فرزانه اسحاقی /// بردهداری در حقیقت شکل افراطی نابرابری اجتماعی است که در آن بعضی از انسانها به عنوان دارایی در تملک دیگران قرار میگرفتند، برده( slave) از ریشه اسلاو (slav ) است، نام قومی و اجدادی گروهی از مردم در اروپای مرکزی و شرقی بودکه از قرن پنجم تا سیزدهم به شدت و به کرات مورد حمله قرار میگرفتند و به بردگی گرفته میشدند.
بدون شک برای هر چیزی نقطه آغاز و منشأ پیدایشی وجود دارد و علت یا عواملی در سربرآوردن و رشدش مؤثر بودهاند. کسی به طور دقیق نمیداند بردهداری از چه زمانی آغاز شده، این پدیده از زمان آغاز تاریخ ثبت شده و بخشی از جامعه بشری بود، از نقطه آغاز بردهداری اطلاع دقیقی در دست نیست اما باید دانست که نظام بردگی در جوامع اولیه، در سومر، مصر، بابل، آشور، فینیقیه، هند، چین و ژاپن و تقریبا در همه جا رواج داشت. از جمله ایالات متحده که بردهداری در آن تا سال ۱۸۶۵ میلادی نهادی کاملا قانونی محسوب میشد، تجارت برده تا قرن نوزدهم توسط کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا انجام میگرفت، در حدود یک قرن پیش در آمریکای شمالی و جنوبی به بردگان آزادی داده شد.
در ابتدا از بردگان فقط به عنوان کارگرانی در مزرعه و خدمتکارانی در امور منزل استفاده میشد و بعضی هم به علت باسواد بودن به کارهایی چون مدیریت، فروشندگی و حسابداری گماشته میشدند.
اما با گذشت زمان ظلمهای بسیاری بر آنان روا شد و با خشونت غیر قابل وصفی با آنان رفتار شد.
ارسطو، فیلسوف یونان باستان، در کتاب خود به نام« سیاست» نوشت که به باور او بعضی از مردم ذاتا بردهاند، بدون طبقه بردگان طبقه حاکم یونان هرگز قادر نبود به زندگی فرهنگ مداری که به ارسطو اجازه نوشتن داد دست یابد:
« برای تمامی حیوانات اهلی بهتر آن است که تحت تسلط انسان باشند، چون این تسلط مایه بقای آنان خواهد بود و در رابطهی زن و مرد نیز این مرد است که برتر است، و زن پستتر، اولی حکم میراند و دومی اطاعت میکند.
همین قیاس در سطحی کلیتر در مورد کل نژاد بشر نیز صادق است، بنابراین، تمام مردانی که چون روح با بدن و انسان با حیوان وحشی با یکدیگر فرق دارند( و این دقیقا همان وضعیت کسانی است که با استفاده از بدنهایشان کار میکنند، و این بهترین کاری است که توان انجامش را دارند) ، ذاتا بردهاند، و برای خودشان بهتر است که تحت چنین تسلطی قرار گیرند، همانگونه که برای دیگر موجوداتی که به آنها اشاره کردم بهتر است، چون مردی که قابلیت تعلق یافتن به دیگری را دارد ذاتا برده است( و به همین دلیل است که به دیگری تعلق دارد) … تأمین ضروریات زندگی توسط… بردهها و حیوانات اهلی انجام میشود. بنابراین، طبیعت نیز بدن مردان آزاد و بردگان را متفاوت از یکدیگر ساخته است.
بدن بردگان برای انجام خدماتشان قوی است، و بدن انسانهای آزاد صاف است و چندان مناسب کار بدنی نیست اما در عوض برای زندگی اجتماعی مناسب است.»
امروز آمریکاییها نمیتوانند درک کنند که چطور آمریکاییهای اولیه با وجود« اعلامیه استقلال» و پیام آنکه میگفت:« همه مردمان برابر خلق شدهاند»، میتوانستند بردهداری را توجیه کنند. اما« همه مردمان» شامل حال بردهها نمیشد. بردهها جزو اموال آمریکاییهای اولیه تلقی میشدند، نه انسان. آنها هیچ حقی نداشتند.
