فشار روانی و ارتباط آن بادستگاه عصبی مرکزی و دستگاه ایمنی:
فشار روانی یکی از عوامل مهم دخیل در بیماری قلبی، سرطان، مشکلات ریوی، محرومیتهای ناشی از سوانح، سیروزکبدی و خودکشی است. فشار روانی به طور اخص در ضعف دستگاه ایمنی، بیماری قلبی عروقی و سرطان، نقش مهمی ایفا میکند.
کار دستگاه ایمنی، تشخیص مواد خارجی مثلاً باکتریها، ویروسها و تومورها و نابودکردن آنها است. این دستگاه از بیلیونها گلبول سفید دستگاه لنفاوی تشکیل شدهاست. تعداد گلبولهای سفید و کارآیی آنها در کشتن ویروسها و باکتریهای خارجی با میزان فشار روانی رابطه دارد. به عنوان مثال، وقتی کسی در مرحله هشدار یا فرسودگی است، دستگاه ایمنی او خوب کار نمیکند. در این دو مرحله، احتمال تکثیر و بیماریزا شدن ویروسها و باکتریها بیشتر میشود.
دستگاه ایمنی و دستگاه عصبی مرکزی، سازماندهیهای متفاوتی دارند. معمولاً مغز به عنوان مرکز فرماندهی دستگاه عصبی در نظر گرفته میشود؛ مرکزی که درست مثل شبکه تلفن، علائم الکترونیکی را در گذرگاههای ثابتی ارسال و دریافت میکند. در حالی که دستگاه ایمنی، مرکزیت ندارد و اندامهایش (طحال، گرههای لنفاوی، تیموس و مغز استخوان) در سراسر بدن پخش شدهاند. دستگاه ایمنی با آزادکردن سلولهای ایمنی در جریان خون، ارتباط برقرار میکند. سلولهای دستگاه ایمنی با شناورشدن در جریان خون به محلهای جدید میروند و پیام دستگاه ایمنی را میرسانند. دستگاه عصبی مرکزی و دستگاه ایمنی از لحاظ شکل دریافت، تشخیص و ادغام علائم محیط بیرون به هم شباهت دارند.
دستگاه عصبی مرکزی و دستگاه ایمنی هر دو عناصر «حسی» دارند که اطلاعات محیط و سایر قسمتهای بدن را دریافت میکنند. همچنین هر دو، یک رشته عناصر «حرکتی» دارند که پاسخ مقتضی را ایجاد میکنند. در عین حال، هر دو دستگاه برای ارتباط برقرار کردن، واسطههای شیمیایی دارند. هورمون مهمی که بین دستگاه عصبی مرکزی و دستگاه ایمنی مشترک است، هورمون آزاد کننده آدرنو کورتیکوتروپین (CRH) میباشد که در هیپوتالاموس تولید می شود و فشار روانی و پاسخهای دستگاه ایمنی را به هم ربط میدهد.
ارتباط فشار روانی و دستگاه ایمنی :
عوامل مولد فشار روانی حاد (یعنی وقایع و محرکهای ناگهانی) میتوانند تغییراتی در دستگاه ایمنی ایجاد کنند. برای مثال، در اشخاص آلوده به HIV و سرطانهای نسبتاً سالم، فشارهای روانی حاد با ضعف کارکرد دستگاه ایمنی رابطه دارند.همچنین عوامل مولد فشار رونی مزمن (یعنی عواملی که خیلی طولانی میشوند) به جای رابطه با انطباق، با افزایش افت پاسخدهی دستگاه ایمنی رابطه دارند. این رابطه در شرایط مختلفی به اثبات رسیده از جمله وقتی اشخاص در نزدیکی یک راکتور اتمی مخروبه زندگی میکنند، روابط نزدیکشان (به صورت طلاق، جدایی و ناراحتیهای زناشویی) قطع میشود و زیر فشار مراقبت از کسی که بیماری پیشروندهای دارد، هستند.
تعامل عوامل روانشناختی، مغز و دستگاه ایمنی در پاسخ به فشار روانی:
۱) تجربههایی که با فشار روانی همراهاند، کارایی دستگاههای ایمنی را کمکرده و اشخاص را مستعد بیماری میکنند.
