یکشنبه, ۴ آذر , ۱۴۰۳ Sunday, 24 November , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2441 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 1908×
شناسه : 23

دکتر "الکسیس کارل" بر این باور است که انسان موجودی است بسیار کوچک که عجایب و پیچیدگی های دهها کهکشان در وجودش تجمیع یافته است و ادامه می دهد که بدن انسان شامل؛ ۱۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ (صد هزار میلیارد) سلول است. هر یک از این سلول ها خود ۱۰۰/۰۰۰ ژن گوناگون دارد که هر ژن شامل رشته […]

ارسال توسط :
پ
پ


دکتر "الکسیس کارل" بر این باور است که انسان موجودی است بسیار کوچک که عجایب و پیچیدگی های دهها کهکشان در وجودش تجمیع یافته است و ادامه می دهد که بدن انسان شامل؛ ۱۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ (صد هزار میلیارد) سلول است. هر یک از این سلول ها خود ۱۰۰/۰۰۰ ژن گوناگون دارد که هر ژن شامل رشته های بلند و مارپیچی (دی.ان.ای) است. هرکدام از این سلول های کوچک میکروسکوپی طرح ژنتیکی ساختمانی را در خود جای می دهند. اگر قادر باشیم همه این رشته های مارپیچی را باز کنیم و به یکدیگر متصل کنیم، طول آنها ۱۲۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ (صد و بیست هزار میلیارد) کیلومتر خواهد شد که که حدود ۸۰۰ برابر فاصله زمین و خورشید است. و با این وجود تمامی این رشته های مولکولی (دی.ان.ای) به اندازه یک گردو است!.لطفا گوسفند نباشید
اما براستی انسان چیست؟
به دنیا پا نهاده ای
درست مانند:
    کتابی باز، ساده و نا نوشته،
باید سرنوشت خود را رقم بزنی،
خود، و نه کس دیگر
چه کسی می تواند چنین کند؟
چگونه؟
چرا؟
به دنیا آمده ای!
همچون یک بذر زاده شده ای،
می توانی همان بذر بمانی و بمیری،
اما، می توانی گل باشی و بشکفی،
می توانی؛
    درخت باشی وببالی!
            "اوشو"
دکتر "الکسیس کارل" بر این باور است که انسان موجودی است بسیار کوچک که عجایب و پیچیدگی های دهها کهکشان در وجودش تجمیع یافته است و ادامه می دهد که بدن انسان شامل؛ ۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۱۰۰ (صد هزار میلیارد) سلول است. هر یک از این سلول ها خود ۰۰۰/۱۰۰ ژن گوناگون دارد که هر ژن شامل رشته های بلند و مارپیچی (دی.ان.ای) است. هرکدام از این سلول های کوچک میکروسکوپی طرح ژنتیکی ساختمانی را در خود جای می دهند. اگر قادر باشیم همه این رشته های مارپیچی را باز کنیم و به یکدیگر متصل کنیم، طول آنها ۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۱۲۰ (صد و بیست هزار میلیارد) کیلومتر خواهد شد که که حدود ۸۰۰ برابر فاصله زمین و خورشید است. و با این وجود تمامی این رشته های مولکولی (دی.ان.ای) به اندازه یک گردو است!.
"صادق هدایت" با جهان بینی خاص خویش؛ آدمها را مُستراح های «پُرتابل» می داند!
"جلال آل احمد" می گوید: یک سوراخ بالا و یک سوراخ پایین با کیلو متر ها روده، نامش آدم!
"دکتر شریعتی" می گوید: آدم های اربعه (آدمهای چهار بعدی) آدمهای دنبه دارِ خوشحالِ اربعه (شکم، زیرِ شکم، نشیمنگاه، پوشش).
"انشتین" می گوید: اگر انسانها در طول عمر خویش میزان کارکرد مغزشان یک میلیونومِ معده شان بود، اکنون کره زمین تعریف دیگری داشت.  * می دانید که معده یا دستگاه مدفوع ساز بدن در تمام طول شبانه روز مشغول به کار است *
اما براستی در یک شبانه روز، ما چند دقیقه فکر می کنیم؟
لقمان حکیم می گوید:
بیچاره آدمی در میان دو رسوایی قرار دارد،
اول می گوید: مرا پر کن وگر نه رسوایت می کنم
و چون پر شد
می گوید: مرا خالی کن،
        وگر نه آبرویت را به باد می دهم!
"جبران خلیل جبران" بعد از شنیدن سخنان لقمان حکیم با حسرتی حیرت آور می سراید:
کاش می توانستید با بوی خوش زمین زندگی کنید
و مانند گیاهان هوایی،
تنها روشنی آ فتاب، خوراک شما باشد.
"مولانا" فرماید: آدمی نیمی ست ز جان و دل، نیمی ز آب و گل.
"دکتر شریعتی" بر این باور است که: انسان نقطه ای است میان دو بی نهایت؛ بی نهایت لجن! بی نهایت فرشته!
نگارنده معتقد است: میزان انسان بودن هر کس درست به اندازه حس مسئولیتی است که نسبت به پدر و مادر- نیاکان – و هویت خویش دارد، زیرا؛ هرگز از رودی که خشک شده است، به خاطر گذشته اش سپاسگذاری نمی شود!
"سی.ای.فلین" تعریف انسان را در بزرگی رؤیا هایش می بیند و می گوید:
بزرگی و شأن انسان، در بزرگی و شأن رؤیا هایش،
در عظمت عشقش، در والایی ارزشهایش، و در شادی و سرور تقسیم شده اش نهفته است.
بزرگی و شأن انسان، در بزرگی وشأن افکارش،
در ارزش تجسم یافته اش،
در چشمه هایی که روحش از آن سیراب می گردد،
و در بینشی که بدان دست یافته، نهفته است.
بزرگی و شأن انسان، در بزرگی و شأن حقیقتی است که بر لبان جاری می سازد،
در یاری و مساعدتی که بذل می کند،
در مقصدی که می جوید،
و در چگونه زیستن او نهفته است!
توجه فرمایید! در یک بررسی آماری چه نتیجه ای گرفتیم:
یک کودک فرضی را در نظر بگیرید که در یک صحرا به دنیا می آید، غذای او چیست؟ اول، شیر، بعد، نان، عسل، گوشت و… یعنی؛ زیبا ترین و لطیف ترین رستنی ها را زنبور و گاو و گوسفند می خورند و بعد از انجام تغییرات در سیستم ارگانیزم آنها به صورت مواد خوراکی تحویل او می دهند و بعد این کودک چه چیزی تحویل طبیعت می دهد؟
ادرار و مدفوع!
حال تصور کنید که این وضعیت ادامه دارد و این کودک بیست ساله، چهل ساله و شصت ساله می شود. گاوها و گوسفندها گیاهان را می خورند و عصاره آن را به صورت شیر به او می دهند. زنبور عسل شهد گل را می نوشد و چکیده آنرا که عسل باشد، نثار این آدم میکند. فرض کنید که این ادرار و مدفوع او تجزیه نگردد و به همان شکل اول باقی بماند. بعد از گذشت شصت سال، ما با چه منظره ای روبرو هستیم؟ آن کودک دیروز، اکنون انسانی کهنسال و سپید موی شده و در دو طرفش دریایی لبریز از میلیونها لیتر ادرار و کوهی انباشته از مدفوع قرار دارد. آیا حاصل ما از حیاط این است؟ آیا منظور خداوند از ساختن این همه سیستم های پیشرفته در بدن رسیدن به این کوه مدفوع  و دریایی از ادرار بود؟

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.