عواملی که در پیدایش نظام بردگی نقش داشتند:
۱- فقر مالی
در سرزمینهایی که قحطی و خشکسالی عارض میشد قشر ضعیف و فقیر جامعه که توان مالی برای تهیه مایحتاج روزمرهی خود را نداشتند هنگامی که گرسنگی فشار طاقت فرسایش را بر آنان وارد میکرد و والدین از سیر کردن شکم فرزندانشان عاجز میگشتند در مقابل مبلغ ناچیزی که دریافت میکردند، ناچار به فروش فرزندانشان تن میدادند. گاه هم فقر مفرط و ناتوانی از پرداخت مالیات باعث میشد که فرزندانشان را به بردگی خریدارانشان بدهند تا این چنین خود را از هلاک شدن نجات دهند.
۲- عدم توانایی در بازپرداخت بدهی
اگر بدهکاری میمرد، طلبکارانش میتوانستند کودکان او را به جای طلبشان به بردگی بگیرند، و گاهی اوقات نیز همین قشر ضعیف و فقیر جامعه و نیز کسانی دیگر که از بازپرداخت بدهیهایی که بر ذمه داشتند در میماندند آنوقت یا به میل یا به اکراه فرزندانشان و گاه هم خود را به ازای بدهی با طلبکارانشان معاوضه میکردند و طلبکاران نیز با فروش آنها به طلب خود میرسیدند، شیوع چنین عرفی در جوامع بشری و زشت و مذموم جلوه ندادنش از سوی جامعه به قوت گرفتن بردهداری و رونقاش افزود.
۳- جرم و تخطی از قوانین حاکم بر جامعه
در بعضی موارد پیش میآمد که فرد مجرم را در ازای جرمی که انجام داده به بردگی در میآوردند، یعنی کیفر جرمش بردگی او بود، دزدها اگر در حین دزدی دستگیر میشدند به بردگی شخصی که از آنها دزدی کرده بودند در میآمدند.
۴- استعمار
اقوامی که خود را متمدن میدانستند به سرزمینهایی که از پیشرفت مادی دور مانده بودند هجوم میبردند.
نمونه بارز این حملههای وحشیانه را میتوان در هجوم اروپاییان و آمریکاییان به قاره آفریقا در قرن ۱۵ میلادی دید که از پیشرفت مادی محروم بودند، آنها با هجومشان به این قاره مردمانشان را ملک خود دانسته و به بردگی در میآوردند و همین صاحب تمدنان در نهایت وقاحت علاوه بر اشغال سرزمینشان با آفریقاییان اسیر شده چون حیوان رفتار میکردند.
۵- آدم ربایی
سومریها بردههای خود را از طریق ربودن آنها از سرزمینهای مجاور و یا به اسارت گرفتن آنها در جنگها و به بردگی کشاندنشان تأمین میکردند.
۶- فخر و تکبر
سفید پوستانی که رنگ پوست و نژادشان ملاک و معیاری برای برتری بود در پیدایش و گسترش این نظام غیر انسانی و ناعادلانه نقش بسزایی داشتند و این سیاه پوستان و سرخ پوستان بودند که از طرز تفکر آنان در امان نماندند و به ناچار و با زور و قدرت جنگی که داشتند آنان را به اسارت گرفته و همچون کالاهایی بیجان آنان را داد و ستد میکردند.
۷- جنگ و خونریزی
رایجترین عامل در ایجاد و گسترش بردهداری جنگ و خونریزی بود، کسانی که میان دو طرف جنگ به اسارت گرفته میشدند در نهایت به بردگی در میآمدند.
