نویسنده: حیدر غلامی
شاید همهی ما این عبارت مأیوس کننده را ـ غالباً در قالب دلسوزی ـ بارها شنیده باشیم که : " همه دروغ می گویند به کسی باور مکن ".
با اندک تأملی درمییابیم که این عبارت پارادوکسیکال میباشد. بدین معنی که گویندهی این عبارت یا صادق است یا کاذب؛ اگر دروغ بگوید تکلیف آن روشن است، واگر راست بگوید این عبارت باید در مورد خود نیز صادق بوده و دروغ بگوید.
رواج چنین طرز تفکری در جامعه بیانگر این است که سرمایهی عظیم و با ارزش " اعتماد " درآن، به شدت آسیب دیده و اساس و بنیان روابط اجتماعی سست و لرزان میباشد. چنین جامعهای دارای مشخصههایی است که به اختصار چند مورد از آنها را ذکر خواهیم کرد:
۱ـ هر کس در هر پست و مقامی و تحت هر عنوان و نامی، قبل از محاکمه محکوم است. دردی که متأسفانه چون تقریباً همهگیر شده عین سلامت مینماید. بر خلاف اصل معقول و منطقی " اصل بر برائت است، مگر خلاف آن ثابت شود " ، اصل بر مجرم بودن است، مگر خلاف آن ثابت شود.
افراد بدون دلیل و مدرک متقن، در مورد دیگران قضاوت کرده وحکم صادر میکنند؛ و به سادگی با حیثیت وآبروی افراد بازی خواهند کرد. به ندرت افرادی یافت میشوند که در برابر این سیل اتهامات و … به جای تأیید فوری، دلیل و مدرک تقاضا کنند.
به عنوان نمونه به محض اینکه فردی مسئولیتی را بپذیرد ـ صرف نظر از اینکه لایق باشد یا نالایق ـ با اتهاماتی چون کاسهلیس، بادمجان دورقاب چین، دزد و … متهم میشود. کمتر کسی یافت میشود که به جای مهر تأیید، درنگ کرده و بگوید: زود قضاوت نکرده و منتظر بمانید تا مدتی از مسئولیتش بگذرد؛ آن وقت قضاوت کرده و حکم صادر نمائید.
به نظر میرسد که اگر اطلاع رسانی شفاف و دقیق باشد نه در هالهای از ابهام، به گونهای که مردم از اوضاع و احوال جامعه بخصوص از عملکرد مسئولین ـ آنچنانکه باید ـ آگاه باشند، دریچهی بسیاری از شایعات و اخبار نادرست و تهمتهای ناروا تا حد قابل توجهی بسته خواهد شد. زیرا پنهان کاری، عدم شفافیت و بیخبری ـ یا بیخبرنگاه داشتن ـ مردم از واقعیت جامعه بخصوص عملکرد مسئولین، عاملی اساسی در ایجاد و انتشار شایعات میباشد.
۲ـ تظاهر و ریا به جای صداقت بر صدر خواهد نشست. عمل فرد در محیطی که اطرافیانش را دروغگو و غیر صادق میپندارد، اما رفتارش با آنها به گونهای است که گویا آنها را صادق و قابل اعتماد میپندارد،جز تظاهر و ریا نام دیگری نخواهد داشت.
" مهحوی " شاعر بلندآوازهی کرد بیاعتمادی و تظاهر در جامعهی خود را ـ دردی که جامعهی ما نیز بدان مبتلاست ـ در قالب اشعاری اینگونه بیان میکند:
بێ کهس منم کهسێ له زبانم بگا نیه
ههمدهم خودا نهناسن و دهم پڕ له یا خودا
ههر ئهو کهسهی که خهیری دوعای خهیری دیوه لێم
دایم دوعامه شهڕری له من لا بدا خودا
غهیری ئهوهی که سوێندی درۆی پێ بخۆن و بهس
قوربانی ناوی ، ناوی له ناوا نهما خودا
اگر فضای جامعه باز باشد و مردم بتوانند آزادانه ، بدون ترس و لرز و لکنت زبان ـ بخصوص در برابر مسئولین ـ انتقادات و پیشنهادات خود را مطرح کنند، ریا و تظاهر و حتی بغض و کینه هم تا حد زیادی رنگ میبازند.
البته ذکر این نکته راضروری میدانم که: نهادینه شدن فرهنگ نقد، یکی از عوامل اساسی رشد هر نظام و جامعهای میباشد؛ اما همانطور که هر مقامی ادب مخصوص خود را دارد، نقد نیز دارای آدابیست که مراعات آن توسط ناقد ضروریست. میتوان گفت: نقد عبارت است از بیان اشتباه و تعارضهای موجود در گفتار ، نوشتار یا رفتار فرد، گروه، یا … به دور از تجریح، تحقیر و توهین. متأسفانه در جامعهی ما هنوز فرهنگ و ادب نقد نهادینه نشده است.
غالباً در نقدهایمان به جای انگیخته، انگیزه؛ وبه جای گفته یا نوشته، گوینده یا نویسنده را نقد میکنیم؛ آن هم با زبانی نیشدار و همراه با تجریح، تحقیر و توهین. البته این امر نباید بهانهای شود برای بستن باب مبارک و میمون نقد؛ حتی اگر نقد غیرمؤدبانه و موهن نیز باشد. مطلوب این است که در عین تلاش برای نهادینه کردن فرهنگ نقد، هر نقدی را به فال نیک گرفته و شجاعانه در صدد اصلاح اشتباهات و عیوب خود براییم.
