نویسنده:جلیل بهرامی نیا / رخداد تأسف برانگیز کربلا و شهادت مظلومانهی امام حسین (رض) و یارانش، یکی از تلخترین رخدادهای تاریخ اسلام است
کە بە دلیل مناسکی شدن آن در مذهب شیعی، بسیار بیشتر از دیگر قیامها و حوادث مشابه شهرت یافته است؛ گر چه همه مسلمین در وجوب تکریم شخصیت حضرت حسین (رض) همداستانند، اما بر سر نوع این تکریم اختلافاتی هست: غالب شیعیان، عزاداری مشتمل بر آیین سازی، سیاهپوشی، سینهزنی، زنجیرزنی و موارد مشابه را لازمهی تکریم ایشان میدانند؛ اما اهل سنت، در عین اعتقاد به وجوب حبّ اهل بیت و از جمله حضرت حسین و نیز باور به مظلومیت ایشان، چنین عزاداریهایی را نه فقط برای امامان اهل بیت، بلکه برای هیچ کسی، حتی پیامبر (ص) و خلفای راشدین و ائمه فقهی خویش نیز، جائز نمیدانند! مع الوصف، به رغم این تفاوت بنیادین نگاه شیعی و سنی در تفسیر حادثه کربلا و نوع بزرگداشت آن، بر این واقعیت اجماع هست که قیام دلیرانه و مسئولانه امام حسین (رض) در برابر انحرافات سیاسی آن روزگار، برخاسته ازهسته اندیشه توحیدی و معطوف به احیای ویژگیهای یک جامعه برآمده از لا اله الا الله بوده و رنگ و سرشت اصیل اسلامی داشته است؛ زیرا پُر پیداست که قبول توحید، مستلزم تغییر سبک زندگی و دگرگون سازی مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است و فرد موحّد در صورت اصالت فهم دینیاش، ناگزیر مدافع آزادی بشر از چنگال جباران و برقراری نظام عدالت محور خواهد بود.
اسلامی بودن یک اجتماع، دو مبنا و نماد دارد: نخست، فقدان استعباد و به بردگی کشاندن انسانها که بیش از همه در تلاشهای موسی (ع) مشهود است؛ دوم، حاکمیت عدل و قسط که در آیه «لیقوم الناس باالقسط» هویداست.
مشهور است که پیام آور (ص) فرمودهاند که یک جامعه را نمیتوان دین پسندانه خواند مگر آنگاه که قضاوت در آن بر مبنای عدالت باشد و بیپناهان بتوانند بدون اضطراب و لکنت زبان، حق خویش را از قدرتمندان مطالبه کنند! این ارزشها را به تعبیر زیبای علامه اقبال، خون امام حسین از نو زنده کرد و مقاومت دلیرانه او بود که تخت استبداد را لرزاند! فراموش نکنیم که تشخّص طلبیها و لجاجتهای هویتی، نباید بر ماهیت احیاگرانه و رهایی بخش خیزش ایثارگرانه حسین بن علی، غبار فراموشی و بیاعتنایی بنشاند و ما را در ستایش و ترویج اندیشه حسینی مردّد سازد!
علامه اقبال لاهوری، ابیاتی دقیق و هنرمندانه در رمزگشایی از واقعه کربلا دارند که گزیده ای از آن، ذیلاً تقدیم می شود:
هر که با هو الموجود پیمان بست
گردنش از بند هر معبود رَست
مؤمن از عشق است و عشق از مؤمن است
عشق را ناممکنِ ما، ممکن است
عقل در پیچاک اسباب و علل
عشق، چوگان بازِ میدانِ عمل
عشق را آرام جان، حُریّت است
ناقهاش را ساربان، حُریّت است
آن شندیدستی که هنگام نبرد
عشق با عقل هوس پرور، چه کرد؟!
آن امام عاشقان، پور بتول
سرو آزادی ز بُستان رسول
سُرخ رو عشق غیور از خون او
شوخی این مصرع از مضمون او
چون خلافت، رشته از قرآن گسیخت
حریت را زهر اندر کام ریخت
خاست آن جلوه خیرُالأمم
چون سحاب قبله باران در قدم
بر زمین کربلا بارید و رفت
لا إله در ویران ها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او، چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون گردیده است
پس بنای لا إله گردیده است
تیغ بهر عزّت دین است و بس
مقصد او حفظ آیین است و بس
ماسِوی الله را مسلمان، بنده نیست
پیش فرعونی سرش افکنده نیست
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
تیغ «لا» چون از میان بیرون کشید،
از رگ ارباب باطل خون چکید
نقش الا الله بر صحرا نوشت
سطر عنوان نجاتِ ما نوشت
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعله ها اندوختیم
شوکت شام و فرّ بغداد رفت
سطوت غَرناطه هم از یاد رفت
تار ما از زخمهاش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان، هنوز
ای صبا…! ای پیکِ دورافتادگان،
اشک ما بر خاک پاکِ او رسان
سلام
شما فرمودید: به تعبیر زیبای علامه اقبال، خون امام حسین از نو زنده کرد و مقاومت دلیرانه او بود کهتخت استبداد را لرزاند…
سؤال: آیا منظور اقبال از تخت استبداد حکومت یزید بوده واگر چنین است شما هم با او هم عقیده اید؟
اگر هم عقیده بااقبال هستید پس معاویه به چه مجوز شرعی این فرد فاسق را جانشین خود قرار داد؟
سلام
به نظر من جناب معاویه در انتخاب یزید بعنوان جانشین اشتباه کرد.
salam khob eshtebaham kakde bashe mahe kesy edea dashte an jenab maesum budan
یکی دیگر از آموزه های حرکت حضرت امام حسین علیه السلام این بود که در مقابل ظلم و ناحقی بایستیم ولو از طرف صحابه پیامبرخدا و کاتب وحی صورت بگیرد و جانشینی فرق فاسقس مثل یزید باعث شد حضرت حسین در مقابل رای و نظر معاویه بایستد نه اینکه مثل ما توجیه کند و بگوید : معاویه اجتهاد کرد و در اجتهادش معذور بوده است!!! وما حق نداریم در مورد او موضع بگیریم.