نویسنده:محمدامین امینی
تاریخ درکشور مصیبتزده مصر تکرار و تکرار میشود، این روزها شاهد خشنترین برخورد و سرکوب مدنیترین و پر طرفدارترین و در عین حال منسجم و منضبط ترین و قدیمیترین تشکّل سیاسی خاورمیانه توسط نظامیان فاشیستی آن کشور هستیم.
تشکّلی که بعد از هشت دهه فعالیت مدنی و با تحمل انواع زجرها و شکنجهها و زندان و تقدیم شهدای بسیاری که سرقافله آنان بنیانگذارشان شهید امام بنا بود، توانستند یک سال پیش در یک انتخابات آزاد و دموکراتیک حکومت را به دست بگیرند و دولتی تشکیل دهند که کمترین وزیر و معاون وزیر اخوانی در آن شرکت داشتند اما انگار طی شصت و چند سال حکومت نظامیان در مصر، زندان و اخوان ، اعدام و اخوان، مظلومیت و اخوان، مأنوسترین و مترادفترین لغات و کلمات تاریخ معاصر مصر میباشند. تشکلی که ترور بنیانگذارش و اعدام دیگر رهبران و بسیاری از طرفدارانش باعث نشد دست به خشونت بزنند و آنها را از اهداف مبارزات مدنی خارج کند و به رغم انحلالش، بطور مستقل در مبارزات پارلمانی شرکت میکردند. طی یک سال حکومت، اخوان هیچ تجمع اعتراضآمیزی علیه خود را به هم نزد. نه دفاتر مخالفان خود را آتش زدند، نه تعطیل نمودند و نه آنان را زندانی کردند. اما در مدت کمتر از یک ماه با انواع دسیسهها، دموکراتیکترین حکومت تاریخ در خاورمیانه برآمده از رای مردم، سرنگون میشود؛ رئیس جمهور منتخب و مردمی آن زندانی میشود. به چه اتهامی؟ جالب است! فرار از زندان! زندان چه کسی؟ زندان رژیم حسنی مبارک! آری این فاشیستها انتقام میگیرند، انتقام از سرفرازترین و مقاومترین فرزندان مصر که در زندان، همیشه این حاکمان فعلی را که آن موقع زندانبان این مبارزین بودهاند، مورد تحقیر قرار دادهاند. اتهام دیگر، حمایت از مبارزین فلسطینی میباشد، چه اتهام نا بخشودنیای! برای تمامی آزادگان افتخار میباشد و برای این مظلومان تاریخ معاصر جرم!
مقایسه کنید دموکراسی یک سال حکومت اخوان را با یک ماه دموکراسی سکولارها و رقاصه های سیاسی امثال البرادعی.
باید فریاد زد ماندلا بیدار شو جایزه صلح نوبل خود را به اهدا کنندگانش پس ده و ننگ در کنار البرادعی بودن را از خود بزدای، که این همه خونریزی وکُشت وکُشتار نتیجه همراهی این رقاصه سیاسی و امثال او با نظامیان فاشیست میباشد. دم از آزادی میزنند و آزاد ترین حکومت برآمده از رأی مردم تاریخ خاورمیانه را سرنگون میکنند.دم از حقوق بشر و آزادیهای مدنی میزنند ! طی حاکمیت یک ماه و چند روزه خود تعداد کشته و زخمیها ازجنایتهای خمرهای سرخ در کامبوج طی یک سال فراتر رفته است.
میگویید مرسی نتوانسته به وضعیت اقتصادی مصر طی یک سال حکومت سرو سامانی بدهد، البته پرسش بسیار به جایی میباشد، ولی قبل از پاسخ به این پرسش، باید جوابگوی چند سؤال اساسی باشید :
۱- درطول حاکمیت شصت ساله نظامیان با توجه به اینکه تمامی تصمیمگیریهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، داخلی و خارجی را در یَد قدرت خود داشتید و با توجه به اینکه سالانه یک میلیارد و دویست میلیون دلار کمک بلا عوض از آمریکا دریافت میکردید چه دستاورد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و… را برای مردم مصر به ارمغان آورده اید ؟
۲- ارتباط در سطح بسیار بالایی با جهان آزاد داشتهاید و منافع ملی و دراز مدت غرب را به خوبی تامین کردهاید، در تأمین امنیت مرزهای اسرائیل از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نکردهاید، در مقابل این همه امتیازی که تقدیم نمودهاید و در واقع از دست دادهاید!! چه امتیازی گرفتهاید؟ و از این امتیازات، مردم مصر چه بهرهای بردهاند؟
۳- دستاوردهای نظامی که گاهاً به آنها میبالید قابل تأمل میباشند! جنگ شش روزه با شرکت مصر، اردن، سوریه و حضور لشکرهایی از دیگر کشورهای عربی؛ اشغال بلندیهای جولان، نوار غزه و قسمتی از صحرای سینا و بیت المقدس توسط اسرائیل را به همراه داشت و در مرحله دوم مگر نیروی هوایی مصر کاملاً در یک هجوم غافلگیرانهِ اسرائیل از بین نرفت؟ و از بس مصر و ارتش و مردم آن تحقیر شدند، ناصر، رئیس جمهور وقت مجبور به استعفا شد. در جریان جنگ رمضان که منجر به شکستن خطوط افسانهای بارلو گردید و در نهایت و در بیابانهای صحرای سینا در پی ساختوپاختهای سیاسی سادات و دار و دستهاش با اسرائیل و آمریکا، دستور عدم پیشروی ارتش و توقف جنگ صادر گردید ودلایلِ غلط بودن این تصمیم از طرف ژنرال سعدالدین شاذلی فرمانده وقت ستاد کل ارتش و ژنرال عبدالمنعم وائل فرمانده یکی از لشکرها در صحرای سینا موثر واقع نشد وکار به آنجا رسید که آنها را در صورت عدم اطاعت، تهدید به دادگاهی نمودن کردند. جزئیات خیانتهای نظامیان در این شش دهه را میتوان در لابه لای نوشتههای حسنین هیکل از سادات به بعد و کتاب جنگ رمضان و خاطرات سعدالدین شاذلی مشاهده نمود و فداکاری و ازخود گذشتگی و حماسهسازی دراین جنگ از طرف اخوان، از زبان فرماندههای ارتش مصر شنیدنی میباشد که چگونه ساعاتی قبل از جنگ در ساحل رود نیل غُسل شهادت نموده و مشغول آخرین راز و نیازها با خدای خود بودهاند. پاداش دلسوزان و فداکاران ارتشی، بازنشستگی اجباری یا تبعید محترمانه در قالب رایزن فرهنگی و سهم اخوان، طبق معمول، زندان یا زندگی مخفی و زیر زمینی بود و یا درقالب نهادهای مدنی به خدمات خیریه به محرومان مبادرت نمودند.
