وضعیت موجود" زنان ایران" در گفتوگوی اختصاصی صفحه زنان اصلاحوب با سرکار خانم" آذر منصوری" فعال سیاسی اصلاح طلب /// منصوری : در دولت سید محمد خاتمی مرکز امور مشارکت زنان راه اندازی شد که اساسا کارش همین ایجاد فرصتهای برابر برای زنان و ارتقاء جایگاه زنان در کشور بود اما در عمل این اتفاق نیفتاد. به هر ترتیب فکر میکنم این چهار سال فرصت مناسبی است که بکارگیری وزرای زن میتواند یک امتیاز و نمره مثبت برای دولت توسعه گرا و دولتی که پایگاه اصلیاش اصلاح طلبان هستند، باشد و قطعا این انتظار از دولت دوم آقای روحانی میرود.
س: شما وضعیت کلی زنان در ایران را در زمینه دسترسی به منابع کمیاب اجتماعی یعنی قدرت، ثروت و منزلت چگونه میبینید؟
ج: طبعا استناد ما به وضعیت کلی زنان ایران یکی مبتنی است بر مشاهدات عینی که برگرفته از جایگاهی است که در آن قرار داریم و دیگر مبتنی است بر گزارشها و دادههای رسمی که منتشر میشود.
واقعیت امر این است که در آخرین گزارش منتشره از سوی مجمع جهانی اقتصاد، رتبه شکاف جنسیتی در ایران، یعنی همین میزان دسترسی زنان به قدرت، ثروت و منزلت به تعبیر شما، و یا شاخصهایی که مستقیما با توسعه ارتباط پیدا میکند، در بین ۱۴۴ کشور جهان، ایران در رتبه ۱۳۹ قرار گرفته که با آخرین کشور ۵ رتبه اختلاف دارد. در همین گزارش، رتبه مشارکت سیاسی زنان ایران ۱۳۶ است که با کشور آخر تنها ۸ رقم فاصله دارد. ازلحاظ مشارکت اقتصادی یا قدرت اقتصادی، باز زنان ایران در رتبه ۱۴۱ قرار دارند. در دیگر شاخصها ازجمله شاخص کسب و کار و شاخصهای دیگر هم به همین ترتیب است. البته با در نظر گرفتن اینکه بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم، رویکرد دولت ایجاد فرصتهای برابر برای زنان بوده، در برنامه ریزیها و سیاستگذاریها سعی شده از استراتژی خاصی پیروی شود و شاهد بهبود یک رقمی ایران بودهایم اما با توجه به این گزارش، علیرغم اینکه تواناییهای بالقوه بسیاری در جامعه ما وجوددارد، اما مکانیزمی که این تواناییها را راستای توسعه و پیشرفت همه جانبهی کشور استفاده کند، وجود ندارد. بنابراین باتوجه به فقدان این مکانیزم و راهبرد، ما همچنان در موقعیتی به سر میبریم که بین دسترسی زنان به شاخصهای توسعه در مقایسه با مردان، با یک فاصله و شکاف بسیار عمیق مواجه هستیم.
س: شما عمدهترین موانع زنان ایران در زمینه رسیدن به جایگاهی بهتر از گذشته در حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را در چه میبینید؟
ج: در این شکی نیست که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به مسأله زنان توجه شد ، امام خمینی( ره) به بهبود جایگاه زنان تأکید کردند و فصلی از قانون اساسی هم به حقوق و جایگاه زنان اختصاص یافت و اصولی در قانون به تقویت و ارتقاء جایگاه زنان پرداخته است.
رویکرد سندچشم انداز جمهوری اسلامی هم، رویکردی توسعه محور است. اما مسأله اساسی این است که چرا ما پس ازگذشت ۳۷ سال، ما همچنان با این میزان از تبعیض و نابرابری برای زنان ایران در دسترسی به جایگاه سیاسی، اقتصادی٬ اجتماعی مواجه هستیم؟ چه اتفاقی افتاده؟ دیگران چه کردهاند و چه روشهایی را تجربه کردهاند که ما نکردیم؟
پس از جنگ هشت ساله، دولتها به مرور برنامههای توسعهای را نوشتند و در مجلس دهم نیز ششمین برنامه توسعه، به تصویب رسید. بنابراین اساسا رویکرد دولتهای مستقر در جمهوری اسلامی ایران، رویکردی عمدتا توسعه محور بوده اما آنچه باید اتفاق میافتاد، نیافتاده.
