لیبرالیسم مشتق از واژه تیبرال است.تیبرال دارای ریشه فرانسوی لیبر به معنای آزادی است.این مکتب انسان را محور جهان هستی می راند و بیان میکند که آزادی انسان نامحدود است.وهیچ نیرویی نمی تواند آن را محدود کند.و بایدها و نبایدهایی برای آن تعیین نماید. این مطلب بیان کننده این مطلب است که فرمانروای دنیا بشر است.لیبرالیسم به معنای نخست در مقابل سلطه مذهبی کلیسا وسپس درمقابل سلطه سیاسی حکام خودکامه به وجود آمد.لیبرالیسم فلسفه افزایش آزادی فرد و دشمن اصلی آن تمرکز وقدرت است و اوج آن به دوران رنسانس بر میگردد
جوهر لیبرالیسم :
۱- تفکیک حوزه های دولت و جامعه 2- تحدیدقدرت دولت در مقابل حقوق فرد در جامعه 3- دفاع از حقوق اساسی افراد 4- حمایت از نظام نمایندگی و انتخابی شدن مناصب وتاکید بر ضرورت تفکیک قوا
لیبرالیسم دارای سه عرصه است : فرهنگ ، سیاست ، اقتصاد
به معنای ازادی اندیشه وبیان است و جوهر وپایه ی ان را اومانیسم وفرد گرایی تشکیل میدهد /اومانیسم به معنای اصالت انسان وانسان مداریست واعتقاد داشتن به اینکه در همه ی امور انسان به تنهایی حاکم بر خویش است ونیازی به یک منبع ما فوق بشری نداردوبه وسیله ی عقل ودانش خویش سعادت خود را تامین میکند .در این تعبیر انسان محدود به جسم وخواسته های نفسانی است .اومانیسم با دین وحاکمیت دینی درتضاد است.بنابراین لیبرالیسم نیز به تبع از اومانیسم به نفس اماره تعبیر ودر واقع بر انسان تاکیدوبانفی اعتقاد به وحی ومعارف دینی همراه وتنها عقل وعلم را راه کشف حقیقت قرار میدهد .فرد گرایی مفهوم دیگری ست که در اومانیسم که هسته ی اصلی لیبرالیسم فرهنگی ست ریشه دارد در این تفکر فرد انسانی در عمل به خواسته ها وامیال به حدی ازاد است که قوانین اخلاقی ملزم به سازگاری با امیام واعمال او خواهند بود .انچه فرد میداند ومی خواهد خوب ومشروع ودر عمل به ان ازاد است.در لیبرالیسم فرد بر جامعه مقدم ومصالح اجتماعی نمیتواند محدود کننده ی او باشد شهید بهشتی در نقد فرد گرایی لیبرالیستی بیان میکند که انسان از مبداهستی جداشده و خود جایگزین خدا میشود.
لیبرالیسم سیاسی:
خواهن ازادی فرد درمقابل کنترل یا هدایت دولت است.درلیبرالیسم سیاسی دولت خودرای خوانده شده ومردم را اتباع دولت خود رای نمیداند از نظر این دیدگاه دولت نهادی وضعی و موسسه ی مصنوعیست که وظیفه ی ان تنها حفظ نظم وامنیت وتسهیل تحصیل حقوق افراد است(قرارداد اجتماعی(. اندیشه اصلی لیبرالیسم سیاسی در زمینه تفکیک حدود دولت وجامعه از فلسفه ی توماس هابز به وجود امد (لویاتان:افراد قدرت برابر دارند که برای حفظ ان این قدرت را به قدرتی برتر به نام لویاتان میدهند.قرارداد اجتماعی)بدین تعبیر لویاتان همان دولت در لیبرالیسم سیاسی نمیتواند فرد را به پزیرفتن عقیده ای وا دارد وتنها بهایی در ازای برقراری صلح است غایت جامعه ی سیاسی مصلحت دولت نیست بلکه تا مین مصلحت فرد است .جان لاک فیلسوف بزرگ این مکتب بر تحدید قدرت خود کامه اصرار دارد وبیان میکند دولت صرفا وسیله ای برای دفاع از حقوق جامعه است
لیبرالیسم اقتصادی:
ازادی فعالیت های اقتصادی وعدم مداخله ی دولت در اقتصاد مفهوم کلی لیرالیسم اقتصادی است .شهید بهشتی درباره ی لیبرالیسم اقتصادی بیان میکند در این اندیشه فرد ازاد است هر طور که میخواهد بسازد بفروشد بخورد ومصرف کند .اقتصاد ازاد و تمرکز ثروت فردی ونیز انتقال ثروت وامتیازات مادی از نسلی به نسل دیگر مورد تاکید لیبرالهاست۰این مکتب ارتباط تنگاتنگ با سرمایه داری دارد وموجب میشود تا اندیشه ی انباشت ثروت ونفی کنترل دولت را مورد تاکید قرار داده وبا هر قانون محدود کنند ه ای سرمایه داری مخالفت ورزد.در جوامع لیبرال سهم جامعه یا دولت از ثروت تولید شده اندک است در این نوع جوامع سهم جامعه از ثروت تولید شده معمولابه صورت مالیات در اختیار دولت قرار میگیرد.لاک بیان میکند که مهمترین هدف افراد از تبعیت از دولت حفظ مالکیت است.
اصالت فایده و لیبرالیسم محصول تحولات فکری عمده در چند قرن از تاریخ اروپا بود که همگی از اومانیسم ونهضت اصلاح دین گرفته تا خرد گرایی و سکولاریسم موجب افزایش گرایش به دنیا شده.همگی این تحولات و به تبع لیبرالیسم به نوعی بر جدایی دین از سیاست.اصالت دنیا و حذف دین تاکید بر نفس،تمتعات مادی،بی نیازی انسان از منبع ما فوق بشری و وحی و تکیه بر عقل انسان در کشف حقیقت و رسیدن به سعادت تکیه دارد چنانکه مارتین لوتر بانی جنبش اصلاح دین میگوید مومنین کشیش خویشند یا انجیل در امور دنیایی دخالت نمیکند.تامس پین از متفکران این مکتب تاکید بر عقل بیان میکند ذهن من کلیسای من است بدین ترتیب انسان ایمان خود را به اصلت عقل درآورد.
سلام مقاله خوبی بود ممنونم
سلام مقاله خوبی بود ممنونم
سلام ممنون مشخصه که واسه ش زحمت کشیدین .واسه آشنایی مقدماتی خوب بود.
خدا جزای خیرتون بده
سلام علیکم و رحمه الله
دستتون درد نکنه مطلب به جایی بود.
ان شا اله در اینده بتونین بیشتر دربارش بنویسید و .موضوع رو بیشتر باز کنید . چون نمی شه به همین حد اکتفا کرد . و جا دارد که باز هم دربارش بنویسین
سلام.با تشکر.توجه:ویراست متن.جالب است که در شماره بعدی(بعد از تعریف لیبرالیسم) تقابل لیبرالسم و اسلام را به وضوح و با استفاده از نظر عالمان این زمینه مطرح کنید.