۴- ادعا میکنید به ندای بیست میلیون نفری که به خیابان آمدند، رئیس جمهور منتخب را برکنار کردید!! هر کسی که کمترین آشنایی با الفبابی سیاست داشته باشد خوب میداند هرکس یا هر نهاد و تشکّلی با این همه هوادار نیازی به برخورد قهرآمیز با رقیب سیاسی خود ندارد و از طریق صندوقهای رأی آنچنان شکست سیاسی به رقیب وارد میکند که برای چند دهه نتواند درجامعه حیثیت خدشه وارد شده خود را ترمیم کند آنهم به جریانی که هشتاد سال است ادعا میکند که اسلامِ مورد ادعای او برای اداره جامعه حرفهایی برای گفتن دارد. ای کاش اجازه میدادید در عمل و در وقتِ قانونی خود ادعای خود را به اثبات میرساندند و درصورت عدم توانایی در اثبات مدعای خود برای همیشه و در خاورمیانه، اسلام سیاسی و مدعی حکومت دینی به حاشیه کشیده میشد و خلاصه میشد در انجام عبادات شخصی و بس. مگر اثبات این مسئله نهایت آرزوی مخالفین اسلامگراها نمیباشد؟ چرا اجازه ندادند شکست خودشان بوسیله خود آنان و بدون هیچ هزینهای انجام میگرفت،
که جبران شکست سیاسی بسیار سخت تر از شکست نظامی است و سؤالهای بیشمار دیگری که مجال مطرح شدن آنها نیست.
جالب اینجاست در زمان حکومت مرسی تجمعات، اعتراضات، انتقادات و تبلیغات و… حق مردم، قانونی و مشروع بود! و اکنون و در قاموس حکومت نظامیان مخل امنیت کشور میباشد. در زمان مرسی تمامی رهبران مخالفان برای ابراز نظرات خود تمامی تریبونها را در اختیار داشتند و اظهارنظر مینمودند و افکار عمومی را برعلیه حکومت مرسی تحریک میکردند، که مصداق کامل آزادی شمرده میشد ولی اکنون سخنرانی رهبران اخوان در جمع هواداران خود در اعتراض به حرکت کودتاگران را برخلاف منافع ملی تشخیص میدهند و آنان را زندانی میکنند و حتی نرسیده به زندان اعدام میکنند. آیا نباید تفاوت دموکراسیِ حکومتِ اخوانی با دموکراسی نظامیان سکولار و لیبرالها را منصفانه مورد تجزیه وتحلیل قرارداد؟ آیا وقت آن نرسیده تعصبات را به دور بیندازیم؟
نه به خاطر قرابت فکری ام با اخوان، بلکه به خاطر مظلومیت آنها و به خاطر مظلومیت کلمه آزادی و دموکراسی با آنها احساس همدردی میکنم و اگر همین ظلم را اخوان در حق مخالفان خود میکرد به خدا قسم موضوع سرسختانهتری برعلیه آنان میگرفتم. امیدوارم این ظلم باعث نشود اخوان را از مبارزه مسالمت آمیز خود خارج کند و همچنان مبارزات مدنی را سرلوحه کار خود قرار دهد. اگرچه یقین دارم عدهای تندرو همانند هشت دهه پیش راه خود را جدا میکنند و راه خشونت را بر میگزینند که نتیجه عملکرد سیاستهای ظالمانه و تبعیض آمیز نظامیان و لیبرالها و سکولارهای مدعی دموکراسی میباشد و امیدوارم اخوان هم نقاط قوت خود را قویتر و ضعفهای خود (که کم نبوده اند) به نقاط قوت تبدیل نموده و ظرفیت تحمل و تسامح خود را بالا و بالاتر ببرند.
خدایا همگان را در خدمت به بشریت وانسان وانسانیت یاری فرما: آمین…
zwnj;بالید قابل تأمل می
سوالهای بی پاسخی که بعضی وجدانها را زیر سوال می برد؟… درود..