نویسنده: دکتر صلاحالدین خدیو /// سرانجام تهران هدف حملاتی قرار گرفت که از آغاز سدهی جدید تقریباً تمام پایتختهای مهمّ غربی و خاورمیانهای را در برگرفته است.
تردیدی نیست که ایران در سالهای گذشته نیز هدفی وسوسه کننده برای گروههای افراطی به شمار میرفت، امّا به یمن درجهی بالای هشیاری امنیّتی از خطر آن رسته بود. حملات امروز امّا بار دیگر نشان داد که تروریسم مشکلی بینالمللی است و مقابله با آن عزم و همکاری جهانی میطلبد.
تحوّلات غیرمترقبهای که در روزهای گذشته در رابطهی میان کشورهای عرب خلیج فارس و تلاش برای انزوای قطر رخ داد، نشان داد که همکاری منطقهای کە حلقهی مفقوده مقابله با تروریسم است، همچنان وجود ندارد. حملات امروز تهران ضرورت توجّه دوباره به این مهمّ را خاطرنشان میسازد.
تقریباً شکّی نیست که تمام کشورهای عربی درگیر در بحران فعلی کم و بیش و به درجات گوناگون از افراطگرایان منطقه حمایت کردهاند. گرچه این کشورها از رهگذر این حمایت به برخی منافع گذرای تاکتیکی دست یافتهاند، امّا بیشتر از آن با کارت امنیّت داخلی و منطقهای خود بازی نمودهاند.
این وضعیت تفاوت مهمّی با کشورهای غربی دارد که دارای همکاری تنگاتگ امنیّتی با هم هستند، ولی الزامات جامعهی باز و قیودی که دموکراسی بر گردهی دولت نهاده، اجازه نمیدهد به تمامی در برابر حملات از این دست واکسینه شوند. امّا در کشورهای خاورمیانه که در داخل به اندازهی غرب نگران چالش امنیّت با آزادی نیستند، باید بیشتر روی حلّ سیاسی بحرانهای موجود منطقه و همکاریهای بینالمللی متمرکز شوند.
هدف قرار گرفتن دو مکان معروف در تهران که دارای اهمّیّت نمادین زیادی هستند، نشان میدهد که تروریستها و حامیان احتمالیشان این اهداف را به دقّت انتخاب کردهاند. مشخّص نیست که دقیقاً در پی انتقال چه پیامی به تهران بودهاند، امّا یک نکته روشن است، این حملات پیامد تشدید شکافها و واگراییها و وخامت روابط بین کشورهای منطقه است.
ایران اروپا نیست که بلافاصله پس از این حملات کارگاههای فلسفهی سیاسی گشوده و دربارهی مخاطرات مراقبتها و تجسّسهای امنیّتی روی حوزهی خصوصی و اصل آزادی بیان و بنیانهای دموکراسی و سیاستهای فرهنگی و مهاجرتی، سخنسرایی و قلمفرسایی شود و موافقان و مخالفان هریک در سویی قرار گیرند.
صد البتّه مصر و عربستان هم نیست که انسداد سیاسی مطلق حاکم باشد و بمبگذاریها صرفاً دستاویزی برای تنگ کردن بیشتر عرصه شوند.
واقعیت این است که در ایران گرچه شکاف آزادی/ امنیّت به سیاق اروپا وجود ندارد، امّا چالشی پویا و بیست ساله میان نگاه امنیّتی و توسعهی سیاسی وجود دارد. روشن است که در شرایط حمله و مقابله با تروریسم اولویّت اصلی باید وحدت جناحهای سیاسی حول منافع ملّی باشد.
تردیدی نیست که امنیّت از نان شب واجبتر است ولی نگاه امنیّتی لزوماً دارای بصیرتهای مقولهی چند بعدی امنیّت نیست.
توجّه به این امر در شرایطی که ایران به تازگی انتخاباتی مهمّ را با حضور معنادار و تعیین کنندهی «اهل سنّت» پشت سر گذاشته حیاتی است. هر گونه بهرهبرداری جناحی از حملات مزبور و تلاش برای ایستادن بر سکوی آن برای تاثیرگذاری بر روندهای داخلی و تغییر آرایش سیاسی میان نیروهای سیاسی و اجتماعی میتواند به زیان توسعهی سیاسی و مآلاً منافع ملّی تمام شود.
همگرایی در داخل و همکاری در خارج تنها پاسخ شایسته و اساسی به حملات امروز است. ایران پس از هفده خرداد باید ایرانی قویتر و متّحدتر باشد.
اتّحاد و امنیّت به معنای میدانداری تندروها نیست، بلکه به معنای اعتدال گرایی و همگرایی در هر دو حوزهی داخلی و خارجی است. این پیام انتخابات ماه گذشته و مشارکت فعّال اهل سنّت در آن بود و این صدای رسا در میان ترقهبازی تروریستها خاموش نمیشود.
ثبت دیدگاه