دیروز عصر بعداز مراسم تعزیه مسجد شهداء، دعوتی از جانب یکی از اعضای هیئت مدیره انجمن التیام، به منظور عیادت از بیمار سرطانی در یکی از روستاهای حومه شهر به عمل آمد. از نیت بانی خیر تشکر و همراه گشتیم، در مسیر راه از حس کنجکاوی جویای هویت بیمار مورد نظر شدیم.
به گزارش خبرگزاری پاوه پرس؛ دیروز عصر بعداز مراسم تعزیه مسجد شهداء، دعوتی از جانب یکی از اعضای هیئت مدیره انجمن التیام، به منظور عیادت از بیمار سرطانی در یکی از روستاهای حومه شهر به عمل آمد. از نیت بانی خیر تشکر و همراه گشتیم، در مسیر راه از حس کنجکاوی جویای هویت بیمار مورد نظر شدیم.
آن نیز مدعی بود آقای …. چند روزی است که کسی از آن خبر ندارد، محتمل است اتفاقی برای آن روی داده باشد. با شنیدن ماوقع، از همراهی امتناع ورزیدم و از ایشان عذر خواستیم، و در ادامه اظهار نمودم، برادر عزیز شکستن درب منزل شخصی به همین سادگی نیست و اسبابی باید فراهم گردد تا منعی در پی نداشته باشد، حتماً دهیار و چند نفر از اهالی محل باید در جریان قضیه قرار گیرند، … القصه چند نفر از دوستان را همراه نمودیم و عازم مقصد شدیم.
از رهگذران و اهالی محل در این رابطه سوالاتی مطرح نمودیم و همه اظهار بی اطلاعی نمودند، یکی از همسایه ها گفت که چند روزی است به قصد شیمی درمانی به کرمانشاه رفته و تاکنون بازنگشته است.
عضو هیئت مدیره این توجیهات را پذیرا نبود و یادآوری نمود اگر به جهت شیمی درمانی رفته باشد حتماً ما می بایست در جریان امر قرار می گرفتیم، به هر حال درب زدن ها مکرر منتج به نتیجه نشد و از آنطرف درب ندایی دریافت ننمودیم.
هنگامی که یکی از همراهان نیت بالا رفتن از دیوار را داشت، یکی دیگر از همسایه ها گفت صبر کنید تا از برادرش که در همین نزدیکی است کلید درب ورودی را بگیرم.
درب که بازشد و پس از طی نمودن حیات وارد راهروی تنگ و تاریک شدیم، به نیت روشنایی تمام بخش های دیوار را با دست لمس نمودیم تا به ناگه کلید برق را زدیم و لامپ کم سویی روشن گردید، همین نور کافی بود تا بیمار دردمند روئیت گردد.
تاریکی مطلق و حرارت وافر نای نفس کشیدن را از ما گرفته بود چند دقیقه ای به همان حال ماندیم تا با وضعیت جدید تطبیق حاصل گردد در نهایت در جوار بستر بیماری نشستیم، از زیر لحافی سری بیرون آمد و با اخلاص تمام تشکر و تقدیرها نمود، چهره اش منور اظهار شرمندگی بارها خود را صدقه راهمان نمود، و مکرر از اینکه اسباب زحمت را فراهم نموده نالان بود و علیرغم مصائب وارده زبان همچنان شکر بجای می آورد و راضی به رضایت هستم….
دلتنگی خاصی سراپای وجودمان را فراگرفته بود، بغض اجازه حرف زدن نمی داد، آن بیمار بینوا نیز با حالت نشسته در کنارمان بود و به سبب عدم پذیرایی احساس شرمندگی می نمود. شعله بخاری نفتی چنان بود که تحمل نشستن را سخت می نمود، وی در ادامه گفت باید همیشه این بخاری روشن باشد و گرما برای من خوب است…
برای برون رفت از وضعیت و غلبه بر احساسات هریک فضا را با طرح سولات و بیان حکایات عوض نمودیم، و به طور پیوسته انگیزه و اشتاق به آینده را در وجودش زنده نمودیم … و از وضعیت حاضرش جویا شدیم.
کهنسال ترین بیمار سرطانی که ۷٫۵ سال با این بیماری دست و پنجه نرم می کند افزود: ظاهراً مرگ مرا فراموش نموده و مرتب اسباب زحمت دیگران را فراهم نموده ام و بطور ویژه از اعضای انجمن التیام به سبب حمایت های پیوسته و مکررشان تمجید و تجلیل می نمود.
وی گفت: بنده محتاج حمایت مالی نیستم فقط تشنه ی یک جو عاطفه و محبتم، ما انسان هستیم و مثل دیگران احساس داریم.
