الجزیره در گزارشی درباره جنایت جدید اسرائیل در منطقه رفح نوار غزه می نویسد: دختر بچه ای با لباس خواب صورتی روی تختی خون آلود در بیمارستان تخصصی کویت در شهر رفح در جنوب غزه دراز کشیده است، او پشت سر هم پلک می زند و بهت در چهره اش هویدا است. لباسی که نیم تنه بالایی بدن نحیف او را پوشانده بود در نتیجه اصابت ترکش پاره شده و زخمی بر جا مانده که در بدو ورودش به بیمارستان با عجله پانسمان شد. اکنون پزشکان تلاش می کنند گاز بیشتری دست و پا کنند تا بتوانند درمان او را ادامه دهند. والدین او در حالی که دو فرزند خردسال دیگر خود را در آغوش گرفته اند، سعی می کنند توجه پزشکان را به دختر خود در میان خیلی از بیماران جلب کنند.
در همان حوالی، دختری که یک هودی قرمز به تن داشت، بر روی تخت دیگری افتاده است و پزشک تلاش می کند رگ بازوی لاغر او را پیدا کند، دختر از درد میلرزد و میلرزد. همزمان که دختر جیغ می زند ، زن سالخورده ای در کنارش سعی می کند او را دلداری دهد، اما چشمان دختر در حالی که آرواره خود را از شدت درد به هم فشار می دهد، بسته می شود.
چند تخت جلوتر، کودک نوپایی که موهایش پر از خون است، به سختی نفس می کشد و در حالی که پزشکان سعی می کنند سر او را بخیه بزنند از حالت هوشیاری خارج می شود. در همین حوالی، چند پزشک جسد بیجان پسر بچهای را که با شلوارک و تیشرت غرق در خون روی تخت بیمارستان افتاده در پارچه ای سفید پوشانده و برای دفن به مسئولان واگذار می کنند. مرد سالخورده ای به پسری که اکنون با پارچه سفید پوشیده شده، نزدیک می شود و در کنار تخت او زانو می زند و با ناامیدی بارها بر تاج موهای سفیدش می کوبد.
اینها صحنههایی است که در بیمارستان غزه پس از حملات هوایی اسرائیل در اواخر روز یکشنبه به اردوگاهی در منطقه تلالسلطان در نزدیکی رفح – منطقهای امن – که برای اسکان آوارگان فلسطینی بود، انجام شد.
به گفته مقامات غزه، هنگامی که موشک های اسرائیلی در شب به کمپ اصابت کردند، آتش به سرعت گسترش یافت و اردوگاه را با خاک یکسان کرد و حداقل ۴۵ نفر را کشت. در حالی که پزشکان تلاش می کردند به کمک مجروحان بشتابند، گزارشهایی مبنی بر حمله پهپادهای اسرائیلی به ورودی بیمارستان منتشر شد که حاکی از کشته شدن دو کارمند بود.
بدن های سوخته و تکه تکه شده
هنگامی که دکتر محمد المغایر، از دفاع مدنی فلسطین به محل حمله رسید، آتش همچنان شعله ور بود. المغایر به الجزیره گفت: «آتشسوزیها بسیار بزرگ بود و در حال گسترش در همه جا بود.» وی افزود که اکثر کشته شدگان در بدن خود سوختگی شدید داشتند. در حالی که تیم المغایر برای نجات بازماندگان و بازیابی اجساد تلاش می کرد، با اجساد سوخته و افرادی مواجه شدند که اعضای بدنشان منفجر شده بود. خبرگزاری وفا به نقل از جمعیت هلال احمر فلسطین (PRCS)، گفت که بسیاری از کشته شدگان در داخل چادرهای خود زنده زنده سوزانده شده اند.
به ادعای ارتش اسرائیل، در این حمله از مهمات با دقت بالا استفاده کرده است. و آنها بر اساس اطلاعات دقیق” به مقر حماس در رفح حمله کردند. به ادعای ارتش، این حمله علاوه بر سایر فلسطینیهای کشته شده، رئیس ستاد حماس در کرانه باختری و همچنین یکی دیگر از مقامات ارشد حماس را نیز هدف قرار داد.ارتش مدعی است که از گزارشهایی که میگوید «چند غیرنظامی در منطقه آسیب دیدهاند، آگاه است.»
بر اساس بررسی دستورات تخلیه نظامی اسرائیل در رفح، توسط آژانس راستیآزمایی الجزیره، به فلسطینیهای آواره در اردوگاه دستور داده نشده بود که به جای دیگری بروند. تصاویر ماهوارهای نیز نشان میدهد که پناهگاه در محل حمله در ماه ژانویه و همزمان با ورود صدها هزار آواره از مناطق مختلف نوار به منطقه ایجاد شد.
مردم سوختند، سوختند
بسیاری از کسانی که در تل السلطان به دنبال سرپناهی در روزهای جنگ بودند حالا شوکه شده اند. در بیمارستان کویت، در میان فریادهای وحشتزده مجروحان و فعالیتهای جنونآمیز پزشکان و پرستاران، مردی روی تخت بیمارستان دراز کشیده و هوای آرامش عجیبی دارد. پای راست او پس از زخمی شدن در حمله، محکم بانداژ شده است. او در حالی صفحه موبایل خود را بالا و پایین می کند که بچه های زخمی اطراف تخت او را گرفته اند. ما فقط یک ساعت قبل از حمله در اطراف راه می رفتیم.
او به الجزیره گفت که او، برادرش و پسرش همگی در حمله هوایی مجروح شدند. «دیدم که پایم زخم است اما نمیدانستم چقدر بد است.» این مرد، مانند بسیاری از فلسطینی ها، چندین بار در طول جنگ در نوار محاصره شده غزه آواره شده است. یکی از برادران او در جریان درگیری نزدیک به هشت ماه پیش کشته شد. او گفت: «آنچه اتفاق افتاد واقعاً سخت است و ما نمیتوانیم کاری انجام دهیم.»
همانطور که او صحبت می کند، دوستی به سمت او می رود و فریاد می زند: مردم سوختند! سوختند! همه سوختند! دیگر چه بگویم؟ موشک فرود آمد و منفجر شد و همه مردم سوختند. در نزدیکی اردوگاهی که اکنون سوخته است، پسری به نام عمرو می لرزد و در حالی که اشک می ریزد در میان هق هق می گوید که هنگام حمله در دستشویی بود. عمرو با حالتی دردناک در صورتش می گوید: همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. ما میترسیم، خیلی میترسیم.
ثبت دیدگاه