مصاحبه کننده:یحیی سهرابی
اشاره: «نسیبه سبحانی» دانشآموختەی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عرب است. با آگاهی از دغدغهها و دلمشغولیهای وی، در زمینهی واکاوی مسائل و چالشهای زنان جامعهی ایران، به سراغ وی رفتیم و پای صحبتهایش نشستیم. ما در این گفتوگو، از مشکلات زنان جامعەی ایرانی سخن گفتیم.
سهرابی:جهت ورود به بحث مایلم ازشما بپرسم که شما براساس واقعیتهای اجتماعی، چه تصوری از «زن امروز» ایرانی دارید؟
سبحانی: زن امروز ایرانى یقیناً از پیشینهاى که دارد، جدا نیست. گذشتهاى که برخى مقتضیات را بر زن ایرانى تحمیل نموده، در موقعیت کنونى زن ایرانى بى تأثیر نیست؛ از این رو، زن ایرانى، نوادهى مادران گذشتهى خودش است که در چالشی میان مقتضیات زمان و قید و بندهای گذشتهاى که دامنگیرش است، در تکاپوست. نمیشود تصویر دقیقی را از زن ایرانی ارائه داد؛ بهویژه اینکه او تنها خودش نیست که برای خودش تصمیم میگیرد؛ چون در واقع او در بند جامعهاى است که هویتش را آن جامعه تعیین میکند! زن ایرانى، بیشتر شبیه بازیگری است که نقشهایی را که برایش تعریف شده، اجرا میکند! او در عین تلاشهای مذبوحانه برای همراهی با جهان پیرامونیش و برعهدهگرفتن نقشهای درخور در دنیای معاصر، در قید و بند پیشینهاى از مادران خودش که محصول جامعهى مردسالار هستند نیز مانده است!
سهرابی: یعنی شما اصالتی برای نقش واقعی زنان در جامعه ایران قائل نیستید که بتوانند خودشان سرنوشت ومقدرات خویش را رقم بزنند؟
سبحانی: من منکر توانایى زنان امروزى نیستم و نقشهاى مؤثر آنها را هم در جامعه نمیشود نادیده گرفت؛ اما وقتی یک زن، از یکسو در پی کسب نقشهای جدید هست و از سوی دیگر، قید و بندهای جامعه ى مردسالار، او را از برعهدهگرفتن این نقشها باز میدارد، دیگر به این راحتیها نمیتواند هویت خودش را تعریف کند.
سهرابی: خب همین محدودیتها خود جزئی از تعریف و هویت زن ایرانی ست؟
سبحانی: بله، واقعاً جزئى از هویتش شده، اما نه آن چیزی که خودش خواستارش باشد. در واقع، چنین هویتی، بر او تحمیل شده!
سهرابی: پس یک زن دراین جامعه خواستار چیست؟
سبحانی: خواستار بدستآوردن هویت واقعی خودش و کسب استقلال شخصیتى به معنای توانایى اداره و پیشبرد زندگی بدون نیاز به کمک کس دیگری؛ پس نباید این را با شورش خلط نمود. زن ایرانی خواهان این است که بتواند زندگیش را در هر حالتی، با تکیه بر هویت خودساختهاش، به خوبى اداره کند. داراى استقلال باشد در هر زمینهای؛ خواه این استقلال، روانى و اجتماعى باشد و خواه استقلال مالى.
سهرابی: یعنی بدون دخالت مرد؟
سبحانی: خب وقتى میگوییم استقلال، به معنای مبارزه با مرد نیست. مطمئناً مرد، در هر نقشى که داشته باشد در برابر زن، میتواند همراه و همدم خوبى براى زن باشد. یار باشد نه بار!
سهرابی:پس در این میان، مرد چه نقشی دارد؟
سبحانی: خب در این حالت هم نمیشود یک نقش کلى را براى تمام مردهاى ایرانى تعریف کرد. مرد ایرانى، خواه ناخواه، سلالهى پدران مردسالار خودش است؛ او اگر خودش هم بخواهد همراه واقعی زن ایرانی باشد نه مانع او، بازهم در پسِ ذهنش، آموزههاى جامعهى مردسالار، او را رها نمیکند و مدام در نبردى شاید بشود گفت نفسگیر، میان این دو حالت بهسر میبرد! رهایی از این آموزهها و پشتپا زدن به آنها، در واقع بهمعنای ازدستدادن اختیاری بسیاری از امتیازات برای مرد است!
سهرابی: در این تعریف از زن، مردان چه امتیازات و آزادیهایی را از دست میدهندو گرفتار چه محدودیتهایی به نسبت جامعه ی مردسالار میشوند؟
سبحانی: آنها آزادیای را از دست نمیدهند و دچار محدودیت نمیشوند؛ بلکه امتیازهای مربوط به جامعهى مردسالار را از دست میدهند.
سهرابی:آیا این تعریف مجدد از شخصیت زن، جامعه را در دام زنسالاری گرفتار نمیسازد؟
سبحانی: خب وقتى یک مرد، استقلال شخصیتى زن را بپذیرد، هم از بسیاری از مزیتهای بهرهبرداری از زن محروم میشود و هم از طرف جامعهى مردسالار، طرد میشود! قرار نیست زن با بهدستآوردن استقلال شخصیتش، جامعه را به سوى زنسالارى سوق دهد! این ترس از تبدیلشدن جامعهی مردسالار به جامعهى زنسالار که صرفاً یک پارانویا است و امکان تحقّقش، چیزی در حد صفر است، همواره در پسِ ذهن هر مرد ایرانیای وجود دارد و مانع روحی قویای برای او میشود در ایستادگی مقابل استقلالخواهی زنان! تاریخچه ى جامعهى مردسالار، پیشینهاى به درازاى تاریخ دارد؛ پس به این آسانی، جامعه به سمت زنسالاری نمیرود. زن وقتی استقلالش را بهدست بیاورد، آن وقت بهترین همراه و همدم مرد می شود.