۲) فشار روانی به طور مستقیم فرآیندهای بیماریزا را دامن میزند.
۳) تجربههایی که با فشار روانی همراهاند، موجب فعال شدن ویروسهای نافعالی میشوند که به نوبه خود می توانند توانایی کنار آمدن شخص با بیماری را کم کنند.
برای مثال در یک بررسی مطرح شد بزرگسالانی که حداقل یک ماه زیر فشار روانی میان فردی و شغلی بودند، بیش از کسانی که فشار رونی کمتری داشتند، سرما میخوردند. هر چه فشار روانی این افراد بیشتر بود، بیشتر احتمال داشت سرما بخورند.
کسانی که یک ماه یا بیشتر تحت فشار روانی شغلی بودند، پنجبرابر بیشتر احتمال داشت سرما بخورند. کسانی هم که یک ماه یا بیشتر، فشار روانی میانفردی تحمل کرده بودند، دو برابر بیشتر احتمال داشت سرما بخورند. بنابراین تغییرات ناشی از فشار روانی دستگاه ایمنی و هورمونها، آسیبپذیری اشخاص در برابر عفونت را بیشتر میکند.
این یافتهها نشان میدهند که وقتی زیر فشار روانی هستیم باید بیشتر مراقب خودمان باشیم در حالی که غالباً عکس این عمل را انجام میدهیم.
فشار روانی و بیماری قلبی عروقی:
شواهدی وجود دارد که نشان میدهند فشار هیجانی طولانی با فشار خون بالا، بیماری قلبی و مرگ زود هنگام رابطه دارد. ظاهراً غلیان آدرنالین براثر فشار هیجانی شدید باعث میشود خون زودتر لخته ببندد و لخته بستن خون، عامل مهمی در حملات قلبی است.
دریک مطالعه ، روی ۱۰۳ زوج که در هریک، یکی از زوجین فشار خون بالای خفیف داشتند، محققان نتیجه گرفتند که ازدواج شادیبخش با فشار خون پایینتر و ازدواج غمانگیز با فشار خون بالاتر رابطه دارد. در دوره ۳ ساله این تحقیق، فشار خون همسرانی که فشار خون بالای خفیف داشتند، در ازدواجهای شادیبخش به طور متوسط ۶ نمره کم شد. اما فشار خون آنان در ازدواجهای غمانگیز، ۶ نمره بالا رفت.محققان نتیجه گرفتند که ازدواج شادیبخش با فشار خون پایینتر و ازدواج غمانگیز با فشار خون بالاتر رابطه دارد.
فشار روانی، به چند شکل در بیماری قلبی عروقی نقش دارد. برای مثال، در بین کسانی که تغییرات مهمی در زندگیشان رخ میدهد (تغییراتی مثل از دستدادن همسر، بستگان نزدیک، بیکار شدن) میزان بروز بیماری قلبی عروقی و مرگ زودهنگام بیشتر است. و همانطور که قبلاً اشاره شد، کسانی که زود عصبانی میشوند یا معمولاً با دیگران خصمانه رفتار میکنند، بیشتر در معرض بیماری قلبی عروقی هستند. واکنشهای درونی بدن در برابر فشار روانی، تنها خطر فشار روانی نیستند. بلکه کسانی که زیر فشار روانی مزمن هستند بیش از دیگران احتمال دارد سیگاری شوند، پرخوری کنند و از ورزشکردن طفره بروند.
فشار روانی و سرطان:
علاوه بر ارتباط داشتن فشار روانی با اختلالات دستگاه ایمنی و بیماری قلبی عروقی، بررسی ها نشان داده اند که فشار روانی و سرطان هم با یکدیگرند رابطه دارند. با بررسی سه عامل(کیفیت زندگی، عوامل رفتاری،و گذرگاههای زیستشناختی) میتوان درک بهتری از رابطه فشار روانی و سرطان پیدا کرد:
۱) کیفیت زندگی: طولانیبودن درمان سرطان و مشکلاتی که این بیماری برای خانواده و روابط اجتماعی، اقتصادی و شغلی اشخاص پیش میآورد نیز میتواند فشار روانی مزمن ایجاد کند.
