تحقیق و نگارش : حمـــزه خــان بیگـــی
مفهوم حقیقی اعتدال در فرهنگ قرانی : میانه روی ضمن اینکه نزد عقلای عالم امری ستودنی و پسندیده است، آموزه های قرآنی نیز به آن مهر تایید زده و جامعه بشری را در سیر تکاملی خود به میانه روی فراخوانده است.
چنانچه در نمازهای واجب خود از خداوند متعال میخواهیم که ما را به میانه روی که در آن ثبات و استواری باشد، هدایت فرماید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/۶)
راه مستقیم راه اعتدال و پایداری میباشد. مستقیم به معنای «راه راست» که در میان مردم متداول است نمیباشد؛ بلکه مستقیم و استقامت در فرهنگ قرآنو زبان عربی به معنای «قوام و پایداری توام با اعتدال و تعادل» را گویند وگرنه مفهوم پایداری با کلمه صبر و مقاومت بیان میشود نه استقامت.به همین دلیل همه ادعیه مستحب هستند مگر این دعا که خواندنش امری واجب است.
بنا به مفهوم این دعای قرآنی، رابطه ای بسیار محکم و استوار میان اعتدال گرایی و صراط مستقیم وجود دارد. زیرا در مفهوم صراط مستقیم «اعتدال و میانه روی» تضمین شده و دین اسلامرا که همان صراط مستقیم است به دین «اعتدال وحد وسط» توصیف می کند .
در معرفی صراط مستقیم خداوند میفرماید:«صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ »(فاتحه/۷)
بخش اول آیه ناظر به کسانی است که معتدل و میانه رو هستند و بخش دوم « غیر المغضوب علیهم » اشاره به اهل افراط و تندروی است، چرا که حق را شناخته اند اما بر آن استقامت نورزیده اند و بخش پایانی «ولا الضالین» ناظر به اهل تفریط و تقصیر است، چرا که نه حق را شناخته اند و نه اهل استقامت بوده اند .بنابر این صراط مستقیم همان راه اعتدال و میانه گرایی است.
مرحوم رشید رضا نیز در تفسیر ابن آیه میفرماید:
«خداوند امت مسلمانان را به سبب دین، کردار، رفتار، اخلاق، علاقه به تعالیم الهی امتی میانه قرار داده است حال آنکه پیشینیان دو دسته بودهاند دستهای در مادیات و هوسهای نفسانی صِرف افراط دانسته و از آن پیروی میکرده و فقط به پرورش جسم و لذایذ زودگذر پایبند بودهاند. مانند یهودیان و مشرکان و گروه دوم بالعکس آنها فقط در راه عالم روحانی (خشک و بیروح) به سر میبرده و به دنیا و تناعم آن پشت پا زده و از آن بیزار بودهاند مانند نصاری و صابئین و برخی از بتپرستان و مرتاضان هند.
اما خدای مهربان برای این امت پیامبرخاتم، هم حق روح و روان و هم حق جسم را با هم جمع فرموده و آن را امتی مادی-روحی قرار داده است. چنانچه نگاهی تاریخی به ادیان پیش از اسلامداشته باشیم مشاهده میکنیم که هر کدام از آنها در جهتی دچار افراط و در جهتی دچار تفریط شدهاند. در چنین شرایطی بازگشت به میانهروی امری است گریز ناپذیر است تا بدین وسیله هر دو کفه ترازو، همسنگ و برابر گردند.»(محمد رشید رضا،ج۱، ذیل آیه)
از طرفی تعبیر صراط مستقیم در قرآنگویای مسیر و راهی است که سالک آن، اهل میانه گرایی در بینش و منش میگردد.این تعبیر ۴۰ بار در قرآنآمده است که به عنوان نمونه میتوان به آیات زیر اشاره کرد :
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/۶)« خداوندا! ما را به راه مستقیم هدایت بفرما .»