۸- ازدواج و تشکیل خانواده بردگان
از دیگر عوامل در پیدایش و گسترش بردهداری ازدواج کنیزان و غلامان با یکدیگر بود، فرزند متولد شده از اینان همچون پدر و مادرشان برده میشد و به محض رسیدن به توان و قدرتی که در خور فعالیتهای روزمره باشد باید به مالک پدر و مادرش خدمت میکرد و یا به دیگری فروخته میشد.
۹- سود فراوان
بردهداری و تجارت برده از جمله معاملات پرسود آن وقت بود و قطعا تجارتهای پر سود همیشه باعث ایجاد رقابت میشد. تجارت برده یک سوم حیاتی از مثلث تجاریای بود که سرمایههای کلانی پدید آورد، ثروتمند شدن پرتغالیها از طریق تجارت برده، دانمارکیها و فرانسویها و انگلیسیها را نیز ترغیب کرد تا در امتداد ساحل آفریقا دژهای خود را علم کنند. یکباره در اواخر قرن هجدهم چهل مرکز تجاری احداث شد. عاقبت بریتانیاییها غالب شدند و نود درصد بازار تجارت برده را به خود اختصاص دادند.
تجارت بردگان تا قرن نوزدهم توسط کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا ادامه داشت تا اینکه در نتیجه مبارزههای خونینی که در این راستا انجام گرفت در آمریکای شمالی و جنوبی به بردگان آزادی اعطا شد، اعلامیه آزادی بردگان از فرمانهای مهم آبراهام لینکلن، شانزدهمین رئیس جمهور ایالات متحده است که آن را در اوج جنگ داخلی آمریکا صادر کرد و سپس در قانون اساسی ایالات متحده آمریکا مدون ساخت، اما مهم این است که نقش اسلام در الغای این نظام ظالمانه چه بود؟
و اینکه اگر اسلام به همه انسانها حق زندگی یکسان داده و تمامیشان را صاحب شرافت و کرامت میداند چرا نظام بردهداری را به یکباره و به صورت کلی ملغی نکرد و حتی در بسیاری از آیات این نظام را به رسمیت شناخته، از جمله برای توضیح وتبیین مسئلهی توحید به بردگان مثل زده است:« ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا ۚ الْحَمْدُ لِلَّهِ ۚ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ»( زمر،۲۹) ، یا آیاتی که جواز استمتاع جنسی از کنیزان را برای مالکان بیان میکند:« إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ»«مومنون،۶»، در آیاتی دیگر دربارهی قصاص و خونخواهی به بیان یکی از احکام حقوقی و جزایی برده گان پرداخته است،«… الْعَبْدُ بِالْعَبْد…»( بقره، ۱۷۸)
در جواب باید گفت: همانگونه که بردهداری و نظام بردهداری آغازی داشت که در طول زمان رشد کرد و به آن شکل وحشتناک درآمد و ریشهای دوانید که روز به روز تنهاش محکم و ثمرهاش وحشتناکتر میشد پس به همان شکل و اندازه زمان مورد نیاز است تا بتوان تبری به پهنای همان زمانها و به تیزیای به همان میزان برنده برای ریشه کن کردنش برداشت.
هرگاه نظامی ظالمانه و عرفی فاسد در جامعه رواج یافته و در تار و پود جامعه نفوذ کرده و جامعه به آن خو گرفتند، خشک کردن ریشه و از بین بردن طراوتش نیازمند گذشت زمان است و هر اقدام بیبرنامهای قطعا نتیجهای خلاف انتظار در بر خواهد داشت، روش مبارزه غیر مستقیم و تدریجی بود که تنها به مسئلهی بردگی اختصاص نداشت، اسلام در مورد سایر پدیدههای ناپسند به همین شیوه رفتار کرد همچون تحریم شراب خواری و معاملات ربوی. اعتیاد جوامع به این نظام فاسد را نمیتوانست به یکباره درمان کند و ترس بازگشت دوبارهی آنها را به دامش نداشت.