سهرابی: با این احوال و این تعاریف جدید که ارائه می دهید، شما وضعیت موجود زنان دراین مملکت را چطور می بینید؟فکرنکنم زیاد برای شما رضایت بخش باشد؟
سبحانی: صد در صد خیلی اوقات هم اسفبار است! هنوز خیلی فاصله داریم با حالت ایدهآلى که اصلا زن سالارانه هم نیست. زن ایرانى، تنها منحصر در زن تحصلیکردهى مرکزنیشن نیست. زن ایرانى، آمیزهاى است از زن کُرد، بلوچ، عرب، ترک و چندین ملیّت و قومیّت دیگر که هر کدام، شرایط خاص خود را دارند و با آن دست و پنجه نرم میکنند. با این همه تعدّد ملیّتی و قومیّتی، نمیشود تصویر واحدی ارائه داد. من خودم به عنوان یک زن کُرد سنّى، در شرایطى قرار دارم که خیلى متفاوت هست با یک زن فارس یا عرب شیعه یا سنّى! اما حالت کلىاى که بدون استثنا، بر زندگی تمام زنان این جامعه غلبه دارد، مردسالاری است با تعصبات ویژهى خاص هر کدام از این ملیّت یا قومیّتها. کم و زیادش بماند، اما نفسِ موضوع به جاى خود باقى هست. زن امروزى، زنى بهآگاهیرسیده، تحت تأثیر آموختههاى دوران معاصر است که با هر جانکندنى شده، میخواهد استقلالش را در تمامى زمینهها به دست بیاورد. از میزان مشارکت فعال دختران در کنکور گرفته که در حال حاضر، ۶۲ درصد از متقاضیان را تشکیل میدهد تا اشتیاق به داشتن شغلی واقعی در جامعه، همه نمایانگر خواست درونی آنها برای بهدستآوردن استقلال وجودی خودش است.
مردسالاری را میشود در گوشهگوشهى زندگی دید و لمس کرد. تصویر همیشگیای که از مردسالاری، بلافاصله به ذهن خطور میکند، مرد قُلدرِ خشنِ زورگوی راحت طلب است؛ همان تصویر پدران این جامعه؛ اما مردسالاری فقط این نیست. تعریف خشونت هم خیلی گستردهتر از این تعریف بسته است. جامعهى مردسالار این جور خودش را به رخ من میکشد که حتی در روز روشن هم از گذر از بعضی مکانها، احساس امنیت نداشته باشم. جامعهى مردسالار خودش را در فضاهاى خانوادگی، به عینه نشان میدهد. انتظارات شخصی از زنان از سوی مردان، زورگوییهای مردانه در محیطهای حتی صمیمی خانوادگی، دخالتهای به نام خیرخواهانه در فضاهای شخصی زنان، ممانعتهای مصرّانه از برخی فعالیتهای زنان به بهانهى خیرخواهى و خیلى موارد دیگر. ما بهحدی در لایههاى مخفى جامعهى مردسالار گیر افتادهایم که حتی تشخیص جنبههاى مختلف مردسالارى را در اطراف خود نمیدهیم. مرد جامعهى ما، ترس درونى شدیدى دارد از ازدستدادن موقعیت مناسبش؛ او از شورش زن ایرانى واهمه دارد. اکنون یکی از چالشهای زنان جوان بههنگام ازدواج، بحث اشتغال است؛ همین هم باعث شده که بحث پیشپاافتادهاى مانند حق اشتغال، براى ضمانت، در شروط ضمنعقد ذکر شود. مرد خودش را در برابر زن تا به اندازهاى ذىحق میداند که بهراحتى، مانع ادامهى تحصیل و اشتغال زن میشود؛ این یعنى زن، مملوک مرد است!
سهرابی:اگر بخواهیم اینجا به برخی چالشهای اساسی زنان درجامعه ی کثیرالمله و متنوع ایران اشاراتی داشته باشیم، شما کدام مسائل را چالش بنیادی زنان برمی شمرید؟
سبحانی: این چالشها، در انواع جنبههاى زندگی نمود دارد؛ در جنبههاى شخصی، خانوادگی، اجتماعى، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و … . و اما جنبهى شخصى، همان بحث خودشناسى و خودسازى است. زنان در راه آگاهی قدم برمیدارند؛ اما مادرانشان هم مدام فراروی آنها قرار دارند و مانع ذهنی قویای برای آنها تلقی میشوند. آنها نمیخواهند مثل مادرانشان باشند؛ اما گرفتار واقعیتهای جامعه هم هستند. از یکسو فرار از مبتلاشدن به سرنوشت مادرانشان و از سوی دیگر، در پی رهایی از این تراژدی. اولین قدم در این راه، کسب آگاهی نسبت به حق و حقوق زنان است. خیلی زنان کمی هم آگاهانه بهدنبال یافتن این حق و حقوق هستند. آموزش زنان و آگاه ساختنشان نسبت به حقوق واقعیشان، خیلی میتواند در رفع این چالش مؤثر باشد. این یک واقعیت است که زن ایرانى، دستپروردهى مادر ایرانى زجرکشیدهى تحت ظلم جامعهى مردسالار است. پس طبیعی هم هست که ترسهای مادران و خودخوریهای او که زن را دچار خودسانسوری میکند، گریبانگیر دخترانشان نیز بشود. او نمیتواند بهراحتی خودش را از این مانعهای ذهنی که شبیه تابوی بزرگی در راه زندگیش شدند، رها کند. هنوز خیلی مانده است تا زن ایرانی، جسورانه این مرزها را بشکند و هویت واقعیش را به دست بیاورد. اصلاً یکی از بزرگترین موانع در راه کسب استقلال زنان، مادران ایرانی هستند. مادران ایرانی هم محصول جامعهى مردسالار هستند؛ زنانی بهشدت محافظهکار و مقاوم در برابر تغییر و دارای ترسی درونی. این ترس یک پیشینهى تاریخى دارد و جنبهاى کاملا روانى. زنان در تمام دنیا و نه فقط در ایران، همیشه به انواع روشها، تحت خشونت و ستم جنس مرد بودهاند. آنها اینطورى آموزش داده شدهاند که باید مطیع و گوش به فرمان مرد باشند؛ مبادا که با یاغیگری، رسوا شوند! مثلا در همین جامعه، اولین نمود جامعه ى مردسالار، در زنها تجلّى پیدا میکند که واکنششان را در برابر جنسیت یک نوزاد نشان میدهند! چون اولین کسانی که از جنسیت یک جنین آگاهی پیدا میکنند، معمولاً زنان هستند. جالب است که در هر قشری، به گونهاى این نارضایتى از دختربودن جنین یا نوزاد، نمود پیدا میکند. زن تحت ستم با آموزههاى جامعهى مردسالار، جنس مؤنث را مایهى خوارى میداند که هیچ افتخاری برای مادر آن نوزاد بهشمار نمیآید و بهطرز ناخوشایندی با این قضیه برخورد میکند. زن آگاه و فرهیخته هم با این توجیه که چون زن در این جامعه، تحت ستم است، ابراز ناراحتی میکند از دختردار شدن! در حالیکه زن فرهیخته که اکنون مادری آگاه بهشمار میآید، باید از دختردارشدن استقبال کند؛ چون آن وقت میتواند از ظلمهایی که این جامعه به زن روا میدارد، فرزندش را دور نگه دارد و حامی سرسختی شود برایش. اشاره به یک نکته هم لازم است که مربوط به همین چالشهای شخصی میشود و آن هم مسألهى اعتمادبه نفس و باور به توانایى هاى شخصى است. متاسفانه زنان به طور عموم، خیلى اعتمادبهنفس پایینی دارند و بسیار خود را دستِکم میگیرند. آگاهی کمی نسبت به تواناییهای خود دارند و همین هم موجب خودکم بینی آنها شده است. وقتى دخترى در محیطى پرورش پیدا کند که تواناییهایش مورد باور قرار بگیرد و شخصیتاش قوی بار بیاید، همین باعث میشود که در جامعه هم اعتمادبه نفس کافی داشته باشد.