و «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (انعام: ۱۵۳)
«این راه، راه مستقیم من است پیروی کنید و از راههایی پیروی نکنید که شما را از راه خدا پراکنده میسازد اینها چیزهایی است که خداوند شما را بدان توصیه میکند تا پرهیزکار شوید.»
به استناد قول ریاضیدانان،کوتاهترین فاصله بین دو نقطه، خطی مستقیم است .
از تفسیر و مفهوم این آیات می توان دریافت که مقصود از « الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ » در همه آیات همان راه راست و میانه و موافق با شریعت بوده.راهی که کجی در آن راه ندارد و به دور از هر گونه افراط و تفریط است.
حال که قرآن، اعتدال و میانه روی را، راه مستقیم برمی شمارد، می توان دریافت که از نظر اسلامدست یابی به هر کمالی تنها از راه اعتدال گرایی ومیانه روی در امور میسّر است؛ زیرا به تعبیر قرآن، راه مستقیم، راهی است که انسان را به کمالات مطلق می رساند و با ایجاد زمینه های تقرب جویی به خداوند، زمینه ادای رسالت خلافت الهی را به شکل کامل و مطلق برای انسان پدید می آورد. بنا براین اعتدال، عنصر اساسی در دست یابی انسان به کمال بوده و رفتار انسان اگر توأم با اعتدال باشد، ماندگاری و تثبیتش در روح و روان، بیشتر از رفتاری است که توأم با افراط و تفریط باشد.
خداوند در توصیف مومنانی که به کمال رسیده اند آنان را به اعتدال گرایی و میانه روی می ستاید و در آیه ۲۲ «سوره ملک » استقامت و اعتدال مؤمنان در ایمان شان را به حرکت انسان معتدل در راه مستقیم تشبیه می کند. این بدان معناست که کمال ایمانی را تنها می توان از راه اعتدال و میانه روی کسب کرد.
در آموزه های قرآناعتدال درهر امری پسندیده و ممدوح شمرده شده و حتی بسیاری از آیات برای ایجاد اعتدال در قوای انسانی و مهار و کنترل و هدایت آن به سوی اعتدال وارد شده است.
در ارزش و اعتبار اعتدال و میانه روی همین بس که در قرآناز راه راست به عنوان راه میانه یاد شده است و در سوره قصص آیه ۲۲ از زبان حضرت موسی(ع) بیان شده که راه میانه راه درست هدایت است و لذا می فرماید:
«…. قَالَ عَسَى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَوَاءَ السَّبِیلِ» (قصص/۲۲)
«….گفت: «امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست (میانه روی و اعتدال) هدایت کند!»
حتی حضرت ابراهیم دین خویش را دین اعتدال و میانه برمی شمارد و از آن به «حنیف» یاد می کند تا اصالت و میزان اهمیت میانه روی را به همگان بفهماند .
بدیهی است آنچه که در معارف قرآنی مورد تأکید قرار گرفته، میانه روی است که از آن به «اعتدال» و «اقتصاد» نیز تعبیر میشود؛ گر چه کلمهی اقتصاد، اکثر اوقات در میانه روی در امور مالی به کار میرود.واین میانه روی را می توان در موارد زیر به عنوان نمونه با تمسک به آیات قرآنی دید:
الف) اعتدال در برنامه ریزی
«هُوَ الَّذِ ی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا………» (یونس/۶۷)
«خداوند است که شب را براى شما آفرید تا در آن آرامش یابید، و روز را داراى دید (روشن) قرار داد (تا همه چیز را ببینید و بتوانید کار کنید……..»
ب) اعتدال در خوردن و آشامیدن
قرآنکریم در باره خوردن و آشامیدن، ضمن امر به آن، نهی از اسراف می کند که جمع بین خوردن و آشامیدن از یک سو و نهی از اسراف،همان اعتدال و میانه روی است.
خداوند می فرماید: خداوند می فرماید:« َکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یحِبُّ الْمُسْرِفِینَ » (الأعراف/۳۱)
« بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید، به تحقیق که او اسرافکاران را دوست نمیدارد.»
