علی میرزامحمدی /// در روزهای اخیر برخی تحلیل گران از بن بست جریان اصلاح طلبی و حتی مرگ سیاسی آن سخن رانده اند.
آنها از عدم تحقق مطالبات اجتماعی و سیاسی طرح شده در انتخابات اردیبهشت ۹۶، بدعهدی اعتدالیون در ائتلاف با اصلاح طلبان و تلاش آنها برای بقای سیاسی خود پس از ۱۴۰۰، چنین نتیجه گیری کردهاند که سردمداران اصلاح طلبی ایران دیگر نمیتوانند در انتخابات سالهای آینده نقش آفرینی کنند و فاتحه اصلاح طلبی در ایران خوانده شده است؟ !در پاسخ به اینچنین تحلیلهای ناامیدکننده باید گفت که اگر اصلاح طلبی را یک جریان سیاسی صرف در نظر بگیریم و تنها راه تحقق مطالبات اصلاحطلبانه را انتخابات تلقی کنیم شاید بتوان در تحلیلهای سیاه و نامیده کننده، مرگ اصلاح طلبی سیاسی را متصور شد اما جریان اصلاح طلبی در ایران هنوز طرحی ناتمام است و از کمال واقعی خود، فرسنگها فاصله دارد.
در فضای سرد و پاییز اصلاح طلبی سیاسی ایران که باور به عملیاتی شدن اصلاحات سیاسی رنگ باخته و اعتبار خود را از دست داده است هنوز هم میتوان با طرح ابعاد فراموش شده این جریان به بهار اصلاحات چشم امید داشت. ابعادی که عملیاتی شدن بخش مهمی از آنها به فیلترهای نهادی وابسته نیستند. جریان اصلاح طلبی برای خروج از بن بست و پاییز سیاسی خود میتواند بر ابعاد اجتماعی تاکید کند. این ابعاد فراموش شده را میتوان در تحقق چهار حق اساسی زیر جستجو نمود: الف- حق خود ب- حق دیگران ج- حق طبیعت د- حق خداوند.ما در پرورش نسلی که خود را مقید به این حقوق بداند ناموفق بوده ایم. نسلی که بر خود ظلم میکند و در مراقبت جسمی و روحی خود بی انگیزه است. ورزش را از خود دریغ میکند، همچنان که خنده را بر خود حرام میکند! سبک زندگی غلطی که نیازمند اصلاحات جدی است.
نسلی که به جای رعایت حقوق دیگران در غرورهای کاذب غوطه ور است، با نگارش دهها کتاب حقوق و منشور شهروندی نمیتواند اصلاحات سیاسی و اجتماعی را اجرایی کند. نسلی که به راحتی زباله در شهر میریزد، کمربند ایمنی را ازترس جریمه پلیس میبندد و مالیات را به خاطر موانع قانونی آن میپردازد، با عدم رعایت قوانین راهنمایی رانندگیترافیک کلافه کننده خلق میکند، در نزاعهای خیابانی تماشاگر صرف است و با موبایل تصویر به گروههای تلگرامی مخابره میکند، حتی اگر موفق شود با رای خود اصلاح طلبترین دولتها را سر کار بیاورد خود مانع اصلی تحقق اهداف اصلاح طلبانه خواهد بود؟ !اگر اصلاح طلبان واقعی، انرژی خود را در پرورش نسلی به کار گیرند که به رعایت حقوق خود، دیگران، طبیعت و خداوند مصر باشند، یقین داشته باشید که بسترهای لازم برای اصلاح طلبی سیاسی نیز فراهم خواهد شد.
کسانی که دغدغه اصلاحات را دارند باید لذت اجرای ابعاد فراموش شده اصلاحات را به دیگران گوشزد کنند. تصور مردم کوچه و خیابان از جریان اصلاح طلبی نباید به پیامهای ویدیویی فلان سردمدار اصلاح طلبی محدود شود؛ بلکه آنها باید تاثیرگذاری مستقیم این جریان را روی زندگی عادی و سبگ زندگی خود لمس کنند. آنها باید شاهد باشند که فرد مدعی اصلاح طلبی چه تفاوتی با دیگر افراد میتواند داشته باشد.اصلاح طلبان اصلاحات را از خودشان شروع کنند. هزاران متخصص (پزشک، استاد دانشگاه، مهندس، مدیر، حقوق دان، وکیل، تاجر، پژوهشگر، دانشجو، معلم، . . .) عضو احزاب اصلاح طلب هستند. آنها میتوانند نشان بدهند که در امور خیریه و امور اجتماعی اصلاحی پیشگام هستند.
آنها پیشگامی خود در امور خیریه، مراقبت از طبیعت و اصلاح سبک زندگی با رویکرد حمایت از طبیعت را در قالب نهادهای مردمی NGO به دیگران نشان بدهند. نشان بدهند که تنها متخصص کت و شلوار پوشیدن و ریش پروفسوری گذاشتن نیستند بلکه در خشکاندن ریشههای فقر و بیکاری در جامعه نیز پیشگام هستند! نشان بدهند کارآفرین هستند و میتوانند با کارآفرینی جوانان بیکار را یاریگری کنند. نشان بدهند خود زباله در شهر نمیریزند و دیگران را نیز به این کار دعوت میکنند. نشان بدهند طرح هایی عملی برای احیای تالابها و دریاچههای در خطر خشکی ارایه میدهند.
اصلاح طلبان باید نشان بدهند که به حقوق دیگر انسانها احترام قایل هستند. نشان بدهند حقوق دیگر اقوام ایرانی را بهاندازه فارس زبانهای شیعه مذهب پیگیری میکنند. نشان بدهند که خود عامل به اصلاحات پیشنهادی هستند. نشان بدهند که اصل شایسته سالاری را که از اصول اساسی اصلاح طلبی است به راحتی و برای مصالح حزبی زیر پا نمیگذارند. کوتاه سخن آنکه شکست اصلاح طلبی سیاسی و حزبی را نباید به پای اصلاح طلبی اجتماعی و فرهنگی نوشت. جریان اصلاح طلبی اجتماعی و فرهنگی توقف بردار نیست چراکه ذات انسانی در جستجوی عدالت و اصلاح امور است. جریان اصلاح طلبی در ایران هنوز طرحی ناتمام است و برای کمال واقعی آن باید تلاش نمود.
ثبت دیدگاه