۲)عوامل رفتاری: درکنار سرطان، افزایش رفتارهای منفی یا کاهش رفتارهای مثبت هم رخ میدهد. برای مثال، در رابطه با رفتارهایی که برای سلامتی مضر هستند،افراد سرطانی بیشتربا افسردگی و اضطرب واکنش نشان می دهند و احتمال بیشتری دارد به مصرف الکل و داروهای دیگر روی آورند. کسانی که بر اثر سرطان تحت فشار روانی قرار میگیرند، بیشتر احتمال دارد رفتارهای مفید برای سلامتی (مثل ورزش منظم) را شروع نکنند یا این رفتارهای خود را کنار بگذارند. این عوامل متقابلاً بر دستگاه ایمنی تأثیر میگذارند. برای مثال، سوء مصرف مواد که به طور مستقیم بر دستگاه ایمنی تأثیر میگذارد با سوءتغذیه که به طور غیرمستقیم بر سلامتی تأثیر میگذارد، رابطه دارد. رفتارهای مثبت مثل ورزش کردن، بر دستگاه ایمنی و غدد درونریز تأثیرات مثبتی میگذارند حتی بردستگاه ایمنی و غدد درونریز کسانی که بیماریهای مزمن دارند.
۳) گذرگاههای زیستشناختی: چنانکه گفته شد فشار روانی، تغییرات زیستشناختی خاصی در دستگاه خودمختار، غدددرونریز و سیستم ایمنی ایجاد میکند. حالاگر در مرحله مقاومت دستگاه ایمنی تسلیم نشود، مقاومت شخص در برابر سرطان بیشتر شده و پیشرفت سرطان کند میشود.اما پاسخ های فیزیولوژیکی ناشی از فشار روانی، جلوی پاسخهای ایمنی سلولی را میگیرد. که موجب کم شدن فعالیت سلولهای NK در خون افراد مبتلا به سرطان میشود. بطوری که فعالیت کم سلولهای NK نیز با ایجاد غدههای بدخیم و مدت زندهماندن بیماران سرطانی رابطه دارد.
منشأ فشار روانی چیست ؟
تحقیقات نشان داده است رویدادهای محیطی ممکن است به تنهایی در بوجود آوردن بیماری روانی مؤثر نباشد ، بلکه ترکیبی از عوامل ژنتیک و تجربی باید وجود داشته تا بیماری ظاهر گردد ، از اینرو فرضیهی آسیبپذیری وقوع بیماری پیش کشیده شده که آستانه خاص فرد را برای آسیبپذیری در برابر فشار روانی و نیز توانایی او را برای مدارا و کنار آمدن با آن مطرح میکند.بنابراین فرضیه برای شناخت منشأ فشار روانی میتوان سه عوامل استرس زای شخصیتی، محیطی و اجتماعی فرهنگی را مطرح کرد.
۱) عوامل شخصیتی:
برخی از خصوصیات شخصیتی به آدمها کمک میکنند با فشار روانی بهتر کنار بیایند و در برابر بیماری، کمتر آسیبپذیر باشند. سه جنبه شخصیت از لحاظ رابطه داشتن با فشار روانی خیلی بررسی شدهاند. این سه جنبه شخصیتی،عبارتند از الگوهای رفتاری نوع B , A، و سرسختی (Hardiness)
الف)-الگوهای رفتاری نوع: B , A خصوصیات شخصیتی افرادی که از آن بنام الگوی رفتاری نوع A نام برده میشود، عبارتند از: رقابتجویی افراطی، پرکاری افراطی، ناشکیبایی و متخاصم بودن است که با بیماری قلبی رابطه دارند . براساس بررسیهای انجام شده افراد دارای الگوی رفتاری نوع A بهخاطر صفات یاد شده در برابر فشارهای روانی بیشترین آسیبپذیری را دارند.
