این نوشته مختصری از برداشت خودم از دیدگاه علامه ناصر سبحانی در مورد خوشبختی است.
می دانیم که همه ی انسان ها در طول زندگی خود به طرق مختلف سعی و تلاش زیادی می کنند. اگر به صورت یک همه پرسی از کل افراد بشر سؤال شود که چرا سعی و تلاش می کنید؟ به صورت های متفاوت همه این جواب را می دهند که به دنبال خوشبختی هستیم و از دست بدبختی فرار می کنیم. اما اگر در مورد خود خوشبختی و بدختی سؤال شود متأسفانه کمتر کسانی هستند که یک جواب درست و دقیق از آن ارائه بدهند.
بنظر شما خوشبختی یعنی چه؟ به چه کسی یا کسانی خوشبخت گویند؟ و یا به چه حالتی، حالت خوشبختی گویند؟
با کمی جستجو در آیات قرآن می توان به این نتیجه رسید که خوشبختی یعنی حالتی که انسان نه ترسی (خوف) و نه اندوهی(حزن) داشته باشد
حال در این بخش می خواهیم در مورد ایمان صحبت کنیم :
کلمه ایمان که ریشه اش « امن» است. این فعل به صورت متعدی به کار رفته مانند: « آمَنَته» یعنی او را امنیت دادم (به همین جهت است که به خدا « مؤمن» گفته شده). وهم به صورت لازم مانند« آمَنَ» یعنی امنیت یافت، دارای امنیت شد. و مؤمن به کسی گفته می شود که به این امنیت قلبی رسیده باشد هیچ خطری که باعث خوف و حزن در او شود او را تهدید نکند.
اکنون بیاییم حال افرادی را که دنیا و چیزهایی که در آن است را به عنوان هدف انتخاب کرده اند مورد بررسی قرار دهیم.
افرادی که مال را مایه ی خوشبختی می دانند و هدف زندگیشان ثروتمند شدن است باید بدانند که چنین افرادی از اینکه بیشتر ندارند اندوهگین هستند آیا شما کسی را از این افراد می شناسید که به حالتی برسد که بگوید من دیگه هیچگونه مال و ثروتی نمی خواهم مانند آن حدیثی که پیامبر خطاب به چنین افرادی می فرماید: «که اگر به اندازه دو دره طلا داشته باشد به او خبر بدهند که یک دره دیگر هم طلا وجود دارد به دنبال آن یکی دره طلا هم می رود» و سعدی شیرازی در یک بیت شعر ویژگی چنین افرادی را بیان می کند « چشم تنگ مرد دنیا دوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور» چنین فردی مگر بمیرد و شکمش پر از خاک شود تا سیر شود پس مال دنیا حزن را از ما نمی گیرد بلکه به آن نیز زیاد می کند. و چنین فردی هر چه ثروتش زیاد می شود بیشتر می ترسد(خوف) زیرا ترس ، از دست دادن۱۰۰ میلیون تومان خیلی بیشتر از ترس، از دست دادن ۱۰۰ هزار تومان است.یعنی چنین کسی هرگز نمی تواند مطمئن شود ، از اینکه این مال محدودی را که به دست آورده از دست ندهد . اگر فرض محال بگوییم که مطمئن است از اینکه اموالش از دست نمی رود از این موضوع اطمینان پیدا نمی کند که او از آن اموال جدا نشود با مردنش، چنین افرادی همیشه در حال ترس هستند که ناگهان نمیرند و این همه اموال را به جا بگذارند. در نتیجه راه دنیا دوستی نمی تواند آن خوشبختی که ما را از خوف و حزن به دور دارد مهیا کند. و حتی خوف وحزن را هم همانگونه که گفتیم بیشتر می کند. و یا افرادی که به دنبال قدرت هستند نیز وضعیتی همینگونه دارند. حزن از اینکه چرا مقامی بالاتری ندارد و ترس از اینکه این مقام را نیز از او نگیرند. البته داشتن مال و قدرت فی النفسه بد نیست بلکه بسیار هم خوب است اما ما منظورمان افرادی هستند که این چیزها را مایه ی خوشبختی می دانند.
