گردآورنده : اسامه قادری
لیبرالیسم به عنوان اصطلاح سیاسی معانی بسیار دارد ، اما هیچ یک از این معانی از معنای ریشه ی لاتینی کلمه جدا نیست . لیبرالیسم نظریه یا سیاستی است که خواهان حفظ درجاتی از آزادی است در برابر تسلط یا هدایت دولت یا هر موسسه ی دیگری که تهدید کننده ی آزادی بشر فرض شود.لیبرالیسم نهضتی است که معتقد است مردم اتباع دولت خود رأی نیستند بلکه قانون باید از آنان در زندگی خصوصیشان حمایت کند و در امور عمومی مردم باید از طریق مجلسی که با انتخابات آزاد برگزیده شده باشد بر دولت نظارت کنند . سابقه ی جنبش لیبرال برای کسب آزادی به طغیان بارونهای انگلستان علیه شاه می رسد ، به خصوص زمانی که منشور بزرگ امضا شد (۱۲۱۵) و در زمینه ی فلسفی محض به نظریه های جان لاک فیلسوف انگلیسی درباره ی دولت و حقوق طبیعی می رسد که به موجب آن هیچ کس نباید به سلامت ، زندگی ، آزادی و دارایی دیگری آسیب رساند. لیبرالیسم همراه مهاجران به قاره آمریکا رفت و مهاجر نشینان آمریکایی در طغیان خود علیه بریتانیا اعلام کردند که افراد حقوق و آزادی های غیر قابل انتقال دارند.
در قرن نوزدهم نفوذ اندیشه ی سود گرایی موجب تاکید خاص بر فرد شد ، به این عنوان که فرد تنها محل آزمون است و برآمدن خواست ها و نیاز ها ی او تنها معیار سودمندی و خرسندی است . بدین ترتیب لیبرالیسم عقیده ای شد که برای فرد اهمیت فراوان قایل بود و با هر وجود جمعی (کولکتیو) اعم از دولت یا توده ی مردم به مخالفت برخواست . نظریه ی بنتام ، فیلسوف انگلیسی ، درباره « بیشترین خرسندی برای بیشترین افراد » که به دست فیلسوفان بعدی گسترش یافت ، زمینه رشد لیبرالیسم جمعی (کولکتیو) را فراهم کرد و در نتیجه لیبرالیسم قرن بیستم تا حدود زیادی با سوسیال دموکراسی آمیخته شد.
در زمینه اندیشه های اقتصادی ، لیبرالیسم به معنای مقاومت دربرابر تسلط دولت بر حیات اقتصادی و بویژه مقاومت در براربر محدود کردن تجارت با مالیات بر واردات ، مقاومت در برابر هر نوع انحصار و مداخله ی نالازم و زیان آور دولت در تولید و توزیع ثروت است .
اوج جنبش لیبرالیسم اقتصادی میانه ی قرن نوزدهم بود که در آن زمان لیبرالها حتی با تنظیم قانون کار در کارخانه مخالفت می کردند. از آن زمان به بعد لیبرالها بسیاری از مقررات نظارت دولت به خاطر منافع عمومی مانند : مقررات بهداشت و بیمه های اجتماعی و همچنین رشد اتحادیه های کارگری را به عنوان مدافع منافع کارگران پذیرفته اند ، اما نسبت به هر نوع تمایلی به اتحادیه ها برای منحصر کردن قدرت به شدت بدگمان هستند.
جنبش لیبرال انگلستان در نیمه ی دوم قرن نوزدهم در « حزب لیبرال » آن کشور مجسم بود که از منافع عمومی مردم در برابر آریستوکراسی و گروه های صاحب امتیاز دفاع میکرد و نهضت لیبرال هرگز این احساس دموکراتیک خود را از ذست نداد . نهضت لیبرال انگلستان در عین حال ضد میلیتاریسم و صلح جو بود اما هرگز به حد پاسیفیسم کامل و عدم مقاومت نرسید .
در قرن بیستم لیبرالیسم در انگلستان با انحطاط حزب لیبرال از صئرت یک نهضت متشکل در آمد ، اما اصول کلی آن در دو حزب دیگر محافظه کار و کارگر ، رسوخ یافت . در آمریکا نیز دو حزب بزرگ از اندیشه های لیبرال تاثیرهای اساسی دارند . لیبرالیسم مذهبی به معنای اعتقاد به حق هر کس در انتخاب راه پرستش خداوند یا بی ایمانی است .
لیبرالیسم که در آغاز پیدایش خود در داخل جوامع قرون وسطایی یک جنبش انقلابی ضد استبداد و ضد کلیسا بود ، اینک جزئی از سنت فکری کنسرواتیسم غربی به شمار می رود .
در ایالات متحده ی آمریکا که احزاب قوی چپ وجود ندارند لیبرال به سیاستمدارانی اطلاق می شود که دارای افکار نزدیک به چپ و هوادار اصلاحات اجتماعی و اقتصادی هستند و به اصطلاح جناح مترقی را تشکیل می دهند.
منبع : فرهنگ سیاسی / داریوش آشوری
ثبت دیدگاه