مؤلفهای در رفتار نوع A که همواره با مشکلات قلبی رابطه داشته، متخاصمبودن است. آدمهایی که با دیگران خصمانه رفتار میکنند یا عصبانیتشان را فرو میخورند بیش از کسانی که عصبانیت کمتری دارند، دچار بیماری قلبی میشوند
این آدمها اصطلاحاً «زود جوش میآورند» چون واکنشهای فیزیولوژیک شدیدی به فشار روانی نشان میدهند.
این افراد هنگام فشار روانی، ضربان قلب و تنفسشان تند شده وعضلاتشان سفت میشود. متضاد الگوی رفتاری نوع A الگوی رفتاری نوع B نامیده میشود که معمولاً رفتار سالمتری دارند و آرام و آسودهخاطر هستند.
تحقیقات نشان دادهاست که الگوی رفتاری نوع A با مهارکردن عصبانیتشان و بیشتر اعتمادکردن به دیگران میتوانند خطر ابتلای خود به بیماری قلبی را کم کنند.
ب) سرسختی: سرسختی شامل یک نوع سبک یا ویژگی شخصیتی که فرد را در برابر فشارهای روانی مقاوم میسازد و بسان سپری محافظ او را در برابر فشار روانی یاری میدهد. شخص صاحب آن (به جای کنارکشیدن) احساس التزام و (به جای احساس ناتوانی) احساس کنترل میکند و مشکلات را چالش میداند (نه تهدید) در یک مطالعه رابطه سرسختی با ، فشار روانی و بیماری بررسی شد. در این مطالعه مدیران ۳۲ تا ۶۵ ساله با فشارهای روانی خاصی چون طلاق، نقل و انتقال، مرگ دوستان، ارزیابیهای ناخوشایند شغلی و همکاری با یک رییس ناخوشایند مواجه شدند.
در یک مطالعه مدیرانی که بیمار شده بودند (از آنفلوانزا گرفته تا حمله قلبی) با مدیرانی که بیمار نشده بودند، مقایسه شدند. مدیرانی که بیمار نشده بودند بیش از مدیران دیگر از ویژگیهای سرسختی برخوردار بودند. در قسمت دیگری از این تحقیق مشخص شد داشتن ویزگی سرسختی همراه با ورزش کردن و برخورداری از حمایت اجتماعی، توانسته بود ،تأثیر فشار روانی بر مسئولان اجرایی را کم نماید و از شدت بیماری آنان بکاهد. بنابر این وقتی هر سه عامل در زندگی مدیر وجود داشت، میزان ابتلا شدن او به بیماری تا حد زیادی کم میشد.
ویژگی شخصیتی سرسختی مرکب از سه ویژگی تعهد، مبارزه جویی و کنترل است:
تعهد((Commitment: یعنی هرچه شخص با علاقه و دلبستگی خاص به کار و فعالیت بپردازند و یا با آن روبهرو گردند ، کمتر فشار روانی را تجربه میکند، افرادی که از ویژگی( شخصیتی) تعهد برخوردارند، چنانکه به فعالیتی بپردازند آنرا جالب و با اهمیت ارزیابی میکنند. در ارتباط با کار و عمل و هرچیزی که انجام میدهند ، متعهدانه عمل می کنند، و در برخورد با محیط موضعی فعالانه و روی آورانه دارند نه موضعی منفعلانه و کناره گیرانه از محیط. آنان هدفمند هستند و رویدادها و اشیاء و اشخاص و محیط اطرافشان را با ارزش و معنادار تلقی میکنند.
کنترل((Control: یعنی هرچه شخص احساس کنترل ذهنی بیشتری را در مورد یک رویداد ادراک کند تأثیر نامطلوب فشار روانی بر اوکمتر میشود. علاوه بر آن احساس کنترل ذهنی بر یک رویداد ،سبب نوعی اقدام فرد برای رویارویی با شرایط و موقعیتهای فشارزای زندگی میشود و او را بر آن میدارد گنجینهای از انواع مختلف پاسخها را هنگام مواجهه با فشار روانی از خود بروز دهد تا رویدادهای فشارزای زندگی را به شرایطی تبدیل کند که کمتر ناخوشایند و ناگوار تلقی شوند و با برنامههای جاری زندگی او هماهنگ و سازگار باشد. بتابر این داشتن احساس کنترل ذهنی، فشار روانی را کم میکند و امکان استفاده از راهبردهای حل مشکله در کنار آمدن با فشار روانی را فراهم میآورد. کسی که احساس میکند بر فشارهای روانی خودش کنترل دارد میگوید «اگر الان سیگار را ترک کنم، بعداً سرطان ریه نمیگیرم» یا «اگر همیشه ورزش کنم، دچار بیماری قلبی نمیشوم« .