سهرابی: خب به نهاد خانواده نگاهی بیندازیم.به نظرشما ساختاروماهیت نهاد خانواده چه تأثیر وتأثراتی بر مسائل زنان جامعه ی ما میگذارد؟
سبحانی: خانواده اولین مکان بروز شخصت زن بهشمار میآید. خانواده، نمونهى کوچکی است از جامعه. اولین واکنشها در برابر کنشهای یک زن، از خانواده نشأت میگیرد. مبحث خانواده ارتباط خیلی مستحکمی با مبحث زن دارد. هرکدام از جنس مذکرهای درون خانواده، بهگونهاى میتوانند بر روى شکلگیری شخصیت زن تأثیر بگذارند. اگر یک زن بتواند چالش محیط خانوادگی را با موفقیت طی کند، مطمئناً خیلى راحتتر میتواند در برابر نامرادىهاى اجتماع، ایستادگی کند.
جالب است که خیلی اوقات، تناقضاتی حل نشده، درون خانوادهها مشاهده میشود. از طرفى، تعصبات مردسالارانه، جنس مذکرهاى خانواده را بر آن میدارد که تسلّط روحى و روانى شدیدى بر روى جنس مؤنثهاى خانواده داشته باشند و زن را در مخیّلهی خود، چیزی شبیه مُلک خود بدانند؛ از سویی دیگر هم، تحت فشار تغییرات جامعه و آگاه شدن زنان خانواده، به لحاظ درونی، تسلیم این تغییر شرایط شدند و حتی گاهی هم ابراز تمایل دارند به دادن فضای بازتری به زنان خانواده و احترام به حریمهای خصوصی این زنان؛ اما از بروز همه جانبهى چنین باوری، به نوعی ابا دارند که این هم ثمرهى آموزشهاى جامعهى مردسالار است؛ چون باعث طرد اینگونه مردان از جامعه میشود و با عناوینی مانند "بیغیرت" و امثال آن مورد خطاب قرار داده میشوند.
سهرابی: بعضی جامعهشناسان لیبرال، کیان خانواده را برای زنان، چالش برانگیزومحدودیت آفرین میدانند .شما چه تلقی ازین قبیل دیدگاهها که امروز،شاهد آثاروپیامدهایش برجوامع شرقی ومسلمان هستیم،دارید؟
سبحانی: من نمیخواهم دیدگاه افراطیای در این زمینه داشته باشم. مطمئناً تعریف خانواده در هر فرهنگی، تفاوتهایی با هم دارند. من با دیدگاه لیبرالی به این مسأله نگاه نمیکنم. یک سری حرمتها همچنان در فضای خانواده وجود دارد که باید مورد احترام واقع شود. اما وقتی مذکرهای خانواده، این حق را برای خود قائل هستند که زن را بهعنوان مملوک خود نگاه کنند، آنگاه نوع تعامل آنها با زن هم نوع دیگری میشوذ. مطمئناً نهاد خانواده اگر سالم نگه داشته شود، خیلی بهتر هست برای یک زن؛ چرا که نوعی امنیت را هم برای جنس مؤنثها به ارمغان میآورد. اما وقتى محیط خانواده، ناسالم باشد، همین موجب فرارىشدن جنس مؤنثها از چنین محیطی میشود.آن وقت است که زن مجبور میشود به محیطهای دیگر و افراد دیگری پناه ببرد. یکی از آن موارد، وجود تعصّبات شدید و کنترلهای مداوم بر روی جنس مؤنث است؛ همین هم خود زمینهساز بروز خشونت در محیط خانواده میشود.
سهرابی: نفس وجود خشونت در خانوادهها، چه تهدیداتی را متوجه زنان و دختران میکند؟
سبحانی: اولاً باید دید منظور از خشونت چیست. خشونت تنها خشونت فیزیکی نیست. انواع خشونتها در محیط خانوادگی مشاهده میشود؛ مثل خشونت روانی، فیزیکی و جنسی. بسته به نوع نسبتها در درون خانواده، این نوع خشونتها هم بروز پیدا میکند. اما آنچه که بیشتر به چشم میآید، خشونت فیزیکی است؛ خشونتی که متأسفانه همچنان رایج است و هر قشری را هم در برمیگیرد. شاید تصوّر شود که خشونت فیزیکی تنها در میان قشر بیسواد و با سطح فرهنگی پایین وجود دارد؛ اما متأسفانه، در میان قشر تحصیلکرده و حتى کسانی که ادعای روشنفکری هم دارند، چنین خشونتی نسبت به زنان به راحتی بروز پیدا میکند که البته این هم بسته به نوع خانوادهها و محیطهایی هست که جنس مذکر در آنها پرورش پیدا کرده است.
سهرابی: این خشونتهای عریان و زیرپوستی چه آسیبهایی را متوجه زنان و دختران میکند؟
سبحانی: اولین تأثیرش، ناامیدى از محیط خانواده و ازدسترفتن احساس امنیت است که به دنبال آن هم، پناهبردن به افراد دیگر و محیطهای دیگر است؛ چرا که این آسیبهای روانی، احتیاج به یک ساپورت قوی روانی دارد که زن مجبور است آن را در جاهای دیگری جستجو کند. در زندگی زناشویی هم، خشونت، کاملاً سبب سردی روابط و بهمرور، موجب طلاق عاطفی میان زوجین میشود.