و آن طرف قضیه هم یعنی زندگی مؤمنانه که اگر قیامتی هم در کار نبود همان اجر و پاداش اولیه و حاضر خداوند برایش کافی است یعنی به امنیت رسیدن یعنی کسی که ایمان می آورد نه از گذشته اش حزنی دارد چون که با یک توبه نصوح می تواند خود را به کاروان برساند و نه از آینده اش ترسی دارد چونکه این مال نیست که با اسباب و مسبباتی خاص افرادی بتوانند آن را از او بگیرند. این ایمان است که در قلب است و آن هم بین دو انگشت خداوند است. پس چنین فردی کاملا به آرامشی که مدنظر است رسیده و خوشبخت واقعی است.
در فرصت مناسب در مورد ایمان و ایمان به قدر و مسئولیت انسان در این دنیا بیشتر صحبت خواهم کرد.
………………………………………………………………………………………………………………………
منابع:
۱- تفسیر نور مصطفی خرم دل
۲- نوار مسئولیت ناصر سبحانی
۳- نوار خوشبختی در سایه دین ناصر سبحانی
۴- مفردات الفاظ القرآن راغب اصفهانی
سلامل وه نه کاعبدالله!
این عبارت « لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» یک دنیا حرف پشتش اشت!
تعبیر ظریف و بس عجیبی است ، آخر انسان چگونه باید باشد که نه ترسی داشته باشد و نه اندوهگین شود!
یک دنیا روانشناسی لازم دارد که چه می شود و ساختار فکری یک انسان چگونه باید باشد ، نوع نگاه به این زندگی و دنیای پرتلاطم چطور باید باشد که خروجی همه اینها روی هم می شود آدمی که نه ترسی بر اوست و نه اندوهگین می شود!
آیا حالت روانی زیباتر و بالاتر و والاتر از این می توان متصور شد؟
ایمان چه معجونی است که یک شبه این ره صد ساله را می توان با آن پیمود و سهم من مومن نام ،ا ز این ایمان چقدر است؟
————————————————–
یک نکته که همیشه در مورد این تعبیر در ذهن داشتم و دوست دارم دوستان در صورت تمایل صحبتی در موردش داشته باشند این است که در این تعبیر منظور چه نوع خوف و حزنی است؟
چون ما بعضی جاها (مشخصا آیه ۴۰سوره توبه) خطاب به اسوه های ایمان تعبیرات لاتخف و لاتحزن رو داریم. فرق این دو تا حزن به عنوان مثال چیست؟
آیا مثلا تفاوت در این است که حزن مورد نظر در عبارت « لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» یک حالت پایدار حزن است که جزء خصوصیت اخلاقی می شود و حزن آیه ۴۰ سوره توبه یک حزن لحظه ای است؟
متاسفم برای نویسنده این مقاله که درمورد یکی از بهترین شخصیتها و با جرات ترین انسانها اظهار نظر میکند . شمایی که به خاطر کوچکترین مصلحتها حاضر به بیان صحیح دین نیستید ودر مورد کاک ناصر فقط شعار میدید واگه ذره ای از شهامت کاک ناصر داشتید دعوت دینی بدین صورت نبود . وخواهشا دیگر در مورد کاک ناصر حرف نزنید .متاسفم .متاسفم .متاسفم …
سلام و عرض ادب؛کا عبدالله ده س وه ش! انصافا مطلب مفید و مختصری بود. یه کلید هم از متنتون گرفتم، ایمان باعث میشه که یک فرد مسلمان نه خوف داشته باشه و نه حزن. یک تشکر اختصاصی هم از کا خالد دارم به خاطر نظرات علمیشون. کا خالد هر چند که علمم در اون حدی نیست که راجب سوالتون اظهار نظر کنم ولی انصافا از خوندن اکثر نظراتتون لذت می برم به دو دلیل؛اول اینکه راجب همون متنه و دوم هم اینکه نشون دهنده مطالعه عمیق متنه.