نه چندان بخور کز دهانت بر آید نه چندان که از ضعف جانت در آید.
انسان ها حتی در خوردن و آشامیدن و پوشاک باید به اندازه کفاف و نیاز خود از هر چیزی استفاده کنند و در این موارد گرفتاراسراف و چشم و هم چشمی نشوند. میانهروی در معیشت و اقتصاد زندگی، مربوط به بحث کمیت و مقدار مصرف است؛ نه کیفیت؛ یعنی شخص با علم و آگاهی از میزان مصرف مفید میتواند اندازه لازم در هر مواد مصرفی را مراعات نمایند. زیرا افرادی که حد اعتدال و میانه روی را مراعات نمیکنند ودر زندگی مدام در حال افراط و تفریط هستند در زندگی هیچگاه احساس موفقیت و شادکامی و بی نیازی نمیکنند، و کوشش آنها در زندگی، بیثمر بوده وخود را همیشه درگمراهی و در معرض هلاکت میاندازند.
خداوند کسی را که در مصارف زندگی خود میانه رو باشد، روزی زیاد می بخشد و کسی را که اهل حیف و میل و اسراف باشد محروم می سازد. انسان عاقل و خردمند هنجارها و قواعد زندگی را در تمامی ابعاد زندگی با علم و دانش شناسایی و مراعات می کند و با رفتار صحیح فردی و اجتماعی، خود و جامعه را به چالش نمیاندازد.
با توجه به آیات متعدد فرآن. مؤمنان باید میان خواستههای دنیا و آخرتشان توازن و تعادل برقرار نمایند از یک طرف برای عمران زمین و بهرهبرداری از منابع و نعمتهای خدادادی در آن نهایت استفاده از این نعمات آخرت را فراموش نکنند و در آنها اسراف و زیاده روی ننمایند.
از عمرو بن عاص (رض) روایت شده که فرمود:« برای دنیایت چنان بکوش که گویی همیشه زنده میمانی و برای آخرتت چنان بکوش که گویی همین فرا خواهی مرد.»
در سوره مائده میفرماید: « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَیبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ*
وَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَیبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ »(المائده/۸۸ –۸۷)
« ای کسانی که ایمان آوردهاید! چیزهای پاکیزه را که خداوند برای شما حلال کرده است، حرام نکنید! و از حد، تجاوز ننمایید! زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمیدارد.*و از نعمتهای حلال و پاکیزهای که خداوند به شما روزی داده است، بخورید! و از (مخالفت) خداوندی که به او ایمان دارید، بپرهیزید!»
و در سوره ملک: میفرماید: « هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَیهِ النُّشُورُ»(الملک/۱۵)
او کسی است که زمین را برای شما رام کرد، بر شانههای آن راه بروید و از روزیهای خداوند بخورید؛ و بازگشت و اجتماع همه به سوی اوست!»
هم چنین در سوره قصص میفرماید: « وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا …..» (القصص/۷۷)
« و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب؛ و بهرهات را از دنیا فراموش مکن؛………..»
قرآندعا کردن را به ما آموزش میدهد که از خداوند درخواست نماییم.«رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (بقره/ ۲۰۱)
ج) اعتدال در انفاق
قرآنکریم در باره انفاق که از جمله ی پسندیده ترین صفات و رفتارها و عبادات است ، اسراف و زیاده روی را جایز نمی داند و راه میانه و اعتدال را پسندیده و آن را از صفات بندگان خویش برشمرده است.
خداوند در توصیف «عباد الرحمن» میفرماید:
« وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَلَمْ یقْتُرُوا وَکَانَ بَینَ ذَلِکَ قَوَامًا » (الفرقان/۶۷)
«مؤمنین و بندگان صالح خدا کسانی هستند که در انفاق کردن، نه زیاده روی میکنند و نه سختگیری، بلکه راه اعتدال و میانهای را انتخاب میکنند.»
