نویسنده: عبدالرحمن عزام /// با نگاه به قرآن کریم، سنّت پاکیزهی پیامبر فرزانهی اسلام و سرنوشت امتهای پیشین، در مییابیم که سبب عمده در از بین رفتن و هلاکت پارهای از امتهای گذشته، همانا دست یازیدن به گناه و قد علم نمودن و مواجهه با اوامر الهی بوده است که با گذشتن از مرز محرّمات و زیر پا نمودن خط سرخهای الهی و نادیده گرفتن ارزشها و آموزههای دینی، پرچم جنگِ با خدا را بلند نموده و دست به طغیان و سرکشی زدهاند.
هلاکت و نابودی در قرآن به گناهان زیادی از قبیل: ستمکاری، سرکشی، روی آوردن آشکار به گناه، پشت کردن به امر به معروف و نهی از منکر، کبر و غرور، سخت دلی، غلو و از حد گذری در دین، کفران نعمت، همچشمی و خست در امور دنیوی، مرتبط دانسته شده و در جاهای متعددی بدان اشاره میشود؛ اما آنچه در این مقاله، تنها پارهی معدودی از گناهان بر شمرده شده و وارسی موارد دیگر به خواننده گذاشته شده تا در صورت علاقهمندی، با رجوع به قرآن و سنّت، این دو سرچشمهی زلال علم و معرفت، به موارد دلخواه خویش دست یابد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در حدیثی میفرمایند:
ای گروه مهاجرین، پنج خصلت و صفت بد هست؛ اگر بدانها مبتلا شدید و این صفات در میان شما پدیدارگردید، پناه بر خدا از اینکه آنها را دریابید:
۱-هرگاه بیعفّتی، در میان قومی آشکار گردد، بگونهای که آن را علنی و آشکارا، انجام دهند، آنوقت بیماریهایی در میان آن قوم پدید میآید که در میان پیشینیانشان وجود نداشته است.
۲-هر جماعتی که در پیمانه و وزنه، خیانت کند و آنها را کمتر از حد معمول بدهد، آن قوم و جماعت، به خشکسالی و سختی زندگی و پادشاه و حکمروای ستمکار، دچار میگردند.
۳-هر قومی که زکات اموال خود را ندهند، دچارکم بارانی میشوند و اگر بخاطر حیوانات و دامهایشان نبود، اصلاً بارانی بر آنها نمیبارید،
۴-هر قوم و جماعتی عهد و پیمان خدا و رسول وی را بشکند، خداوند دشمنی از غیرخودشان را، بر آنان مسلط میسازد، که بعضی از داراییشان را نیز میگیرد.
۵-و هر قومی که پیشوایانشان به کتاب خداوند عمل نکنند و کتاب خدا در میانشان حکم نکند، آن قوم به جنگ داخلی دچار میشوند.(به روایت طبرانی)
آنچه از این حدیث مبارک به دست میآید همانا پیوند بیماری، زوال نعمت و بیدادگری حکمرانان ستم پیشه، خشکسالی، پراکندگی، چنددستگی و نزول مصیبت، با گناه و معاصی است که با انجام آن بجای نعمت، سبب نقمت و عقوبت شده است.
اول: ظلم و طغیان
قرآن عظیم الشان ستم پیشگی و سرکشی را از اسباب عمدهی هلاکت برشمرده و تا جایی نزول عذاب الهی را محدود به ظلم بیان داشته و هلاکت را از آنِ ستمکاران میداند؛ آنجا که میفرماید: قُلْ أَرَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتَاکُمْ عَذَابُ اللّهِ بَغْتَهً أَوْ جَهْرَهً هَلْ یُهْلَکُ إِلاَّ الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ (انعام/۴۷) (بگو : به من بگوئید که اگر عذاب خدا به ناگاه یا این که آشکارا به شما در رسید ، مگر جز گروه ستمکاران هلاک میگردند ؟ ! ).
این آیه به گونهای روشن بیان میدارد که هلاکت، پادافرهی ستم پیشهگان است.
خداوند متعال این تعامل را در زمرهی سنّتهای خویش در آورده میفرماید: وَتِلْکَ الْقُرَى أَهْلَکْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِم مَّوْعِداً ( کهف/ ۵۹) و اینها شهرها و آبادیهایی است (از عاد و ثمود و قوم لوط و امثال ایشان ) که ما ( در رساندن عذابشان شتاب ننموده ایم و بلکه ) موعدی برای هلاک شان تعیین کرده ایم و زمانی آنها را نابود ساخته ایم که ایشان ظلم و ستم پیشه کردهاند.