دوست گرامی!
ما این اظهارات جنابعالی رو به پای دلسوزی و غیرت دینی شما میذاریم اما درعین حال، هرگز نه روش صحبتتون و نه محتواشو تایید نمیکنیم: حتما این حدیث رو شنیده یا خوندین: “بحسب امرئ„ من الشر أن یحقر أخاه المسلم”. رعایت ادب درهرحالتی بر مسلمانان واجبه. درمورد اونچه هم که بیان ناصحیح دعوت خوندین اولا همیشه مصالح بزرگتر باید شناخته بشن و بعد ازشون محافظت بشه. شما به این سوال جواب بدین: “چرا وقتی بنی اسراییل گوساله رو مورد عبادت قرار دادن، هارون که جانشین موسی بود، اونا رو از این شرک اکبر منع نکرد؟ “. ثانیا اگه شما روش ما رو نادرست میدونین پس شما بفرمایین وسط و روش صحیح رو عملا اجرا کنین نه اینکه به پر و پای دیگران بپیچین. شما حتی جرات معرفی خودتونو ندارین چه برسه به اینکه دعوت-به قول خودتون – صحیح رو شجاعانه!!!!! ابلاغ کنین و ما رو از گمراهی دربیارین!…
البته قبل از هرچیزی، جواب سدال بالایی رو بدین…
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
بسم الله الرحمن الرحیم خیلی ممنون کاک خالد از نظرتون و سؤال بسیار جالبتون براساس علم اندک خویش اینطور مسأله را درک می کنم که این عبارت لاتحزن در ایه ۴۰ سوره توبه به، حزن، یک لحظه ای ابوبکر صدیق(رض) در مورد جان پیامبر و ناقص ماندن دعوت الهی اشاره میکند یعنی دو نکته یکی اینکه آنی بودن حزن ابوبکر صدیق(همانطور که شما اشاره کردید) ودیگری اینکه در مورد چه موضوعی حزن داشتن نیز مهم است. با تشکر
بسم الله الرحمن الرحیم خیلی ممنون کاک خالد از نظرتون و سؤال بسیار جالبتون براساس علم اندک خویش اینطور مسأله را درک می کنم که این عبارت لاتحزن در ایه ۴۰ سوره توبه به، حزن، یک لحظه ای ابوبکر صدیق(رض) در مورد جان پیامبر و ناقص ماندن دعوت الهی اشاره میکند یعنی دو نکته یکی اینکه آنی بودن حزن ابوبکر صدیق(همانطور که شما اشاره کردید) و دیگری اینکه در مورد چه موضوعی حزن داشتن نیز مهم است مثلا خود بنده در مورد اوضاع غزه اندوه زیادی دارم اما این را نیز مطمئنم که یک روزی می اید که احکام خداوند در سراسر جهان پیاده می شوند. باتشکر
السلام علیکم- بنده در دل داشتم که جوابی برای شما نداشته باشم اما دوست داشتم یک نکته را به شما متذکر شوم که شخصیتی برتر و محبوبتر از پیامبر خدا(ص) نزد خداونداست؟ که این همه در مورد افکار و اخلاق و منش و رفتار آن بزرگوار میگوییم.شما باید بدانید که بزرگ بودن یک شخصیت نباید ما را به سمت یک تقدس گرایی بی مورد ببرد. با تشکر
سلام میلاد گیان خیلی ممنون نظر لطف شماست. کلید رو هم خوب گرفتی
سلام بر شما جناب آقای قادری براستی سایت بسیار جامع ومفیدی دارید دستتان درد نکند .بنده برای هر نوع همکاری در خدمتم. اگر به وبهای بنده مراجعه فرمائید
http://sarkav.blogfa.com/ دایره المعارف هورامان
http://www.gomgashtehdel.blogfa.com/ گمگشته دل
مقالات بسیاری در مورد هورامان مشاهده می نمائید می توانید از آنها استفاده کنید.
