فشار روانی چیست؟
فشار روانی : یعنی پارهپاره شدن بدن بر اثر فشارهای وارده بر بدن.فشار روانی در روانشناسی، پاسخ شخص به عوامل فشارآور و شرایط و وقایع تهدید کنندهای است که توان کنار آمدن او را محدود میکنند.کلمه فشار روانی از کلمه فشار (stress) در فیزیک گرفته شدهاست. با این فرض که انسانها شبیه اشیاء، مثلاً شبیه فلزات هستند و در برابر نیروهای متوسط بیرونی مقاومت میکنند ولی وقتی نیروها خیلی زیاد میشوند، انعطافپذیری و برگشتپذیریشان را از دست میدهند.اما انسان ها برخلاف فلزات می توانند فکرو استدلال کنند. چون انسان ها در هزاران وضعیت اجتماعی و محیطی متفاوت قرار می گیرند.فشار روانی در زندگی انسان، امر اجتنابناپذیری است. و گاهی نیز مفید است ولی اگر از حد خارج شود. برای سلامتی انسان مشکلات جدی ایجاد میکند. ترکیبی از عوامل زیستشناختی، روانشناختی و اجتماعی در کنترل مناسب فشار روانی وحفظ یک سبک سالم زندگی نقش مهمی دارند . فشار روانی، نشان عصر ما است.
روانشناسی سلامتی و طبرفتاری:
اخیرا" دو حوزه مطالعاتی نسبتاً جدید به نامهای روانشناسی سلامت و طبرفتاری مطرح شده اند که بر نقش مهم سبکهای زندگی و حالات روانی مردم ، در سلامتی تاکید میکنند . روانشناسی سلامت: بر نقش روانشناسی در افزایش و حفظ سلامتی و پیشگیری از بیماری و درمان آن متمرکز است.
وطب رفتاری : حوزهای میان رشتهای است که از دانش رفتاری و دانش زیستشناختی پزشکی و تلفیق آنها برای افزایش سلامتی و کاهش بیماری استفاده میکند. این دو حوزه تأثیرات فشار روانی بر کار دستگاه ایمنی بدن را بررسی میکنند.متخصصان سلامتی نیز معتقدند در بسیاری از بیماریهای مزمن، عوامل روانشناختی و اجتماعی دخالت دارند. در واقع دو رشته روانشناسی سلامت و طبرفتاری تا حدودی برای بررسی این عوامل و یافتن راههای مؤثرتر کنار آمدن مردم با این عوامل شکل گرفته اند. امروزه در کشورهای توسعه یافته توجه مردم نسبت به تغییر الگوهای بیماری به علاقهمندی آنان به روانشناسی سلامت و طب رفتاری دامن زدهاست. یک قرن قبل، مهمترین علل مرگ و میر بشر، بیماریهای عفونی، مثلاً آنفلوانزا، سل، فلج اطفال،تب تیفوئیدی، سرخچه و آبله بودند. ولی حالا هیچیک از این بیماریها جزء علل اصلی مرگ و میر مردم در کشورهای توسعه یافته نیستند. بلکه ۷ علت از ۱۰ علت اصلی مرگ و میر در ایالات متحده آمریکا به عادات شخصی و سبک زندگی مردم بر میگردد. هماکنون علل اصلی مرگ و میر، بیماری قلبی (۳۶درصد)، سرطان (۲۲ درصد) و سکته مغزی (۱۷ درصد) است. بیماریهای مزمن دیگری مثل دیابت هم جزء علل اصلی از کار افتادگی و مرگ ومیر هستند.
پاسخ به فشار روانی:
بدن ما هنگام فشار روانی، خودش را برای تحمل و کنارآمدن آماده کرده و به عامل مولد فشار روانی با دو جنبه: فیزیولوژیکی و شناختی پاسخ می دهد.