سهرابی:درعرصه ی فعالیتهای اجتماعی، زنان باچه موانع وچالشهایی روبرو هستند؟ چه چیزهایی پر پروازآنان را میسوزاند؟
سبحانی: اجتماع سرشار است از دیدگاهها و نظرات گوناگون. فرهنگها و تابوهایی که محصول جامعه است، یکی از موانع بزرگ در برابر زنان به شمار میآید. محدودیتهایی که ناشی از این فرهنگهاست، زنان را از خیلی پیشرفتها منع میکند. تابوهایی که به لحاظ منطقی و عقلانی، هیج محلی از اعراب ندارند؛ اما متأسفانه سایهشان، بر روى جامعه گسترده است. شما در نظر بگیرید حق و حقوقی را که برای یک دختر و پسر در جامعه در نظر میگیرند، چقدر متفاوت است. این تبعیضها از همان اوان کودکی اعمال میشود؛ وقتی که نقشهای جنسیتی، چندان پا نگرفته و این جداسازیها، مضحکهاى بیش نیست. تحت فشار چنین جامعهاى هم هست که این محدودیتها، از سوى خانوادهها هم ناخواسته اعمال میشود. هرچه محیط اجتماعی هم کوچکتر باشد، این محدودیتها و تبعیضها، فراگیرتر میشود. زن در درون محیط های خارج از محیط خانواده، بهطور آشکاری، جنس دوم تلقّی میشود. مبارزه با چنین دیدگاهی، اعتمادبهنفسی قوی و ارادهاى آهنین را میطلبد. خیلى جرأت میخواهد که یک زن، زیر نگاههای هرزهى اطرافش، در راه دستیابى به آرمانهایش، پایداری داشته باشد و آن نوع نگاهها را تاب بیاورد.
سهرابی: بگذارید مقداری هم به چالش امنیت اجتماعی زنان که فکر می کنم یکی از دغدغه های اصلی شما هم باشد، بپردازیم.زنان درمحیط اجتماعی ما، چه میزان از امنیت روانی واجتماعی برخوردارند؟
سبحانی: خب از هر سوکه به این قضیه نگاه کنیم، یک جورهایی به مبحث امنیت ارجاع داده میشود شاید چون شخصاً چنین ناامنیهایی را به عینه در اطرافم مشاهده و تجربه کردهام،اینگونه روی قضیهى امنیت حساس شده باشم. من همیشه میگویم باید با دید یک زن به مسألهى زن نگریسته شود تا بتوان حس زنانه را تا حدی درک کرد. زنان این چالشها را به عینه لمس میکنند و این خیلی متفاوت است با آموزش در این زمینه. وقتی یک زن، امنیت را در خانواده و پس از آن در جامعه بدست نیاورد، آن وقت دچار چالشهای روانی و عزلتگزینیهای خودخواسته میشود. چرا باید محیط اجتماع تا به این حد ناسالم و ناامن باشد که گذر از برخی اماکن در ساعتهای خلوت روز، دلهره به جان زنان بیندازد؟ مزاحمتهای خیابانی، نمودی از همین جامعهى ناامن و ناسالم است.
سهرابی:آیا بخشی از این ناامنیها را خود زنان با مقاصد ناسالم واغواکننده به جامعه تزریق نمیکنند؟
سبحانی: من کاملاً مخالف چنین دیدگاهی هستم. این دیدگاه، حس مسؤلیتپذیری را از مردان سلب میکند. به نوعی میخواهد بار گناه را به دوش زنها بیندازد. متأسفانه خیلى هم روى چنین دیدگاه غلطی مانور داده میشود؛ گویی که زنها صرفاً موجودات شیطانصفت و اغواگری هستند که هر مردی از دام آنها رهید، جان به سالم به در برده است! اینجا مردان کاملا منفعل فرض شدهاند و جالب اینکه تنها جایی است که چنین نقش تأثیرگذاری را برای زن قائل میشوند.
سهرابی: چرا؟ آیا نیستند بخشی از زنانی که متعمّداً زمینه ی ناامنی اجتماعی را برای خود و دیگران فراهم می سازند؟
سبحانی: این جور موارد خیلى نادر است. این دیدگاه، از آموزهای مذهبی ادیان مختلف سرچشمه میگیرد. در تمامی ادیان، آشکارا نقش اغواگری را به زن نسبت دادهاند؛ چیزی که تحت عنوان اسرائیلیات هم وارد دین اسلام شد!
سهرابی: وجود باندهای فساد، خانه های تیمی و اقسام مظاهر فساداجتماعی چی؟آیا رسوخ فساد اخلاقی به دلایل وانگیزه های مختلف، یکی از واقعیتهای تلخ جامعه ی امروز ما نیست؟
سبحانی: من تصوّرم این است که بیشتر زنانی که به چنین کارهایی مشغول میشوند، درصد بالایی از آنها، برای تأمین نیازهاى اقتصادی است.
سهرابی: یعنی شما در این ناامنی های اجتماعی، سهمی را برای جامعه زنان قائل نیستید و تمام کاسه کوزه ها را سر مردان میشکنید؟!
سبحانی: من چنین حرفی را نزدم. اما میگویم آن اندازه که زنان را مقصر و عامل مخرّب در این زمینه میدانند، آن طور نیست. وقتى که نگرشهای جنسی در جامعه حکمفرما میشود و انتظاراتی دور از واقع از زنها میرود، آن وقت است که زنان هم برای برآوردهکردن آن نوع انتظارات و جانماندن از قافلهى استاندارهاى جنسى در جامعه، ناچار به سوی تبدیلشدن به زن ایدهآل مردان میروند؛ همین است که آنها را بهسمت اغواگری میکشاند.
سهرابی:اما خود زنان آیا زمینهسازشکلگیری و استمرار چنین نگاههای ناپاکی نبودهاند؟
سبحانی: وقتی که زن ایدهآل، خلاصه شود در اندام و ظاهر یک زن و دیگر تواناییهایش نادیده گرفته شود، پس ناچار زنان برای بهدستآوردن تأیید و نظر مساعد مردان، بهسوى تبدیلشدن به عروسک دلخواه مردان کشیده میشوند. نمیگویم که همهى زنان، با اکراه چنین موضعی را انتخاب میکنند؛ اما فشاری که به لحاظ روانی در این زمینه بر روی زنان وجود دارد، آنها را ناخواسته به چنین سمتی سوق میدهد. زن در این حالت تبدیل به کالایى شده براى تأمین خواست و هوس مردان. جالب است که چنین زنانی هم در خیلی مواقع، از سوی مردان طرد میشوند، چرا که در نگاه مردان، چنین زنانی دارای بلاهتی آشکار هستند که مورد تمسخر مردان واقع میشوند.