در بعضی مقاطع ما با فراز و فرودهای مواجه بودهایم. در زمان اجرای برنامه سوم توسعه، به علت عنایت به جایگاه زنان در برنامه، جایگاهی برای زنان در دولتها دیده شد. در دولت سید محمد خاتمی مرکز امور مشارکت زنان راه اندازی شد که اساسا کارش همین ایجاد فرصتهای برابر برای زنان و ارتقاء جایگاه زنان در کشور بود اما در عمل این اتفاق نیفتاد.
مسأله اساسی به این بر میگردد که علیرغم تاکید همیشگی به جایگاه زمان دراین ۳۷سال، و اینکه امام خمینی( ره) فرمودند که زنان باید در مقدرات اساسی مملکت، دخالت کنند. وقتی که آن هیئت سه نفره را به روسیه فرستادند، یک نفر از این هیئت، زن بود. بنابراین نگاهی مترقیانه به نسبت زنان وجود داشته. اما مسألهای که بدان توجه نشده، این است که در شرایطی که پیشینه فرهنگی و تاریخی و اجتماعی ما این را به ما میگوید که زنان از یک فرصت برابر در دسترسی به موقعیتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برخوردار نبودهاند، و با یک فاصله بسیار عمیق در مقایسه با مردان قرار داشتهاند، درصورت حاکم شدن یک نظم نوین و یا انتخابات آزاد، با توجه به همان پیشینه و جایگاه موجود، این نظم نوین چنانچه استراتژی مشخصی نداشته باشد، نمیتواند این فاصله و شکاف را پر کند و به تبعیضها خاتمه دهد و جایگاه زنان را بهبود ببخشد.
در شرایط برگزاری انتخابات آزاد هم، به دلیل همین فاصله زنان در رقابتها، شرط و توان لازم را برای رقابت ندارند. بر این اساس میبینیم ده دوره مجلس در ایران شکل میگیرد و تا مجلس نهم نرخ حضور زنان در مجلس، ۳/۵درصد بود و حالا در دوره دهم ما آمدیم هم گفتمان سازی کردیم و هم لابی کردیم که شوراهای اصلاح طلبان به حضور زنان توجه بکنند، سهمیه به آنها اختصاص دهند و از ۸ نفر به ۱۷نفر افزایش پیدا کرد که نرخ حضور زنان در مجلس را به نزدیک ۶ درصد رساند.
مسألهای که باید بدان توجه شود این است که در تمام دنیا و در تاریخ همه جوامع چنین تبعیضاتی علیه زنان وجود داشته است اما آن جوامع با در نظر داشتن همین موقعیت، آمدند و راهبردهایی به کاربستند که منجر به اعمال« تبعیض مثبت» به نفع زنان شود تا این جایگاه بهبود پیدا کند. این استراتژی در برنامه ریزیها، سیاستگذاریها، آموزش، ایجاد فرصت برابر جهت بکارگیری زنان در موقعیتهای فرهنگی و اجتماعی، خود را نشان داد و بدین ترتیب ایجاد ظرفیتهایی برای ارتقاء موقعیت زنان معنا پیدا کرد.