همچنین درآیه دیگری از سوره اسراء قاعده دیگری را برای میانه روی در انفاق بیان می دارد، آنجا که می فرماید:
« وَلَا تَجْعَلْ یدَکَ مَغْلُولَهً إِلَى عُنُقِکَ وَلَا تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا » (الإسراء/۲۹)
هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن، (و ترک انفاق و بخشش منما چنان که بسیار خست ورزی و چیزی به دیگران ندهی) و بیش از حد (نیز) دست خود را مگشای که هرچیز داری به دیگران ببخشی ، تا مورد سرزنش قرار گیری و خود درمانده شوی و از کار فرومانی!»
بر این اساس، اصل اندازه نگه داشتن در معیشت، و خودداری از «اسراف و تبذیر» و در عین حال احتراز از «خست و تنگ نظری» در زمره مهمترین آموزشهای نظام اقتصادی تربیتی اسلاماست. این امر به تربیت اقتصادی و نظم معاشی مردم بستگی دارد و لازمه چنین میانه روی و اعتدالی، ایجاد و رشد روح انضباط مالی در افراد و خانواده هاست.
متأسفانه بعضى از افراد، به دلیل عدم آگاهى، براى یافتن روش صحیح، راه هاى انحرافیِ افراط یا تفریط را مى آزمایند، ولى چه بهتر که از همان ابتد، نقطه تعادل را بشناسند و همان را برگزینند، زیرا میانه روی و اعتدال، جوهر شیوه درست زیستن است.
ولی ما می بینیم که دو شریعت کنونی یهودی و مسیحی در دو سوی افراط و تفریط قرار گرفته اند؛ یکی در اوج ظاهرگرایی است و آن دیگری در اوج باطن گرایی؛ یکی به دنیا و قوانین بسیار دشوار پای بند است و قوانین سخت و بلکه سخت گیری زیادی دارد و آن دیگری دارای قوانین بسیار نرم و آرام به گونه ای که گویی قوانین ندارد. یکی کاملا زمینی است و آن دیگری کاملا اخروی و آسمانی. از این رو بیان می شود که دین ابراهیم دین وسط و میانه ای بوده که از هر گونه افراط و تفریطی مبرّا است.
امت اسلامنیز در ادامه خط سیر دین ابراهیم (ع)، امتی میانه رو و معتدل است. این اعتدال و میانه روی را می توان در بینش، نگرش و گرایشات آن به عیان مشاهده نمود. قوانین و اخلاقو احکام و آداب و دیگر امور زندگی آن بر پایه اعتدال پایه ریزی شده است.
مفهوم و اهمیت اعتدال و میانه روی در سنت و احادیث نبوی
اصل اعتدال، که در قرآنکریم به آن عنایت فراوانی شده است، در کلیه اعمال و رفتار و زندگی پر برکت پیامبراکرم (ص) نیز به روشنی دیده می شود. ایشان هرگز در هیچ امری از اعتدال و میانه روی خارج نشدند . سیره رسول خدا (ص) در همه وجوه، سیره ای معتدل بود . همان طوری که حضرت علی (ع) در مورد سیره ی آن حضرت فرموده است: «سیرته القصد» سیره و رفتاررسول خدا، میانه روانه و معتدل بود .