امام بخاری رحمه الله در حدیثی از ابوموسی اشعری روایت میکند؛ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «همانا خداوند به ظالم مهلت میدهد، ولی هنگامی که او را مؤاخذه کند، رهایش نمی سازد» بعد این آیه را تلاوت نمودند: {وَکَذَلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِیَ ظَالِمَهٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ} (هود/۱۰۲) عقاب پروردگار تو این چنین است ( که درباره قوم نوح و عاد و ثمود و مدین و غیره گذشت ) هرگاه که ( بر اثر کفر و فساد ، اهالی ) شهرها و آبادیهائی را عقاب کند که ستمکار باشند. به راستی عقاب خدا دردناک و سخت است .
خداوند سبحان میفرماید: فَکَأَیِّن مِّن قَرْیَهٍ أَهْلَکْنَاهَا وَهِیَ ظَالِمَهٌ فَهِیَ خَاوِیَهٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَهٍ وَقَصْرٍ مَّشِیدٍ. ( حج/ ۴۵) (چه بسیار شهرها و آبادیهائی که آنجاها را نابود کرده ایم، و به سبب ستمگری ( ساکنانشان ) فرو تپیده و برهم ریخته است، و چاههایی که بی استفاده رها گشته است، و کاخهای برافراشته و استواری که بی صاحب و متروک مانده است).
در حدیثی دیگر از پیامبر گرامی اسلام آمده است: «هیچ گناهی که خداوند عقوبت آن را در دنیا قبل از آخرت نازل کند –با آنکه در آخرت نیز برایش عذابی در نظر دارد- مناسبتر از قطع پیوند خویشاوندی و بغاوت نیست». به روایت ترمذی و ابن ماجه.
دوم: آشکار نمودن گناه و معصیت
یکی دیگر از اسباب هلاکت و بربادی، کثرت معاصی و آشکار نمودن آن است؛ که با وجود توانایی بر منع و بازداشت، فرمانروایان، علما و تودهی مردم در مقابل آن قیام ننموده و از انجام آن بهاندازهی توان خویش، باز ندارند؛ در حالی که فرمانروایان و دولتمردان میتوانند از راه سلطه و قدرت با منع از کارهای ناپسند و در نظر گرفتن کیفرهای بازدارنده با این معضل مقابله نمایند. در کنار آن، علما نیز به وظیفهی دعوت پرداخته و با تبلیغ پایدار تبعات و پیامدهای شوم این بزهکاری را برای همگان گوشزد نمایند و بر عموم مردم است که با ابراز همراهی و همکاری با این دو قشر تاثیر گذار، به تربیت درست فرزندان و خانواده پرداخته و از انتشار گناه و معصیت در جامعه جلوگیری نمایند.
پیامبر –صلّیالله علیه وسلّم– میفرماید: «سوگند بذاتی که نفسم در حیطهی قدرت اوست، همانا به کارهای پسندیده امر نموده و از کارهای ناپسند منع میکنید. یا نزدیک است که خداوند بر شما عذابی از نزد خویش بفرستد و سپس او را بخوانید و او دعای شما را اجابت نکند». به روایت ترمذی.
امام قرطبی رحمه الله با استناد به این قول خداوند متعال {وَاتَّقُواْ فِتْنَهً لاَّ تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنکُمْ خَآصَّهً}(خویشتن را از بلا و مصیبتی به دور دارید که تنها دامنگیر کسانی نمی گردد که ستم میکنند)؛ بلکه اگر جلو ستمکاران گرفته نشود، خشک و تر به گناه آنان میسوزد )، میفرماید: «این سنّت خداوند در تعامل با بندگان است، هرگاه منکر در ایشان پخش و به شکل علنی انجام شد، و ایشان در خود تغییری بوجود نیاوردند و در پی اصلاح نشدند، همه به عذاب الهی گرفتار خواهند شد».
در حدیثی دیگر بخاری و مسلم از ام المومنین زینب بنت جحش – رضی الله عنها – روایت میکنند که رسول الله ––صلّیالله علیه وسلّم– روزی با حالت هراسان بر او داخل شد و فرمود: «نابودی است برای مردم عرب بخاطر شری که نزدیک شده است. سد یاجوج و ماجوج به این اندازه (در حالی که دو انگشت سبابه و ابهام را حلقه کرده بود) باز شده است. زینب میفرماید: عرض کردم، ای رسول خدا ما در حالی از بین میرویم که انسانهای نیک و صالحی در میان ما وجود دارند؟ فرمودند: آری، زمانی که فساد زیاد شود».