عمدهترین دلیل عدم موفقیت ما در ارتقاء جایگاه زنان، بیتوجهی بوده به همین بکاربستن استراتژیها و تازمانیکه این استراتژیها بکار گرفته نشود، با صرف مطرح کردن این ضرورت در حد حرف نمیتوان انتظار داشت موقعیت زنان ایران و شکافهای جنسیتی موجود در کشور، با شتاب بیشتری ترمیم پیدا کند. یک نگاهی حاکم است که به این استراتژی بیتوجه است این است که گفته میشود زنان بیایند و با نشان دادن شایستگیها در عرصه عمل، به جایگاههای درخورشان برسند اما واقعیت این است که با وجود این فاصله تاریخی، میزان دسترسی زنان به این جایگاهها، اساسا ظرفیتی برای بروز تواناییهای آنان وجود ندارد. بنابراین صرف پذیرش مهم نیست بلکه مسأله اصلی این است ما از چه مکانیزم و تجارب موفقی میخواهیم بهره بگیریم برای اینکه رتبه ایران در این حوزه راهم بهبود ببخشیم.
س: آیا همه زنان جامعه ما به یک اندازه مورد ستم و تبعیض اجتماعی و سیاسی قرار گرفتهاند؟ وضعیت زنان اقوام و مذاهب دیگر و زنان دگراندیش در کشور را چطور میبینید؟
ج: ببینید برخی تبعیضها هست که شامل مجموع زنان ایران میشود. مثلا همین« حق رفتن به سفر خارجی» را درنظر بگیرید، فرق نمیکند شما از چه گروه و قوم و مذهبی باشید. در چنین شرایطی برای سفر خارجی باید یک زن رضایت سرپرست و قیم را داشته باشد و شامل همه میشود. اما به تناسب اینکه زنان در کدام طبقات اجتماعی حضور داشته باشند، طبیعتا ممکن است این تبعیضها کاهش و یا افزایش پیدا کند. به تناسب اینکه زنان در کدام منطقه و استان کشور زندگی کنند، باز این تبعیضها و خشونت و ستمها ممکن است افزایش و یا کاهش داشته باشد. بنابراین یک سری تبعیضها شامل همه زنان میشود و بعضیها هم به طبقات اجتماعی و هم به منطقه و استان محل سکونت بستگی دارد و فرهنگ، پیشینه فرهنگی و نوع نگاه حاکم بر آن منطقه نسبت به زنان، در افزایش و کاهش تبعیضها میتواند خود را نشان دهد.
درمورد بخش دوم سوأل، تفاوتی به لحاظ دسترسییها و بهرهمندی نمیبینم برخی تفاوتها هست که ممکن است باشد اما دلیل آن زن و مرد بودن نیست
س: به نظر شما زنان اقوام و مذاهب برای رسیدن به حقوق شهروندی خویش چکار باید بکنند و چه مسئولیتهایی متوجه آنان است؟
ج: ببینید میفکر میکنم نباید میان زنان اقوام و مذاهب دیگر برای رسیدن به حقوق شهروندی شان تمایز قائل شویم. طبعا تاکنون مسیری طی شده و زنان ایران توانستهاند به درصدی از حقوق شهروندیشان- فارغ از هرنوع مذهب، قومیت و منطقه و استان محل سکونت- دست پیدا کنند.
فکر میکنم نباید این مقوله را جدا از هم ببینیم؛ اینکه زنان اقوام و مذاهب ما بخواهند مسیر دیگری را طی کنند. آنچه در درجه اول باید مدنظر قرار گیرد این است که زنان اقوام و مذاهب هم بتوانند خود را در زمینه پیگیری مسائل زنان با مجموعه فعالیتهایی که در حوزه زنان صورت میگیرد، همراه و همگام کنند و این همراهی میتواند زمینه هم افزایی و فرصتها را هم فراهم کند. معتقدم زنان اقوام و مذاهب در ایران، قاعدتا اول باید ببینند چه مجموعه فعالیتهایی درسطح ایران انجام میگیرد، چه تشکلهایی مشغول فعالیت هستند، چه احزابی دارند در این زمینه کار میکنند و تاکنون چه گامهایی برداشته شده؟ و در قدم اول بتوانند با مجموعه فعالیتها کنشگران این حوزه ارتباط برقرار کنند و در مناطق خودشان به نوعی ظرفیتهایی ایجاد کنند که بتوانند در میان همفکران این جایگاه را بهبود ببخشند و به نوعی زمینهای فراهم سازند که توجه افراد موثر در مجموعه خودشان را بیشتر به این موضوع جلب کنند.
