شنبه, ۳ آذر , ۱۴۰۳ Saturday, 23 November , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2441 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 1908×
کرونا کوچولو تشکّر
شناسه : 3631

سمیه امینی / روزها و شب‌هایی طولانی در حال گذر بود و زندگی با سرعت خود در جریان. دهکده‌ی جهان، طعم رنج و مرارت و سختی‌های آدم‌های دورتر از خودت را زودتر از نزدیکانت به تو می‌رساند و پریشان‌احوالی و درماندگی خود را هر روز احساس می‌کردی که نمی‌توانی برای همنوعانت عملی شایسته و درخور […]

ارسال توسط :
پ
پ

سمیه امینی / روزها و شب‌هایی طولانی در حال گذر بود و زندگی با سرعت خود در جریان. دهکده‌ی جهان، طعم رنج و مرارت و سختی‌های آدم‌های دورتر از خودت را زودتر از نزدیکانت به تو می‌رساند و پریشان‌احوالی و درماندگی خود را هر روز احساس می‌کردی که نمی‌توانی برای همنوعانت عملی شایسته و درخور انجام دهی.



نزدیکان ناراضی، هر روز از یک چیز شکایت داشتند؛ یکی از جامعه و ظلم، یکی از کم‌کاری و ناتوانی یکی از مهمانداری، یکی از بچه‌داری، یکی از بچه نداری، یکی از کار زیاد یکی از بیکاری، یکی از کم‌خوابی یکی از پر خوابی، یکی از تأهّل، یکی از تجرّد، یکی از پیری و تنهایی، یکی از جوانی و بی‌پولی، یکی از… و هزاران ناگفته‌ی دیگر…

فضای مجازی و دیدن تصاویر گوناگون از زندگی‌های واقعی و غیر واقعی بر طبل این نارضایتی بیشتر و بیشتر می‌کوبید. صدای چند نفر راضی، نادیده گرفته می‌شد و به پای سادگی و یا خوش‌خیالی و یا خوشی زیاد گذاشته می‌شد.

احساس محرومیت هر روز بیشتر و بیشتر می‌شد و نکته‌ی مورد توجّه این بود که کسی برای تغییر وضعیت، تلاشی نمی‌کرد. آخرین بار نوشته‌ی یک خانم زیبا و باکمالات را خواندم که عکس پروفایل زن داداشش را اسکرین شات و نوشته بود؛ خاک بر سر من با این شوهرم، ببین داداشم چی برای زنش هدیه گرفته و چه محبّتی داره و چه کار می‌کنه و همسر من ببین اصلاً یادش نیست هدیه بگیره و… و احساس محرومیت و بدبختی و نارضایتی فراوانی که داشت و…

تا این‌که یک ویروس ناخوانده‌ی کوچولوی تپلی وارد جهان شد و کم کم به ایران رسید. این ویروس هیچ کس با چشم نمی‌بیند و لمس نمی‌کند و صدایش را نمی‌شنود امّا همه صدرصد اون می‌شناسند و ساعت‌ها در موردش حرف می‌زنند و یقین دارند که هست.

کرونا کوچولو امروز نُقل همه‌ی مجالس است، دیگر خبری از شکایت‌های دیروز و احساس‌های ناکامی و پریشانی نیست. الان فقط یک چیز مهم است، گذر از کرونا کوچولو…

کرونا کوچولو آمد که نعمت‌های بی شمار پروردگار را از اوّل بشماریم، نعمت سلام دادن با دست، نعمت بوسیدن عزیزان، بغل کردن، کنار هم بودن، به هم خیره شدن، گوش کردن و شنیدن نزدیک، کنار هم نشستن بدون نگرانی، خوردن با آسودگی، نوشیدن راحت، بیرون رفتن معمولی، خرید ساده، پارک رفتن و هزاران هزار نعمتی که چون عادت شده بود آن‌ها را نمی‌دیدیم و احساس نمی‌کردیم. اگر کسی روزی این موارد به ما یادآور می‌شد، شاید با کم محلّی و بی توجّهی از گفته‌اش رد می‌شدیم.

