گردآورنده : سامان خالدی
ماموستا دزلی بسیار اهل عبادت بود. دعای بسیار میخواند و از زکات به درکردن اموال همیشه افراد را نصیحت میکرد. بسیار قـانع بود تا جایی که یک زمانی، تعدادی از روحـانیون مریوان بدیدار او میروند. او یک آش بسیار ساده و مقداری نان بلوط برای آنان حاضر میکند. یکی از ماموستایان [به مزاح] میگوید: جناب ماموستا! این چه طرز مهمانداری است؟ حال که گوشت و برنج به ما ندادی لااقل کمی نان شیرینی برایمان فراهم میکردی! ماموستا حسن رحمه الله در جواب میگوید: من نان حرام نمیخورم و نان حلال هم چون سخت بدست می آید نمیتوانم زیادی آنرا طلب کنم!
او با علما و مشایخ کردستانات دیدار و یا نامه نگاری داشته است. از جمله با ماموستا عبدالعظیم مجتهد، از بزرگترین عالمان کردستان گفتگو کرده است. او در نامه ای به او یک شعر را که به اقتباس از یک غزل حافظ شیرازی است برایش میفرستد که برخی ابیات آن بدین گونه است:
« باد صبا ده خیله ک! از حد گذشت شوقم ، بهر عزیمت شهر آخیز کن رجا را/ از عاشقان گذر کن وز «ئاویه ر» نظر کن ، برو به آن نواحی و آن شهر دلنوا را/ بگشای چشم عرفان در جستجوی یاران ، دریاب آستان «عبدالعظیم» ما را/ چون می رسی به خدمت اکرام کن به حرمت ، تقدیم کن به ذلت عرض سلام ما را» !
وی با ملاباقر بالک، ماموستا کلاشی هورامان، ماموستا قاضی، هه ژار و هیمن [دو تن اخیر از شاعران بودند] نیز دیدار داشته. او از خود یک دیوان بجای گذاشته است.
منبع : دیوان ملا حسن دزلی
ماموستا حسن دزلی از نوابغ و افتخارات تاریخ منطقه کردستان هستن. امیدوارم این شخصیت بیشتراز اینا شناخته بشه. اما کاک سامان کاش به موارد درخشان دیگه ی زندگی ایشون مثل حضور چندین ساله در دانشگاه ازهر و یا شخصیت آزاده و عزت نفس ایشون و یا تبحر ممتازشون در شعر طنز هم اشاره میکردین
دستتون درد نکنه
نظر آقای سیف را موافقیم!
به گمانم شعر زیر از ایشان است:
((انّی بعید لحمٍ ، موشتاقی گوشتوو گیسکین
یا ربی ولمه گوشتی، یٌستبرَژُ لما را ))
ترکیبی به سه زبان هورامی، عربی و فارسی
(( من دور از گوشتم, مشتاق گوشت بزغاله ام!
یا رب تکه گوشتی ، برای ما کباب شود! ))