در ضمن سایت شما در قسمت لینکهای اجتماعی در دایره المعارف هورامان درج شد.
http://sarkav.blogfa.com/
کاک عبدالله جان، ممنون مختصر و مفید بود… منتظر مطالب بعدیت هستیم… ” اجرکم عندالله ”
:-
ده س وه ش!
نکته خوبی است، “موضوع حزن”.
فکر کنم یک نکته اساسی همین باشد که گفتید
دستت درد نکنه
هوالمستعان*
سلام الله علیکم*
ضمن تشکر از کاک عبدالله *
به نظر من رابطه حزن و خوف با خوشبختی؛همانطور که روشن است هدف از زندگی مؤمنانه رسیدن به رضایت و خشنودی الله تعالی است،و این یعنی اجرای فرامین حق و دوری از نافرمانی ها،وپس از آن اخلاص در اعمال که موجب می شود رضایت پروردگار سریعتر حاصل شود.پس هنگامی که زندگی بدین معنا را پیش گرفتیم و در راه آن حرکت کردیم کم کم به خوشبختی دست می یابیم آن هم خوشبختی که بیانگر این باشد هر حالات و رفتاری که از انسان سر زند به خاطر حق باشد حال اگر خوف باشد و اگر چه حزن و اما کیفیت این حزن و خوف به درجات ایمانمان متفاوت جلوه می کند به مانند حزن آنی ای که برای یار بزرگوار پیامبر عزیزیمان رخ داد.
(با توجه به این که واژه حزن و مشتقات آن ۴۳ بار در قرآن آمده)به نظر من منظور از این خوف و حزن در این آیه خوف و حزن به خاطر دنیا و امور دنیوی است که با عث شود انسان از یاد پروردگار غافل شود و او را از انجام امور عبادی دور گرداند. والله أعلم….رستگار باشید.
با تشکر از دوست عزیزم
ان شاء الله در مقالات بعدی بحث امن و ایمان و خوف و ترس و اضطراب و استرس رو بیشتر باز کنند .
می خواستم یک نکته رو متذکر بشم که دوستان اگر بحث یا نقدی در مورد مقاله ای دارند حق دارند بیان کنند در غیر این صورت مطرح کردن مسائل شخصی در مورد نویسنده مقاله ای در ادبیات قرآنی و دینی ما نمی گنجد.
البنه نقد کردن از شخصیت ها در این سایت محلی از اعراب ندارد و باید از کانال دیگری وبه صورت کاملا شفاف و روشن وبه دور از فضای (ظن و غیبت و تهمت )این کار انجام شود.
سلام ارشد جان انشاالله همین کار را که فرمودید انجام می دهم. با تشکر
سلام وتشکر از مهندس عزیز
من هم منتظر مطالب بعدیت هستم.
سلامل وه نه کا ارشد
ده س وه ش!
ایجا سلامیچ به ی ئا نامه کاربه ریه ته!
سلام آقای شهریاری شما کهاومدین اط حرفای یک بزرگ نقل می کنید خودتون هیچ رنگ و بویی از این حرفها بردی؟آخه داداش آدمی که خودش از سر و صورتش خوف و ناراحتی می باره میاد به دیگران بگه که ناراحت نباشید حقیقتا که مفهوم رو نا زیبا کردید .هر چند مطالب به حق بود چون بزرگانی چون استاد ناصر سبحانی گفته اند و شما فقط کپی کرده اید اما کاش اول خودت درس مس گرفتی و بعد به دیگران می گفتی!
حال یک سئوال؟واژه حزن در قرآن چه معانی ای دارد؟
چرا در جاهای مختلف برای هم پیامبر و هم غیر او چه کفار و غیر در یک کلمه به کار برده شده؟
آیا حزن ویا خوف معنایی جز این ترس و ناراحتی که ما تعبیر می کنیم میتواند داشته یاشد در مورد پیامبر چطور؟
راهنمایی کنید.