همچنین در حدیث صحیح دیگری آمده است که:«عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ، عَنِ النَّبِیِّ (ص) « الْوَسَطُ الْعَدْلُ » {جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا} [البقره: ۱۴۳]»(مسند احمد ط الرسالۀ، ج۱۷،ص۳۷۲، إسناده صحیح على شرط الشیخین)
با توجه به حدیث پیامبر(ص) وسط همان عدل است و نسبت میان عدل و اعتدال یا ترادف و تساوی است و یاعموم و خصوص مطلق، زیرا اعتدال از عدل فراگیرتراست و همه ی شوؤن حیات انسانی را سامان میبخشد. اما وسط به عنوان صفت برای امت یعنی امتی که از هر گونه افراط و تفریط در زمینههای مختلف به دور است
این اصل در همه تعلیمات و آداب اخلاقى اسلام، طورى عملا رعایت شده که براى هر عقل سلیمى، قابل درک است زیرا از سوی خرد و فطرت آدمی نیز مورد تأیید قرار گرفته؛ وسامان دهی و استواری جسم و جان آدمی و امور فردی و اجتماعی او، در گرو رعایت همین اصل است.
در روایتی آن حضرت (ص) مومنین را از اینکه به طور کامل به دنیا گرایش پیدا کنند ـ هم چنان که یهود چنین اند ـ و یا از اینکه دنیا را رها کرده و به رهبانیت رو آورند ـ هم چنان که برخی از نصاری چنین کاری را مرتکب می شوند ـ نهی کرده است.[ ماوردى، ۱۴۰۹ ق، ص۲۲۹]
خداوند محمد(ص) را به عنوان رحمت هر دو عالم مبعوث نموده، و ایشان نسبت به ایمانداران مهربان است و به آنان حرص میورزد و چیزی که آنان را در تنگنا قرار دهد و یا مشقتی ایجاد کند بر او سخت و گران میآید. بار گران آنان را بر میدارد و غل و زنجیری که بر آنان بود باز میکند؛ پیامبر(ص) چنین میفرماید:
«إِنَّ اللهَ لمْ یبعثنی معنّتاً ولا متعنّتاً ولکنْ بعثنی معلّماً میسّراً» . (أخرجه مسلم ،ج۲،ص۱۱۰۴،شماره حدیث ۱۴۷۸)
یعنی: «خداوند من را نفرستاده که بر خود سختگیری نمایم و یا دیگران را در تنگنا قرار دهم، بلکه من را بعنوان یک معلم آسانگیر فرستاده است.
این حدیثی است که بر صحت آن اتفاق شده و لفظ آن از مسلم است.
عالیترین و شریفترین اعمال انسانی عبادت و بندگی خداوند است. خداوند میفرماید:
«جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند.»
باتوجه به جایگاه عبادت که ارتباطی اختصاصی بین بنده و خداست، شاید این تصور به وجود آید که هر چه عبادت کنیم و شب و روز خود را با آن بگذرانیم، بهتر است. در حالیکه رهنمودهای قران وپیامبربزرگوار اسلام، انسان را از هرگونه افراط و تفریط، تندروى و کندروى حتی در امر عبادت نهى کرده است .
وعن أنس (رض)، قَالَ : دَخَلَ النَّبیُّ (ص) المَسْجِدَ فَإِذَا حَبْلٌ مَمْدُودٌ بَیْنَ السَّارِیَتَیْنِ ، فَقَالَ: «مَا هَذَا الحَبْلُ؟» قالُوا : هَذَا حَبْلٌ لِزَیْنَبَ ، فَإِذَا فَتَرَتْتَعَلَّقَتْ بِهِ . فَقَالَ النَّبیُّ (ص): «حُلُّوهُ ، لِیُصلِّ أَحَدُکُمْ نَشَاطَهُ فَإِذَا فَتَرَ فَلْیَرْقُدْ »مُتَّفَقٌ عَلَیهِ . (البخاری،ج۲،ص۶۷،شماره حدیث ۱۱۵۰؛ مسلم،ج۲،ص۱۸۹،شماره حدیث ۷۸۴ و ۲۱۹)
همچنین از انس نقل شده است که گفت: «پیامبراکرم(ص) وارد مسجد شد و ناگهان دید که ریسمانى بین دو ستون مسجد بسته شده است و فرمود: «این ریسمان چیست؟» عرض کردند: این ریسمان مال فلانی است، چون ناتوان مىشود، خود را به آن آویزان مىکند. آنگاه پیامبراکرم(ص) فرمود: «آن را باز کنید! هر یک از شما باید تا زمانى نماز گزارد که با نشاط است، چون خسته شد، باید بخوابد».