الف) پاسخ فیزیولوژیکی به فشار روانی:
هنگام مواجه شدن با فشار روانی در بدن یک رشته تغییرات فیزیولوژیکی ایجاد میشود. برای فهم رابطه فشار روانی با سلامت و پاسخ بدن به آن اصطلاح نشانگان سازگاری کلی GAS GeneralAdaptation Syndrom))مطرح شده است که سه مرحله دارد:
۱ )مرحله هشدار:
در مرحله هشدار، اولین واکنش بدن به عامل مولد فشار روانی، شوکه شدن موقتی است. مقاومت بدن در این مرحله، در برابر بیماری و فشار روانی کم میشود. در مرحله هشدار دو گذرگاه عصبی زیرجهت واکنش به فشار روانی فعال می شوند:
گذرگاه ۱: گذرگاه عصبی درونریز – ایمنی
گذرگاه عصبی درونریز – ایمنی (گذرگاه ۱) ازهیپوتالاموس و غده هیپوفیز به غدد فوقکلیوی میرود و در آنجا کورتیزول ترشح میشود. کورتیزول، استروپیدی است که در کوتاهمدت برای بدن خوب است چون باعث میشود به عضلات، سوخت سلولی – یعنی گلوگز – برسد. اما بالارفتن میزان کورتیزول در درازمدت به بدن آسیب میزند چون موجب افت دستگاه ایمنی و کمشدن کارایی سلولی مغز میشود. در عین حال، بالارفتن بیش از حد کورتیزول، اشتها را زیاد میکند و باعث اضافهوزن میشود.
گذرگاه۲ : گذرگاه دستگاه عصبی سمپاتیک
مسیر گذرگاه دستگاه عصبی سمپاتیک (گذرگاه ۲) از هیپوتالاموس و دستگاه عصبی سمپاتیک (نه غده هیپوفیز) میگذرد و به غدد فوقکلیوی میرود این غده، اپینفرین و نوراپینفرین ترشح میکند (نه کورتیزول). آزادشدن هورمونهای اپینفرین و نوراپینفرین، تغییرات فیزیولوژیک خاصی مثل افزایش فشار خون را به دنبال دارد. این افزایش فشار خون در بلندمدت خطر ابتلا به بیماریها و امراضی چون بیماری قلبی عروقی را بالا میبرد.
۲) مقاومت:
در مرحله مقاومت ،غده هیپوفیز ترشح هورمون آدرنوکورتیکوتروفیک(ACTH ) را ادامه می دهد تا اینکه مدام قشر غدد فوق کلیوى آدرنال برای ترشح گلوکوکورتیکوئیدها برانگیخته شود و به نحوی از شخص در برابر فشار روانی محافظت کنند. گلوکوکورتیکوئید،چربی هاو پروتئین را به قند تیدیل میکنندتا انرژی لازم برای برخورد با عامل فشار تأمین شود. در مرحله هشدار، اگرچه فعالیت دستگاه غدد درونریز و دستگاه عصبی سمپاتیک، خیلی زیاد نیست ولی حتی این مقدار فعالیت هم زیاد محسوب میشود. مرحله مقاومت ،ممکن است از چند ساعت تا چند روز به طول انجامد، بدن طی این مدت براى مبارزه با عامل فشار عملاً بسیج است و دستگاه ایمنی بدن خیلی کارآمد با عفونتها میجنگد، میزان ترشح هورمونهایی که التهابهای همراه مصدومیتها و جراحات را کم میکنند، بالا میرود که اگر براى مدتى طولانى همچنان بسیج بماند، بدن ذخایر انرژیش بتدریج تخلیه میشود، و شخص در بابر عامل فشار آسیب می بیند.زیرا بخاطر تأثیر هورمون گلوکوکورتیکوئید است که از تولید پادتن جلوگیری می شود، و نیز از تولید سلول های سفید خون کاسته می گردد.حتی بسیاری از کارکردهای مربوط به رفتار جنسی و تولید مثل ممکن است در این مرحله متوقف شود، مثلاً در مردان تولید اسپرم کاهش می یابد ودر زنان سیکل عادت ماهانه منقطع یا متوقف شود.و با ادامه این مرحله،بدن وارد مرحله سوم یعنی فرسودگی میشود.
