هدف اساسی از زندگی مشترک خانوادگی برخوردار شدن زن و مرد از صفا و صمیمیت است. جوان می بایستی بر اساس معیارهای اصولی، منطقی همسر آینده خود را شناسایی و انتخاب نماید و آنگاه به انجام پیوند زناشویی اقدام کند. از این رو جوانان با سئولات زیادی مواجه می شود که هر روزه در ذهن خود مرور می کنند و به دنبال جواب هستند :
در اینجا این سئوال مطرح است آیا درست است بعضی ها می گویند ازدواج مانند یک هندوانه سربسته است. هر چقدر هم در خرید یک هندوانه تخصص داشته باشید باز هم درصدی امکان دارد اشتباه کنید و به جای یک هندوانه قرمز و سالم و شیرین، هندوانه ای سفید و بی مزه نصیب تان می شود. به عبارت دیگر، هر چقدر هم قبل از ازدواج، محتاط باشید و همه جوانب را بسنجید باز هم معلوم نیست نتیجه آن ازدواج موفقی باشد. در جواب می توان گفت روان شناسان و مشاوران خانواده این دیدگاه را تایید نمی کنند بلکه معیارهای یک ازدواج موفق را پلی برای داشتن یک زندگی موفق می دانند.بنابر این در انتخاب همسر نباید بدون ملاک و معیار و یا از روى احساسات و بدون دقت و مشورت تصمیم گرفته شود، زیرا جوان بایستی کسى را برای زندگی مشترک انتخاب کند، که یک عمر در کنار او زندگى نماید لذا براى انتخاب همسر باید معیارهایى اساسی داشته باشد. ازدواج موفق به یک انتخاب صحیح و با تدبیر برمی گردد. مهم ترین نکته برای داشتن یک ازدواج موفق این است که شناخت مقدم بر عشق باشد. به عبارت دیگر، یک انتخاب درست بر مبنای شناخت شکل می گیرد و بعد از شناخت طرف مقابل، عشق به وجود می آید. متاسفانه این روزها دخترها و پسرها اول عشق را تجربه می کنند و بر پایه آن می خواهند به شناخت برسند و این در حالی است که این عشق ظاهری چشم آنها را روی حقایق و عیب های طرف مقابل می بندد، در نتیجه پس از مدتی ادامه زندگی برایشان غیرممکن می شود.بنابر این مهم ترین قدم،برای رسیدن به یک ازدواج موفق داشتن خودآگاهی و خودشناسی است. فرد باید قبل از هر انتخابی، نقاط ضعف و قوت خود را به طور کامل بشناسد، هدف و ارزش های زندگی اش را مشخص کند و با شناسایی ملاک های یک انتخاب موفق دست به انتخابی شایسته بزند در این مختصر، سعی ما بر این است که به این مهم بپردازیم و معیارها و ملاکهایی که در این خصوص مطرح است از دیدگاه روانشناسی بیان کنیم.
بنابر این ازدواج موفق به عواملی بستگی دارد که می توان آنها را به بطور کلی به دو قسم دسته بندى کرد :
الف- آن هایى که برای شروع زندگى سعادتمندانه پایه و اساس هستند و باید در دوران قبل از ازدواج ارزیابی کرد. زیرا اگر زن و مرد قبل از ازدواج با یکدیگر توافق بیشتری داشته باشند ، امکان سازش بعدی بیشتر خواهد بود.
ب- آن هایى که بعد از ازدواج مطرح اند و برای سازگاری و موفقیت در زندگی زناشویی اهمیت دارند و باعث تداوم زندگى سعادتمندانه می شوند و بیشتر به سلیقه و موقعیت افراد بستگى دارند و مىتوان از آنها صرف نظر کرد مانند: هم نژاد بودن یا هم شهری بودن یا هم زبان بودن. این عوامل براى بهتر و کاملتر شدن زندگى لازم اند.
در زیر به طور کلی به آن دسته از عواملی می پردازیم که لازم است در دوران قبل از ازدواج بررسی و مطالعه کرد.