سهرابی: در زمینه ی مسائل اقتصادی زنان هم صحبت زیاد است و یکی از موضوعاتیست که فعالان حقوق زنان در ایران، طی این سالها، آن را برجسته ساخته اند و بخش عظیمی از معضلات را از زاویه ی مسائل مرتبط به اقتصاد زنان وخانواده نقد وبررسی می نمایند.عامل اقتصاد چه نقشی درمسائل مربوط به امور زنان بازی می کند؟
سبحانی: این یک چالش جهانیاست. طبق آمارها، دوسوم کار جهان را زنان انجام میدهند؛ اما کمتر از ۱۰درصدقدرت اقتصادی را دارا هستند. این یعنی زنان با وجود نقش اقتصادی قابلتوجهی که دارا هستند، اما به لحاظ درآمد، در سطح پایینتری از مردان قرار دارند. به لحاظ حقوق و دستمزد هم در خیلی مواقعِ کار برابر با مردان، از درآمد پایینتری برخوردارند. در ایران، زنان به لحاظ دیگری دچار چالش اقتصادی هستند. نبود استقلال مالی، بزرگترین چالش اقتصادی برای زنان بهشمار میاد. استقلال مالی هم از نبود شغل و درآمد شخصی نشأت میگیرد. خیلی اوقات هم مردان، به روشهای زیرکانهاى و تحت لواى خیرخواهى و محبت، مانع به استقلالرسیدن زنان به لحاظ اقتصادى میشوند تا همواره زنان را وابسته به خود نگه دارند.
جدای از مشکلات اشتغال در ایران که هر دو جنس را تا حدی بهطور یکسان دربرگرفته، بهصورت سیستماتیک هم از اشتغال زنان جلوگیری میشود. نمونهاش همین تبعیض جنسیتى در دانشگاهها که به دختران اجازهى تحصیل در برخى رشتهها را نمیدهد و یا در گزینش شغلی، مردان مقدم بر زنان قرار میگیرند.
سهرابی:به نظر شما، درمجموع، چرا ما مردان با اشتغال شما زنان زیاد روی خوشی نشان نمی دهیم؟
سبحانی: طبیعی است که مردان از استقلال مالی زنان واهمه داشته باشند، چون بهمرور تسلّط خود را بر وجود زنان از دست میدهند. قدرت مالی سبب پدیدآمدن جسارت در میان زنان میشود و آن وقت، مطالبات خود را مصرّانه پیگیری میکنند.
سهرابی:شما وضعیت مشارکت سیاسی زنان در ایران را چطور می بینید؟
سبحانی : خب در مورد این چالش، میشود به نکاتی اشاره کرد. سابقهى مشارکت سیاسى و مدنى زنان در ایران، در حال حاضر، بیش از یک قرن را در برمیگیرد. ما زنان فعال زیادی را در تاریخ ایران داشتیم؛ زنانی که اگر تلاشهای آنها برای کسب حق مشارکت مدنی و سیاسی نبود، اکنون هم به شیوههایى باید با چالشهای ابتدایی در این زمینه، دست و پنجه نرم میکردیم. شما مستحضرید که در طول انقلاب مشروطه، خیلی آشکارا حق رأى از زنان سلب شد؛ روحانیان شیعى هم نقش بارزى در این سلب حق طبیعى داشتند. از سال ۱۲۸۵ که این حق از زنان سلب شد تا سال ۱۳۴۱ که با مبارزات طولانی و نفسگیر، این حق به دست آمد، زنان فعال زیادی در این راه قدم برداشتندکه میشود از کسانی مانند صدیقه دولتآبادی، فاطمه سیّاح، مهرانگیز منوچهریان و خیلیهای دیگر نام برد. واقعاً تلاشهایی که این زنان در این راه داشتند، ستودنیست. آنها هرکدام به سهم خود، یک تنه در برابر ناملایمات ایستادند و تا گرفتن این حق، از پا نایستادند. اگر الان ما در پی گرفتن حقوق ثانوی خود در زمینهى مشارکت سیاسى و مدنى هستیم، همه از صدقه سر این قشر زنان و نتیجهى مبارزات آنهاست.
سهرابی: آیا در میان اهل سنّت ایران هم زنان فعالیتهای این چنینی داشتهاند؟ ازمشروطه به بعد؟
سبحانی: متأسفانه چنین فعالیتهایی را در میان زنان اهل سنّت، هیچگاه مشاهده نکردیم. خب شاید یک سری دلایل حاشیهاى، مسبّب چنین امری بودند. یکی از آن دلایل به زعم من، مرزنشینی این زنان و دور بودن آنها از مرکز چنین بحرانهایی بوده است. اینکه جمعیت اهل سنّت، پراکنده در شهرهای مرزی ایران هست و به تبع آن، دچار محرومیت از هر نوعش است، خود میتواند عامل تعیینکنندهاى بوده باشد در این عدم مشارکت. بیسوادى هم نقش بارزى داشته است. در واقع، غم معیشت و بهعبارتى، غم تأمین نیازهاى کفِ هرم مازلو، خود در این زمینه بىتأثیر نبوده است. اما خب این مربوط به سالها پیش است. اکنون که جوامع متأثر از روند جهانىشدن هستند و فرضیهى دهکدهى جهانى را میشود به عینه در زندگی خود لمس کنیم، دیگر جای توجیهی را برای این عدم مشارکت و عدم رغبت به داشتن نقشهای مدنی و سیاسی، باقی نمیگذارد. الان خیلی فرصتهای مناسبی برای بروز اینگونه نقشها فراهم است. کاری به تبعیضهای ناعادلانه ندارم؛ آنها بهجای خود؛ اما گاهی فرصتهای طلاییای پیش میآید که متأسفانه توجّهى به آنها نمیشود. خیلى اوقات، این بىرغبتىها و دوریگزیدنها کاملا خودخواسته بوده است.
متأسفانه زن مدرن ایرانى، نه همپاى زنان مدرن جهانى پیش میرود و نقشهای مدنی و سیاسی را جسورانه بر عهده میگیرد و نه نقش تاریخی مادران خودش را هم به درستی عملی میکند. یک جور وازدگی، یک جور بی رغبتی، نا امیدی و شاید هم تنبلی؛ متأسفانه زنان ما، آشکارا خود را از برعهدهگرفتن نقشهای اجتماعی، بهدور نگه میدارند. ارزشهایی که اکنون در میان زنان ما مطرح است و آن را هم بهراحتی، به فرزندانشان انتقال میدهند، نتیجهاش همین عدم مشارکتى است که کاملا آزاردهنده است. اکنون آنچه که در میان قشر عمدهى زنان، ارزش تلقّی میشود، نه زنانگیکردن بلکه به بطالت و بیثمری گذراندن زندگی است. آنها دچار نوعى رخوت و واپسزدگی شدهاند و روزمرگیها هم مثل خوره به جان آنها افتاده است.