شادی و رضایت درون از شکرگزاری و قدر داشته‌ها را دانستن و از لذّت حضور و ارزش اکنون و الان را دانستن می‌آید. زیستن الان و اکنونی در اشعار بزرگانی چون مولوی:

صوفی ابن‌الوقت باشد ای رفیق

نیست فردا گفتن از شرط طریق

یا عماد خراسانی:

این دمی را که در آنیم غنیمت شمریم

شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر

و قرآن چه زیبا می‌فرماید: «أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّـهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ»، (یونس: ۶٢) اولیای و دوستان الهی نه واهمه‌ای از آینده دارند و نه غم گذشته را می‌خورند».

کرونا کوچولو بچه‌ها را خیلی اذیّت نمی‌کند. فکر کنم چون بچه‌ها بدون دلیل شاد هستند و با دلیل نگران و ناراحت می‌شوند و در لحظه زندگی می‌کنند و اهل حسرت و شکایت نیستند.

کرونا کوچولو ازت تشکّر می‌کنم که نادیده‌ها رو کم کم دارم می‌بینم.

کرونا کوچولو ممنونم که تازه فهمیدم پروردگار خالق آسمان‌ها و زمین چه قدر بزرگ و قویّ می‌تواند باشد وقتی تو به این کوچکی چه قدرتی داری و از کجا به کجا می‌روی.

کرونا کوچولو ازت تشکّر می‌کنم که ضعف انسان در مقابل پروردگار برایم عملی ساختی.

کرونا کوچولو ازت ممنونم که باعث شدی کلّی داستان و نقاشی برای بچه‌ها بکشم و آن‌ها، تشویق به نظافت و شستن دست‌ها شدند.

کرونا کوچولو ممنونم که باعث شدی انسان‌ها به اهمّیّت عمر و سلامتی خود بیشتر پی ببرند و ازت ممنونم که قدر همدیگر را دانستن، را به ما یاد آوری کردی.

کرونا کوچولو دیگه خیلی ازت تشکّر نمی‌کنم تا زودتر بری و هرگز برنگردی.

تازه فهمیدم که معنای آیه‌ی؛ «وَعَسَى أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ» چیست ؟ و آن چیزهایی را که دوست نداریم می‌تواند چقدر خوب برایمان خیرها و زیبایی‌های زیادی بیاورند.

با تمام وجود این دعا را می‌خوانیم:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ، نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ حَالِ أَهْلِ النَّارِ»

برای تکمیل بحث شکرگزاری و زیستن الان و اکنونی

برخی از جملات و تمرین‌های عملی کتاب «معجزه‌ی شکرگزاری» نوشته‌ی «راندا برن» را ضمن پیشنهاد مطالعه‌ی کلّ کتاب تقدیم به شما خوبان می‌کنم.

بدان امید که هر روز با تشکّر از پروردگار مهربان زیستنی فعال و شاد در دنیا و آخرت رقم بزنیم.

شگرگزاری به راحتی بسامد ارتعاشی تو را بالا می‌برد و برای جذب خواسته‌هایت به تو کمک می‌کند.

در اینجا خلاصه‌ی برخی از تمرینات آورده شده است.

روز اوّل (نعمت‌های الهی را بنویس)

صبح که از خواب بیدار شدی به عنوان اولین کارت، ده نعمتی که داری را بنویس. ده مورد ساده و قابل شکرگزاری(خانه، خانواده، آسمان، آفتاب، حواس پنجگانه‌ات، خواب خوبی که داشته‌ای و…). بعد که ده موردت تمام شد بگرد و همه‌ی موارد را دوباره با صدای بلند بخوان. در آخره هر مورد قابل شگرگزاری سه بار بگو خدایا شکرت و حال و هوای شکرگزاری را کاملا احساس کن. بعد سراغ مورد بعدی برو.