هرگاه فشار و سخت گیری از حالت احساس و سلیقه شخصی تجاوز می کرد و به صورت یک طرز تفکر، عده ای را به دور خود جمع و مشغول می نمود، پیامبر(ص) به شدت با آن مخالفت می ورزید . ما این موضوع را در برخورد آن حضرت (ص) با سه گروهی که خط مشی غیر از خط مشی او در عبادت را در پیش گرفته بودند،به خوبی مشاهده می کنیم هر چند که این گروه ها جز نیکی و خیر خواهی هدف دیگری نداشتند .
چند نفر از اصحاب رسول الله(ص) از اعمال پیامبر در نهانی سؤال کردند و بعد از اطلاع از آن مثل اینکه آن را ناچیز دانستند و گفتند که پیامبر (ص) گناهان اول و آخرش بخشیده شده است ولی ما برای اینکه مشمول بخشش خداوند قرار گیریم احتیاج به عمل بیشتری داریم. یکی از آنان گفت: من روزه می گیرم و هیچ وقت آن را ترک نمی کنم. دومی گفت: من شب زنده داری می کنم و خواب را بر خود حرام می نمایم. و سومی گفت: من ازدواج را بر خود حرام می کنم. سخنان آنان را به پیامبر رساندند. وپیامبر(ص) درباره خودش میفرماید: « أَمَّا أَنَا فَأُصَلِّی وَأَنَامُ وَأَصُومُ وَأُفْطِرُ وَأَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی» (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ . أخرجه : البخاری،ج۷،ص۲،شماره حدیث ۵۰۶۳؛ مسلم ،ج۴،ص۱۲۹،شماره حدیث ۱۴۰۱؛صحیح جامع الصغیر،شماره حدیث ۱۶۱۱)
(اما من روزه می گیرم و افطار می کنم، پاسی از شب را عبادت می کنم و بقیه آن را می خوابم. و ازدواج را ترک نکرده ام، هرکس از سنت من روی بگرداند از من نیست.)
مفهوم احادیث مذکور به ما می آموزد که شایسته نیست در دین اللهچه در دعوتدیگران، به سوی اسلامیا در اعمال خصوصی خویش افراط ورزیده، بلکه باید خویشتن را به خصوصیات قرآنی امت وسط آراسته کرد، همانگونه که خداوند حکیم ما را به آن امر نموده و مورد سفارش رسول الله(ص) در سنت صحیح نبوی است.
و رسول الله(ص) به اصحابش (رض) می فرماید: « لَا تُطْرُونِی کَمَا أَطْرَتْ النَّصَارَى عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ (ع) فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُهُ فَقُولُوا عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ »(البخاری،۱۴۲۲هـ.ق،ج۴،ص۱۶۷، بَابُ مَنْ انْتَظَرَ حَتَّى تُدْفَنَ)
« در مورد من همانگونه که مسیحیت در مورد عیسی پسر مریم انجام دادند افراط نکنید. چون من تنها بنده خدا هستم پس بگویید: بنده خدا و رسولش»
در اثنای مراسم حج هنگام برگشتن از مزدلفه به سوی منی مقداری سنگریزه به دست گرفت و فرمود:
« أَیُّهَا النَّاسُ بأَمْثَالَ هَؤُلَاءِ فَارْمُوا و إِیَّاکُمْ وَالْغُلُوَّ فِی الدِّینِ» (ابن ماجه،ج۲،ص۱۰۰۸،شماره حدیث۳۰۲۹، بَابُ قَدْرِ، حَصَى الرَّمْیِ)
« ای مردم رمی جمرات را با امثال این سنگریزه ها انجام دهید و زنهار، از غلو و افراط در دین خودداری کنید.»