سهرابی: آمار بالای دانشجویان دختر دردانشگاههای کشور، چه معنا و مفهومی می تواند درچارچوب مسائل زنان داشته باشد؟ آیا این نوعی از مشارکت عرض اندام وخودی نشان دادن اجتماعی آنها نیست؟
سبحانی: خب از یک سو اینکه ۶۲ درصد قبولیهای کنکور را دختران به خود اختصاص دادهاند، جای امیدواری و خوشحالی است؛ اما از سوی دیگر، پس از بهپایانرساندن ایام تحصیل و بازگشت به محیط خانه، اکثراً دوباره دچار همان رخوت و بیانگیزگی میشوند که البته بازار کار بیمار ایران در این مورد، بی تأثیر نیست. بسیارى اوقات هم انگار فرقی میان یک دختر تحصیلکرده با یک دختر تحصیلنکرده وجود ندارد؛ نوع ارزشها و سبک زندگیای که بر عهده گرفتهاند، تفاوت چندانی با هم ندارد.
سهرابی: اگربخواهیم با یک جمعبندی از صحبت های شما، به مطالبات واقعی و اساسی زنان ایران بپردازیم، شما کدام خواسته ها را دراولویت می بینید؟
سبحانی: در مورد مطالبات عمدهى زنان با توجه به نبود یک تشکل مدنى پیگیر در این زمینه، میشود به چند مورد اشاره کرد. کفِ این مطالبات، رفع قوانین تبعیضآمیز جنسیتی است. حال چنین قوانینی، هم در عرصهى اجتماع و هم در عرصهى سیاسى، به چشم میآید. قوانین مربوط به خانواده که بارها در مجلس به مناقشه گذاشته شده است، یکی از تبعیضآمیزترین قوانین نسبت به زن به شمار میآید. درست است که قانون حمایت از خانواده، تأثیرات مثبتى را هم به همراه داشته است؛ اما واقعیت این است که هنوز خیلى از تبعیضها و ظلمها از طریق همین قانون معیوب، به زن روا داشته میشود؛ از قانون طلاق گرفته تا حق حضانت و چندهمسری و … قانون صیغه هم که بماند، چون یک بحث مذهبی است، به آن اشارهاى نمیکنم. برابری و رفع تبعیض؛ بنمایهى تمامى این تلاشها، همین مسأله است.
سهرابی: آیا مخالفت باچندهمسری، با نص صریح اسلامی ما منافات ندارد؟
سبحانی: اینکه بر اساس چنین قانونی، یک مرد به صرف توانایی مالی، بدون اجازهى زن اول، قادر به تجدید فراش باشد، هیچ سنخیتی با قوانین اسلامی ندارد. هرچند که هنوز هم فلسفهى چندهمسری برای من حل نشدهست. اگر قرار بر این باشد که با یک سری توجیهات و بر اساس یک سری شرایط، چندهمسری را برای مرد موجّه دانست و این را حق مرد تلقّی کنیم، آن وقت در مقابل، با ضایعشدن حق زن در صورت دارابودن همین دسته از شرایط چکار باید کرد؟! اینکه در توجیه چندهمسری، دلایلی از سوی فقیهان ارائه شده از جمله: عقیمبودن زن، مریضى لاعلاج زن و …، اینها صرفا توجیهات فقیهان بوده برای چندهمسری. مستحضر هم هستید که در تمام طول تاریخ اسلام، فقه توسط مردان تدوین و نگاشته شده و فقه کاملا مردانه شده است. این نوع توجیهات اصلاً در قرآن نیامده است و این صرفاً تراوشات ذهن فقیهان بوده برای توجیه امر چندهمسری. مگر غیر از این است که همین شرایط امکان دارد نسبت به زن هم پیش بیاید؟!
سهرابی:یعنی شما تحت هیچ شرایطی وعلی الخصوص درشرایط موجود جامعهی ایران، چندهمسری را توجیهپذیر نمیدانید؟
سبحانی: من چند همسری را با این نوع توجیهات اصلاً نمیپذیرم و کاملاً آن را مردود میدانم. عقیم بودن، مریضی لاعلاج و … امکان دارد در مرد هم بروز پیدا کند؛ آن وقت چارهى زن چیست؟! آیا خدا چنین ناعدالتیای را در حق زن روا میدارد؟!
سهرابی: آیا شما تصریحات دینی مبنی بر پذیرش چند همسری والبته طبق شروط وضوابط خاص خود را قبول ندارید؟
سبحانی: من هنوز فلسفهاش برایم حل نشده باقی مانده است. در آیهى تعدّد زوجات، این مسأله در کنار مسألهى یتیم مطرح شده است، یعنى ارتباطى میان این دو موضوع هست. خداوند در قرآن نفرموده است که اگر زن شما عقیم بود یا بیماری لاعلاج داشت، بروید زن دیگری بگیرید. حتی به صراحت هم از چندهمسری نهی شده؛ آنجا که توصیه به رعایت عدالت در میان همسران دارد و بعد هم آب پاکی را روی دست مردان میریزد که رعایت این عدالت، خیلی سخت بوده و این یعنی بهتر است از چنین کاری پرهیز کنید! حالا جالب است که از میان این همه اعمال سنّت نبوی، مردان ما به همین قضیه ى چندهمسری چسپیده اند و انگار تمام سنّت را به جا آوردهاند و تنها جای همین یکی خالی بوده؛ البته اگر بشود آن را هم سنّت به شمار آورد؛ چون ازدواجهای متعدّد پیامبر، دلایل و فلسفهى دیگری داشته است!
سهرابی:پس نفی چندهمسری ازجمله خواسته های حقوقی و اجتماعی زنان است؟
سبحانی: مطمئناً به دلیل الهامگرفتن قوانین ایران از قوانین شرع اسلام، نفی تمام و کمال آن، امری امکانناپذیر هست؛ بلکه همین که در راه چندهمسری، قوانین سختگیرانهاى وضع بشود که مردان هم به صرف توانایى مالى، به راحتى قادر به چنین کاری نباشند، خود میتواند قدم موفقیتآمیزی در این راه به شمار بیاید. یا در زمینهى قانون حضانت که آنجا هم ظلم آشکارى به زن میشود. البته قانون طلاق را هم نباید نادیده گرفت؛ قانونی که به درصد زیادی، به سود مرد تنظیم شده و راههای گریز قانونی را به راحتی، فراروی مرد قرار داده است.
سهرابی: آیا مطالبات زنان سکولار و اسلامگرا و مذهبیها در ایران با هم یکی هستند یا تفاوتهایی وجود دارد؟
سبحانی: خب کاملاً آشکار است که تفاوتهایى با هم داشته باشند؛ اما اصل قضیه، همین برابرى و رفع تبعیض است.