۳)فرسودگی:
اگر تلاشهای بدن برای جنگیدن با فشار روانی، بینتیجه بماند و فشار روانی ادامه یابد، انرژى بدن تمام و شخص وارد مرحله فرسودگی میشود.یعنی بدن پارهپاره میشود، زیرا سیستم دفاعی بدن خسته شده و ناتوان شده و از اینرو مقاومت بدن در برابر فشار روانی کاهش می یابد و شخص در این حالت در برابر امراض و بیماریها، آسیبپذیر میگردد، و بیماری شروع به تظاهر مى کند و ممکن است ، صدمات جدی و جبرانناپذیری به بدن وارد میآید و حتی شخص بمیرد.
ب) پاسخ شناختی به فشار روانی (ارزیابی شناختی):
انسانها از لحاظ شناختی یک جور به فشار روانی واکنش نشان نمیدهند شخصیت، ترکیب بدنی، ادراکات و بافتهای که فشار روانی در آنها رخ میدهند در این امر دخالت دارند.
اگرچه بدن از لحاظ فیزیولوژیکی به عوامل مولد فشار روانی، یکسان پاسخ میدهد ولی ادراک انسانها از فشارهای روانی یکسان نیست. به عنوان مثال، یک نفر ممکن است مصاحبه شغلی پیشروی خود را تهدید بداند و یکی دیگر آن را فرصت ، مبارزه و چالش. یک نفر نمره ۱۰ را تهدید میداند و یکی دیگر آن را مشوقی برای بیشتر کار کردن.پس ادراک فشار روانی تاحدی به این بستگی دارد که آدمها وقایع را چطور ارزیابی و تفسیر کنند. برای مضر، تهدید یا چالش در نظرگرفتن وقایع زندگی و این که آیا امکانات و توانایی کافی برای کنارآمدن با وقایع را داریم یا خیر، از اصطلاح ارزیابی شناختی استفاده میشود.
ارزیابی دو مرحله دارد: ارزیابی اولیه و ارزیابی ثانویه. در ارزیابی اولیه، اشخاص، وقایع را از لحاظ مضربودن، تهدیدبودن یا چالشبودن بررسی میکنند.چنانچه شخص عامل فشار روانی رابه جای تهدید در نظرگرفتن آن، چالشی قابل رفع در نظرگیرد، راهکار خوبی را برای کمکردن فشار روانی برگزیده است. این راهبرد با ویژگی (سرسختی) که عاملی شخصیتی است همسو است. برای مثال دو دانشجو را در نظر بگیریم که هردو درامتحان میان ترم روان شناسی تک گرفته اند، دانشجوی الف با دیدن نمره ی تک خودش خشکش می زند و بقیه ترم را تهدید می بیند. ولی دانشجوی ب با این خبر به هم نمی ریزد و تهدید رد شدن در امتحانات بعدی وجودش را نمی گیرد. او نمره ی خود را چالشی می بیند که می تواند بر آن غابه کند.
در ارزیابی ثانویه:در ارزیابی ثانویه آدم ها امکانات و منابع خود را می سنجند و این را در نظر میگیرند که آیا می توانند با واقعه ی مورد نظر به نحو مناسبی کنار بیایند یاخیر .این ارزیابی به این دلیل ثانویه است که هم بعد از ارزیابی اولیه است صورت می گیرد و هم به این بستگی دارد که واقعه را چقدر مضر، تهدید یا چالش بدانیم. به عنوان مثال، دانشجوی الف ممکن است امکانات و تواناییهای خوبی برای کنار آمدن با نمره پایین امتحان میانترم خودش داشته باشد ولی چون آن را مضر و تهدید ارزیابی میکند لذا ممکن است نتواند از امکانات و تواناییهایش خوب استفاده کند. اما دانشجوی ب ممکن است این را در نظر بگیرد که برای بهبود نمرهاش در نیمه دوم ترم چه امکانات و تواناهایی دارد؛ امکانات و تواناییهایی مثل جویا شدن نظر استاد در مورد راه و رسم بهتر درس خواندن در طول ترم، تنظیم برنامه مدیریت زمان با هدف افزودن ساعات درسخواندن و پرسوجو در مورد راهبردهای درسی دانشجویان زرنگ.
ثبت دیدگاه