نویسنده: محمد احمدیان-سقز / آقای ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در رابطه با کردهای سوریه همپیمان استراتژیکش، اینگونه اظهار نظر نمود: «جنگ کردها، جنگ «قبیلهای» است؛ ما دنبال منافع خودمان هستیم، هرجا منافعمان اقتضا کند، میجنگیم…! (٧ اکتبر ٢٠١٩).
چنین اظهار نظری از یک شخصیت سیاسی مطرح در سطح جهان غرب، انسان را با تاریخ و عملکرد غرب در «خاورمیانه» و پیمانهای قبل و بعد از جنگ جهانی اوّل پیوند میدهد، که جای بسی تأمّل و تدّبر است.
پیمان سایکس – پیکو
پیمان سایکس – پیکو،که به نام وزرای خارجهی بریتانیا و فرانسه ثبت گردیده است توافق سرّی میان دو دولت بریتانیا و فرانسه در سال (۱۹۱۶) بود، که با چراغ سبز روسیه منعقد گردید. هدف اصلی و کلیدی پیمان، طرح تقسیم امپراتوری عثمانی و تفکیک سایر مناطق تحت مدیریت سیاسی دولت عثمانی که جنگ جهانی اوّل زمینه و بستر این طرح سّری را فراهم نمود.
پیمان سوِر
پیمان سوِر، که در سال (۱۹۲۰) در فرانسه، میان متفقین منعقد گردید و هدف اصلی آن تنبیه و گوشمالی دولت عثمانی بود، در جهت محدود نمون اختیارات سیاسی و جغرافیایی سلطان «محمد» ششم؛ در واقع طرح و پیمان پشت پردهی سایکس – پیکو، در «پیمان سوِر» در راستای دو نتیجه به ثمر رسید:
١-محدود کردن قلمرو امپراتوری عثمانی و ایزوله نمودن حکومت در ملّیت «ترک» و افراز سایر مناطق تحت نفوذ، از حکومت عثمانی؛
٢-تحریک احساسات ملّی و ناسیونالیسم ترکی، در جهت بسترسازی فرهنگی – اجتماعی، برای تحقّق هدف فوق؛
امّا اجرای دو اصل فوق؛ طی دوپیمان سایکس- پیکو و « سوِر»، با نادیده گرفتن حقوق کردهای «آناتولی شرقی» با چالش روبرو میگردید؛ لذا در بندهای (۶٢ و ۶۴) پیمان سور، فاتحان جنگ حق خودموختاری کردهای ترکیه را به رسمیت شناختند. ولی سرانجام، با سقوط حکومت عثمانی و به قدرت رسیدن قهرمان ملّی ترکیه «مصطفی کمال» و با طرح شعار: «یک سرزمین، یک دین، یک زبان و یک قوم» با امضای پیمان «لوزان» وعدههای داده شده به کوردها، به بایگانی تاریخ سپرده شد؛ به قول «مهمت بایراک» تاریخنویس ترک: تاوان پیمان لوزان را کردها پرداخت کردند، زیرا حقوق خود مختاری آنان طبق مواد (۶٢ و۶۴) پیمان سور؛ با تغییر قانون اساسی ترکیهی مدرن، کأنلمیکن تلقّی گردید.
پیمان لوزان و نتایج آن
پیمان لوزان، در سال ١٩٢٣ در لوزان سویس، بین متفقین منعقد گردید؛ که در واقع مفاد این پیمان، تقسیم میراث دولت عثمانی، توسط فاتحان جنگ (متفقین) بود، که ضمن تقویت جنبش ناسیونالیسم ترکی، منجر به نادیده گرفتن حقوق ملّی کردها گردید.
کردهای ترکیه در دورهی عثمانی
به دنبال نفوذ کشورهای غربی(اروپایی- آمریکایی) در منطقه- بعد از جنگ جهانی اوّل- کردها، نه تنها از ناحیهی حکومتهای غربی، دستاورد سیاسی- اجتماعی عایدشان نگردید، بلکه هرچند گاهی با بحران سیاسی و اجتماعی روبرو بودهاند؛ لذا اگر اعتراف کنیم که قبل از ورود غربیها «کردها » از موقعیت مناسبتری از نظر سیاسی و اجتماعی بر خوردار بودهاند، گزاف نگفتهایم؛ زیرا آنگونه که «کریس کوچرا» مینویسد: «امیر بدر خان بیگ» امیر بوتان، که به پدر ناسیونالیسم کردی مشهور است، به مدّت ۲۶ سال (۱۸۴۷- ۱۸۲۱) از چنان نفوذ و اقتدار سیاسی، اجتماعی و مدیریتی در منطقهی آناتولی شرقی برخوردار بود، هم صاحب «سکّه» بود، هم به نامش خطبای جمعه، خطبه میدادند.
