۱- بلوغ یک دوره ی بحرانی است که طی آن تغییرات زیادی را تجربه میکنم. بسیاری از رفتارهای من برای سالهای نوجوانی طبیعی است. اگر شما بتوانید این واقعیتها را درک کنید و برخوردی متناسب با سنی که دارم با من داشته باشید، با موفقیت خواهم توانست این مرحله ی بحرانی را سپری کنم.
۲- من در حال تغییر هستم و نباید مرا یک کودک به شمار آورد. من در حال بالغ شدن هستم و شما باید برخوردی را که در دوران کودکی با من داشتید، تغییر دهید. سعی کنید همان گونه که با دوستان خود و سایر افراد بالغ رفتار میکنید، با من برخورد نمایید.
۳- مخالفت، سماجت، یکدندگی، سرکشی و علاقه به استقلال، قسمتهایی از وضعیت طبیعی یک نوجوان هستند .اگر در زمینه ای با شما مخالفت کردم ، ناراحت نشوید. بیش از اینکه درباره محتوای نظرم نگران شوید، در مورد نحوه ی ابراز داشتن آن نگران باشید.
۵- من اغلب فکر میکنم که شما قدیمی هستید و در دورههای گذشته زندگی میکنید. من دیگر از شنیدن عباراتی مثل «زمانی که به سن تو بودم» خسته شدهام. شما چطور میتوانید مرا درک کنید؟
۶- اگر با شما زیاد صبحت نکردم یا مانند دوران کودکیام به شما وابسته نبودم، نگران و ناراحت نشوید زیرا این رفتارها در سنین بلوغ طبیعی است.
۷- چنین به نظر میرسد که از قدرت هوشی شما کاسته شده و دیرتر به مسائل پی میبرید. شما چطور و از کجا میدانید که وظیفه ی من چیست؟ چطور میتوانم به نصیحتها، راهنماییها و پیشنهادهای شما عمل کنم؟ مرا تحمل کنید. در عرض چند سال، چیزهای بسیاری را در برخورد با من خواهید آموخت.
۸- هر چه قدرت هوشی شما تحلیل میرود، حافظه و دانش من نیرومندتر شده و افزایش مییابد. من تقریباً یک نابغه هستم و از همه چیز اطلاع دارم. فقط دوستان و نوجوانان دیگر ممکن است از من با هوشتر باشند.
۹- ترجیح میدهم کارهایم را به کمک دوستانم انجام دهم تا به کمک شما یا سایر اعضای خانواده. اگر دعوت شما را برای رفتن به میهمانی رد کردم یا علاقهای نداشتم با شما باشم، ناراحت نشوید.
۱۰- همچون دوستان خودتان با من رفتار کنید تا دوست شما شوم. به یاد داشته باشید که من از یک انگاره و الگو، بیش از یک انتقاد آموزش میبینم.
۱۱- ممکن است ما مثل گذشته نتوانیم با هم صحبت کنیم زیرا کارهای من زیاد شده است. یا با دوستانم هستم یا با تلفن صحبت میکنم و یا در اتاقم به سر میبرم. به همین دلیل است که بیشتر صحبتهای ما در مورد اشتباهات من و اینکه چه کار باید بکنم و چه کار نباید بکنم، مطرح میشود. بیشتر بحثهای شما یک سخنرانی است که طی آن سعی دارید چیزی به من بیاموزید یا به نکتهای اشاره کنید (ارزش تحصیلات، معنی و مفهوم مسئولیت و…) بگذارید فقط برای صحبت کردن با هم حرف بزنیم، درباره موفقیتها، دلبستگیها، و فعالیتهایم.
۱۲- گاهی اوقات کوچکترین کار شما مرا ناراحت میکند، حتی پرسش سادهای مثل «خوشگذشت؟» ممکن است باعث شود که جواب سربالا به شما بدهم. زیاد ناراحت نشوید چون بیتردید ناراحتی من از جای دیگری است و میخواهم آن را بر سر شما خالی کنم. بیحوصله بودن برای سن من طبیعی است.
۱۳- گاهی اوقات این طور به نظر میرسد که من تقدّم و تأخر کارها را فراموش میکنم؛ فعالیتهایی مثل صحبت کردن با تلفن، بیرون رفتن برای تفریح، خوشگذرانی، ورزش و… برای من بسیار مهمتر از انجام کارهایی مثل تکلیفهای درسی و وظایف منزل هستند. من تنبل نیستم ولی چون کارهای دیگری دارم نمیتوانم به کارهای بیاهمیت بپردازم.
۱۴- شما حافظه خود را از دست دادهاید و به یاد ندارید که احساسات یک نوجوان چگونه است. یک نصیحت را بارها تکرار میکنید، گویی پیشتر آنها را به من نگفتهاید. شما فراموش میکنید که بیست بار به من گفتهاید «اتاقت را تمیز کن» یا «آیا درست را خواندهای؟» آشپزی کردن از یادتان رفته است و غذاهای خوشمزه درست نمیکنید.
۱۵- اگر کاری را از من خواستید و من در حال انجام آن غرغر کردم، ناراحت نشوید زیرا راضی به انجام آن کار نیستم و از این طریق آتش خشم خود را خاموش میکنم.
۱۶- هیچگاه به زور مرا به انجام کاری ناگزیز نسازید زیرا من خواهم آموخت که زور حرف اول را میزند. این کار باعث افزایش مقاومت، لجاجت و یکدنگی در من خواهد شد. میخواهم مثل یک فرد بالغ با من رفتار کنید.
۱۷- اگر چه انتظار دارم مثل افراد بالغ با من برخورد کنید، ولی گاهی خودم مثل بچهها رفتار میکنم. به جای تاکید بر رفتار بچهگانه ی من، کاری کنید که احساس مسئولیت و آزادی و استقلال در من تقویت شود.