واقعیت این است چون معتقدم ایران برای همه ایرانیان است، به طریق اولی نمیتوانم درخصوص مسأله زنان هم هیچ تفکیک و تمایزی در پیگیری این حقوق قائل شوم. مجموعه تلاشهای ما متوجه کل زنان ایران است و در تلاش هستیم که بتوانیم به شکلی رفتار کنیم که نتیجه این تلاشها همه زنان را فارغ از مذهب و قومیت در بر بگیرد.
یکی از عمدهترین مسائل مربوط به حوزه زنان، موضوع« پوشش و حجاب» است. واقعیت این است که طبقه مرفه و همچنین طبقه متوسط شهری زیاد با« حجاب اجباری» موافق نیستند. ازنظر شما ما با این واقعیتها در جامعه چه باید بکنیم و چه پاسخی برای دختران نسل امروز و فردا آماده کنیم
درباره« مسأله حجاب»، من فکر میکنم پس از ۳۷سال که از انقلاب اسلامی گذشته، ما نیاز جدی به تجدیدنظر در رویکردها و روشها در مقوله حجاب داریم. آقای علم الهدی هم اخیرا اظهار نظری نموده و به این موضوع هم اشاره کرده بودند.
بالاخره درطول ۳۷سال گذشته تأکید ما بر حفظ حجاب بوده و در فواصلی گشتهای ارشد تحت عنوان گشتهای امنیت اخلاقی و امثال آن فعالتر شدهاند و تذکر دادهاند و با افراد- به تعبیر خودشان- بدحجاب برخورد هم کردهاند. اما نتیجهای که ما میبینیم، درطول این سالها مقاومت زنان بوده و این روش و رویکرد نتوانسته اهداف مورد نظر را محقق کند. بخشی از آن به این موضوع بر میگردد که البته در قانون اساسی آمده و طبیعتا چون جزئی از قانون هست همه باید از آن تبعیت کنند و اگر قانون اشتباه است باید تلاش کنیم از مسیر قانونیاش پیگیری و اصلاح شود.
اما بحث دیگر به این بر میگردد وقتی ما در جامعهای زندگی میکنیم که رتبه شکاف جنسیتیاش دربین ۱۴۴کشور جهان، ۱۳۹هست، این یعنی اینکه ما در فاصله عمیقی در زمینه دسترسی زنان به موقعیتهای اجتماعی در مقایسه با مردان به سر میبریم و به اعتقادم این خود ظرفیتی را برای مقاومت منفی و بازدارندگی ایجاد میکند. طبعا ما اگر درشرایطی بودیم که پس از ۳۷سال از انقلاب اسلامی میتوانستیم با استناد به همین آمار رتبه بندی شکاف جنسیتی در رتبهی ده کشور اول دنیا قرار بگیریم، آن وقت میتوانستیم چنین انتظاری از جامعه زنان ایران نیز داشته باشیم که چون به محرومیتها و تبعیضها و ستمها علیه آنان خاتمه داده شده و به میزان قابل توجهی بهبود پبداکرده، خواستههای دیگر را هم مطرح کنیم. با وجود میزان بالایی از تبعیض در کشور، ممکن است موضوع حجاب در جاهایی خود به« نمادی اعتراضی» تبدیل شود، نمادی که در آن نوعی مقاومت مدنی شکل گیرد. شما در خاطر دارید سه چهار سال پیش پوشیدن چکمه توسط زنان را نماد« تبرج» عنوان کردند، پس از این اعلام، آنقدر در جامعه مقاومت شد و زنان ما چکمه پوشیدند که این مساله اساسا به دست فراموشی سپرده شد. یا مثلا در مقطعی دیگر، « ساپورت»زنان را نماد بدحجابی و امثالهم است. ما اینگونه از جامعه واکنش میبینیم. واقعیت این است به عنوان کسی که به حجاب -چه قبل وچه بعد انقلاب- اعتقاد دارم و اعتقادم نسبت به حجاب پابرجا بوده و اگر هر نقطه از دنیا هم بروم چون به آن اعتقاد دارم، همین پوشش راهم خواهم داشت، شاید نسبت به افراد دیگر بیشتر نگران این مسأله باشم که این رویه و رویکردها و روشها متأسفانه اصل مسأله حجاب را هم زیر سوال برده. البته ما اگر به حقوق شهروندی معتقد باشیم، باید به زنان این اختیار را بدهیم که دراموری که مربوط به خودشان است، خود تصمیم بگیرند. آن وقت باید تلاش کنیم هنجارهای جامعه را به سمتی ببریم که سلامت و امنیت جامعه را به مخاطره نیاندازد. درکنار مطالبات زنان، بخشی به آموزش بر میگردد که آموزشی بنیادین و اثرگذار باشد.