اگر اسلام به یکباره و در امری قاطع دستور به آزادی بردگان صادر میکرد آن هنگام با مشکلاتی بس بزرگتر از نظام بردهداری مواجه میشد، همچون انباشته شدن قشری بیکار و بدون منبع درآمد و سرپناهی برای زندگی. که جز تلف شدن و جان دادن این گرسنگان بیپول و بیدرآمد و یا افزایش کشت و کشتار و غارت از جانب آنها و آن هم فقط به خاطر پر کردن شکمهای سیر و نیز عدم پذیرفته شدن از سوی بقیه اقشار جامعه« زیرا امنیت آنها و جامعه را به خطر انداخته بودند» در بر نداشت.
پس امر به آزادی بردگان نیازمند برنامه ریزی دقیق و مرحله به مرحله بود. که گام به گام شرایط آزادی بردگان را فراهم کند و مهمتر از آن قبل از این آزادی جامعه را مهیای پذیرش چنین امری گرداند. قطعا این سیر تدریجی زمان بر است و نیازمند صبر و استقامت، لیکن به هدف نزدیکتر و واقعبینانهتر.
مراحل آزادی بردگان در اسلام
۱-در این مرحله اسلام اسباب نشأت و پیدایش بردگی را از بین برد و منبع تغذیهاش را خشکاند. در راستای تحقق مرحله اول اسلام بر خلاف قوانین اجتماعی حاکم در آن زمان تنها در یک حالت بردهگیری را روا دانست و آن هم در حق اسیران جنگی بود. و لازم به ذکر است که هیچ گاه این جایز دانستن مبنی بر الزامی بودنش نبود و نیز به بردگی گرفتن آنها یکی از سه راه معامله با اسیران جنگی بود.« فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمّا فِداءً حَتّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِکَ وَ لَوْ یَشاءُ اللّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْض وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ »( محمد، ۴) .
ترجمه: و هنگامى که با کافران رو به رو شدید گردنهایشان را بزنید، تا دشمن را درهم بکوبید، در این هنگام اسیران را محکم ببندید؛ یا بر آنان منت گذارید( و آزادشان کنید) یا از آنان فدیه بگیرید؛ تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد؛( آرى) برنامه این است؛ و اگر خدا مى خواست خودش آنها را مجازات مى کرد، اما مى خواهد بعضى از شما را با بعضى دیگر بیازماید؛ و کسانى که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمیبرد!
اگر اسیری در اسارت میماند تنها به قصد دریافت فدیه به ازای او و یا معاوضه با اسیران مسلمانان بود. اگر به عنوان اسیر باقی میماند به جهت نگهداری از او و نیز ایجاد زمینه مناسب برای اسلام آوردنش در میان خانوادههای مسلمانان به عنوان برده تقسیم میشدند. خود این امر بارزترین خدمت اسلام به دشمنانش بود زیرا اینگونه از جان آنها محافظت میکرد و نیز به صورت عملی با تقسیمشان میان خانوادههای مسلمانان آنان را با اسلام بیشتر آشنا میکرد و زمینهی هدایت و ایمان را برایشان فراهم میساخت. و هر کدام از این سه مرحله با صلاح دید حاکم اسلامی اجرا میشد.