امالمؤمنین عائشه (رض) میفرماید:
« وَکَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یُحِبُّ مَا خَفَّ عَلَى النَّاسِ مِنَ الْفَرَائِضِ » . (مسند احمد،ج۴۱،ص ۱۰۹)
یعنی: «پیامبر(ص) آن چیزی که بر مردم آسان بود دوست می داشت».
وعن عائشه (رض) : أنَّ النَّبیّ (ص) دخل عَلَیْهَا وعِندها امرأهٌ ، قَالَ : «مَنْ هذِهِ ؟ » قَالَتْ : هذِهِ فُلاَنَهٌ تَذْکُرُ مِنْ صَلاتِهَا . قَالَ :« مهْ ، عَلَیْکُمْ بِمَا تُطِیقُونَ ، فَواللهِ لاَ یَمَلُّ اللهُ حَتَّى تَمَلُّوا » وکَانَ أَحَبُّ الدِّینِ إِلَیْهِ مَا دَاوَمَ صَاحِبُهُ عَلَیهِ . مُتَّفَقٌ عَلَیهِ . (البخاری،ج۱،ص۱۷،شماره حدیث ۴۳؛ مسلم،ج۲،ص۱۸۹،شماره حدیث ۷۸۵ و ۲۲۱)
از ام المؤمنین روایت شده که پیامبر(ص) بر او وارد شد در حالیکه زنی نزد او حضور داشت . فرمودک این زن کیست؟ ام المؤمنین عرض کرد: زنی هست که زیاد نمازهای سنت را میخواند، پیامبر(ص) فرمود: « مهْ ، عَلَیْکُمْ بِمَا تُطِیقُونَ ، فَواللهِ لاَ یَمَلُّ اللهُ حَتَّى تَمَلُّوا » یعنی: «نه، چنین نکنید، بلکه آنچه در توان دارید انجام دهید، بخدا قسم، آنگاه که شما ملول و درمانده میشوید، خداوند نیز ملول و ناراحت میشود».
کلمه «مَه» برای زجر و منع است و رسول خدا(ص)عابدان را از تحمل مشقت و فشار شدید در عبادت برحذر میدارد و اجازه نمی دهد مکه نفس خود را بیش حد در تنگنا قرار دهند . چرا که با دوام بر عبادت کم، دوام اطاعت و برکت آن افزایش می یابد .
هدف از عبادت و فرمانبرداری از خداوند پابرجا ماندن نفس بر راه است و محافظت نمودن از نفس تا دچار کجی و انحراف نشود؛ پس منظور از عبادت، زیاد فرو رفتن در عبادت و شمارش تعداد رکعات نماز و …نیست. بلکه باید محکمکاری نمود وبه تقرّب إلی اللهو استقامت بر آن توجه کرد و به هیچ وجه نباید به تعداد و مقدار (کمیّت) توجه شود و باید به اندازه توانایی ، عبادت کرد. زیرا استقامت با عبادتی سهل و آسان هم حاصل میشود، انجام عبادتی کم، نفس را آگاه نموده و لذت عبادت را به خاطر رعایت اعتدال در آن میچشاند .
زیرا انسان وقتی که در انجام عبادت دچار مشقت و ناراحتی شود لذت عبادت را از دست میدهد و از مظاهر خشوع دور میشود.
دین اسلامطاعات و عباداتی برای ما تعیین نموده که با طبیعت هر انسانی سازگاری دارد ،و دل و درون آدمی به واسطه آن انشراح پیدا میکند. یکی از مواردی که باعث تندروی و سختگیری در دین میشود، ناآگاهی و جهل به دین و عدم آگاهی به مقاصد شریعت و در یک کلمه ضعف علم میباشد؛ و چه بسا بعضی مواقع آرزوهای نفسانی باعث چنین برخوردهایی نا مطلوب با امور عبادی میشود.
