جمعه, ۲ آذر , ۱۴۰۳ Friday, 22 November , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2441 تعداد نوشته های امروز : 1 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 1908×
شناسه : 163

۱۳– تناسب طبقه اقتصادی : یکی دیگر از مواردی که باید در ازدواج در نظر گرفته شود وضعیت مالی و اقتصادی است، هر چقدر دو خانواده از لحاظ مالی در یک سطح باشند ازدواج، ازدواج خوبی است. صلاح نیست دختر و پسر و خانواده هایشان از لحاظ مالی و ثروت تفاوت زیادی با هم داشته […]

ارسال توسط :
پ
پ
۱۳– تناسب طبقه اقتصادی :
یکی دیگر از مواردی که باید در ازدواج در نظر گرفته شود وضعیت مالی و اقتصادی است، هر چقدر دو خانواده از لحاظ مالی در یک سطح باشند ازدواج، ازدواج خوبی است. صلاح نیست دختر و پسر و خانواده هایشان از لحاظ مالی و ثروت تفاوت زیادی با هم داشته باشند، ازدواج دو طبقه متضاد از لحاظ وضعیت مالی و اقتصادی همیشه مشکلاتی به همراه خواهد داشت. شما نمی توانید با فردی زندگی کنید که از نظر اقتصادی در ردیف شما نیست، هرگز این کار را نکنید.

۱۴- تناسب طبقه اجتماعی:
هماهنگی و تناسب طبقه اجتماعی ، از مهمترین موارد کفاءت و همتایی بین زن و شوهر است. ممکن است زن و شوهر از جهت «دینی» کفؤ هم باشند اما از جهت طبقه اجتماعی نه.
به این نمونه توجه کنید
«زینب» دختر عمه ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با«زیدبن حارثه» پسر خوانده و دست پرورده ی پیامبر اکرم ازدوج می کند.و هدف از این ازدواج ازبین بردن امتیازات طبقاتی موروثی در جامعه اسلامی بود. تا همه مردم یکسان و برابر باشند؛ وهیچ فضل و برتری ای برای کسی بر کس دیگر نباشد جز به تقوا. آن موقع بردگان آزاد شده به نسبت صاحبان برده در طبقه پائین تری بودند؛ پس رسول الله خواست که با تزویج زنی شریف از طایفه بنی هاشم، و ازخویشاوند خود به نام زینب بنت جحش، به همسری زید بن حارثه پسر خوانده خودآن امتیازات طبقاتی را درخانواده اش ساقط گرداند. به همین منظور نزد زینب بنت جحش اسدی می رود و او را برای زید خواستگاری می کند. زینب می گوید: من با او ازدواج نمی کنم. رسول الله می فرماید: «بلی فانکحیه»: «چرا، باید با او ازدواج کنی». زینب می گوید: ای رسول خدا، آیا راجع به خودم به من امر می کنی؟ از ابن عبّاس – رضی الله عنه – روایت شده که زینب این ازدواج را نپسندید و از این امر سرباز زد، و گفت : حسب و نسب من برتر از او هستند. آن گاه زینب گفت: آیا تو راضی هستی که او با من ازدواج کند؟ رسول الله فرمود: «بله». زینب گفت: در این صورت از رسول الله سرپیچی نمی کنم و خودم را به ازدواج او در می آورم. هنگامی که هر دو بحث می کردند، خداوند این آیه را بر رسول خدا صلّی الله علیه وآله سلّم نازل گردید: «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراًأَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ» (احزاب:۳۶) .چون خدا و پیامبرش فرمانی صادر کنند، هیچ مرد و زن مسلمانی اختیار گزینش و پیروی از امر دیگری جز آن را ندارد.
زندگی زناشوئی میان این دو زوج نزدیک به یک سال ادامه داشت، سپس اختلافات خانوادگی میان آنان شروع شد و تا آن جا رسید که هیچ محبت و صفا و صمیمیت و دوستی ای میان آنان نماند. پس به ناچار می بایست از هم جدا شوند. آن گاه دستور خداوند مبنی بر اجازه طلاق دادن زینب و امر به رسول الله که با او ازدواج کند، آمد. خداوند متعال فرمود: « وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَراً زَوَّجْنَاکَهَا لِکَیْ لَا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْوَاجِ أَدْعِیَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً » (احزاب: ۳۷)
( یادآور شو پیامبر) زمانی را که به کسی ( زید بن حارثه نام ) که خداوند ( با هدایت دادن وی به اسلام ) بدو نعمت داده بود، و تو نیز ( با تربیت کردن و آزاد نمودن وی ) بدو لطف کرده بودی ، می گفتی : همسرت ( زینب بنت جحش ) را نگاه دار و از خدا بترس . پس هنگامی که زید از آن زن گذشت، ما او را به همسری تو در آوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخواندگان خود نباشد ، بدان گاه که نیاز خود را بدانان به پایان ببرند ( و طلاقشان دهند ) . فرمان خدا باید انجام بشود .
هدف از این ازدواج نقض و به فراموشى سپردن یکى از آداب ریشه دار و اصیل جاهلى بنام قاعده تبنّى (فرزند خواندگى) بود، مطابق این قاعده و دستور، فرزند خوانده، نزد مردم عرب از جمیع مزایاى فرزند حقیقى نسبى مانند: ازدواج، طلاق، ارث، و… کاملا برخوردار مى شد…
در این که هر دوی این زن و شوهر، انسانهای شایسته ای بودند، تردیدی نیست این زن و شوهر از نظر «تدین و ایمان» در مقام بالایی قرار داشتند. در شایستگی «زید» همین بس که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم او را به عنوان فرزند خود برگزیده بودند و به او محبت فراوانی می کردند و گاهی او را با لفظ «زیدالحبیب». یعنی «زید عزیز من» صدا می زدند. و در شایستگی «زینب» نیز همین بس که خود خداوند عقد او را برای پیامبر خواند واو را به همسری پیامبرش درآورد. اما از جهت « طبقه اجتماعی » با هم تفاهم تفاوت داشتند و به اصطلاح «از دو طبقه بالا و پایین بودند».
در نتیجه: نباید بپنداریم که تنها «متدین بودن زن و شوهر» برای ایجاد یک زندگی موفق و در تمام موارد؛ کفایت می کند. بلکه بررسی جنبه های دیگر نیز لازم است.

ادامه دارد …

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.