۳ـ تقریباً هر کس به فکر خویش است و در هر کاری منافع و مصالح خود را بر هر چیز دیگری ترجیح میدهد. معمولاً توصیهی اینگونه افراد به همدیگر این است که : وا ئاما دهس گێره کڵاوهو وێتو : اگر باد وزید کلاه خود را بچسب.
اعتماد و اطمینان یکی از شروط اساسی کارهای جمعی و گروهی است. در فضای بی اعتمادی ، مردم نسبت به کارهای جمعی دلسرد و حتی بدبین هستند. اگر جمعی نیز آستین همت بالا زده و خواهان انجام کارهای گروهی عامالمنفعه و … باشند، مردم با شک و تردید بدان نگریسته و میگویند: حتماً کاسهای زیر نیم کاسه است و … . به عبارت دیگر نه تنها خود در آن مشارکت نمیکنند، بلکه همانطور که در بند اول اشاره شد، آنها را متهم کرده و دیگران را نیز با همان جملهی پارادوکسیکال " همه دروغ میگویند، به کسی باور مکن " نصیحت کرده و از همکاری با آنها باز میدارند.
میتوان مردم جامعه را به سه دستهی کلی ذیل تقسیم کرد:
۱ـ دستهای که دم فرو بسته و کنج عزلت گزیدهاند. این عده یا چشم خود را بر روی مشکلات بستهاند، یا مصلحت و منفعت خود را بر هر چیز دیگری ترجیح میدهند و یا اینکه از اصلاح امور ناامیدند و تلاش برای آن را آب در هاون کوبیدنی بیش نمیپنداند.
۲ـ دستهای که به گمان خود نسبت به وضع موجود معترض بوده و خواهان تغییر و اصلاح وضع موجود هستند. این عده غالباً به نقدهای محفلی در شب نشینیها و … مشغول هستند. آنچه در این محافل مطرح میشود، عبارت است از: یادآوری امکانات و افتخارات گذشتگان و مدح و تمجید از آنان ( من آنم که رستم بود شیر مرد ) ؛ نظریه پردازی در تمامی زمینهها ( همه فن حریف بودن ) ؛ تحقیر دیگران و خود را ستودن و … این محافل در نهایت بدون هیچگونه فایدهای با تبرئهی خود و مقصر اعلام کردن دیگران به پایان میرسند. این عده میخواهند بدون پرداخت کمترین هزینه جامعه اصلاح شود.
۳ـ دستهی سوم که مسئولین را نیز شامل میشود، مشغول تلاش و فعالیت هستند. متأسفانه تعدادی از این افراد هم به جای کار مفید و خدمت دلسوزانه، مرتب مشغول عیبجویی و طبل رسوایی همدیگر را زدن و … هستند. این عده با چنین اعمالی و وجود تعارض در گفتار و کردارشان، باعث کاهش چشمگیر اعتماد مردم نسبت به مسئولین و کارهای گروهی و جمعی شده و خواهند شد. در میان این دسته اندک کسانی یافت میشوند که صادقانه مشغول به کارند؛ و جهالت دوستان، لومهی لائمان و نیرنگ بدخواهان در ارادهی خدمت آنان کوچکترین خللی ایجاد نخواهد کرد؛ زیرا اصلاح جامعه را زمانبر و هزینه بردار میدانند. امیدوارم که این افراد بیش از پیش بکوشند، رفتارشان آیینهی تمام نمای گفتارشان باشد؛ تا مردم به تأسی از آنان انگیزه و علاقهی خدمتشان بخصوص در قالب کارهای جمعی ایجاد شده یا افزایش یابد.
همانطور که ذکر شد عبارت " همه دروغ میگویند، به کسی باور مکن " پارادوکسیکال میباشد. به نظر میرسد اگر این عبارت را به " همه دروغ نمیگویند، ولی به هر کس نیز باور مکن " تغییر دهیم ، به اشتباه نرفته باشیم. زیرا ضروریست که در عین داشتن اعتماد، هوشیار و آگاه بود و بیگدار نیز به آب نزد.
اگر صمیمانه خواهان تغییر وضعیت موجود به وضعیت مطلوب هستیم، چشم خود را بستن، مرثیهی داشتههای گذشته را سر دادن، زانوی غم را بغل گرفتن، خود را کنار گرفتن و از دور دستی بر آتش داشتن و انتظار تغییرات یک شبه را داشتن، دردی از مشکلات ما را درمان نخواهد کرد. باید با دغدغهی تغییر و آگاهی از اینکه این امر زمانبر بوده و مستلزم پرداخت هزینه و ارادهی تغییر در میان افراد جامعه میباشد ـ که خود نیز یکی از آنها هستیم ـ ، با تکیه بر نقاط اشتراک و پرهیز از نقاط افتراق، دست در دست هم در حد وسع و توان، برای رسیدن به این وضعیت مطلوب تلاش کنیم.
ثبت دیدگاه