سهرابی:نظرشما راجع به فمنیسم با پسوند اسلامی چیست؟
سبحانی: به گمان من، فمنیسم اسلامی، ترکیبی است اثرپذیرفته از مبارزات مدنی زنان مسلمان و باورهای مذهبی آنها؛ در واقع میشود گفت که به نوعی، همسوسازی زنانِ مسلمانِ فعال در زمینهى حقوق زنان است با جریان فمنیسم، و الا اگر بخواهیم با قوانین و اِلمانهای فمنیسم آن را بسنجیم، تفاوتهای چشمگیری را میشود مشاهده کرد.
سهرابی:آیا ساختارهای اجتماعی وقانونی جوابگوی این مطالبات امروز زنان هستند؟
سبحانی: بیشک ساختارهاى اجتماعى، ظرفیت پذیرش این نوع مطالبات را دارند، تنها باید در برابر ابراز چنین مطالباتی، راه باز گذاشته شود. روند آگاهسازی جامعه، بهصورت پروسهاى خیزشى در جریان است و امید به تغییرات، فراوان است. شرایط محیطی خیلی در این زمینه تأثیرگذار است؛ چرا که محیط، متأثر از فرهنگ و سنن مناطق مختلف است؛ یعنی به عبارتی، هرچه محیط بازتر باشد، امکان بهرهبردارى از فرصتها هم بیشتر فراهم است.
سهرابی:البته فرصت به نسبت گذشته، بهتر هم شده است.
سبحانی: درست است. باید همین طور هم باشد. سطح آگاهی زنان الان بالاتر رفته است. البته هنوز در خیلی مناطق بسته و سنّتی، زنان با این چالشها دست و پنجه نرم میکنند؛ اما بعضی اوقات با بارقههاى امیدى در جوامع بسته هم روبهرو میشویم؛ مثلا همین چند مدت پیش، اولین شهردار زن، در یکی از شهرستانهای بلوچستان (شهرستان سرباز)، انتخاب شد. "سامیه بلوچ زهی" که تنها ۲۶ سال دارد، از طرف شورای شهرشان بهعنوان شهردار انتخاب شد. خب این اتفاقِ کمی نیست. در یکی از بستهترین جوامع ایران که مردسالارى در آن غوغا میکند، جامعه به سمتى رفته است که ظرفیت پذیرش یک زن را در چنین جایگاهی دارد؛ این اتفاق فرخندهاى است که باید آن را مغتنم شمرد.
سهرابی:به نظرشما این موفقیتهای موردی زنان نتیجه ی چیست؟
سبحانی: خب این نشان از بهثمررسیدن تلاشهاى زنان در راه آگاهسازی جامعه بر حقوق زنان و بهادادن به استعدادهای زنان است؛ یعنی اینکه ما امیدوار باشیم که این تلاشها، روزی نتیجه خواهد داد و مردهای جامعه هم هر اندازه که ذهنیتشان بر فرهنگ مردسالاری شکل گرفته باشد، قابلیت تغییر را بهصورت تدریجی دارند.
سهرابی: آیا این نتیجه ی فرایند جهانیشدن و رشد ارتباطات و اطلاعات وبهره برداری از فرصتهای این عصر نیست؟
سبحانی: درست است، تأثیرات جهانىشدن هم هست. وقتى در جامعهى سنتى و مردسالارى مثل هند، اعتراضى گسترده در برابر تجاوز دستهجمعى به یک دختر که موجب مرگ آن دختر شد، صورت میگیرد؛ یعنی حتی چنین جامعهاى هم نمیتواند در برابر جهانىشدن و اثرات آن مقاومت داشته باشه. بعد ببینید که چنین اعتراض گستردهاى چطور در تمام دنیا منعکس میشود. همین خود سبب اطلاعرسانی گسترده در سرتاسر جهان به نسبت یکی از ظلمهای آشکار که روزانه نسبت به زنها روا داشته میشود، خواهد شد. اینگونه اعتراضها و پیگیریها، خود به مرور، تبدیل به پروسهاى خزنده میشود در مسیر احقاق حقوق زنان.
سهرابی:از بسیج افکار عمومی علیه تجاوز به زنان. پس از نقش فرصتزای رسانهها هم نباید غافل بود.
سبحانی:. بله، دنیاى ارتباطات به راحتى میتواند چنین همگرایی را ایجاد کند، یعنی خیلی بهتر از آموزشهای مستقیم. هرچند خیلی از اوقات به دلیل تابوبودن خیلی از مسائل، رسانهها از انعکاس آنها عاجز هستند، اما به هرحال نباید این نوع ابزار کارساز را نادیده گرفت. مثلاً همین قضیهى تجاوز، مگر در چنین حالتهای گستردهاى انعکاس پیدا کند یا قتل های ناموسی که اکثراً مسکوت گذاشته میشود.
سهرابی:میخواهم الان به آسیبهای اجتماعی زنان بپردازیم. از نگاه شما عمده آسیبهای اجتماعی زنان جامعه ما چه هستند؟ بعد بپردازیم به اسباب وعلل آن و در نهایت راه برونرفت زنان جامعه از این آسیبها را تشریح بفرمایید.
سبحانی: عمده ترین آسیب اجتماعى زنان، خشونت علیه زنان است. قبلاً هم مقدارى به بحث خشونت علیه زنان اشاره کردم؛ خشونت زبانى، خشونت حقوقى و چند نوع خشونت دیگر را هم لازم است به آن اشاره کنیم. در کل، آسیبهای اجتماعى خیلى زیاد هستند؛ مانند: اعتیاد، تنفروشى، فرار از خانه، آسیبهاى شغلى و … که فکر میکنم اینجا مجال پرداختن به آنها نباشد.