تمرین روز اول را به طور ثابت در تمام۲۷روز بعدی تکرار کن.

تمرین فردا را امروز بخوان.

روز دوّم (یادداشت شکرگزاری)

یک یادداشت شکرگزاری بنویس و در معرض دیدت قرار بده. یادداشتی که هر وقت اونو دیدی یادت بیفته شکرگزاری کنی. شب قبل خواب، در مورد بهترین اتّفاقی که امروز برات افتاده فکر کن و برای اون بهترین اتّفاق صمیمانه خدارو شکر کن.

در تمام۲۶روز بعد این کار انجام بده.

تمرین فردا رو امروز بخون.

روز سوم (روابط خارق‌العاده)

سه نفر از آدمهای دوروبرت که می‌شناسی و به نوعی بهت کمک کردند رو انتخاب کن. کسانی که دوست داری ازشون تشکّر کنی. فقط باید از اونها عکس داشته باشی. چند خصوصیت خوبشان را پیدا کن. مثل صبر و حوصله، استعدادها، خنده، چشمها، مهربانی و…

بعد عکس آن شخص را جلوی خودت بگذار و پنج موردی که از آنها متشکّری را بنویس. مثلاً (اسم فرد)از تو بابت (… )متشکّرم. سعی کن در طول روز سه بار به عکسها نگاه کنی و یادداشتت را بخوان.

روز چهارم (تندرستی خارق‌العاده)

یک کاغذ بردار و روی آن با حروف درشت و خوانا بنویس

«موهبت تندرستی مرا زنده نگه داشته است»

دست کم در چهار فرصت، آن جمله را خیلی آهسته بخوان و از بابت موهبت ارزشمند تندرستی، تا جایی که می‌توانی حال و هوای شکرگزاری را احساس کن.

روز پنجم (پول خارق‌العاده)

به دوران کودکی‌ات فکر کن. تمام چیزهایی که بدون هیچ هزینه‌ای داشته‌ای را بنویس. لباسهایت، کتابهایت مداد و پاک کن، غذاهایی که می‌خوردی. بعد آنها را آهسته بخوان و آخرش صمیمانه خدا رو شکر کن.

یک اسکناس بردار و با خط درشت روش بنویس: «خدایا تو را بابت تمام پولهایی که در تمام زندگی‌ام دریافت کرده ام شکر می‌کنم»

حدّاقل امروز سه بار این اسکناس را بردار جمله‌اش را بخوان و از صمیم قلب خدا را شکر کن. بعد از امروز این اسکناس را جایی بگذار که در معرض دیدت باشد.

روز ششم (مثل معجزه عمل می‌کند)

امروز سره کار مجسّم کن رییسی نامرءی داری که دنبالت می‌آید و تو همه‌ی موارد قابل شکرگزاری را یادداشت میکنی و تا جایی که میتوانی حال و هوای شکرگزاری را احساس کن. مثلا همین که شغلی داری چون خیلی‌ها شغلی ندارند. تلفن، اینترنت و چاپگری که داری، افرادی که با تو کار میکنند و رابطه‌ی دوستانه با آنها داری و….

اگر وظیفه‌ات نگهداری از فرزندان و نگهداری به امور خانه است به دنبال مواردی باش که بابت آنها خدا را شاکر هستی. تا جایی که می‌توانی موارد قابل شکرگزاری را پیدا کن.

روز هفتم (روش اعجاز آفرین)

موردی منفی را که در زندگیت وجود دارد و می‌خواهی آنرا متحوّل کنی انتخاب کن و دنبال ده مورد قابل شکرگزاری در آن باش. مثلاً اگر رابطه‌ات با پدرت خوب نیست بنویس از پدرم متشکّرم که وقتی بچّه بودم با من بازی میکرد یا از پدرم متشکّرم که خیلی به من اهمّیّت می‌دهد ده مورد را کامل کن.

امروز حواست باشد که هیچ فکر منفی نکنی. اگر متوجّه شدی فکر منفی شده فوری یک مورد مثبتش را به یاد بیاور و بگو امّا من باید برای … خدا را شکر کنم.