بنا بر این یک جنبه مهم کاهش فشار روانی، میزان کنترل ذهنی شخص بر فشار روانی و ادراک او در این خصوص است. احساس کنترل نداشتن برفشار روانی میتواند درماندگی آموخته شده ایجاد کند که افسردگیزا است.
در عین حال احساس کنترل بر فشار روانی باعث میشود آدمها سراغ سبکهای زندگی پرخطر نروند و رفتارهای ضامن سلامتی داشته باشند.
مبارزه طلبی((Challenge: یعنی باور به اینکه دگرگونی در زندگی یک امر عادی است و بایستی از آن بیشتر بهعنوان فرصتی برای رشد و پیشرفت استفاده کرد تا بهعنوان تهدیدی برای احساس ایمنی خود ، این ویژگی از آن جهت فشار رویدادهای زندگی را کاهش میدهد ،که خاصیت برانگیختگی و مبارزهجویی را در فرد بوجود میآورد و او را بر آن می دارد در جهت سازگاری مجدد با رویدادهای زندگی به تلاشهایی دست یازد که موجب رشدو تحول و بالندگی او شود.
۲)عوامل محیطی:
به نظر برخی از روانشناسان سلامتی، وقایع مهم زندگی، اصلیترین منابع محیطی فشار روانی هستند؛ کسانی که وقایع زندگی پر از فشار روانی دارند بیش از دیگران بیمار میشوند. روانشناسان برای اندازهگیری تأثیر انباشتی خوشههای وقایع زندگی و تأثیر احتمالی آنها بر بیماری، مقیاسی ساخته اند بنام مقیاس درجهبندی سازگاری اجتماعی مجدد که، وقایع مختلفی را در بر میگیرد، از مرگ همسر گرفته(نمره ۱۰۰) تا تخلفات قانونی جدی (نمره ۱۱) در نمودار زیر میتوانید میزان فشار روانی وقایع یک سال گذشته زندگی خود را بسنجید.
وقایع زیر، وقایع معمول زندگی دانشجویان هستند .ببینید ظرف ۱۲ ماه گذشته کدام یک برای شما رخ دادهاند و آنها را با تیکزدن در جاهای خالی مشخص کنید. سپس نمرات وقایع رخداده را که داخل پرانتزها درج شدهاند، جمع بزنید.
(۸۰) – حبس کشیدن (25) – ردشدن در یک درس
(۶۳) – سال آخر یا سال اول دانشگاه (20) – امتحانات پایان ترم
(۶۰) – بارداری (خودتان یا باردار شدن کسی توسط شما) (20) – افزایش یا کاهش قرارها
(۵۳) بیمارشدن یا مجروحیت شدید (20) – تغییر شرایط کاری
(۵۰) – ازدواج (20)- تغییر رشته
(۴۵) – مشکلات میانفردی (18)- تغییر عادات خواب
(۴۰) – مشکلات مالی (15) – تعطیلات چندروزه
(۴۰) – مرگ یک دوست نزدیک (15) – تغییر عادات غذایی
(۴۰) – جر و بحث با هماتاقی (بیش از یک بار در روز) (15) – تجدید دیدار خانوادگی
(۴۰) – اختلاف نظرهای اساسی با خانواده (15) – تغییر تفریحات
(۳۰) – تغییردادن اساسی عادات شخصی (15) – بیماریهای جزیی
(30) – تغییر محیط زندگی (11) – تخلفات قانونی جزیی
(۳۰) – شروع کردن یا تمامکردن یک کار
(۲۵) – مشکل داشتن با رییس یا استاد
نمره کل شما میتواند دفعات ابتلای شما به بیماریهای جدید در سال آینده را پیشبینی کند. اگر نمره کل شما ۳۰۰ یا بیشتر باشد، ۸۰ درصد احتمال دارد در سال آینده دچار یک بیماری جدی شوید. اگر نمره شما بین ۱۵۰ تا ۲۹۹ باشد، این احتمال ۵۰ درصد میشود. و اگر ۱۴۹ یا کمتر باشد، احتمال ابتلای شما به یک بیماری جدی در سال آینده، ۳۰ درصد خواهد بود.