ممکن سوالی پیش بیاید که: چگونه عذاب آنهایی را که عملا به گناه اشتراک نداشتهاند، در بر میگیرد؟
دکتر علی قرهداغی دبیرکل اتحادیهی جهانی علمای مسلمان در نوشتهای به جواب این سوال چنین میگوید: «از دو ناحیه میتوان به این پرسش، پاسخ داد:
۱- اینکه خداوند متعال عذابی به سراغ حال همه نمیفرستد؛ مگر آنگاه که همه و اکثر در امر به معروف و نهی از معاصی، کوتاهی نمایند. پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- میفرماید: «خداوند متعال عموم مردم را به گناهی که عدهای خاص انجام دادهاند، عذاب نمیکند؛ مگر آنگاه که عدهای گناهی انجام دهند که عموم مردم با وجود قدرت بر منع و بازداشت، آن را مانع نشده و تغییر ندهند، در این هنگام است که خداوند اذن عذاب خاص و عام را صادر مینماید». به روایت طبرانی.
۲- کسی که به انجام گناه، مبادرت نورزیده و وظیفهی امر به معروف و نهی از منکر را انجام داده است؛ اگر ضمن دیگران او هم به این عذاب گرفتار و هلاک گردد، دارای اجر بوده و در روز رستاخیز، بر همان نیت خویش برانگیخته شده و پاداش داده خواهد شد».
سوم: غلو و زیاده روی در دین:
همچنان از جمله اسباب هلاکت و نزول عذاب، غلو در دین است، خداوند متعال در چندین آیه از غلو و زیادهروی در دین نهی نموده است. در سورهی مائده زیاده روی در دین را با پیروی از رهپویان مسیر گمراهی، امری نادرست قلمداد و مخاطبانش را از آن نهی مینماید: {قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ کَثِیراً وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِیلِ} (مائده / ۷۷) (بگو: ای اهل کتاب! به ناحق در دین خود راه افراط و تفریط مپوئید و از اهواء و امیال گروهی که پیش از این گمراه شدهاند و بسیاری را گمراه کردهاند و از راه راست منحرف گشتهاند، پیروی منمائید).
با نگاه به این آیه مبارکه درمییابیم که دست یازیدن به زیادهروی در دین، بجای استقامت بر اصول و پایههای دین قویم، خود عامل انحراف از راه و افتادن در وادی گمراهی و ضلالت بوده و از طرفی هم میدانیم هلاکت امتهای پیشین با افراط و زیاده روی شان، پیوند ناگسستنی دارد. شاهد این مدّعا حدیثی است که ابن ماجه از پیامبر گرامی اسلام روایت مینماید: «ای مردم! از سختگیری و زیاده روی در دین بپرهیزید، زیرا کسانی را که قبل از شما بودهاند سختگیری در دین هلاک کرده است».
همیشه پیامبر گرامی اسلام یاران خویش را از تعمق به مسایل مسکوت عنه منع مینمودند و به ایشان فهمانده بودند، هر آنچه از جانب خداوند در قالب آیات قرآن یا احادیث پیامبر به عنوان حکم الهی شرف نزول مییابد، آن را با جان و دل قبول و در پی عمل و به کاربستن آن باشند، و از هرگونه قیل و قال و سوالهای چون و چرایی منع شان مینمودند. امام بخاری حدیثی به این محتوا از پیامبر روایت مینماید که روزی پیامبر صلی الله علیه وسلم در خطاب به یارانش فرمودند: «وقتى که من به شما کارى نداشتم و دستورى را به شما ندادم، شما هم مرا ترک کنید و سؤال نکنید، امّتهای پیغمبران پیشین به واسطه سؤالهاى زیاد و اختلاف با پیغمبرانشان به هلاکت مى رسیدند، بنابراین هر وقت شما را از چیزى منع کردم از آن دورى کنید، و هر وقت به شما دستور دادم کارى را انجام دهید، آنرا بهاندازه توانایى انجام بدهید».
فرجام سخن:
آنچه با مرور بر این سطور به چنگ میآید، پیوند گناه و هلاکت است، که عامل عمده در فرود آمدن عذاب و عقوبت الهی است، هرگاه امّت و قومی به ستمپیشگی، معصیت آشکار و افراط روی آورند، گویا راه هلاکت در پیش گرفته و در وادیی قدم مینهند که انتهایی جز نابودی ندارد.
خداوند متعال امّت مسلمان ما را از قرار گرفتن بر این مسیر، نگه داشته و از عذاب خویش نجات دهد.
منبع: اصلاح وب
ثبت دیدگاه