سهرابی: بگذارید دراین مجال اندک، از آسیب های اجتماعی زنان، فاکتورگیری داشته باشیم و دراین میان به یکی از رایج ترین این آسیبها یعنی «طلاق» اشاره کنیم . به نظرشما چه اتفاقی میافتد که در این مملکت زن به زندگی مشترکش با یک مرد پایان می دهد؟
سبحانی: آسیب طلاق، قدمتی به طول تاریخ دارد. تنها مختص به یک جامعهى خاص هم نیست؛ اما با این وجود، بهترین راه برونرفت از آسیب بزرگتری به نام آشوب زندگی مشترک است. اینکه آمار طلاق این اندازه بالا رفته است، پیامد آگاهی زنان جامعهى ما است. ما نباید طلاق را فقط بر اساس آمار آن بسنجیم. متأسفانه در جامعهى ایران، طلاق به نسبت زنان، یکى از تابوهاى بزرگ و جبرانناپذیر تلقّی میشود. اینکه من تأکیدم روى آمار طلاق نیست، به این دلیل است که طلاق را تنها همین طلاق شرعى و قانونى نمیدانم. "طلاق عاطفى" خیلى بیشتر رخ میدهد. اگر بحث تابوبودن طلاق و آسیبهای ناشی از آن برای زنان مطرح نبود، مطمئناً آمار رسمى طلاق، خیلى بالاتر از حالت کنونى هم بود، چون آن وقت تمام طلاقهای عاطفی، به طلاق قانونی میانجامید! مادران جامعهى ما بسیار دچار این طلاق عاطفی شدند؛ اما به دلیل خودسانسوری و فداکاری در قبال فرزندان، ادامهدادن یک زندگی زجرآور را پذیرفتند. چه بسا که اگر حمایت خانوادگی، روانی و اجتماعی از زنان مطلقه میشد، زنان جامعهى ما هم تا به این اندازه حاضر به قبول ظلم و خشونت در زندگی خود نمیشدند و راحتتر اقدام به جدایی میکردند! اکنون هم که آمار طلاق بالا رفته، بیشتر ناشی از بالارفتن سطح آگاهی زنان است که حقوق خود را بهتر میشناسند و با وجود فراهمنبودن شرایط مناسب خانوادگی و اجتماعی، در این جامعهى تابوزده، ننگ طلاق را به جان میخرند و حاضر به ادامهى چنین استظلامی نمیشوند!
سهرابی: اگر بخواهیم طلاق را واکاوی کنیم، درچه شرایط روانی ـ اجتماعی، طلاق رخ میدهد؟
سبحانی: این بستگی به شرایط خانوادههاى گوناگون دارد. اکثراً نبود تفاهم در مسائل ابتدایى و اجتماعى است. خیلى اوقات زن امنیتش را در محیط خانه، ازدسترفته میبیند. اما بعضى اوقات هم انگیزهى طلاق، چیزی ورای مسائل روزمره است. گاهی اوقات، انگیزهى طلاق، تفاوت جهانبینی و نگرشهای طرفین است.
فقط میتوانم بگویم متاسفم که بیشترین دغدغه ی ما زنان مسلمان “نابرابری جنسیتی” است.واژه ای که در ادبیات اسلام جایی ندارد و متاثر از تفکر فمنیستی غربی است.زنان غرب خیلی وقت است فمنیسم را فراموش کرده اند و به دنبال توسعه ی توانایی های “زن” بر اساس استعداد های ذاتی اش هستند ولی ما زنان مسلمان چشممان را به پس مانده های فکری آنان دوخته ایم.این میشود که پای آن زنان به ماه میرسد ومازنان مسلمان هنوز از فمنیسم فراموش شده ی آنان سخن می گوییم.
الگوی زن مسلمان، زنان پیامبر،و زنانی چون آسیه و مریم و خدیجه و…. و در زمان خودمان کسی مانند زینب الغزالی الجبیلی است.آنان برای تعریف نقش زن مسلمان بحث جامعه شناسی فمنیستی نکردند وفقط وفقط آموزه های اسلامی را مبنای “فکر وعملشان” قرار دادند و در راه اسلام فراتر از جنسیتشان رفتند و چهره ی زن مومن را بر جهانیان نمایان نمودند.یادمان باشد در تحلیل مسایل مربوط به مسلمانان به جای افکار ناشی از محرومیت های(زنان)ناشی از تفکر کلیسایی و یا انقلاب صنعتی غرب ،از مبانی نظری اسلامی استفاده نماییم.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام.این مقاله یک جانبه و یک طرفانه بررسی شده است.و متعصبانه است.و بیشتر باعث خیزش زنان علیه مردان و فراموش کردن وظایف مادرانه میشود.در نگاه اول این مقاله حس جبهه گیری در مقابل مردان را القا میکند…در این مصاحبه زنان در مقابل مردان قرار گرفته اند نه در کنار آنها.حال آنکه در اسلام هیچ گاه هیچین توصیه ای نشده است…زن موجودیست که خصلتش این است که به دلگرمی و حامی نیاز دارد.این یک نیاز درونی است و یکی از خصوصیات اوست پس نمیتوان انکارش کرد.پس نمیتوان گفت زنان باید استقلال داشته باشند…ابتدا خود کلمه استقلال معنا شود.بعد از استقلال زنان صحبت کنید…متاسفانه زنان امروز با حضور افراطی در جامعه وظایف سنگین مادرانه را فراموش کرده اند…شاغل بودن مادر صدمات جبران ناپذیری به فرزندان وارد میکند….این مصاحبه به گونه ای زنان را به طرف خودخواهی سوق میدهد…وقتی امرزو مادر بفکر خودش باشد و بفکر استقلال خودش پس درس ایثار و از خود گذشتگی را چه کسی به فرزندان بیاموزد؟!
مادران ما نمونه بارز ایثار بوده اند…بی خود و بی اساس نیست که میگویند بهشت زیر پای مادران است….متاسفم که در این مصاحبه از تلاش زنان برای برتری نسبت به مردان صحبت شده حال آنکه در قران برترین شخص با تقوا ترین شخص است…من بعنوان یک دختر مسلمان به اسلام کاملا اعتماد دارم و میدانم هیچ گاه حقوق زنان را پایمال نکرده است و هر کدام از احکامش شرایطی دارد و موقعیتی….و نمیتوان بدون مطالعه آن حکم را نقد کرد..بلکه حتما خیری در آن نهفته است…چون اگر اینگونه نباشد کامل بودن اسلام و جامع بودن دینم زیر سوال میرود….پس این همه شعار دین کامل اسلام چه میشود؟!
حضور ۶۲درصدی دختران در کنکور نشانه قدرت جامعه زنان نیست…نشانه ضعف برنامه ریزی هاست…با این حضور فرصت های شغلی برای پسران از دست میرود…شرایط ازدواج از دست میرود..باعث بالا رفتن سن ازدواج میشود و…بله شاید بظاهر موفقیت باشد اما تبعات سختی را به دنبال خواهد داشت….
غرب خیلی وقت است افکار فمنیستی را فراموش کرده و به دنبال پیشرفت های روز افزون است..اما دریغ که مسلمانان به دنبال حقوق از دست رفته هستند !!!!!!!!!!!و الگوهای ناب خود را فراموش کرده اند.
بهتر بود بجای برانگیختن زنان علیه مردان به تربیت و آموزش خانواده ها پرداخته شود که چگونه با هم تعامل کنند…که اگر آمار طلاق بالاست ضعف از کجاست و آن را درمان یا پیشگیری کرد….
و السلام علیکم و رحمه و برکاته