نویسنده: نسیبه عبدی
ای کاش در زمان حضرت رسول(ص) می بودم و از نور جمالش فیض ها می بردم! ای کاش اکنون و در این زمانه نوری از انوار محمدی بر ما می تابید؛ اما کجاست آن برگزیده و خاتم الانبیاء؟
کجاست حافظ هر جمله از جمله های الهی؟ کجاست مالک آن قلب پاک و خدایی؟ کجاست صاحب یاران باوفایی چون ابوبکر و عمر و عثمان و علی(رضوان الله علیهم)؟ کجاست شفیع باوفایمان محمد (ص)؟! کجاست آنکه جبرییل به او تحیت می فرستاد؟ و کجاست أن عابد مخلص معبود و آن عاشق وفادار به معشوق؟
آری قسم به کسی که جانم، مالم و هر آنچه که دارم و ندارم در دست اوست، تا دنیا پابرجاست، محمد أمین دیگری در تاریخ تکرار نخواهد شد. همان محمدی(ص) که با توکل به خدایش و همیاری یاران باوفایش، ابتدا جامعه را از فرهنگ جاهلی پاکسازی نمود و سپس ساختار استوار اسلام را آنچنان بنا نهاد که هنوز هم پابرجاست؛ آری،ساختار نیکویی که هم اکنون ما در آن هستیم، محصول جان فشانی ها و ایستادگی ها و تلاش های مخلصانه او و یاران باوفایش است؛ یاران و همرهان وفاداری همچون: عمار،سمیه،خدیجه و همانانی که در اعتلای نام أعظم «الله» نقش داشتند و در سربلندی و کامیابی رسالت محمد(ص) تاثیرگزار بودند؛ و به واسطه این اعمال نیکویشان، سعادت دوستی با آن حضرت(ص) نصیبشان گردید؛ مگر محمد(ص) کیست که همیشه عده ای حاضر به فدای جان و مالشان برای او می شوند؟ محمد(ص) همان گل خوشبوی باغچه ی الهی است که مهر و رحمتش در قلبهای من و تو و هر آنکس و هر آن چیز که در دنیاست، ریشه داونیده؛ آری، او «رحمهللعالمین» است؛ او همان ماه نورانی عالم است که خداوند او را روشنایی بخش قلوب مؤمنین قرار داد. او خورشیدی در آسمان دلم است که آن دم خدایش را شناختم، دیگر غروب نکرد و بلکه نورش فزونی یافت؛ اوهمان گلی است که بوی معطرش، روانت را نوازش می کند و گلبرگ های مهربانش، نگاهت را بخود جذب می کنند و فارغ از هرگونه خار آزار دهنده ای است؛ دریایی است بی کران که افقش را خداوند ترسیم نموده؛ محمد(ص) کسی است که بتها را نشکست بلکه سازندگانش را مات کرد؛ پیروز میدان بود، تنها به واسطه ی خدایش…! «خدایا» آنجا که او عروج کرد،کجا بود که جبرییل نیز در وصال به آن مقصد، ناتوان ماند، اما او رفت! این عروجش، نخستین عروج بسوی تو نبود، بلکه او از قبل با فکر موحدانه و اخلاق نیکویش مسیر معراج را پیموده بود!
ستاره هایی که خدای مهربان آنها را پدید آورد تا محمد(ص) را در آسمان دل من و تو ترسیم نمایید، در مقابل نور و روشنایی قلب زلال محمد(ص)، سر را به زیر افکندند…
حال بگو، آیا به پیام آور نازنینت افتخار نمیکنی؟ همان پیام آوری که خداوند، محبت به او را همتراز محبت به خویش قرار داده و نافرمانی از او را به نافرمانی از خود بیان داشته و رویگردانی از او را خطایی بزرگ دانسته… همان که فرامین الهی را در قلب و روانش حاکم کرده بود. آن الهی که من و تو و هر آنچه که با چشمانمان می بینیم یا نمی بینیم را آفریده و ما را در سرزمینش خلیفه قرار داد تا با تبعیت از شریعتش زمین را آباد کنیم؟ همان الهی که ما را آفرید تا با ذکر او نفس خود را تهذیب نماییم و از فرستاده اش با جان و دل اطاعت کنیم؛ و فراموش نکنیم که اگر لطف او و همت فرستاده اش نبود، الان ما سرگردان و ویلان بودیم!
پس ای خواهر و برادر مسلمانم! بدان که محمد(ص)، معلم بود و ما تا آخر عمر مدیون اوییم و باید دستبوسش باشیم؛ و اگر خداوند مرا لطف دهد و در بهشت خود جایم دهد، هزاران بار از آن وجود نازنین تشکر خواهم کرد! آن نازنینی که کارش بی نظیر بود، طوریکه تا قیام قیامت و تا آن هنگام که خورشید تاریک گردد، بازهم چراغ محمد(ص) که همان پیام اوست، روشن خواهد ماند!
تا آن هنگام که ماه در هم پیچد و جمال محمد(ص) آشکار گردد، می گویم:
«اللهم صل علی سیدنا و حبیبنا و شفیعنا محمد و علی آله و اصحابه أجمعین»
ثبت دیدگاه