بعضی از آدمها با این وقایع به خوبی کنار میآیند و سازگار میشوند و بعضی به خوبی کنار نمیآیند و به خوبی سازگار نمیشوند.
گروهی از محققان فشار روانی که به تاثیرات تجارب روز مره محیطی علاقمندند، برخی از محرک های محیطی را بررسی کردهاند. یکی از این محرک ها،تعارض است که ما را با دو یا چند انتخاب ناسازگار روبرو می کند.محققان سه نوع تعارض اساسی را مطرح کرده اند،که عبارتند از:
تعارض گرایش/گرایش:تعارضی است که در آن شخص باید یکی از دو محرک یا شرایط جذاب را انتخاب کنید.آیا شخص باید دوست جذاب علاقمند به موسیقی را انتخاب کند یا دوست جذاب علاقمند به ورزش؟ باید ماشین کوروت(Corvette) بخرد یا ماشین پورشه (Porsche)؟ تعارض گرایش/گرایش در بین سه نوع تعارض ممکن، کمترین فشار روانی را وارد میکندجون در این تعارض، هردو انتخاب نتیجه مثبتی دارند.
تعارض اجتناب/ اجتناب: تعارضی است که درآن باید یکی از دو محرک یا شرایط ناخوشایند را انتخاب کرد. آیا باید عمل پر از فشار روانیِ ارائه شفاهی در کلاس را انجام بدهد یا غیبت کند و صفر بگیرد. اگرچه او هیچکدام را نمی خواهد ولی باید یکی را انتخاب کند. بدیهی است که فشار روانی این تعارض از فشار روانی انتخاب یک گزینه از دو گزینه ی جذاب، بیشتر است.
تعارض گرایش/ اجتناب:تعارضی که در آن یک محرک یا یک شرایط، خصوصیات مثبت و منفی دارد.فرض کنید کسی را دوست دارید و می خواهید با او ازدواج کنید. ازدواج با او از یک سو برای شما عشق و محبت می آورد و از سوی دیگر، تعهدی که آمادگی آن را ندارید.این تعارض فشار روانی زیادی را ایجاد می کند. در این تعارض قبل از تصمیم گیری، تردید وجودمان رامی گیرد.
اضافه بار:گرفتاری های روزمره زندگی واکنشی به نام اضافه بار ایجاد می کنند. گاهی شدت محرک ها آن قدر زیاد می شود که دیگر نمی توانیم با آن ها کنار بیاییم. برای مثال،سر و صدای خیلی زیاد امکان انطباق با محرک های دیگر را می گیرد. اضافه باردر کار نیز پیش می آید. مثلاً ممکن است پیش بیایدکه به خودمان بگوییم« امروز به تمام کارهایم نمی رسم».اضافه بار می تواند حالت فرسودگی جسمی و هیجانی ایجاد کند که شامل احساس نا امیدی، خستگی مزمن و کم شدن انرژی می باشد.فرسودگی به دلیل وقوع یکی دو واقعه ی دردناک و پرفشار اتفاق نمی افتد بلکه بر اثرانباشت تدریجی فشارهای روانی روزمره ایجاد می شود. کسانی بیشتر احتمال دارد فرسوده شوند که بادیگران روابط بسیار هیجانی دارند(مثلاً پرستاران و مددکاران اجتماعی) و در عین حال روی مثلاً مراجعان و بیماران شان یا نتیجه موردها، کنترل اندکی دارند.