۱۸- از جنگ و دعوا با من دوری کنید زیرا هر جنگی برنده و بازندهای دارد. تا زمانی که بچه بودم همیشه شما برنده میشدید ولی حالا دیگر چنین نیست. سعی کنید انتظارات خود و نوع مجازاتها را برای من مشخص سازید و در اجرای آن آرامش خود را حفظ کنید. تلاش کنید تا با هم سازش کنیم زیرا در این حالت هر دو برنده خواهیم بود.
۱۹- هیچگاه نسبت به حرفهای من واکنش شتابزده و سخت نشان ندهید زیرا بیشتر اوقات فقط برای آغاز گفتوگو با شما چیزهایی به زبان میآورم.
۲۰- من به تشویق و درک متقابل و توجه مثبت از سوی شما به شدت نیاز دارم و چون خودم به تنهایی قادر به تأمین این کارها نیستم، به شما تکیه میکنم.
—————————————————————————————
منبع: کلیدهای رفتار با نوجونان / دکتر دن فونتنل – با تغییر و تلخیص
کاک میثم عزیز نکات خیلی خیلی ضروری و مهمی رو آورده بودی(اینکه از کتابی نقل شده مهم نیست)، که برای برخورد با صاحبان اصلی فردای جامعه، پیش نیازای ضروری هستن، مخصوصا درجامعه سنتی ما که بزرگ سالاری مفرط، جای منطق روانشناسی تعامل رو گرفته و این خیلی خطرناکه. اما دو سوالی که اینجا برام پیش اومده: ۱-آیا همه این موارد، در جامعه ما با فرهنگ خاص خودش صادق هستن؟ منظورم اینه که آ یا واقعا نوجوونای ما هم تمامی این احساس ها رو دارن؟ البته سوالم از روی انکار نیست، بلکه واقعا جوابش رو نمیدونم.* ۲- زندگی اجتماعی مقضی امتیاز گرفتن، و درمقابلش امتیاز دادنه، یعنی کسی که امتیازی رو بخواد، حتما باید حاضر بشه که درمقابلش امتیازی هم بده، وگرنه انتظار بیجایی از طرف مقابل داره، در تمامی این مواردی که ذکر شدن درواقع نوجوونا از دیگران امتیاز گرفتن، پس برای گرفتن این امتیازات، حاضر به دادن چه امتیازاتی هستن؟؛ و اصلا آیا حاضر به دادن هیچ امتیازی هستن که متناسب باشن با امتیازات گرفته شده؟
میثم عزیز دستت درد نکنه،جالب بود؛ امیدوارم به مطالباتتون برسید!*)
خواهش میکنم
ببین اولاخیلی ممنون که نظر دادی
در مورد سوال اول ما وقتی در مورد نوجوانی ویابه طور کلی دو ران نوجوانی صحبت می کنیم وروانشناسی این دوره که به نظر من یکی از مهمترین سالهای زندگی هر ادمیه رو بررسی میکنیم یک شخص یامنطقه ی خاص
رو در نظر نمی گیریم این ویزگی در هر نوجوانی وجود داره وداشته وخواهد داشت
در مورد سوال دوم
ببین امتیاز دو جنبه داره
جنبه ی کوتاه مدت
جنبه ی بلند مدت
مااز یک نو جوان انتظارنداریم در کوتاه مدت برای اطرافیان امتیازی داشته باشه
ولی در بلند مدت وبا کنترل کردن این دوران پدر و مادر واطرافیان شخصی راتربیت کرده اند وبه جامعه تقدیم می کنند که هر کارش امتیازی محسوب می شود (در مقاله های بعدی بحث نوجوانی را بیشتر باز خواهم کرد )
کاک میثم ممنون که جواب دادی؛ اما:۱-درمورد سوال اولم بیاد اینو بدونیم که بشر با تمام اشتراکاتی که داره، بخاطر تفاوت های فرهنگی و…، در دیدگاه ها و برخوردها و توقعاتش اختلافاتی هم داره. یه مثال ساده میزنم: در فرهنگ اروپا و آمریکای شمالی حریم شخصی افراد، بسیار وسیع تر از حریم خصوصی افراد در فرهنگ کشورهای خاورمیانه هست. بنابراین، چنین تفاوتی، یقینا به تفاوت توقعات افراد از همدیگر هم منجر میشه. سوال من این بود که آیا واقعا تک تک این موارد ذکر شده، در دید نوجوانان جامعه ماهم هستن یا اینکه احتمال داره بخاطر اون تفاوت فرهنگی و دیدگاهی، مثلا یکی دومورد از این موارد، در بین نوجوونای ما متفاوت باشه….* اما درمورد سوال دوم: خوانندگان، این مطلب رو از زبان نوجوان میخونن، پس من هم وقتی سوال رو مطرح کردم انتظار دارم که جواب هم مثل خود مطلب از زبان نوجوان نوشته بشه، نه اینکه برای جواب دادن، ناگهان راوی داستان عوض بشه و از یه نوجوان، به یه روانشناس خانواده تبدیل بشه. من وقتی سوال پرسیدم، متظرم همون کسی که توقعات خودش رو از دیگران مطرح کرده جواب این سوال رو بده. البته جوابی که داده بودی خوب و مناسب بود، اما از زبان نوجوان نبود…
بسم الله المستعان*سلام خداوند بر شما،ممنون از مطلب مفیدتون!منتظر ارائه راهکار های شما ؛برای پاسخی مناسب به این رفتارها از سوی اطرافیان (والدین و ….)هستیم.جنه الفردوس مأوایتان
سلام.ده س وه ش.به لام فره یچ نمه وو بده ی ده مشانو