نویسنده: جلیل بهرامی نیا
این روزها فضای جامعه، اگر چه با حال و هوایی کمرنگ تر از گذشته، انتخاباتی شده است و همگان به نوعی درگیر موضوع انتخابات شده اند و سخن در باب نوع ایستار صحیح در این باره نُقل مجالس شده است؛
در این میان در شهر کوچک ما روانسر نیز اوضاع از همین قرار است؛ کاندیداهای شوراها سرگرم فعالیت و تشکیل جلسات و مراجعات انبوه هستند و یاد دوستان و اقوام و احساس وظیفه تجدید محبت، فرصت پرداختن به زندگی شخصی را از آنان ستانده است!
صرف نظر از برخی مشکلات و محدودیت های ساختاری، خویشاوندگرایی نخستین تهدید و مصیبتی است که کارایی مکانیسم انتخابات شهر ما را به سخره گرفته است! سابقه عملکرد مسئولان و شوراهای قبلی، مردم را بدین نتیجه رسانده است که بدون داشتن لنگه کفش در دیوان و بدون حضور خویشاوندان در سیستم اداری، انجام شدن کارها و بهره مند شدن از امتیازات و تسهیلات، خوابی تعبیر ناشدنی است و بر همین اساس، اکنون آنچه موتور محرکه انتخابات شوراها شده است، همانا تلاش درازدامن برای شناسایی فردی عامه پسند در میان فامیل و گسیل داشتن او به پیکار رأی رُبایی است؛ لازم نیست ژست روشنفکرانه بگیریم و به ضعف مدنیت مردم نیشخند بزنیم؛ چه کسی می تواند انکار کند که در غیاب مصطفی محمدی، فرمانداری برای ثلاث تکرار همان ماجرای ولی دیوانه و شَم می شد؟! کدام نماینده غیرباباجانی حاضر می شد گوشه ای از ذهن خویش را برای پروراندن دغدغه توسعه خواهانه طوایف ثلاث به مردم آن دیار اجاره دهد؟!
باری، رواج رسم خویشاوندگرایی که صدر تا ذیل مدیریت کشور را آلوده است، گرچه برای معدودی رهگشا و نویدبخش است، اما فرهنگ توسعه را به شدت آفت زده و رنجور می سازد و بادی شوم است که شعله اخلاق و مدنیت را خاموش می سازد و برای اکثریت جامعه زیانبار و آفت زاست و جای آن دارد که پس از لمس عواقب تلخ آن، مورد بازاندیشی و ترک و طرد قرار گیرد و روش کارایی محوری و شایسته سالاری، جایگزین و ترویج شود. در غیاب احزاب و تشکل های مدنی، نقش نخبگان و دلسوزان شهر و مردم در این زمینه بسیار مهم است؛ اینان باید با نقش آفرینی جدی در این حوزه ها، حداقل شش ماه قبل از انتخابات در جست و جوی اشخاص توانمند و امین برآیند و با آشنا کردن آنان با یکدیگر و برگزاری جلسات مشترک و اراپه تجارب و توجیهات لازم، مردم را در انتخاب درست یاری کنند.
آفت دومی که کارایی انتخابات شوراهای روانسر را به دامان نومیدی می کشاند، تلقی شغل گونه از عضویت در شورا و نگاه به آن به عنوان طعمه معیشتی-اقتصادی است! گستردگی بیکاری در میان دانش آموختگان جوان و ناامیدی مردم از عملکرد مسئولانه اعضای شورا، سبب شده است که مردم و حتی اکثریت کاندیداها عضویت در شورا نه در پرتو فلسفه وجودی آن، بلکه همچون راهی برای رسیدن یک جوان بیکار به نان و نوا و امتیازات پنهان این جایگاه ببینند! این تلقی به حدی رایج و معمولی شده است که غالبا می شنویم راستی فلان کاندیدا خجالت نمی کشد که در عین بهره مندی از حقوق کارمندی، به شورا هم چشم طمع دوخته است!
این تلقی که دلالت های تآسف آمیزی در حوزه اداری نیز دارد، به معنای اسقاط جنین شورا و مسخ آن از درون است و آشکارا فریاد می کشد که روحیه مسئولیت شناسی و سرمایه اجتماعی در جامعه ما همچون برگهای پاییزی گرفتار خزانی سرد شده است و در زیر پای عابران بی اعتنا، ریز ریز و خُرد شده است! شورا در درجه اول مسئولیتی عمومی و امانتی تعهّدزاست و چنانکه تجربه نشان داده است لازمه سلامتی و کارایی در آن، سیر بودن و داشتن وجاهت اجتماعی و اندوخته اقتصادی کافی است؛ در غیر این صورت، اشخاص گرسنه و نوکیسه، مخصوصاً در غیاب منزلت و اصالت خانوادگی، غالباً به آسانی خود را در برابر جذابیت های هوس انگیز مادی می بازند و وارد ساخت و پاخت های امتیازآور می شوند.
ثبت دیدگاه