از سویی شاید خود همین« حجاب اجباری» در مدرسه و دانشگاه، باعث شکل گیری نوعی از« نفاق» هم در جامعه ما شده که اساسا با جامعهای که از آن به« جامعه اسلامی» تعبیر میشود، در تعارض و تناقض است. به نظرم پس از ۳۷سال نیاز به یک آسیب شناسی و نقد جدی در ارتباط با رفتاری که ما با مقوله حجاب داشتهایم، احساس میشود و بعد ببینیم درشرایط فعلی ما چکار میتوانیم بکنیم برای اینکه جامعه را به تعادلی برسانیم که حجاب هم یکی از شاخصهای مطرح آن باشد.
س: شما موانع متشکل شدن زنان در جامعه ایران را درچه مولفههایی میبینید؟ اگر این قشر متشکل شوند چه اتفاقی خواهد افتاد؟
ج: کار متشکل کردن در کشور ما٬ بالاخره دشواریهای خاص خودش را دارد. اساسا به دلایل متعدد، فعالیتهای متشکل و سازمان یافته در کشور ما، هم در مرحله شکل گیری و هم در روند فعالیت و میزان اثرگذاریاش با مشکل جدی مواجه است. واقعیت امر به این بر میگردد که دولتها به این موضوع توجه نمیکنند و بیشترین سطح مشارکت سیاسی اجتماعی شهروندان را در انتخابات و رأی دادن میبینند. انتخابات درست است که حوزه و بزنگاه بسیار مهمی است و اتفاقا مهمترین سطح مشارکت سیاسی شهروندان برای دخالت در تعیین سرنوشت شان محسوب میشود، اما قاعدتا این مشارکت در تعیین سرنوشت محدود به انتخابات نباید باشد بلکه مشارکت باید در بطن جامعه و شکل گیری ارکان جامعه مدنی، سازمانهای غیردولتی، احزاب و نهادهای صنفی متشکل خود را نشان دهد. اما به دلیل اینکه امتیاز ومزیتی برای کار متشکل و سازمان یافته در جامعه ما وجود ندارد و این نوع کار مزیتی قلمداد نمیشود، طبیعتا کارکردن در این حوزه به نوعی نهاد و مظهر کارهای داوطلبانه هست و فراتر از آن ممکن است برای اعضای مشارکت کننده در یک شبکه اجتماعی، سازمان غیردولتی زنان و در یک حزب متشکل در ارتباط با مسائل مربوط به حوزه زنان، هزینههایی را هم متحمل شوند. بنابراین با وجود این موانع، شکل گیری تشکلهایی که مشخصا بخواهد در حوزه زنان فعالیت داشته باشند، درسه مرحله تأسیس، روند فعالیت و میزان اثرگذاری با مشکلات جدی مواجه است و همین مشکلات باعث میشود ما جامعه مدنی فربه و قدرتمندی نداشته باشیم. نه تنها در امور زنان که در تمام حوزههایی که شهروندان باید در فضای پسا انتخابات مطالبات خود را پیگیری کنند و در مقابل نهادهای انتخابی و وکلای خود پرسشگری و نظارت کنند و مطالبات خود را از مجرای این نهادهای انتخابی پیگیری کنند، ما همچنان با مشکلات و موانع جدی مواجه هستیم اما به این معنی نیست که این کار غیر ممکن است. طبعا ما نمونههایی داریم که توانستهاند در سطح« گفتمان سازی» و« تأثیرگذاری» در سپهر سیاسی کشور، اثر گذار باشند و این نه تنها برعهده زنان بلکه برعهده مجموعه کنشگران این حوزه است زیرا مسأله زنان نه تنها زنان که موضوع کل مسائل جامعه و اتفاقا مردان هم هست. باید به این موضوع توجه شود که تلاشی همه جانبه شکل بگیرد که در آینده ما شاهد شکلگیری تشکلهای غیر دولتی، به خصوص تشکلهای حوزه زنان باشیم.