فشار روانی شغلی:امروزه افزایش ساعات کار هفتگی در مقایسه با ده های قبل موجب فشار روانی شغلی و خطر بروز مشکلات روانی و جسمی شده است.یک دلیل افزایش فشار روانی کارگران و کارمندان میتواند برآورده نشدن انتظارات آنان در کارشان باشد. وقتی کارگران و کارمندان از کارشان لذت می برند، فشار روانی موجود در محیط کارشان را بهتر تحمل می کنند. بدیهی است کارگران و کارمندان مشاغل امن وقابل پیشرفتی می خواهند که درآنها یتوانند برآنچه انجام می دهنکنترل داشته باشند و احساس حمع بودن کنند.همچنین به آنها امکانخلاقیت به خرج دادن و استفاده از مهارت های حل مسئله بدهند.در حالی که بسیاری ازکارها این توقعات شان را برآورده نمی کنند.
جنان که گفته شد احساس کنترل شخصی، بر فشار روانی تأثیر می گذارد. فشار روانی شغلی معمولاً وقتی ایجاد می شود که الزامات شغلی افزایش یابد و حق انتخاب شخص کم شود(خود مختاری کم، کنترل بیرونی زیاد).به عبارت دیگر کارگران و کارمندانی که مشاغل پر زحمتی دارند اما خودمختاری کمی دارند، بیشتر دچار افسردگی ، بیخوابی و فرسودگی شده و قرص های آرامبخش و خواب آور بیشتری مصرف می کنند.البته ترکیبی از عوامل شخصی و شغلی،افراد را در معرض مریض شدن قرار می دهند.مثلاً کسانی که احساس کنترل روی وظایف شغلی شان دارند ولی به توان حل مسئله خود اعتماد ندارند یا خودشان را بابت این نوع موقعیتهای شغلی سرزنش می کنند، بیش ازدیگران احتمال دارد متحمل فشار روانی شوند.این نوع موقعیت های شغلی ، کارمندان و کارگران را در معرض ابتلا به بیماریهای عفونی قرار می دهد.
۳) عوامل اجتماعی فرهنگی دخیل در فشار روانی:
ازعوامل اجتماعی فرهنگی مهم دخیل در فشار روانی،می توان اختلافات فرهنگی یا فشار روانی فرهنگپذیری و فقر را نیز نام برد. فشار روانی فرهنگپذیری به پیامدهای منفی تماس گروههای فرهنگی با یکدیگر اطلاق میشود. روانشناسان میان فرهنگی، معتقداند آدمها وقتی تغییرات فرهنگی را تجربه میکنند، به چهار روش با تغییرات منطبق میشوند:
روش جذب : در روش جذب،افراد هویت فرهنگی بومی خود را کنار میگذارند و هویتی را میپذیرند که آنان را در کل جامعه هضم میکند. اگر تعداد کسانی که این کار را میکنند زیاد شود، گروه غیر غالب، در جامعه اصلی حل میشود. گاهی نیز جذب به این شکل رخ میدهد که چند گروه، جامعه جدیدی تشکیل میدهند. (جامعهای که به آن «بوته ذوب» میگویند).
روش پیوستن :در روش پیوستن، مردم وارد فرهنگ بزرگتر میشوند ولی برخلاف جذب، بسیاری از ویژگیهای هویت فرهنگی اولیه خود را حفظ میکنند. در چنین شرایطی، چند قوم در قالب یک نظام اجتماعی بزرگ در کنار هم زندگی میکنند(که به آن جامعه «موزائیکی» گفته می شود).
فاصلهگیری :در فاصلهگیری، اشخاص به طور خودخواسته از فرهنگ بزرگتر دوری میجویند. اما وقتی جامعه بزرگتر، دوریجویی را تحمیل میکند، فاصلهگیری به جدایی تبدیل میشود. این نوع آدمها روش زندگی سنتی خود را حفظ میکنند (در قالب جنبشهای جداییطلبانه) چون خواهان یک زندگی مستقل هستند. گاهی نیز فرهنگ غالب، برای راندن فرهنگ دیگر (در قالب بردهداری و تبعیض نژادی) از قدرتش استفاده میکند.