۲- در این مرحله بعد از محدود کردن بردهگیری راههای آزاد کردنشان را هموار ساخت از جمله یکی از مصارف هشتگانه زکات را به آزادی آنها اختصاص داد" إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمینَ وَ فی سَبیلِ اللّهِ وَ ابْنِ السَّبیلِ فَریضَهً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ"
ترجمه: زکاتها مخصوص فقراء و مساکین و کارگزارانی است که براى( جمع آورى) آن زحمت مىکشند، و کسانى( تازه مسلمانان) که براى جلب محبتشان اقدام مىشود، و براى( آزادى) بردگان، و( اداى دِین) بدهکاران، و در راه( تقویت آئین) خدا، و واماندگان در راه؛ این، یک فریضه( مهم) الهى است؛ و خداوند دانا و حکیم است![ توبه/۶۰]
و نیز به منظور تحقق این امر، قانونی در اسلام وضع شد که به موجب آن بردگان مکاتب در قراردادی که با مالک خود میبستند در ازای پرداخت مبلغی به صاحبانشان آزاد میشدند. همچنین یکی از مهمترین عبادات در اسلام آزاد کردن بردگان قرار داده شد و پیامبر اکرم( صل الله علیه و سلم) به عنوان الگوی عملی برای امتش، خود چندین برده را از جمله زید بن حارثه و جویریه دخترحاکم را که در غزوه بنی مصطلق اسیر شده بود آزاد کردند و با جویریه ازدواج کردند. مسلمانان گفتند شایسته نیست اقوام پیامبر( صل الله علیه و سلم) در دست ما اسیر باشند پس به تبعیت از رسول اکرم( صل الله علیه و سلم) بر آنان منت نهاده و آنها نیز اسیران خود را آزاد کردند. ابوبکر صدیق( رض) نیز به تبعیت از رسول خدا( صل الله علیه و سلم) بردگانی چون بلال حبشی، ام عبیس، حمامه مادر بلال، عامر بن فهیره، ابو فکیهه و زنیره را آزاد کردند. همچنین اسلام به منظور تحقق آزادی بردگان بسیاری از کفارههای مقرر گشته در اسلام در مقابل تخلفات و نافرمانیهایی همچون ظهار، قتل عمد، شکستن سوگند، جماع عمد در روز رمضان را آزادی بردگان قرار داد. و نیز مقرر گشت که اگر مالکی در حق بردهاش مجازاتهای سخت و سنگین روا داشت برده خود به خود آزاد میشد و یا اگر کنیزی از مالک خود صاحب فرزندی میشد مالک حق فروش او را نداشت و بعد از فوت آقایش آزاد میشد.
۳- در این مرحله اسلام به بردگان در جامعه اجازه حضوری فعال همچون بقیهی افراد جامعه داد که اینگونه ابراز وجود کرده و شخصیتشان را رشد و ترقی دهند. اسلام به صورت عملی اثبات کرد که میان انسانها تفاوتی به خاطر رنگ پوست و نژاد و زبان و… وجود ندارد و تنها معیار ارزش گذاری نزد خدای متعال همان تقوای الهی میباشد. پیامبر اکرم( صل الله علیه و سلم) به بردگانی چون سلمان، بلال، یاسر و عمار که همگی برده و یا بردهی آزاد شده بودند پستهایی مثل فرماندهی جنگها و فرمانروایی شهرها را دادند و یا آنان را پیکها و قاصدانی معتمد از جانب خود به دیگر سرزمینها میفرستادند. انتخاب بلال بن ابی رباح به عنوان اولین مؤذن اسلام یکی دیگر از اقدامات پیامبر( صل الله علیه و سلم) در راستای مساوات میان انسانها بود و قطعا پیامبری این چنین محبوب در میان امتش شخصی مطاع بودند.
۴- در این مرحله اسلام خرید و فروش برده را از بدترین و منفورترین کارها دانست و این چنین نظر نهایی خود را در اینباره روشن و واضح ساخت و نیز مسلمانان را بر آزاد کردن بردگان تشویق کرده و آن را عملی قابل ستایش معرفی کرد.
فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ(۱۱) وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَهُ(۱۲) فَکُّ رَقَبَه(۱۳) ( سوره مبارکه بلد) .
ابوهریره( رض ) از پیامبر اکرم( صل الله علیه و سلم) نقل میکند که:
قال النبی( صل الله علیه و سلم): « ایما رجل اعتق امرأ مسلما استنقذ الله بکل عضو منه عضوا منه من النار»( صحیح بخاری، ۲۵۱۷) .
پیامبر اکرم( صل الله علیه و سلم) میفرمایند: هر کس که انسان مسلمانی را آزاد کند خدای متعال به ازای هر عضو از شخص آزاد شده عضوی از او را از آتش جهنم حفظ کرده و نجات میبخشد.
