نویسنده: جلیل بهرامی نیا
راست است که در یک نگاه فلسفی-دینی، انسان به خودی خود دارای ارزش و احترام ویژه است، امّا واقعیت آن است که اگر فرهنگ و ساختار جوامع، با این حقیقت بنیادین سازگار نباشند، شرافت انسانی آسیب جدی می بیند
و انسانیتِ انسان نیز مخدوش می شود؛ چنانکه به درستی گفته اند که فقر گو این که منشأ ژنتیکی ندارد، امّا پیامدهای ژنتیکی دارد و در بسیاری موارد که فقر شدید مانع تحصیل علوم و آداب و تعاملات اجتماعی عزت آمیز می شود، قربانیان فقر واقعاً دچار فقر در انسانیت نیز می شوند! با عبور انسان از زندگی فردی/غارنشینی و آغاز مدنیت و اجتماع، تضاد منافع و تقاطع لذات در جامعه بشری، دستی بر شانه غول نفسانیت نهاد و با بیدار کردنش سبب بروز رقابت ها و ستیزهای بدفرجامی گشت که محدودیت های جدیدی به زندان فلسفی بشر افزود و معیشت را به مرارتی مضاعف آلوده ساخت؛ گروههای قدرتمند بر منافع و لذات دست یازیدند و فرودستان را به اندازه ی خدمتگریشان از پسمانده ی قدرت و لذت بهره مند ساختند و این گونه بود که ضرب المثل «پولدارها به کباب و بی پولها به بوی کباب» برای اشاره به این واقعیت دیرپای اجتماعی باب شد؛ در برابر، البته بشر بیکار ننشست و فکر و دست طرفین به کار افتاد و هر یک به گونه ای و با هدفی به فعالیت مشغول شدند؛ قدرتمندان با ابداع ایدئولوژی و قانون و ستایش وفاداری و القای آن به ذهن رعایا، برای تثبیت موقعیت برتر و لذیذ خویش تلاش کردند و در عین تنعّم و اقتدار، جست و جوی نان و نام را فریفتگی نفس و شیطان خواندند و زیردستان را به حواشی خوانِ قدرت و ثروت راندند تا از زخارف فضیلت سوز دنیا و احتمال رنجاندن خلق نجات یابند و ضمن نیل به فضل زهد و قناعت در دنیا،از خطر رسوایی اخروی ناشی از تضییع امانت اِمارت نیز دور بمانند! راست است که شکرگزاری محرومیت از زمینه های ابتلا به مردم آزاری، درسی حکمت آمیز و وصیت شیخ سعدی است، امّا ملاحظه ظرافت ها و پیچیدگی های تکوین شخصیت بشر و تبلور کرامت او نیز نشان می دهد که به حاشیه راندن انسان ها، نه تنها آنان را از سهم عادلانه قدرت و ثروت محروم می سازد، بلکه منزلت و حرمت اجتماعی را نیز، که لازمه و علامت شرافت و عزت انسانی است، از آنان دریغ می دارد و سبب می شود ارزش انسانیشان رفته رفته به علت ابراز مکرّر فروتنی های تحمیلی و عادت به چاکری و نوکرمنشی، به شدت پایین آید و در بهترین حالت، از مقام هموطن یا شهروندی مُحِق به فرودستانی مستحق ترحّم و نوازش سقوط کنند و به وضعیتی برساند که چهره آنان فقط با تعظیم یا التماس، زیبا و مقبول باشد و حرمت طلبی یا حق خواهی آنان، جسارت یا تمرّد مستوجب تأدیب تلقی شود! بنابر این،از باب «الأخذ بالشیئ أخذٌ بلوازمه»، باور به کرامت بشر، مستلزم پایبندی به مراعات لوازم فرهنگی و ساختاری تبلور این کرامت نیز هست؛ نمی توان از حرمت ذاتی انسان و شهروندان دم زد و در همان حال، لوازم دستیابی به احترام و محترم ماندن مانند برخورد اولیه اعتمادآمیز، نظرخواهی، قدرت، ثروت و دانش را از آنان دریغ داشت؛ نمی توان در مقام والدین، مربّی یا دولت، بحث رشد و توسعه را پیش کشید ولی در عمل، زمینه های رشد و توسعه را برچید و فراتر از آن توقع داشت که اشخاص در برابر تصمیمات خلاف کرامت و منافع خویش، ساکت و حتی شاکر باشند که این بارزترین مصداق تضییع کرامت و تحمیل ذلت است!
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدرم. بیان شیوا و قلم گویایتان نگذاشت بدون ابراز حداقل تقدیری از کنار نگاشته یتان بگذرم. از خداوند منان تداوم فعالیت و توفیق خدمت را برایتان آرزومندم.
سلام
مطلبی رو نوشتم با موضوع بیایید ماهم مدگرایی کنیم ممنونم میشم نطرتون دو درمودش بفرمایید.
منتظر حضورتون هستم.