روش حاشیهنشینی :در روش حاشیهنشینی، گروههای غیرغالب، تماس فرهنگی و اجتماعی خود را هم با جامعه سنتی اولیه و هم جامعه بزرگتر غالب از دست میدهند. این روش، آشفتگی و اضطراب زیادی ایجاد میکند چون در این روش،نه تنها ویژگیهای اصلی فرهنگ اولیه کنار گذاشته میشوند بلکه ویژگیهای اصلی جامعه بزرگترهم جای آنها را نمیگیرند. حاشیهنشینی به معنای بیفرهنگ بودن گروه غیر غالب نیست بلکه به این معنا است که فرهنگ غیرغالب ممکن است فرو بپاشد و از اعضایش حمایت نکند.
بنابر این می توان گفت فاصلهگیری و حاشیهنشینی، ضعیفترین پاسخهای انطباقی در فرهنگپذیری هستند. اگر چه فاصلهگیری در برخی شرایط، مزیتهایی دارد ولی به کسانی که دنبال فاصلهگیری هستند ولی اکثر اعضای گروهشان دنبال جذبشدن میباشند، فشار روانی زیادی میآورد. پیوستن و جذب، پاسخهای انطباقی سالمتری هستند. با این حال، جذب شدن، فقدان فرهنگی محسوب میشود و نسبت به پیوستن، فشار روانی بیشتری دارد. در کل، کسانی که مفیدترین ویژگیهای دو نظام فرهنگی را برمیگزینند، با فشارهای روانی فرهنگپذیری، بهتر کنار میآیند.
فقر : فقر می تواند فشار روانی زیادی به اشخاص و خانواده ها وارد کند. معضلات ریشه داری مثل نداشتن مسکن مناسب، زندگی در محلات پر خطر، مسئولیت های شاق و عدم اطمینان های اقتصادی، فشارهای روانی زندگی فقرا هستند.خانواده هایی که جزء اقلیتهای قومی هستند، همچون خانواده هایی که در آنها مادر سرپرست خانواده است، عمدتاً جزء فقرا هستند. فقر با رویدادهای تهدیدآمیز و غیر قابل کنترل زندگی هم رابطه دارد.برای مثال ، زنان فقیر، بیش از زنانی که درآمد بالایی دارندجرم و خشونت را تجربه می کنند. در عین حال ، فقر حمایتهای اجتماعی را (که ضربه ی فشار روانی را که می گیرند) کم می کند. فقر با زندگی زناشویی غم انگیز و داشتن همسری که محرم اسرار نیست هم رابطه دارد.
راهبردهای کنار آمدن با فشار روانی:
علاوه بر فرضیهی آسیب پذیری وقوع بیماری که آستانه خاص هر فرد را برای تحمل فشار روانی (هنگام رویارویی باورویدادهای منفی زندگی) مطرح می کند، آنچه مهم است تدابیری است که فرد برای کنار آمدن با فشار روانی اتخاذ میکند که یا مؤثر است و یا بی تأثیر. کنار آمدن مؤثر یعنی اداره کردن شرایط شاق و طاقتفرسا ، تلاش برای حل مشکلات زندگی و غلبه کردن بر فشار روانی یا کمکردن فشار روانی، به عبارت دیگر روبرو شدن مستقیم با مشکلات خود وتلاش برای حل کردن آنها است. به رفتارهایی که اعضاء بدن در مقابل فشارهای روانی نشان میدهند می توان بهعنوان رفتارهای کنار آمدن از آنها نام برد.چنانکه رفتار کنار آمدن بدن بتواند عامل فشار را کم کند(و واکنش تمام عیار نشانگان سازگاری کلی GAS را از بین ببرد یا مدت آنرا کوتاه کند بدون آنکه صدمهای جدی به اعضاء بدن برسد ) رفتار فائق آمدن مؤثر نامیده میشود، ولی اگر کنار آمدن نتواند بهصورت مشخصی از شدت نشانگان سازگاری کلی GAS بکاهد، واکنش اخطار ادامه مییابد و حتی ممکن است از مرحلهی مقاومت گذشته و تا مرحلهی «فرسودگی» پیشرفت کند و شخص را در برابر بیماریهای جسمی و روانی سخت آسیبپذیر نماید.
ثبت دیدگاه