س: اصلاح طلبان و نیروهای نزدیک به دولت، چه پیش از انتخابات ریاست جمهوری وچه پس از آن خواستار واگذاری مدیریتهای کلان کشور به زنان شدند. پیش بینی شما از میزان حضور زنان در کابینه جدید چگونه میباشد؟ آیا ممکن است شاهد تابوشکنیهای بیشتر دراین زمینه باشیم؟
ج: درخصوص حضور زنان در کابینه تابوشکنی شده و هم اینک در هیئت دولت سه زن حضور دارند. در کنار رئیس کتابخانه ملی و دستیار رئیس جمهور در خصوص حقوق شهروندی و هم اینکه ما در دولت گذشته یک وزیر زن داشتیم . خانم دستجردی که به اعتقاد من یکی از وزرای موفق دولت احمدی نژاد بود که به دلیل اختلاف نظرهایی که با رئیس دولت داشت، به بدترین و ناموجهترین شکل ممکن، کنارگذاشته شد.
بنابراین این تابو شکسته شده، موانع پیش روی زنان جهت حضور در کابینه دولت برداشته شده و اساسا در انتخابات یک مطالبه بوده، مطالبهای که در دولت یازدهم به دلیل مشکلات عدیدهای که دولت داشت، نتوانست محقق شود. به هرترتیب مجلسی نبود که با کابینهای که دولت به مجلس معرفی میکرد، همراهی کند. اما به هر ترتیب این یک مطالبه جدی است و ظرفیت قابل توجهی هم در کشور وجود دارد و باتوجه به تابوشکنی که در ادوار گذشته شده، دست آقای روحانی به مراتب بازتر است برای اینکه بتواند حداقل دویا سه وزارتخانه را به زنان واگذار کند. قاعدتا باید این فرصت را به زنان داد تا هم بااین اقدام عزم دولت دوم دکتر روحانی برای توجه به مسائل زنان و ایجاد فرصتهای برابر برای زنان به نمایش گذاشته شود وهم اینکه این پیام به پنجاه درصد جامعه منتقل شود این قشر که در انتخابات مشارکت فعال داشتند و در ستادهای انتخاباتی برای پیروزی دولت دوم آقای روحانی با رأی بیشتر تلاش کردند، دولت توجه بیشتری به این پنجاه درصد جامعه مینماید. البته ما این را نباید محدود به معرفی وزرای زن کنیم بلکه دولت باید استراتژی دراین زمینه داشته باشد که بتواند درکنار توجه به مسائل و مطالبات زنان، درکنار تبعیضهای جامعه علیه زنان و برنامه برای رفع آن، ظرفیتهایی را در بدنه وزارتخانهها در بکارگیری زنان متخصص و باتجربه و توانمند ایجاد کند که در آینده ما بتوانیم شاهد آمار قابل توجهی از زنانی که بتوانند در سطح کلان کشور مدیریت کنند، باشیم.
به هر ترتیب فکر میکنم این چهار سال فرصت مناسبی است که بکارگیری وزرای زن میتواند یک امتیاز و نمره مثبت برای دولت توسعه گرا و دولتی که پایگاه اصلیاش اصلاح طلبان هستند، باشد و قطعا این انتظار از دولت دوم آقای روحانی میرود.
منبع : صفحه زنان اصلاح وب
ثبت دیدگاه