سلام مطلب حق است و جای تشکر دارد ولی چرا انقدر خودتا را تحویل می گیرید؟
آقایان خالد و سیف و ارشد و عبدالرحمن میلاد و رام و خانم نها!!(!نمی دونم خانمن لابد )این همه تعریف برای یک کپی برداری لازم بود.اگر واقع گرایانه می نگرید سوال بپرسید و دنبال جواب باشید و همدیگر را کمک کنید نه تشویق کمی اندیشمند تر.و محقق تر.
دوست عزیز من نمیدونم شما چه مشکلی با ما دارین. من تو جواب خودم کوچکترین تعریفی از کسی نکردم بلکه جوابی منطقی به یه توهین و بی احترامی دادم و سوالی پرسیدم که منتظر جواب بودم که البته جوابشو نمیبینم. ضمنا این مطلب کپی برداری نیست. اگر هست خوشحال میشیم ثابت کنید
جناب آقای محترم یا خانم محترمه؛ جناب اولا خودتون بیایین قضاوت کنین که آیا ادب رو در نظراتتون رعایت کردین یا نه؟ شما که قضاوت کردن در مورد دیگران خیلی راحته براتون! شما با چه دلیلی میایین و به آقای شهریاری تهمت می زنین و میگید که شما فلانید و فلان!(شمایی که به عنوان یک فرد دلسوز مسلمان این حرفا رو می زنید اگر هم عبدالله شهریاری فلان و فلان باشد، آیا تا به حال متوجه نشده اید که عیب دیگران رو نباید در جمع مطرح نمود!؟ این چه مسلمانیتیست؟ اگر قصدتون اصلاحه نه تخریب آیا شیوه اصلاح بیان کردن عیب دیگران در جمع است؟؟؟)دوما شما سعی داشتید انتقاد کنید ولی متاسفانه ابتدایی ترین آداب انتقاد رو بلد نیستین؛ سوما حتما اینو میدونین که حرف زدن خیلی راحته و مرد، مرد عمله! شمایی که اینقدر انتقاد و گلایه می کنید نه از یک نفر بلکه از همه کس چرا خودتون پا به میدون نمیذارین و حرفاتون رو همانطوری که اعتقاد دارین درسته(درست از دید خودتون) عملی کنین؟! .:: جناب گر تو بهتر می زنی بستان و بزن::.
به خاطر صراحت تون در بیان نظرتون تشکر می کنم.
دستت درد نکنه
چشم
سعی می کنم بیشتر به این نکته دقت کنم
باسلام خدمت دوست وبرادر عزیزم کاک عبدالله از مطلب مفید ومختصری که نوشتی کمال سپاسگزاری رادارم واز خداوند متعال آرزوی خوشبختی وسعادت را برای شماو تمامی دینداران خواستارم.
شما که فرمودید ما هیج رنک و بویی از این ادبیات نبرده ایم حال میخواهی بنده شمارا راهنمایی کنم_شما خودت سؤال کردی و خودتم جوابشو دادی بنده اکه مشکلی هم داشته باشم تویی که ادعای مسلمانی میکنی باید ستار باشی_البته بنده خیلی از شما شجاع تر هستم جونکه هیج جایی و از هیج کسی نقد نکرده ام مکر اینکه خودم رو معرفی کرده باشم افرادی مثل شما کسانی هستند که در میدان عمل هیج حرفی برای کفتن ندارند و از دور دارند حرفهای قلمبه و سلمبه میزنند
سلام ابراهیم جان خیلی ممنون نظر لطفتون است_خیلی هم دلم برات تنک شده
در ادامه صحبت هام بکم که اکه کمی اثار کاک ناصر را مطالعه کرده باشی جواب سؤال هایت رو میکرفتی
سلام. تشکر میکنم از کاک عبدالله که قدمی در راستای بیان اوضاع مومن واقعی برداشتن. از شما و دوستان میخوام به سوالات و موضوعاتی که به این ظرف مربوط نمیشن جواب ندین. در صورت امکان به سوال “به شهریاری” جواب بدین: (سئوال؟واژه حزن در قرآن چه معانی ای دارد؟ چرا در جاهای مختلف برای هم پیامبر و هم غیر او چه کفار و غیر در یک کلمه به کار برده شده؟ آیا حزن ویا خوف معنایی جز این ترس و ناراحتی که ما تعبیر می کنیم میتواند داشته یاشد در مورد پیامبر چطور؟) البته قبلا هم کاک خالد پرسید. منتظر مطالب بعدی و زیبایت هستیم.
