مهدی نورمحمدزاده / طرح «صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی» علی رغم عنوان جذابی که دارد، در جلب نظر و موافقت کاربران فضای مجازی دچار چالش شده و به نظر میرسد
تا رفع ایرادات ساختاری آن و توجه به خواستههای اکثریت نخبگان فرهنگی و اجتماعی کشور، نخواهد توانست ضمانت اجرایی لازم و اقبال عمومی جامعه را با خود همراه کند. برخلاف نظر برخی مدافعان، واضح است که همه منتقدان و مخالفان این طرح از دسته منافقان نیستند؛ بلکه بسیاری از آنها از جمله دلسوزان نظام و انقلاب بوده و با دلایل واضح و منطقی به دنبال اصلاح این طرح هستند. برخی از دلایل مخالفت فعالان فرهنگی و رسانهای با این طرح غیرکارشناسی عبارتند از:
۱- «الاهمُّ فالاهمّ!»، یک قاعده عقلانی است! وقتی فقر و بیکاری غوغا میکند، بی آبی نفس سیستان و بلوچستان و خوزستان را گرفته است، کرونا زوزه میکشد و قربانی میگیرد؛ وقتی تورم و تحریم دست به دست هم دادهاند و کمر بسیاری از اقشار پایین جامعه را شکسته اند، وقتی دولت جدید در آغاز استقرار است و مردم بی صبرانه و مضطرب منتظر رفع معضلات اساسی جامعه هستند، واقعا چه ضرورتی برای طرح و اجرای چنین قانون حاشیهای و حاشیه ساز وجود دارد؟! فرصتی بهتر از این پیدا نمیشد؟! بی توجهی به مشکلات عمده جامعه و تعقیب یک امر با اولویت پایین، دهن کجی به مردم نیست؟!
۲- «اینترنت» و «پیامرسان» دیگر صرفا یک مفهوم در حوزه IT یا رسانه نیستند که با چند ساعت نشستن دور هم بشود چند صفحه قانون نوشت و به آسانی جامعه را مجاب به پذیرش آن کرد! این واژگان به ظاهر ساده با تار و پود زندگی و اقتصاد و فرهنگ مردم تنیده شده و کوچکترین بی دقتی در تعامل با آنها میتواند موجب تنش در زیست اجتماعی و اقتصادی مردم و اعتراض مستقیم آنها شود! مطالبه بزرگی نیست که از طراحان این قانون بخواهیم پشتوانه پژوهشی این طرح را برای افکار عمومی جامعه روشن کنند! کدام اساتید جامعهشناس، فرهنگشناس و اقتصاددان متن این قانون را تجویز کرده اند؟ ! کدام پژوهشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، تبعات احتمالی این طرح را بررسی کرده اند؟!
نمایندگانی که برای تصویب این قانون، جلسه غیرعلنی برگزار کردند و تصمیم نهایی را به کمیسیون مربوطه ارجاع دادند، واقعا تصور درستی از ابعاد و تاثیرات این طرح دارند؟ ! بهتر نبود به جای تصویب عجولانه و سیاستزده این طرح، ابتدا از فکر و ایده اصحاب علم و فرهنگ و هنر بهره میبردند و بعد با نگاهی جامع و البته محتاط، سراغ متن قانونی این طرح میرفتند؟!
۳-سخنان برخی طراحان و مدافعان این قانون، واقعا ناامید کننده است! آنها که ادعا میکنند «ما پنج اپلیکیشن جایگزین برای اینستاگرام داریم!»، یا معنای عدد پنج را نمیدانند و یا اینستاگرام را درست نمیشناسند! اینکه در بین صدها اپلیکیشن اجتماعی در سطح جهان، اینستاگرام رشد کرده و به جایگاه جهانی امروز رسیده است، امری تصادفی نیست! این جایگاه غبطه برانگیز، حاصل بکارگیری هزاران نبوغ فنی و تجاری و جلب توجه میلیونها کاربر در سطح جهان بوده و پس از کنار زدن رقبای بزرگ در مسابقه تجاری و فناورانه و به شکل کاملا رقابتی و عادلانه به دست آمده است! عدم درک درست صورت مساله، مساوی ناتوانی در حل آن است! چطور میتوان توقع داشت که مردم از یک اپلیکیشنتراز اول جهانی به یک اپلیکیشن ناشناس، ناآزموده، بدون ارزش افزوده و در طی یک مدت زمان کوتاه کوچ کنند؟ راستی کاربران فعال سروش و ایتا الان چند نفر هستند؟! تجربه کوچ از تلگرام بس نیست؟!
۴-علاوه از جنبههای فناورانه پیام رسانهای خارجی، بخش مهمی از جذابیت آنها امکان حضور آسان و تولید محتوای مستمر جریانهای منتقد و معترض سیاسی است. چه تضمینی هست که این اولویت مهم که از ضروریات جوامع چند صدایی و باعث رشد آگاهی سیاسی و اجتماعی است، در پیام رسانهای بومی به رسمیت شناخته خواهد شد؟! مگر نه اینکه بخشی از مشکلات و ضعفهای مدیریتی جامعه ما پس از انتشار در فضای مجازی، پیگیری و رفع شده است؟! آیا از پتانسیل افشاگری، اعتراض، نقادی، مطالبه و احقاق حق در پیام رسانهای بومی نیز استفاده خواهد شد؟! شاید جواب طراحان قانون فوق مثبت باشد، اما مرور عملکرد صدا و سیما و دیگر رسانههای رسمی نظام، مانع قبول این جواب خوش بینانه است!
رسانههای تحت نظارت مستقیم نهادهای قانونی، چقدر در انعکاس نقدها و اعتراضات مردمی آزادی عمل داشته و موفق بوده اند؟ ! مطمئن باشید که اگر چنین بود، مناظرات سیاسی کلاب هاوس و لایوهای نقادانه اینستاگرام را باید در شبکه سه سیما تماشا میکردیم! روشن است که طرح این نقدها به معنای تایید ایده رهاسازی در فضای مجازی نیست! بلکه تاکید این قلم بر تقویت جنبه کارشناسی قانون جدید و توجه به اقتضائات و تبعات عمیق فضای مجازی در زندگی امروز ایرانیان است. ایران امروز، جامعهای ملتهب و فعال است و دیگر فرصت سعی و خطا در شیوه حکمرانی ندارد. رجوع به عقلانیت، بهره مندی از نتایج پژوهشهای حقیقی و مراجعه مستمر به نظرات و نقدهای نخبگان، تنها مسیر پیش روی برنامهریزان و تصمیمسازان جامعه است. این مسیر روشن است و خوش آتیه، اگر چشم بر واقعیتها نبندیم!
ثبت دیدگاه