مهمترین عوامل توافق در ازدواج عبارتند از:
1- رشد عاطفی و فکری: مقدار و چگونگی رشد عاطفی فرد مهمترین عامل موفقیت در زندگی زناشویی بشمار می رود .زیرا شخصی که رشد عاطفی کرده می تواند احساسات و عواطف خود را کنترل کند و در نتیجه در مورد همسر و فرزند و دوستان و مشکلات زندگی نظریه واقع بینانه ای داشته باشد. رشد عاطفی فرد را دارای یک فلسفه زندگی معینی می کند که بر اساس آن می تواند از بحرانهای دایمی زندگی جلوگیری کند . او را به پیشرفت های فعلی خود متکی کند ، زیاد او را به گذشته خود مشغول نکند ، هر چند هم گذشته اش با شکوه بوده باشد. در ضمن به مطالبی از قبیل امور جنسی ، عشق ، ازدواج و تربیت کودک با روشنفکری بنگرد.
۲-تناسب هوشی: در واقع هوش یک معیاری است که علایق و طرز تفکر خاصی را تولید می کند. هرچند از لحاظ خوشبختی زناشویی ، صلاح است که مرد از لحاظ هوش ، کمی برتر از زن باشد.اما اختلاف زیاد در هوش و معلومات، انطباق و توافق طرفین را به شدت کاهش می دهد و سبب بروز اختلافات زناشویی می شود.زیرا زندگی با یک آدم کم هوش بسیار مشکل است. ممکن است بپرسید چگونه می شود هوش یک نفر را قبل از ازدواج تشخیص داد؟ پاسخ بسیار آسان است. افرادی که درجه هوشی خیلی پائین دارند کاملاً مشخص مشخص هستند، پختگی لازم را در رفتار و کردارشان ندارند،و قدرت تشخیص شان ضعیف است.
اما افراد با هوش دارای تفکر انتزاعی هستند. انتزاع کردن یعنی بیرون کشیدن، و تفکر انتزاعی یعنی توانایی استنباط و درک مفاهیم از موقعیت های کلی. این نوع تفکر ابعادش بسیار گسترده است، افرادی که تفکر انتزاعی دارند خیلی زود شریک زندگی شان را درک می کنند.و مطلب را زود می گیرند.لذا لازم نیست که مطلب را دائم برایشان تکرار کرد. جنبه دیگر این تفکر، توانایی حل مسئله است، کسانی که این نوع تفکر را ندارند دائم دور خودشان می چرخند، گیج اند، دائم می پرسند چه گفتی، یعنی چه، منظورت چه بود…کسی که این نوع تفکر را ندارد به همسری برنگزینید.
۳- هوش عاطفی : همچنین یکی دیگراز مهم ترین عوامل موفقیت در ازدواج برخورداری از هوش عاطفی است. هوش عاطفی نوعی از هوش است که به ما کمک می کند به احساساتمان آگاه باشیم. بتوانیم عواطف مان را خوب بیان کنیم. آنها را خوب کنترل و هدایت کنیم. ظرفیت های خودمان را بشناسیم و در مجموع یک حس مثبت کلی نسبت به خودمان داشته باشیم. از طرف دیگر بتوانیم عواطف فرد مقابل مان را درک کنیم و نسبت به آن واکنش اجتماعی یا بین فردی مناسب داشته باشیم.
هوش عاطفی به ما کمک می کند که وقتی دچار بحران روحی در زندگی می شویم، فرو نریزیم و بتوانیم به عنوان مساله ای معمولی با آن برخورد کنیم. این نوع هوش ، یک چیز ذاتی نیست و در شرایط محیطی مناسب شکل می گیرد و در میان تمام عوامل موثر در موفقیت ازدواج، کلیدی ترین نقش را دارد. اگر زن و شوهر هر دو دارای هوش عاطفی بالایی باشند می توانند بفهمند که چه طور همراه و همگام با تغییر احساسات و عواطف یکدیگر تغییر کنند تا زندگی شان به رشد و صمیمیت بیشتری منجر شود.
ثبت دیدگاه