شنبه, ۳ آذر , ۱۴۰۳ Saturday, 23 November , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2441 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 1908×
شهر دل آشوب
شناسه : 2146

نویسنده : حدیث مسافر /  شاعری در کورترین نقطه جهان پنجره اتاقش باز ماند… باد شیطنت کرد،لابلای شعرهای او پیچید،و باخود بردشان… پسرکی،هیجان زده از اینکه عاشقانه ترین شعر دنیارا باد برای او آورده،باخود اندیشید که آن رابه معشوقه اش هدیه کند. پیرزنی شعری را از کنار جوی برداشت،وغرق در عشق از دست رفته جوانیش […]

ارسال توسط :
پ
پ

نویسنده : حدیث مسافر /  شاعری در کورترین نقطه جهان پنجره اتاقش باز ماند…

باد شیطنت کرد،لابلای شعرهای او پیچید،و باخود بردشان…

پسرکی،هیجان زده از اینکه عاشقانه ترین شعر دنیارا باد برای او آورده،باخود اندیشید که آن رابه معشوقه اش هدیه کند.

پیرزنی شعری را از کنار جوی برداشت،وغرق در عشق از دست رفته جوانیش شد.

دخترپرشوری،بایک شعر قلبش ترک خوردوعاشق شاعر کورترین نقطه جهان شد.

کودکی خوشحال از کاغذ یافته اش،قایقی ساخت،بدون اینکه چیزی ازشعروشاعر بداند،ساعت ها بازی کرد،ومادرش را دل نگران…

شاعر به اتاقش بازگشت،اندوهگین از باد وشعرهای رفته،پنجره را بست،وبدنبال چرت بعدازظهرش رفت
وندانست شهری را دل آشوب کرده….

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.