در حدیث صحیح آمده که پیامبر(ص) فرمود: «إِنَّ الدِّینَ یُسْرٌ وَلَنْ یُشَادَّ الدِّینَ أَحَدٌ إِلَّا غَلَبَهُ فَسَدِّدُوا وَقَارِبُوا وَأَبْشِرُوا وَاسْتَعِینُوا بِالْغَدْوَهِ وَالرَّوْحَهِ وَشَیْءٍ مِنْ الدُّلْجَهِ» (رواه البخاری، ریاض العالمین، ص ۱۱۸،شماره حدیث ۵۱؛ البخاری،ج۱،ص۱۶،شماره حدیث ۳۹)
ترجمه: «در دین آسانی است و کسی که با دین به مقابله برخیزد و سختگیری کند ناکام و مغلوب میگردد. پس حق را طلب نموده و خود را به آن نزدیک ساخته و شاد باشید و از حرکت صبگاهی و شامگاهی و آخر شب یاری جوی. و در روایتی از وی آمده حق را طلب نموده خود را بدان نزدیک ساخته و در صبحگاه و شام گاه و آخر شب عمل کرده و میانهروی کنید تا به مقصد برسید.»
ابن منیّر میگوید: این حدیث یکی از نشانههای پیامبری است زیرا همه ما دیدهایم و هم کسانی که قبل از ما بودهاند دیدهاند که: هر سختگیر و تندروی شکست خورده است. در این جا منظور ما منع کمالطلبی و عبادت در دین نیست. بلکه چنین چیزی پسندیده است، بلکه هدف ما مبارزه با افراطگریهایی است که به سستی و ملالت منجر میشود و زیادهروی در مستحباتی است که باعث ترک واجب میشود.
همچنین پیامبرگرامی اسلاممیفرماید: «این دین محکم و متین است، پس با ملایمت در آن در آیید و عبادت خدا را به بندگان خدا با کراهت تحمیل نکنید تا مانند سواری درمانده باشید که نه مسافت پیموده و نه مرکبی به جا گذاشته است»
همچنین رسول خدا (ص) در همه کارها رعایت اعتدال را به عنوان بهترین گزینه، نیکو شمرده است و فرموده است: “خیر الامور اوسطها” برای دعوتبه همین میانه روی و پرهیز از افراط و تفریط است.
انسان هایی که دچار افراط و تفریط می شوند معمولا کمتر می توانند با دیگران یکدل شوند و غالبا تنها می مانند. اما کسانی که در مسیر اعتدال و میانه روی هستند قادرند با مردم یکدل شوند. پیامبرگرامی اسلامفرمودند: معتدل باشید تا قلب هایتان به هم نزدیک شود.
ناآگاهی و فقدان علم و بد فهمی باعث شده بعضی از مردم در مواردی از فروعات دینی غلو و تشدد بخرج داده ولی در مقابل، نسبت به بسیاری از گناهان کبیره میگذرند! مانند غیبت، خبرچینی، قذف، حسد، جستجو در پی عیوب دیگران و عیبجویی از بیگناهان، حیله و نیرنگ نسبت به برادران دینی خود که همفکرشان نمیباشند! و افشای گناه و عیب دیگران و حتی خوردن و غارت اموال مردم به ناحق!
در سنت نبوی نمونههای زیادی را میتوان آورد که پیامبر(ص) اصحاب را از افراط و تفریط منع نموده و به اعتدال و میانهروی سفارش کرده که نهایتا به این حدیث بسنده می گردد، که ایشان (ص) به ابن مسعود صحابی فرمودند:
«….. هَلَکَ المُتَنَطِّعُون –قالها ثلاثا» (أخرجه : مسلم،ج۸،ص۵۸،شماره حدیث ۲۶۷۰)
از ابن مسعود (رض) روایت شده که پیامبر(ص) سه بار فرمودند هلاک شدند متتطعون (کسانی که بی مورد سختگیری کرد و در گفتار و کردار غلو مینمایند).
ادامه دارد ….
ثبت دیدگاه