ایشان در ادامه تصریح نمودند: درست است که بنده و امثال بنده بیماری سرطانی داریم، اما این بیماری مسری نیست … ضعیف جسمی هستیم اما ناراحتی ما سرایت ندارد، از خوراکش جویا شدیم و گفت: والله من نان را می جوم و قورت نمی دهم، گفتیم که این کافی نیست، گفت نه نان قوت است، گفتیم شما که نان را بلع نمی نمائید، گفت : نان ویتامین دارد….
به هر حال طبع انسان ها متفاوت است و نمی شود کاری کرد برای مثال شاید شخصی از استفاده ظروف منزلش چندشش آید، اما می شود با ظرف یکبار مصرف آشی را فراهم نماییم و از باب انسانیت به سان قدیم (کاسه همسایه) کاسه ای را به نوبتی به درب منزل ببریم تا حداقلی توانی برای مقابله با این بیماری برایش باقی بماند.
به هر حال ایشان به عدم انجام شیمی درمانی در نوبت تمایل داشت که توصیه های از جانب همراهان به عمل آمد و قول مساعد در جهت حل مشکلات درمانی و … ارائه گردید.
در پایان از او سوالی نمودیم وگفتیم اگر شما مسئول باشید چه پیشنهاد و یا کاری را ارائه و انجام می دادید، ایشان نیز بیان نمود: در شهرستان پاوه تعداد بیماران سرطانی زیاد هستند، دو نفر پرستار و یک دکتری را تعیین می کردم که هر چند مدت یکبار با عیادت از بیماران به تیمار آنان بپردازند، اگر مقدور شد، بیمارستان پاوه شیمی درمانی کند تا زحمت کرمانشاه رفتن و بلاتکلیفی و بی کسی و هزینه ی زیاد نصیب بیماران سرطانی نشود.
در هفته جاری سعادتی پیش آمد که به عیادت چند بیمار دیگر رفتیم و مقایسه آنانی که در پر قو پرورده می شوند و خوشبختانه وابستگان و آشنایان شان پروانه وار خدمت می نمایند و این دیگری که ملحفه تشک اش به سیاهی گرائیده بود، نشستن و تداعی وضعیت بیماری و محل اسکان و … بی مهری ما انسان های مدعی و پرادعا را نشان می داد. این حکایت نیست و من نیز داستان گو نمی باشم، قصد رنجش روح و روان کاربران گرانمایه را ندارم، بلکه بیان واقعیتی را یادآوری می نمایم که باید ما را به تدبر وا دارد، که به کجا می رویم، …. به هر حال هر ماندنی رفتنی دارد و ما نیز بناچار اجازه خروج خواستیم. ….
وقتی خود در چنان حالی نیستیم درک واقعی از موضوع نداریم، شاید فردای امروز یکی از آن بیماران ما و شمای نوعی باشیم، پیشنهاد مربوطه جالب و در واقع امر نیز شاید به سهولت عملیاتی گردد.
شب هنگام در محفلی بودیم که جناب آقای دکتر محمودنژاد ریاست محترم بیمارستان قدس پاوه شرف حضور داشتند. مراتب بیان گردید و در نهایت با همراهی و جمع بندی نظرات حاضرین مقرر گردید که جمعی از پزشکان محترم، بیمارستان قدس، هلال احمر، انجمن التیام شورای شهر پاوه و سایر دستگاههای خدماتی نشستی به عمل آید و با حمایت های مردمی ترتیبی اتخاذ گردد که حداقل ممکن ترتیبی اتخاذ گردد که برای عزیمتبیماران به کرمانشاه آمبولانسی فراهم گردد، و در مرحله بعدی در صورت امکان ترتیبی اتخاذ گردد آیا امکان انجام شیمی درمانی در پاوه مهیا می گردد….
مردم ما مردمانی نیک سیرتند، تجربه ی تاریخی شان به عینه بزرگواری آنان را در موارد متعدد ثابت نموده بطوریکه تعدد انجمن های حمایتی چه در قالب شهرستانی، محلات، خانوادگی و… خود گویای این مهم می باشد. از طرفی محدودیت فعالیت بعضی از دستگاههای اجرایی می طلبد تا با ورود مردم و همراهی آنان مکملی برای انجام خدمات بیشتر به همشهریانی باشیم که چشم به راه محبت ما می باشند.
امیدوارم شاهد روزی باشیم که بیماران،سختی و رنج بی پولی و رنج بی محبتی به رنج و سختی بیماریشون افزوده نشه.