی جامعه پیشنهادی سندیکالیست ها مبهم و خیالیست . نظریه سندیکالیست ها نخستین بار در اواخر قرن نوزدهم توسط عده ای از رهبران جنبش اتحادیه کارگران فرانسوی ابراز شد . معنی ساده سندیکالیسم « طرفداری از اتحادیه های کارگران » است . جنبش سندیکالیسم عمدتا بین سال های ۱۹۰۰ و ۱۹۱۴ در فرانسه نشو و نما کرد و تاثیر قابل ملاحظه ای بر سایر کشورها علی الخصوص ایتالیا ، اسپانیا و ملل آمریکای لاتین بجای گذاشت .

سندیکالیسم همچنین شباهت های نزدیک با عملیات مستقیمی داشت که در ایالات متحده و در همان زمان بوسیله کارگران صنعتی جهان حمایت می شد . جنگ جهانی اول همانند سندیکالیست های فرانسوی فعالیت پارلمانی را رد کرد ، اما این جنگ حمایت از اتحادیه های متمرکز نیرومند را بر طرفداری از واحد های نوعا کوچک کارگری  سندیکالیست های فرانسوی ترجیح داد . در بریتانیای کبیر در دهه های اول قرن بیستم جنبشی به نام سوسیالیسم گیلد وجود داشت ، ولی هم پارلمانتاریسم سنتی طبقه کارگر انگلیسی و هم منش غیر انقلابی طرفداران روشنفکر جنبش ، اصلاحات زیادی در آن بعمل آوردند . با وجود بر این بین سالهای ۱۹۰۶ و ۱۹۱۴ بعضی از اتحادیه های کارگری انگلستان تحت تاثیر عقاید سندیکالیستی قرار گرفتند .
پس از جنگ جهانی اول دیگر سندیکالیسم حتی در فرانسه یک نیروی محرک نبود و پیروان آن یا به کمونیسم انقلابی مخصوصا آن نوع که بوسیله شوروی عرضه گردیده بود کشیده شدند و یا تحت نفوذ امکانات روز افزون دموکراسی های غربی در زمینه بهبود وضع اجتماعی و اقتصادی از طریق فعالیت عادی اتحادیه صنعتی و عملیات پارلمانی قرار گرفتند . با وجود بر این حداقل در اثنای سالهای بین جنگ در بسیاری از کشورهای اروپائی سندیکالیسم یک قدرت رسوبی مهم باقی ماند .
سندیکالیست ها غالبا ادعا می کردند که عقاید آنها از همه ی نظریات اجتماعی بنیادی ، کارگری تر است و آنها حداقل دین را نسبت به نظریه پردازان طبقه متوسط دارند . این ادعا در مورد اصل سندیکالیسم صحیح بود ولی درباره ی مرحله تکمیلی بعدی آن توسط جرج سورل و کتاب « واکنش در مورد خشونت » (1908) او معروف ترین اثر سندیکالیستی است ، صدق نمی کرد ، سورل نظریه افسانه های اجتماعی را در سندیکالیسم وارد کرد که کارگران به وسیله ی آن بنحوی غیر منطقی به فعالیت انقلابی کشانده می شدند . اعتصابات عمومی که سندیکالیست ها طرفداری از آنرا از آنارشیست ها به ارث برده بودند در دست سورل به اسطوره ای از این نوع تبدیل شد .
سندیکالیسم کار خود را با فروض و اصولی شروع کرد که اکثر مکاتب فکری سوسیالیستی در آن مشترک بودند . او بی عدالتی ذاتی سیستم مزد بگیری و غیر اخلاقی بودن بنیادی جامعه سرمایه داری را که به باور او بر مبنای استثمار کار بنا شده بود ، تصریح کرد . سیستم نظری نبرد طبقاتی مارکس را پذیرفت و آنرا به نتیجه ی معقول و منطقی خود رسانید ، باین ترتیب تصدیق کرد که بین سرمایه داران و مزد بگیر ها منافع مشترکی وجود نداشته و نخواهد داشت ، از این مقدمات این نتیجه سوسیالیستی معمولی را بدست آورد که : باید مالکیت فردی و خصوصی وسایل تولید را لغو و مالکیت و نظارت عمومی را جانشین آن کرد . اما سوسیالیست ها و سندیکالیست ها در این نقطه از هم جدا می شدند و در حالی که سوسیالیست ها خواستار مالکیت دولت و سازمانهای وابسته به آن از قبیل شهرداریها بودند ، میل سندیکالیست ها متوجه مالکیت و نظارت مستقیم کارگران بود که میبایستی از طریق سازمانهای فرضی خودشان یعنی اتحادیه های کارگری و فدراسیونهای اتحادیه ها اعمال شود .