سلام دوستی که گفتیدتشکر و تحویل گرفتن برای یه مطلب کپی برداری شده،حتی اگر سخن جنابعالی درست باشد(کپی)که نیست ،این خود تلاشی می طلبد مداوم و اخلاصی واقعی،و من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق.فکر کنم همین جمله کفایت کند.
سلام،جواب سوالام رو ندادی؟فکر نکنم منطقی باشه چون ازت انتقاد کردم داری لج می کنی و از وظیفه ای که مئام ازش دم می زنید که شما شعار داعی بودن رو سر میدید حتی من اگر دشمن شما به حساب بیام از نظر فکری حتی و حتی که نیستم،شما حف ندارید سوال دینی رو بی جواب بذارید.وظیفه داشتی پاسخ بدی حالا چه توجیهی داری نمی دونم ولی دیدی که خودتون از همه بدتر میدان عمل رو خالی کردید.
اقا آذری منظورت چی بود؟ یعنی نقد پذیری؟امیدوارم باشی اگه اینطوری هستی چرا دوستات رو نصیحت نمی کنی ؟چرا جوابی برای سوالای من ندادید؟راستی همه تون رو میگم دونستن اسم من چه کمکی بهتون میکرد انسانهای شجاع مثلا من هر کی که باشم میخواید بیاید و بگید چی مثلا بگید سلفی ؟ وهابی؟ مکتبی؟ شما عادت دارین هر کی رو کمی باهاتون مخالف باشه یه انگی بهش میزنید و …حکمش رو صادر می کنید.بعضی حرفام رو سانسور میکنم که بهانه نباشه تا نقدهام رو حذف کنید هر چند فکر نکنم جنبه نقد داشته باشید من اومدم دوستانه حرفایی رو متذکر شدم که همه جبه گرفتین اون چند تا دختر اومدن فکر کردن چی؟از حرفاشون کلی خندیدم معلوم بود که هیچ از …..نمی دونن و فقط بلدن الکی بگن.
۱. اولا که یه پیشنهاد دارم براتون. یه حساب کاربری برا خودتون درست کنید که بقیه بفهمن کدوم نظرات مال جنابعالیه تا مجبور به حدس و گمان نشن. ( یه فایده دیگه شم اینه که تو تالار گفتمانم می تونی نظر بدی!)
( به عنوان مثال من الان فقط دارم حدس می زنم که نویسنده این نظر و نظر “به شهریاری” و نظر ” خوف یا حزن؟” یکی است)
۲. یعنی ش رو دیگه به من ربطی نداره هر جوری فک می کنید.
۳. کدوم دوستام رو؟
۴. کدوم سوالا؟ اگرم سوالی پرسیدید چرا من باید جواب بدم؟ اگه قراره همه به سوال همه جواب بدن شما چرا به سوال من جواب ندادید؟ اولین سوال که من پرسیدم؟
۵. من از طرف خودم می گم هیچ علاقه به دونستن اسم شما ندارم.
۶.اگر این شما شامل حال من هم می شود که ظاهرا منظورتان این است می شود بفرمایید یک مثال بزنید که بنده کی، کجا و چه کسی رو بهش انگ زدم و براش حکم صادر کردم؟
۷. بقیه مطالبتون هم که اصلا ربطی به من نداشت
یه سوال هم از خدمتتون دارم. کدوم مطلب این سایت مفید بود؟