گاه سؤال میشود که اگر اسلام هدفمندانه و برنامهریزی شده به مبارزه با این نظام ناعادلانه و ضد بشری برخاست پس چرا در آن یک مورد هم جواز به بردهگیری داده؟
اگر عاقلانه و جدای از تبعیت کورکورانه از ملحدان بیدین که با طرح چنین سؤالهایی هدفی جز ایجاد شک و شبهه و خرده گرفتن و معاذالله کج و معوج نشان دادن اسلام ندارند به حکمت از این جواز فکر کنیم از خود خواهیم پرسید که اسیران جنگی چه کسانی هستند؟
آیا کافران محارب با اسلام و مسلمانان و دشمنان خدا نیستند که به لطف و ارادهی خدای متعال توان غلبه بر مسلمانان را پیدا نکرده بودند و بعد از شکست به اسارت در آمدهاند. آیا آنها تمام سعی و تلاش و تشکیلات نظامی خود را برای مبارزه و غلبه بر اسلام به کار نگرفته بودند؟ تا به خیال باطل شان اسلام را ریشهکن کنند. آیا عقل حکم میکند که آنها دوباره آزاد شوند و تجدید قوا کرده و این بار با توانی بیشتر به جنگ اسلام و مسلمانان بیایند و فساد و قتل و خونریزی و غارت راه بیندازند؟ در مییابیم که حقیقتا عدم نفی کلی و یکبارهی بردگی در اسلام متضمن مصلحت جامعه اسلامی بوده و لازم به ذکر است که اسلام نقش خود را در الغای تدریجی نظام بردهداری و نهادینه کردنش در جامعه و اعتقاد و باور پیروانش به خوبی ایفا کرد و این در حالیست که هیچ ضمانتی برای غرب و غربیانی که تا به امروز در الغای آن مصر بودهاند وجود ندارد که در آینده با تغییر اوضاع و احوال خود از مدعیان و پشتیبانان دوبارهی آن نشوند و علاوه بر آن باید گفت که اگر امروز بسیاری از آنان از بردگی افراد و اشخاص دست برداشتهاند در عوض به بردگی کشاندن ملتها و جوامع روی آوردهاند و بردگی را بسیار آرام و پنهانی و به نحوی دیگر ادامه میدهند و در کنار آن شعارهای آزادی بشر سر میدهند.
اسلام هرگز از پیروانش نمیپذیرد پدر و مادرانی در میانشان باشند که فرزندان خود را بفروشند حال به هر علتی که باشد. یا کسی به سبب ارتکاب جرمی فروخته شود. یا کسی ربوده شود و به بردگی در آورده شود. اسلام تأکید میکند که رنگ پوست، نژاد، زبان، وضعیت اجتماعی و اقتصادی و… نمیتواند سبب بردگی انسانها شود.
از روی حکمت نیز شکست خوردگان و اسیران جنگی را که احساس حقارت کرده و نسبت به مسلمانان دشمنی و کینهی روز افزون پیدا کردهاند را بدون حساب و کتاب آزاد نمیگذارد. اما هرگز جواز بدرفتاری و آزار آنان را صادر نکرد و خود در حمایت از حقوق آنان قوانین متعددی مقرر کرد که بیانگر تفاوت فاحش بردهداری در اسلام با بردهداری در نظام دیگر ملتها که بسیار ناعادلانه و رنجور مینمود میباشد از سوی دیگر اسلام هرگز به وجود آورندهی نظام بردهداری نبود بلکه هنگامی که ظهور کرد جوامع با بردهداری و نظام بردهداری خو گرفته بودند و احکامی را که در مورد آنان بیان کرد در حقیقت در راستای اصلاح قانون و وضع موجود بود و به قصد آزادی بردگان بود و در هیچ حکمی امر به جنگیدن به منظور بردهگیری نکرده است.
منبع : اصلاح وب بانوان
ثبت دیدگاه