از نظر سندیکالیست سازمان دولت و نظارت بر صنعت با رهائی حقیقی طبقه ی کارگر منافات دارد . دولت ابزاری برای حاکمیت طبقاتیست و باید با هم باشد . در واقع دولت « کمیته اجرائی » طبقه سرمایه داراست. برای دفاع از منافع آن طبقه بوجود آمده و در نتیجه به اندازه ی خود سرمایه دار با کارگر دشمن است .
علاوه بر این دولت مایوسانه با بوروکراسی غیر خلاقی پیوند داده شده که از ابتکار ناتوان و نسبت به تکنیک صنعتی نادانست . دولت اگر خیراندیش هم می بود ( که سندیکالیست منکر آنست ) نظارتش لزوما مستبدانه و غیر موثر خواهد بود . درینجا سندیکالیست بر انتقاد معمولی مکتب فردگرائی از سوسیالیسم دولتی صحه می گذارد . نظارت کارگران که از طریق سندیکاها اعمال می شود آزادی را با کارآئی ترکیب خواهد کرد .
شکل سازمان اجتماعی که تجقق این خواست در آن امکان پذیر است معمولا چیزی به شرح زیر تصور می شد : واحد سازمان را سندیکای محلی تشکیل خواهد داد . این واحد بوسیله « مرکز کار محلی که وظیفه ثابت آن فعالیت بعنوان دفتر نمایندگی اشتغال و مرکز عمومی فعالیت های اتحادیه کارگریست ، با سایر گروهها در تماس خواهد بود . هنگامیکه همه تولیدکنندگان بدین ترتیب از طریق « مرکز کار » با یکدیگر مربوط شوند ، مدیریت قسمت اخیر قادر خواهد بود ظرفیت های اقتصادی و نیازمندیهای ناحیه ای را برآورد کند ، تولید را هماهنگ سازد ، و چون از طریق سایر مراکز کار با کل سیستم صنعتی تماس دارد ، می تواند تریتیب لازم انتقال مواد و کالا را به داخل و خارج بدهد . بدین تریتیب یک نوع فدراسیون اقتصادی جای ساختمان کاپیتالیستی صنعت را می گیرد و همگام با آن دستگاه سیاسی و اداری دولت لزوما از بین میرود .
لازمست بر دو جنبه از این جامعه ی تخیلی انگشت گذاشته شود و آن اینکه در این طرح مصرف کنندگان از داشتن هر نوع سهمی در نظارت محروم مانده اند و یک سیستم صنعتی متمرکز محلی در نظر گرفته شده است .
تئوری سندیکالیستی از نطریه ی مبارزه طبقاتی شروع می کند که میبایستی تا اجرای یک دگرگونی  کامل اجتماعی بیرحمانه ادامه یابد . اسلحه لازم برای این مبارزه قدرت کارگران متشکل است . از آنجا که انگیزه ی این برخورد اقتصادیست ، نبرد لزوما باید در عرصه ی اقتصادی صورت گیرد . سندیکالیست ها به اعتصابات عمومی بعنوان ابزار اصلی انقلاب اجتماعی اعتماد و اطمینان دارند . در خارج از معدن یا کارخانه کارگران دارای عقاید مذهبی و سیاسی هستند که اگر اقدامات دستجمعی را غیر ممکن نکنند ، لااقل آنرا مشکل می سازد . در داخل طبیعت اشتغال احساس مشترکی به آنها می بخشد که سایر اختلافات را تحت الشعاع خود قرار می دهد و آنانرا برای دفاع مشترک در سندیکا بهم پیوند می زند . تشویق کارگران و گذر از حالت تدافعی بوضع تهاجمی وظیفه ی سندیکالیست و اعتصاب سلاح مشخصه آنست . اعتصاب هر چه هم از لحاظ برد و هدف محدود باشد ، باز هم تجربه ی آموزنده ایست . اگر موفق شود ، حس قدرت طلبی را به کارگران القاء می کند و چنانچه ناکام بماند ، ناچیزی سهم آنها و ضرورت وجود تشکیلات بهتر و هدفهای وسیعتر را به ایشان خاطر نشان می کند و بنابراین هر اعتصابی مقدمه ایست برای روز انقلاب که در آن روز کارگران  با یک اقلیت مبارز آنان ( زیرا که سندیکالیسم عقیده ی حکومت اکثریت را رد می کند ) از طریق یک اعتصاب عمومی فوق العاده ابزارهای تولید را بتصرف در خواهند آورد .

……………………………………………………………………………………..
منبع :  مکتب های سیاسی  /  فرشید اقبال

ثبت دیدگاه

2 دیدگاه برای “سندیکالیسم”
  1. salam besyar sepasgozaram.dar in zamine agahi nadashtam yani aslan nemidanestam chonin ismi wojod darad.

    پاسخ
  2. سلام ،یاخوا ده سو وه ش بو کاک اسامه.

    پاسخ
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.