روز هشتم (موادّ معجزه‌آسا)

امروز قبل از آنکه چیزی بخوری یا بنوشی در ذهنت یا با صدای بلند بگو خدایا شکرت. و بعد از آنکه آنرا در دهانت گذاشتی واقعاً از طعم آن لذّت ببر.

روز نهم (جذب کننده‌ی پول)

قبض‌های پرداخت نشده‌ات را بردار عبارت اعجازآفرینِ «خدایا از بابت پول متشکّرم» را رویش بنویس. چه پول داشته باشی چه نداشته باشی حال و هوای شکرگزاری را کاملاً احساس کن. ده قبض و قسط‌هایی را که پرداخت کرده‌ای بردار و روی هر کدام عبارت اعجاز آفرین «خدایا شکرت پرداخت شد» را بنویس. بابت پولی که برای پرداخت قبض داشتی واقعاً حال و هوای شکرگزاری را احساس کن.

روز دهم (گرد معجزه‌آسای شکرگزاری)

امروز از ده نفری که به نوعی به تو کمک می‌کنند به طور ذهنی یا مستقیم تشکّر کن و حال و هوای سپاسگزاری را احساس کن. مثلاً از رانندگان تاکسی یا اتوبوس یا کارکنان محلّ کار خودت، مأموران راهنمایی رانندگی، پدر و مادرت، کارمند فروشگاه و….

روز یازدهم (صبح خارق‌العاده)

از لحظه‌ای که صبح چشمانت را باز می‌کنی تا زمانیکه آماده‌ی بیرون رفتن می‌شوی در ذهنت برای هر چیزی که به آن دست می‌زنی یا از آن استفاده می‌کنی بگو خدایا شکرت. برای خواب خوشی که داشتی. متکّا و تختی که روی آن خوابیدی. دستشویی و حمّام، مسواک و خمیر دندان و…

روز دوازدهم (افراد خارق‌العاده‌ای که باعث دگرگونی شدند)

در طول روز یک جای آرام پیدا کن. سه نفر از افرادی که زندگیت را متحوّل کرده‌اند مشخص کن. بعد دلایل تشکّرت از آنان را بنویس هرچه دلایل بیشتری بنویسی بهتر است. بعد با صدای بلند از آنها تشکّر کن و دلایل سپاسگزاریت را بگو. بعد از تمرین شادی و سروری فوق‌العاده را احساس می‌کنی.

روز سیزدهم (به همه‌ی رویاهایت تحقّق ببخش)

ده خواسته‌ی مهمّت را بنویس و رو به روی هر کدام سه بار بنویس خدایا شکرت انگار که از قبل به خواسته‌ات رسیده‌ای و کاملاً احساس شکرگزاری کن.

با استفاده از قوّه‌ی تخیّلت برای هر خواسته به این سه سؤال جواب بده و تا جایی که می‌توانی جزئیات را بنویس.

١.وقتی به خواسته‌ات رسیدی چه احساسی داشتی.

٢.وقتی به خواسته‌ات رسیدی، اوّلین کسی که به او گفتی چه کسی بود؟

٣.وقتی خواسته‌ات انجام شد اولین کاری که انجام دادی چه بود؟

آخر سر، دوباره فهرست خواسته‌هایت را بخوان و عبارت معجزه‌آسای خدایا شکرت را بگو.

روز چهاردهم (روزی خارق‌العاده داشته باش)

صبح برنامه‌ی خودت را برای روز و شب خودت تا موقع خواب به طور ذهنی مرور کن. برای هر برنامه بگو خدایا شکرت که به بهترین وجه ممکن انجام شد. مجسم کن که در پایان روز، خدایا شکرت را میگویی و بی نهایت خدا را شاکر هستی.

بخش بسیار خلاصه‌ای از تمرینات ۲۸ روزه‌ی کتاب، برای یادگیری شکرگزاری به صورت عملی.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.