معادلات منطقهای و نقش کردها
مبارزات کردها، از تاریخ جنبش ملیگرایی کردی بوتان (۱۸۴۷) تا به امروز، با قدمت صد و پنجاه ساله، دستاوردی هموزن مبارزاتاش نداشته و اغلب «پارسنگ معادلات» منطقه قرار گرفته است.
_ همکاری اطلاعات بریتانیا با دولت ترکیه، علیه قیام شیخ سعید ۱۹۲۶، در قبال نفت موصل
_ وعدهی حمایت دولت ایران از جنبش آرارات (۱۹۳۰ – 1927) و سرانجام خلاف وعده، و فوت «احسان نوری پاشا» در تهران ۱۹۷۶.
– تبعید شیخ محمود برزنجی توسط دولت بریتانیا، به هندوستان،
– پیمان الجزایر در سال (۱۹۷۵) قطع حمایت ایران از جنبش مصطفی بارزانی، وتبعید اجباری و عمومی بارزانی و نیروهایش به ایران؛
– خلاف وعده ی حمایت اتحاد جماهیر شوروی ، و شکست جمهوری مهاباد؛
– رفراندوم کردستان عراق، و دستاوردهای آن…
امور سیاسی و مبارزاتی فوق و همچنین مسایل زیاد دیگری که هر کدام در زاویهای ناکامی را برای ملتهای کرد به ارمغان آورده است؛ که بیشتر این ناکامیها و شکستها، گرههای کوری هستند که مستقیم و غیر مستقیم، در دست قدرتهای غربی گره خورده است.
کردهای سوریه وفرجام مبارزهی آنان
با توجّه به اظهار نظر اخیر «ترامپ» و سیاست منافع گرایی غرب به ویژه آمریکا، مبارزه کردهای سوریه؛ تکرار همان تراژدی تاریخی صد سالهی گذشته است، که افت و خیز جنبش کردی را با چالش روبرو نموده است. لذا فرجام مبارزهی کردهای سوریه، در سه سناریو قابل پیشبینی می باشد:
١-جنگ خونی دیگر کردها با ترکیه، که هیچ چشم انداز توفیق آفرینی را به دنبال ندارد.
٢-حمایت روسیه و ایران، از کردها، که احتمال آن بسیار ضعیف است، مگر در راستای کاهش حضور نظا می دولت ترکیه در سوریه؛
٣-همپیمانی و بازگشت کردهای سوریه، به دامان دولت اسد، دولتی که تا قبل از بهار عربی، از دادن شناسنامه به کردها، خود داری می نمود، و این سناریو و بازگشت یک سیر قهقرایی – سیاسی است؛ که در واقع برگشت به نقطه «صفر» مبارزات کردهاست؛ زیرا برگشت، مساوی است با خلع سلاح آنان.
آینده و استراتژی هوشمندانهی ملّت کرد
گالیله میگوید: گذشته آینهای است، که میتوان در آن آینده را دید. با توجّه به سابقهی پر پیچ و خم مبارزات ملّت کرد و شکستهای مکرّر، بهترین استراتژی، مبارزهی مستقل فرهنگی-سیاسی در جهت تحقّق اهداف و حقوق مورد نظر خویش است، زیرا تجربهی تاریخی نشان از این است چنین رویکردی نزدیکتر به واقعیت است، از وابستگی نظامی و سیاسی به دولتهای غربی و دول منطقه، هرچند زمانبر و نفسگیر باشد. دلیل این ادعا، گواهی تاریخ و تجارب سیاسی و نظامی مبارزات ملّت کرد، نشانگر این است که به مناسبتهای مختلف، «وجه المصالحه» و«پارسنگ» معادلات و معاملات منطقهای قرار گرفتهاند.
«فاعتبروا یا اولو الابصار، فاعتبروا یا اولو الباب»
سقز- محمد احمدیان
ثبت دیدگاه